جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
چاپ مركز فقهى « زندگينامه « صفحه اصلى  

صفحه بعد فهرست صفحه قبل

معظم له در همين قضيه هنگامى كه احساس مى كنند دولت هاى غربى بويژه انگليس خواب لغو فتواى تاريخى امام را مى بينند در پيامى فراگير جانب رأى را گرفته و بار ديگر بر نفاذ و بقاى حكم تأكيد مى نمايند. متن آن پيام اين گونه است: «به دنبال انتشار برخى از خبرها مطلع شدم كه دنياى كفر خصوصاً دولت انگليس توهم لغو فتواى الهى تاريخى امام راحل(قدس سره) نسبت به قتل سلمان رشدى مرتد را نموده است، لازم ديدم در اين رابطه اعلام نمايم كه اين فتوا به هيچ وجه قابل نقض و يا تغيير نيست، و اكنون نيز بر همه مسلمانان جهان اجراى آن واجب است، و چنانچه دولت محترم جمهورى اسلامى ايران تصميم به مباشرت در اقدام به اجراى اين فتوا را نداشته باشد، ليكن بايد در رديف حاميان اين فتوا باشد و بدانند حوزه هاى علميه و امت انقلابى ايران كه صد در صد در رابطه با امام قلبشان مى تپد هرگز اجازه نخواهند داد اين فتوا دستخوش سياست هاى خارجى و روزمره گردد و نيز بدانند كتاب سلمان رشدى در واقع كتاب دولت انگليس است. همان طورى كه اين شخص در شرح حال خود اعتراف مى كند كه تمام سرفصل هاى اين كتاب به حمايت آن دولت بوده است و اين دولت با سابقه سياهى كه در برخورد با اسلام دارد چنانچه زمينه اى را فراهم ببيند،صدها سلمان رشدى و يا بدتر از او را تربيت خواهد نمود. خداوند متعال نظام مقدس جمهورى اسلامى را از هر گزندى مصون بفرمايد. انشاءالله تعالى. 5/7/1377»

برخورد با مسئله اسرائيل

عمر اعلاميه انگليسى بالفور اكنون به 83 سالگى نزديك مى شود، بدين ترتيب از زمانى كه بقية السيف آل عثمان توسط بريتانيا از سرزمين فلسطين بيرون رانده شدند بيشتر از هشت دهه مى گذرد، ليكن ديگر هيچ گاه امنيت و آرامش به كهن ترين مركز مدنيت جهان بازنگشته است، حتى تأسيس دولت رسمى يهودى در سال 1948 و حتى به رسميت شناختن استقرار يهوديان از سوى سازمان ملل هيچ يك نتوانسته است مسئله را از شكل بغرنج ان خارج سازد.

دولت صهيونيست و غاصب اسرائيل با اشغال 21 هزار كيلومتر از اراضى عرب نشين فلسطين پايه هاى دولتى را در سرزمين مقدس بنا نهاد كه انگار تا ابد بر موج نا آرام شورش هاى حق طلبان عرب قرار و ثبات نخواهد يافت.

به هر تقدير مسلمانان ساكن فلسطين وقتى به وضوح مشاهده كردند كه پايگاه معراج پيامبر گرامى اسلام به بخشى از قلمرو حاكميت صهيونيست ها در آمده است و هنگامى كه دريافتند كه تجليگاه نور الهى دارد به زرّادخانه نسل كشى تاريخ تبديل مى شود، عزم را جزم كردند كه هيچ گاه اين تصرف عدوانى و اين تسلط به قهر و غلبه و اين اشغال ارباب مآبانه را تحمل نكنند و با هر امكانى كه در دست دارند عليه سلطه صهيونيسم بجنگند كه ديديم جنگيدند و كشته دادند و زندگانى دادند و هنوز هم كه هنوز است خط آتش اين جنگ ابدى سرد نشده است.

دولت هاى عرب كه خود در جبهه نخست برخوردها قرار داشتند على اى حال و در سياستى كج دار و مريض گونه گاه جنگ كردند و گاه آشتى، گاه گرفتند و گاه واگذاشتند گاه مذاكره كردند و گاه مشاجره، و هنوز هم استراتژى ديرينه خويش را حفظ كرده اند و دولت هاى اسلامى خطوط بعدى نيز با توجه به ذائقه هاى سياسى خود سياست هاى بى بن و بيخ را آن گونه طرح و اجرا كردند كه در واقع باز شناختن موضع آنان در گرگ و ميش اوضاع آشفته سياسى دشوار مى نمايد و از آن جمله دولت پادشاهى ايران بود، ليكن با طلوع مهر انور حاكميت اسلامى در سرزمين كهن ايران دولت انقلاب استوارترين و آشكارترين مواضع را در قبال قلدرى هاى اشغالگران اتخاذ كرد.

قطعاً خوانندگان به خوبى بر مواضع روشن جمهورى اسلامى ايران و رهبران انقلاب در قبال مسئله اسرائيل وقوف دارند و نيازى به بازگفتن آن همه نيست آنچه به اين مبحث ربط پيدا كند، اعلام نظرها و تفاسير و برداشت ها و برخوردهاى استاد آيت الله فاضل با قضيه است كه برخى از آنها را فهرست وار بر مى شمريم:

1. حضرت آيت الله در ديدار با حجت الاسلام سيد حسن نصرالله دبير كل حزب الله لبنان در سال 76 مى فرمايند: «شما بدانيد از مسائلى كه هم نظام مقدس جمهورى اسلامى و رهبرى آن و هم قاطبه ملت نسبت به آن اهميت مى دهند مسئله فلسطين و اسرائيل غاصب است. امروز ملت ايران به دنبال پيروزى مجاهدين حزب الله و محو اسرائيل غاصب است، ما به اميد روزى هستيم كه اسرائيل از صحنه روزگار محو شود و چون هدف اسرائيل محو اسلام مى باشد، بر هر مسلمان واجب است از حركت جهادى شيعيان لبنان و مسلمانان فلسطينى حمايت كنند.

2. در جريان شهادت فرزند دبير كل حزب الله لبنان نيز آيت الله فاضل ضمن پيامى كوتاه بر استمرار مبارزه بر عليه اسرائيل غاصب تأكيد نمود، اعلام نمودند كه: «اين جريان عمق جنايت رژيم غاصب صهيونيست را آشكارتر نمود، امروز بر هر مسلمانى لازم است تا از هيچ گونه مبارزه و دفاعى جهت سركوبى و نابودى اين حكومت كوتاهى نكند و بدانند براى پيروزى راهى جز مبارزه و شهادت وجود ندارد.»

3. در پاسخ به استفتائى كه در آن مشروعيت عمليات شهادت طلبانه فلسطينى ها مورد سؤال قرار گرفته بود كه بسيارى از مراجع در برابر اين استفتاء قرار گرفتند. حضرت آيت الله فاضل در فروردين 1375 اقدام به اعمال شهادت طلبانه و دست زدن به هر نوع مقاومت و جهاد و آمادگى در مقابل اسرائيل را بدون حد و مرز واجب دانستند، متن پيام ايشان كه همان روز در جرايد كشور منعكس گرديد چنين است:

بسمه تعالى

«تجاوزات صهيونيست هاى غاصب و دشمن كيان اسلام و مسلمين بخصوص عمليات اخير در جنوب لبنان و ساير مناطق آن از اهداف و انگيزه هاى توسعه طلبانه آنان بر اراضى اسلامى از نيل تا فرات، پرده بر مى دارد. و بر فرزندان اسلام در فلسطين اشغالى و سرزمين هاى لبنان بلكه بر همه فرزندان اسلام، جهاد و مقاومت و آمادگى در مقابل آنان به هر نحوى كه مى توانند، واجب است و حد و مرزى ندارد. و قبل از آن بر حكومت هاى اسلامى واجب است، چنانچه بر آنان لازم است كه در برابر اين جنايات كه تاريخ از آن شرم مى كند و هر انسانى كه بر فطرت انسانى باشد، از آن بيزار است، حتى اگر به هيچ دين و شريعتى از شرايع الهى پايبند نباشد و سكوت نكنند. آيا نمى بينند كه اين سكوت به ذلت و سقوط و محو عظمت و شوكت آنان منجر مى شود و عجيب تر آنكه بعضى از آنان با اعمال اسرائيل موافقت كرده و از جنگ آنان در برابر فرزندان اسلام در فلسطين و لبنان تأييد مى كنند؟ خداوند هدايتشان كند و از خواب غفلت و درد جهل و نادانى بيدارشان نمايد تا بفهمند امروز بر سرزمين هاى اشغالى و فرزندان آن از جانب اسرائيل غاصب و با ادامه اين وضع در آينده بر اسلام و مسلمين چه خواهد گذشت. خداوند ما را به انجام وظايف سنگين خود موفّق بدارد».

فتواى عدم جواز شركت در نماز حذيفى

در اوايل اسفند ماه سال 76 و همزمان با بازديدى كه رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام و همراهان ايشان از كشور عربستان سعودى داشتند شيخ عبدالرحمان حذيفى امام جمعه شهر مدينه، در خطبه هاى نماز جمعه كه در مسجدالنبى ايراد مى شد به مذهب شيعه، ولايت فقيه و شخص امام خمينى(رحمه الله)تعريضات موهنى روا داشته بود. وى آشكارا گفته بود كه چگونه بين اهل تسنن و تشيع تقريب حاصل مى شود در حالى كه اهل سنت حافظ قرآن كريم و احاديث رسول الله(صلى الله عليه وآله) هستند و براى علو اسلام و تاريخ پر افتخار آن همت مى گمارند و شيعيان به لعن صحابه رسول(صلى الله عليه وآله) و هدم بناى اسلام اقدام مى كنند، حذيفى در واقع بدگويى به صحابه را هدم اسلام دانسته و اضافه كرده كه شيعيان خلفاى سه گانه را سب مى كنند در حالى كه لعن كردن آنها به رسول خدا و على(عليه السلام) هم سرايت مى كند. شيخ حذيفى با بيان مطالب مبسوطى، اشاره زخمدارى به عملكرد شيعه دارد، عملكردى كه غالباً از سرچشمه هاى و هم و خيال خود او نشأت گرفته است تا واقع امر، حذيفى لعن به معاويه را با وصف قرار گرفتن خلافت به وسيله امام حسن(عليه السلام) در خاندان او ناروا مى شمارد و مى گويد اگر قايل شويم كه امام على(عليه السلام) و امام حسن(عليه السلام) در واگذارى خلافت اكراه داشتند در حق امامان جفا كرده ايم، او همچنين لعن عايشه را به وصف مكنيه بودنش به ام المؤمنين خطا شمرده و آن را به شيعيان نسبت مى دهد.

آنچه مسلم است در سخنرانى امام جمعه مدينه نوعى گريز زدن به تقابل ها و تنش هاى عصر تشتت و تفرقه وجود دارد كه مربوط به سال هاى قبل از وحدت امم اسلامى است، وحدتى كه در سايه زعامت امام راحل(رحمه الله) بر كل عالم پرتو افكند، احيا كردن چالش هاى روزگار پيشين قطعاً با نظر تفرقه افكنى و ايجاد انشعاب در جبهه وحدت اسلامى است كه عنوان مى گردد.

دست بر قضا آيت الله هاشمى رفسنجانى رئس مجمع تشخيص مصلحت نظام و هيئت بزرگ همراه ايشان در صف نمازى كه به امامت حذيفى انجام مى شده است حضور داشته اند، ليكن با بيان مطالب تفرقه افكنانه از سوى امام جمعه، آقاى رفسنجانى اعلام مى دارند كه انجام نماز به امامت شخصى كه مسلمانان را دعوت به تفرقه مى كند (جايز) نمى باشد، لذا بلافاصله جايگاه نماز جمعه را ترك و در مجاورت باب السلام، نماز جماعت را با همراهان خويشتن در حالى به جاى مى آورند كه وزير سعودى و تنى چند از مسئولان آن كشور نماز خود را به امامت آيت الله هاشمى رفسنجانى برگزار مى نمايند. البته عمل خودسرانه و مزورانه حذيفى بلافاصله از سوى رئيس مسجد و مقامات ارشد سعودى تقبيح مى شود و آنان خود، ترك نماز را از طرف هيئت ايرانى منطقى و اصولى دانسته و طبق اصول سياسى به تدارك عذر و تعبيه به دلجويى مى پردازند.

خبر مربوط به سخنان تشنج آفرين حذيفى ضمن آنكه در خبرنامه زائر ويژه حجاج ايرانى بيت الله الحرام و در شماره 9 آن مورخ 6/1/77 درج شده بود در ديگر جرايد نيز انتشار يافته و به رسانه هاى جمعى سرايت كرده بود، اما پيشتر از آن مقلدان حضرت آيت الله فاضل لنكرانى درست روز بعد از واقعه طى استفتائيه اى از معظم له خواسته بودند كه نظر خود را در مورد شركت در نماز حذيفى اعلام دارند، مقلدان مذكور در استفتاى خود يادآور شده بودند كه هر سال كثيرى از مقلدان حضرت آيت الله فاضل كه عازم مدينه النبى مى شوند در نماز جماعت حذيفى حضور مى يابند لذا با وضع مستحدث، تكليف اين گروه را مشخص نمايند و حضرت آيت الله فاضل در پاسخى كه هم به فارسى و هم به عربى تحرير يافته بود، اعلام داشتند:

«گرچه اين جانب مؤمنين را هميشه سفارش به شركت در مراسم عبادى اهل سنت خصوصاً نماز جماعت و جمعه ايشان نموده ام و اكنون نيز آن سفارش را دارم ليكن با توجه به آنچه كه موثقين، از سخنان اين شخص براى اين جانب نقل نموده اند، شركت در نماز جماعت اين شخص كه منادى تفرقه و اختلاف بين مسلمين است را به هيچ وجه جايز نمى دانم و اقتداى به وى در جمعه و جماعت صحيح نيست، خداوند متعال شرّ مناديان اختلاف را از قاطبه مسلمين كوتاه فرمايد، انشاءالله. 5 ذيعقده الحرام 1418 هـ ق». محمد فاضل

اضافه مى نمايد با توجه به موضعگيرى صريح ايات عظام و از جمله آيت الله هاشمى رفسنجانى و صراحت منع اقتدا به حذيقى در كلام آيت الله فاضل، دولت حجاز نيز بى درنگ به بركنارى وى اقدام كرد، امام جمعه فعلى مدينه النبى شخصى است به نام شيخ عبدالمحسن بن محمدالقيم كه از طرف دفتر شوراى اداره اماكن مقدسه به اين سمت منصوب گرديده است.

جانبدارى از مسلمانان جهان

به نظر مى رسد «موضع» اسلام در كل كشورهايى كه به اسم دين، اسلام را كيش رسمى خود قرار داده اند، موضعى انفعالى و تشريفاتى باشد تا فعال و پويا و حياتى. و نيز مى شود گفت

كه رسمى بودن اسلام به عنوان يك دين در بسيارى از كشورها بيش از آن نيست كه بخشى از بافت سنتى جامعه را نشان دهد، آن هم مثلا در رديف زبان و نژاد و قوميت، و با همان

مقدار حساسيت و نه بيشتر. در كشور ما نيز ماجرا جز به همين اندازه تعقيب نمى شد، ليكن پس از به ثمر نشستن انقلاب

اسلامى كه جان مايه اى از اعتقاد و عشق به ديانت محمدى داشت، مردم به مدد روشنگرى عالمان دينى دريافتند كه

اسلام چيزى است بيش از يك وسيله براى انسجام ملى، و اسلام حركتى است كه در قواره هاى محدود قومى نمى گنجدو مسلمانان جهان از چين گرفته در اقصاى شرق آسيا تا اسپانيا در منتهى اليه غرب اروپا به اين دليل اصلى و عمده كه مسلمانند، جان هايى هستند متحد در قالب هايى متفرق. پس لاجرم حساسيتى كه آدمى در قبال گرفتارى هاى يك مسلمان ساكن جزاير تيمور شرقى دارد، مى تواند به همان اندازه حساسيتى باشد كه در مواجهه با مسائل يك مسلمان ساكن در جزيره آشوراده مازندران.

جهت گيرى ها و واكنش هاى مراجع تقليد ما در قبال ابتلائات برادران و خواهران مسلمان پراكنده در اقطار عالم خطى از اين دست را تعقيب مى كند و استاد آيت الله فاضل لنكرانى يكى از مراجع بيدار و آگاه و همه جانبه نگرى است كه غالباً مراقبت در كار ديگر هم كيشان و مسلمانان پراكنده در دنيا را وجهه همت و عنايت قرار مى دهد.

روزنامه هاى ايران و ديگر رسانه هاى جمعى جا به جا خبر از حمايت هايى مى دهند كه از سوى معظم له نسبت به وضع مسلمانان صورت مى گيرد. از جمله و به عنوان نمونه مثلا مى توان به پيام ايشان اشاره كرد كه در خصوص تراژدى كوزوو انتشار يافت و مى دانيد آنچه بر مسلمانان ساكن بوسنى و هرزگوين و كوزوو از سوى صرب ها صورت گرفت لااقل در تارخ معاصر بى سابقه است. امت پيام استاد را در اين مقوله كه از روزنامه جمهورى اسلامى نقل مى شود مى خوانيم:

بسم الله الرحمن الرحيم

«جنايات مشترك صرب ها و ناتو، خصوصاً امريكا عليه مسلمانان كوزوو برگ جديدى از حركت بر ضد اسلام و مسلمين است. مسلمين عالم بدانند، اثر كشتار و جنايات اينها جز با از بين رفتن اسلام و تحقير و نابودى مسلمين مسدود نخواهد گشت. ديروز بوسنى، امروز كوزوو و فردا ديگر كشورهاى اسلامى. همه مسلمانان خصوصاً ملت نجيب و شريف ايران كه حق بزرگى در احياى اين دين شريف دارند با مظلوميت كوزوو همدردى خواهند نمود و از كمك به آوارگان و مجروحين آنان دريغ نخواهند كرد و در اين برهه دين خود را به اسلام ارائه خواهند كرد. خداوند شر كفار و ظالمين را از مسلمين عالم كوتاه فرمايد انشاءالله.»

و دنباله خبر حكايت دارد كه ايشان مبلغ قابل توجهى نيز براى كمك به مسلمانان كوزوو اختصاص داده اند كه بى ترديد سابقه در عملكردى زماندار و طولانى دارد.

همدردى با ملت ستم كشيده افغانستان

همسايه شرقى ما افغانستان با جمعيتى نزديك به 20 ميليون نفر و با مساحتى افزون بر 650 هزار كيلومتر مربع يكى از كشورهاى بزرگ اسلامى به حساب مى آيد، اين كشور اگر نگوييم از ابتداى حيات سياسى خود لااقل از بيست سال پيش روزگار بسيار تلخى را تجربه كرده است، ملت نجيب و متدين افغانستان از هنگامى كه در بهار 1357 با روى كار آمدن ماركسيست ها و اشغال كشورشان توسط ارتش سرخ آوارگى و در به درى را آغاز كرد تا همين امروز هنوز قرار و آرام خويش را باز نيافته است تعداد آوارگان افغانى فقط در كشورهاى پاكستان و ايران نزديك به چهار ميليون نفر برآورد مى شود و اين به تنهايى نشان از وقايع تلخ و فاجعه هاى هولناكى دارد كه در درون كشور روى مى دهد.

در سال هاى اخير گروهى از مهاجران افغانى كه در مدارس پاكستان به تحصيل مشغول بوده اند و با عنوان «طالبان» از حمايت همه جانبه دولت وقت پاكستان بهره مند مى باشند با برافراشتن پرچم مبارزه عليه گروه هاى درگير در افغانستان بخش هاى قابل توجهى از كشور را اشغال كرده اند و در سرزمين هاى تحت تسلط خود برادركشى و نسل كشى و جنايت را به منتهاى درجه تصور رسانده اند.

در ميان كسانى كه تازيانه ستم طالبان را بر شانه هاى صبور خويش لحظه به لحظه احساس مى كنند شيعيان اين ديارند كه ظاهراً به جرم شيعه بودن بيشترين فشارها را تحمل مى كنند. اطلاع داريد كه حداقل 20% جمعيت كشور را پيروان مذهب تشيع در افغانستان تشكيل مى دهند و اين درصد عظيم دينى در صفحات شمال و غرب كشور پراكنده اند و از جمله مردم شهر مزار شريف هستند كه پس از كشف مدفن منسوب به حضرت على بن ابى طالب(عليه السلام)در قرن ششم هجرى از همه جاى كشور بدان سوى جلب شده و هواى مجاورت با بارگاه منسوب به امام اول شيعيان را بر همه چيز ترجيح داده اند و در آن منطقه سكونت اختيار كرده اند. در تابستان 1377 وقتى كه گروه طالبان در ادامه دست اندازى هاى خويش بر دره مزار شريف مسلط گرديد، فرصتى بود كه اين گروه بتواند عقده هاى تاريخى خويش را خالى كند.

طالبان كه متأسفانه به نام دين و زير عنوان دولت اسلام حركت خود را توجيه مى كنند در استيلا بر مزار شريف هم كيشان مظلوم و بى دفاع خود را قتل عام كردند. به شهادت روزنامه ها و رسانه هاى خبرى دنيا آنچه از ستم طالبان بر مردم مزار شريف روا داشته شد از چنگيزخان مغول بر ممالك مفتوحه به ظهور نرسيد.

طالبان در كشتارهاى هولناك دسته جمعى خود با مردم مزار شريف چنان سبعانه و سفاكانه رفتار كردند كه در واقع روى هلاكو و تيمور و جانيان سراسر تاريخ را سفيد كردند. در چنين بحبوحه اى از قتل و كشتار و در هنگامه اى كه توجه تمام جهان معطوف به دره مزار شريف بود، حضرت آيت الله فاضل طى بيانيه اى عمومى كه از رسانه هاى جمعى به آگاهى مردم رسيد، حركت ددمنشانه و وحشيانه طالبان را به شدت محكوم و همدردى خود را با مردم مظلوم افغانستان و بخصوص با ساكنان مزار شريف كه از تيغ عصبيت طالبان احياناً جان به در بردند، اعلام داشتند. در اين بيانيه مى خوانيم كه:

بسم الله الرحمن الرحيم

(أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ)

حوادث و فجايعى كه اين روزها در كشور مظلوم افغانستان واقع مى شود قلب هر انسان مسئول و بيدارى را جريحه دار مى سازد. دنياى كفر به سركردگى امريكاى جنايتكار توسط برخى از عمال منطقه اى خويش از جمله پاكستان در صدد هدم شيعه و محو اسلام حقيقى از سرزمين مقدس افغانستان است و روشن است كه بعد از رسيدن به اين هدف به دنبال تجاوز و غارت كشورهاى همسايه و مسلمان خواهند بود. مع الاسف جناياتى كه در اين ايام واقع مى شود به دست وليده دوم استكبار و برادر نامشروع اسرائيل يعنى طالبان است كه با برداشت غير صحيح از اسلام و عدم آگاهى به حقيقت آن به نام اسلام و حاكميت آن اين قتل و غارت ها را انجام مى دهند. استكبار جهانى امروزه با دو بال اسرائيل و طالبان در صدد هدم دين و از بين بردن مسلمين خصوصاً شيعيان در منطقه مى باشد. ملت افغانستان بدانند كه طالبان هيچ گونه مشروعيتى نداشته و ندارد و اعانت و يا تحمل آنان به هيچ وجه مشروع نيست و هر كسى كه در مقابله با اين گروه كشته شود شهيد در راه خداست. امروزه بر هر مسلمان و هر كسى كه مفتخر به ولايت ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين است، واجب است تا در حد توان به مسلمانان و شيعيان افغانستان كمك نمايد. اين جانب از مسئولين بين المللى و مجامع جهانى كه مدعى حمايت از حقوق بشر و آزادى اند و نيز از مسئولين محترم نظام جمهورى اسلامى كه همواره در جهت آزادى افغانستان و استقلال ملت آن كشور كوشا بوده اند، مصرانه مى خواهم كه در اين شرايط حساس و بحرانى از هيچ گونه تلاشى دريغ ننمايند و بدانند حوزه هاى مقدسه علميه خصوصاً حوزه علميه قم منتظر اقدامات سريع و بيشتر آنان هستند. در ضمن مهاجرين محترم افغانى و افراد داخل كشور مجازند نصف سهم مبارك امام(عليه السلام) را در اين راه به مصرف برسانند. خداوند متعال شر ظالمين را از مسلمين و كشورهاى اسلامى كوتاه نمايد. انشاءالله»

بدين گونه ملاحظه مى شود كه مرجع تقليد شيعيان، اعمال جنايتكارانه گروه طالبان را نامشروع اعلام و از نظر شرعى، كمك به مردم زجر كشيده افغانستان را واجب مى دانند تا به سهم خود پيشروى را بر طالبان جنايتكار سد كرده باشند.

نقطه نظرهاى ويژه در باب انتخابات

بى ترديد در نظامى كه بر آراء و نظرات مردم بيشترين تكيه را دارد مسئله انتخاب و انتخابات جايگاهى ويژه و پايگاهى فوق العاده حساس دارد. از طرفى وقتى كه در كلام معروف رهبر راحل انقلاب(رحمه الله) به اين ترجيع زيبا مرتب تكيه مى شود كه «ميزان رأى ملت است.» انتخابات همچون يك تأسيس ميزان ساز در جامعه طرف توجّه قرار مى گيرد، چرا كه انتخابات افشاندن بذر است بر زمين آينده نگرى و محصول آن، هسته مديريت جامعه است. مردم به لحاظ همين اهميت ها مسئله انتخابات را خود به جد و با جوش و خروش تعقيب مى كنند، ليكن آگاهان جامعه و رهبران فكرى آنها و مراجع تقليد نيز مى توانند و بايد به آمال انديشى خاص خود خطى از آينده را... در برابر مردم ترسيم كنند تا انتخابات صرفاً تابعى از تبليغ صرف نباشد و اين كارى است كه غالباً در تمام كشورها و در جريان تمام انتخابات سابقه عملى دارد، منتهى همان طور كه انتظار مى رود نگاه رهبران فكرى و عقيدتى ملت به انتخابات مى بايست نگاهى فرا حزبى و فرا جناحى و اِشرافى آزاد از تعلقات باشد تا به نوبه خود راه انتخاب و آزادى درِ آن را نزند.

جبهه اى كه حضرت آيت الله فاضل در برابر انتخابات مى گشايد، عرصه اى باز و آزاد است كه در آن حق انتخاب همچنان براى مردم و مقلدان و آحاد جامعه گشاده مى ماند. معظم له در جريان انتخابات مجلس پنجم كه در زمستان 74 برگزار شد و نيز در هنگام برگزارى هفتمين دوره انتخابات رياست جمهورى كه در بهار 76 صورت گرفت جا به جا و در مناسبت هاى گوناگون و در مجامع درسى و عمومى ديدگاه هاى خود را تا آنجا كه مفيد به حال كشور و جامعه و روشنگر انتخاب كننده و ترسيم كننده چهره انتخاب شونده باشد بيان مى كردند.

از جمله در روزگار برگزارى انتخابات رياست جمهورى و هنگامى كه اعضاى شوراهاى مركزى جامعه اسلامى كشور در قم با ايشان ديدار داشتند صراحتاً اعلام كردند كه به كسى رأى دهيد كه ضمن حفظ ولايت فقيه قدرت اجرايى اش بيش از ساير نامزدها باشد. در روز قيامت همان طور كه از نماز شما سؤال خواهد شد. از اين موضوع هم كه به چه كسى و چرا رأى داديد، سؤال خواهد شد بنابراين به مسئله انتخابات رياست جمهورى به مسامحه نگاه نكنيد.

ايشان همچنين تأكيد مى كنند كه كسى را انتخاب كنيد كه به نفع نظام جمهورى اسلامى و اسلام و مسلمين و مستضعفين و مقام معظم رهبرى تلاش و حركت كند و بتواند كشور را آباد كند. آيت الله فاضل بر شركت در انتخابات به عنوان يك وظيفه همگانى نگاه مى كند و يادآور مى شود كه در پاى صندوق هاى انتخاب حاضر مى شويم و به نامزد اصلح رأى مى دهيم. ملت عزيز نيز با هوشيارى و آگاهى نامزد اصلح را انتخاب خواهد كرد.

آيت الله فاضل مجدداً تأكيد مى كند كه هر كس آزاد است به هر فردى كه مايل است رأى دهد، اما براى اين رأى دادن بايد حتماً نزد خدا جواب داشته باشد.

نظرى كه به عنوان تيتر در بسيارى از جرايد روز مطرح گرديد و فرازى از سخنان آيت الله فاضل را در برداشت اين بود كه ملت ايران قيم لازم ندارد و اين جانب نظر خاصى نسبت به هيچ يك از كانديداها ندارم اين مربوط به ملت است كه فردى را انتخاب كنند كه همواره در فكر مستضعفين و توده متوسط و قشر كم درآمد و با ارائه طرح ها و رفع موانع، هر چه سريعتر قادر به فقرزدايى، ضعف و رفع استضعاف باشد.

در جريان انتخابات مجلس پنجم بر كاردانى و دلسوزى و تعهد نامزدها بيشترين تأكيد را به عمل آوردند. به بخش هايى از پيام ايشان كه در اسفند ماه 74 منتشر گرديد، نگاه مى كنيم:

«در اين مقطع از زمان كه انتخابات پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى مطرح است مردم ما توجه دارند كه مجلس از مهمترين امورى است كه آينده ملت نظام و بلكه همه امور دنيوى و معنوى كشور به آن بستگى دارد، لذا بر هر فرد مسلمان و ايرانى واجد شرايط واجب است در اين امر مهم شركت نمايد و تخلف از اين وظيفه اسلامى به هيچ وجه شرعاً جايز نيست و مورد سؤال واقع خواهد شد.

اين جانب از ملت هوشيار و مؤمن ايران انتظار دارم كه در اين صحنه شكوهمند حضور يابند و يأس و سرافكندگى دشمنان را همانند گذشته فراهم آورند و كارشناسانى را كه متعهد و متعبد به اسلام و معتقد به نظام و خط امام و پيرو ولايت فقيه و دلسوز واقعى مستضعفين و خدمتگزار جدى محرومين اند انتخاب نمايند و اميدوارم نمايندگان منتخب ملت توجه داشته باشند كه از جانب ملتى كه در پيشگاه خداوند با ارزش و مورد عنايت مى باشند، عهده دار اين مسئوليت مى شوند و خدمت به چنين ملتى از فرايض بسيار بزرگ است و بايد سعى نمايند تا هر چه بيشتر مشكلات اقتصادى و فرهنگى و سياسى اين جامعه انقلابى را بر طرف نمايند و كشور عزيز ايران اسلامى را در مسير عزت و سربلندى و اقتدار روز افزون قرار دهند».

ترويج تشيع از طريق تشكيل مجالس عزادارى و روضه خوانى

پس از نهضت خونين و انقلابى حضرت امام حسين(عليه السلام) كه به شهادت غمبار و جانسوز خود و هفتاد و دو تن از اهل حرم و خانواده و ياران و پيروان جان بركف و پاكبازش منجر شد، پديده اى تازه در تاريخ اسلام شكل گرفت و در طول تاريخ به سرعت جايگاه و پايگاه شايسته و بحقّ خود را به دست آورد. اين پديده، عبارت بود از برگزارى و اجراى مراسم سوگوارى و عزادارى حسينى و اشك و ناله و ندبه و شيون و زارى و...

آرى پس از آن فاجعه خونين و واقعه شگفت و شگفتى انگيز، پس از آن حماسه خون و شهادت و مقاومت و ايستادگى تا آخرين نفس و آخرين قطره خون، و پس از آن توحش و خونخوارگى و بى رحمى نسبت به پاك ترين افراد سلاله پاك عصمت و طهارت و جانبازترين پيروان راه و رسم رسول خدا، پس از آن ماجراى شگرفى كه از پهنه كربلا براى همه كسان و ياران و همراهان امام حسين(عليه السلام) از پيرمرد سپيد موى تا كودك شيرخواره، قربانگاهى سرخ و خونين ايجاد كرد، شيعيان راستين على(عليه السلام) و پيروان پاكباز حسين(عليه السلام) چه بايد مى كردند؟

در دورانى كه پس از واقعه محرم سال 61 هجرى، تخم وحشت در زمين دل ها كاشته شد و بذر هراس در جان ها پاشيده بودند، و زهراب خشونت و خفقان بر زمين دلها و ايمان ها فرو مى باريدند، شيعيان چه راهى در پيش مى توانستند گرفت؟

در آن روز و روزگار، شايد تصور اكثريتى عظمى بر اين بود كه شيعيان راهى و چاره اى جز سكوت و اختفا و تقيه ندارند و ديگر هرگز نبايد دم دركشند و حتى حق حيات خود را مطالبه كنند.

به راستى كه تا مدتى كوتاه نيز چنين بود و شيعيان و پيروان امامت و ولايت در چنگال بيم و هراس ناشى از خفقان و خونخوارگى حكومت و خلافت وقت با وحشت به گوشه اى خزيده و سكوت اختيار كرده بودند، اما خيلى زود اين دوران تمام شد و شيعيان راستين على(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) راهى مناسب و مؤثر براى ابراز وجود و اظهار حيات و آشكار ساختن فريادهاى خشم و كينه و نفرت خود پيدا كردند. و اين، همان پديده تازه اى بود كه در همان سال هاى آغازين دهه هفتم هجرى در تاريخ اسلام پيدا شد و راه و رسمى تازه را در تاريخ مبارزات عقيدتى و مكتبى و فكرى بنيان گذارى كرد.

اين پديده، همان پديده عزادارى و سوگوارى و اجراى مراسم اشك و ندبه بر شهيدان كربلا بود كه از همان آغاز پيدايش، خود را به عنوان سلاحى برنده و وسيله و ابزارى مؤثر و قاطع براى ايستادگى در برابر ظلم و زور و جور و ستم بنى اميه نشان داد. و پس از آن نيز در طول تاريخ حكومت جباران و ستمگران همواره مورد استفاده قرار گرفت و هميشه هم تأثيرى قاطع و سازنده داشت. بى جهت نيست كه رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، امام راحل و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، بارها و بارها در سخنان گرم و گرمى بخش و تكان دهنده خود تأكيد و تكرار مى كردند: «اين مراسم عزادارى حسينى را سبك نگيريد. مراسم عاشورا و گريه بر شهيدان كربلا را به طور جدى و پيگير انجام دهيد، در اين گونه مراسم، گريه كنيد و اشك بريزيد كه ما شيعيان هر چه داريم از بركت همين اشك ها و گريه ها داريم...»

بلى، اين پديده شگرف در تاريخ تشيع، از همان نخستين سال هاى پس از واقعه عاشورا با دعاهاى شگرف و شورانگيز حضرت امام سجاد(عليه السلام) آغاز شد. آن دعاها كه هر كدام ابعاد و زواياى گوناگون دارد و براى هر يك مى توان هزاران تفسير علمى و دقيق به عمل آورد، در يك بعد از ابعاد هزاران گونه اش نيز به همين پديده مى پرداخت.

به ديگر سخن، يك بعد از ابعاد مختلف آن دعاها، ياد ذكر مصايب و رنج هايى بود كه بر خاندان عصمت و طهارت و سلاله امامت رفته بود و مى خواست كه آن همه رنج و اندوه و ملال را كه بر آن خاندان پاك رفته است، زنده و جاويد نگه دارد و از فراموش شدن آن جلوگيرى كند و درخت خشم و خروش و كينه و نفرت نسبت به ظلم و زور و كفر و بى دينى را سر سبز و با طراوت نگه دارد.

و چنين نيز شد و از آن پس، اين پديده گريه و عزادارى و يا در واقع اين پديده زنده نگه داشتن ياد و تأثير و فلسفه نهضت انقلابى حسين(عليه السلام)، در طول تاريخ اسلام و تشيع ادامه پيدا كرد. اكنون ديگر در روند تداوم خود فقط با خاندان بنى اميه كار نداشت، بلكه لبه تيز آن متوجه تمام حكومت هاى ظلم و جور و تمام قدرت هاى كفر و زندقه بود.

به همين دليل است كه گفته مى شود: برگزارى هر جلسه تعزيهو سوگوارى وعزادارى حسينى در حقيقت به مثابه گلوله اى است كه بر قلب رژيم هاو حكومت هاى كفر وستم شليك مى شود...

بدين گونه ملاحظه مى شد كه در طول تاريخ اسلام و تشيع، يكى از برنده ترين و قوى ترين و مؤثرترين و نافذترين و كارسازترين سلاح هاى مسلمانان راستين همواره و در هر مكان و هر زمان و در مقابل هر يك از حكومت هاى كفر و ظلم و جور و عليه هر يك از نظام هاى باطل، همين برگزارى مراسم و مجالس روضه خوانى و عزادارى و تعزيه و سوگوارى حسينى، در اشكال مختلف خود بوده است.

صفحه بعد فهرست صفحه قبل