جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
جامع المسائل ـ ج2 « کتابخانه « صفحه اصلى  

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>


(صفحه391)

وحتى اگر زن مطّلقه شود، تا شوهرنكرده حق الحضانه او محفوظ است.
بلى اگر شوهر كرد حق الحضانه او ساقط و به پدر مى رسد، و اگر پدر فوت كند، حق الحضانه با مادر است، هر چند شوهر كند و با وجود مادر حق الحضانه به شخص ديگر نمى رسد، و اگر مادر فوت كند و پدر زنده باشد، حق الحضانه به پدر مى رسد. و اگر پدر و مادر فوت كنند حق الحضانه با جد پدرى است و با نبودن جد پدرى و با نبودن وصى به اقارب و خويشان طفل مى رسد، به ترتيب مراتب ارث. و اگر دو نفر يا بيشتر در يك طبقه ارثى هستند، با قرعه تعيين مى شود. ولى در مورد وصى و ساير خويشان و اقارب اگر تراضى و توافق و تصالح كنند مطابق احتياط است.


س 1031 ـ فرموده ايد حق حضانتِ مادر، براى دختر هفت سال و براى پسر دو سال است، بفرماييد آيا به مجرد ورود كودك به سن دوسالگى يا هفت سالگى، حق حضانت مادر تمام مى شود، يا ملاك تمام شدن هفت سال يا دوسال مى باشد؟
ج ـ ملاك تمام شدن دو سال قمرى در پسر و تمام شدن هفت سال قمرى، در دختر است.

س 1032 ـ آيا مادر مى تواند در مدّت سرپرستى و حفظ و پرورش نوزاد، پدر را از ديدن فرزندش محروم و از ملاقات آنها با يكديگر ممانعت كند؟
ج ـ بطور كلى، در ايام سرپرستى و حفظ فرزند، توسط هر كدام از پدر و مادر، اگر ديگرى بخواهد فرزندش را ببيند يا اينكه به او چيزى بدهد يا مشكل يا نياز او راحل و برطرف كند يا بخواهند ساعاتى با هم و در كنار هم باشند، ديگرى نبايد مانع شود، بلى چنانچه بودن آنها با هم موجب فساد و انحراف اخلاقى بچه شود، ممانعت مانعى ندارد.

(صفحه392)




احكام خانواده

س 1033 ـ پدر اينجانب با ازدواج من مخالف است و مى گويد همسرت را طلاق بده و الاّ تو را عاق مى كنم و از ارث محروم مى كنم و اين در حالى است كه من چند فرزند دارم و نمى توانم زنم را طلاق دهم. آيا واجب است سخن پدر خود را اطاعت كنم؟ و در صورت مخالفت آيا عاق پدر مى شوم؟
ج ـ در فرض مزبور پدر حق ندارد از شما بخواهد همسر خود را طلاق دهيد همان گونه كه نمى تواند شما را از ارث محروم كند و توقعات بيجاى پدر موجب عاق شدن فرزند نمى شود. ولى شما هم سعى كنيد در هر حال از ناراحت كردن او يا افزايش ناراحتى او تا حد ممكن اجتناب كنيد.

س 1034 ـ شخصى در زمان حيات پدر و مادر عاقّ آنها بوده است، آيا بعد از فوت آنها راهى براى راضى كردن آنها وجود دارد؟
ج ـ بلى مى تواند كارى كند كه آنها از او راضى شوند، مثل اينكه براى آنها اعمال خير انجام دهد، صدقه دهد، براى آنها طلب مغفرت كند، عبادات قضا شده آنها را قضا كند، اگر بدهى مالى، خصوصاً مظالم عباد، ولو احتمالى، به ذمه آنها است بپردازد و مانند اين كارها.

(صفحه393)


س 1035 ـ آيا بر مادر واجب است بچه خود را شير دهد؟
ج ـ بر مادر واجب نيست به بچه خود شير دهد و مى تواند براى شير دادن مطالبه اجرت كند و اجرت آن بر خود بچه است اگر مال داشته باشد و اگر مال ندارد بر پدر و بعد از او با جدّ پدرى است، بلى اگر پدر و جد قدرت مالى ندارند يا زنده نيستند بر مادر واجب است بچه را شير دهد.

س 1036 ـ آيا با عدم توان در تأمين معيشت و مسأله تعليم و تربيت فرزند و هم چنين وجود مشكلاتى در استفاده از لوازم جلوگيرى، جايز است شخص خودش را بصورت بستن لوله، عقيم كند؟
ج ـ اگر بستن لوله موجب عُقْمِ دائم نشود، مانعى ندارد، والاّ جايز نيست و براى جلوگيرى از افزايش فرزند مى توانيد نطفه را عزل كنيد كه بى اشكال است.

س 1037 ـ زن و شوهرى كه مى دانند از لحاظ اجتماعى و فرهنگى توانايى تربيت صحيح اولاد را به علل گوناگون ندارند، آيا مى توانند از بچه دار شدن بطور موقت يا دائم اجتناب كنند.
ج ـ جلوگيرى اگر مستلزم كار حرامى نباشد (مثل نظر مرد نامحرم، يا زن به عورت زن) و موجب عُقْمِ دائمى نشود، اشكال ندارد و امور مذكوره مجوّز ارتكاب حرام نمى شود.

س 1038 ـ آيا مى شود زن و شوهرى را كه داراى بيمارى روانى هستند عقيم كرد؟ در صورت جواز، رضايت از كسى لازم است؟
ج ـ عقيم كردن دائمى اين افراد جايز نيست و رضايت و عدم رضايت در اين مسأله مدخليت ندارد.

س 1039 ـ آيارضايت زن و شوهر براى جلوگيرى از آبستنى، لازم است؟

(صفحه394)

ج ـ خير رضايت لازم نيست.

س 1040 ـ آيا پزشك مجاز است با موافقت زن و مخالفت مرد اقدام به بستن لوله هاى رحم زن كرده و او را مقطوع النسل كند؟
ج ـ بستن لوله رحم بطورى كه موجب قطع نسل دائمى شود، جايز نيست و موافقت زن مجوّز انجام آن نمى شود. كما اينكه مخالفت مرد نيز مانع از صورت جواز نمى شود.

س 1041 ـ اگر توسط آزمايشات پزشكى معلوم شود جنين در شكم مادر از نظر جسمى يا عقلى نقص مهمى دارد، آيا سقط جنين جايز است؟
ج ـ نقص جنين مجوز سقط آن نمى شود، خصوصاً بعد از ولوج روح، بلى چنانچه قبل از آنكه در او روح دميده شود، به شرحى كه در جلد اول، جامع المسائل، پاسخ سؤال 1946 بيان شده، معلوم شود و يقين كنند كه جنين ناقص است و نقص او به حدى است كه اگر بماند و به همان نحو متولد شود نگهدارى او موجب عسر و حرج شديد و غيرقابل تحمل براى والدين خصوصاً مادر او شود در چنين صورتى ظاهراً خود مادر مى تواند آن را سقط كند ولى ديه آن را طبق همان مسأله به پدر جنين بدهد. يا اينكه پدر جنين وى را حلال و برئ الذمه كند.

س 1042 ـ آيا شوهر مى تواند از درس خواندن و يا كاركردن همسر خود كه كارمند مى باشد جلوگيرى كند (اجازه ندادن شوهر براى خروج زن از منزل در اين مورد چه حكمى دارد؟)
ج ـ زوج مى تواند زوجه خود را از خروج از منزل منع كند، مگر اينكه در ضمن عقد ازدواج شرط عدم منع كرده باشد.

س 1043 ـ چنانچه شوهر بتواند مانع خروج همسر خويش از منزل در موارد

(صفحه395)

درس خواندن يا كار كردن شود، آيا مراكز ادارى شرعاً مجاز به بكارگيرى و يا ادامه تحصيل همسر ايشان مى باشند؟
ج ـ اگر تعاون بر اثم باشد، جايز نيست.

س 1044 ـ بعد از عقد نكاح آيا زن در صورت اعسار زوج از پرداخت مهريه، مى تواند به خاطر دريافت مهريه تمكين نكند؟ و در صورت جواز آيا تمكين فقط منحصر است به بضع، يا ساير استمتاعات را هم شامل است؟
ج ـ بلى مى تواند تمكين نكند، ولى احوط اكتفاى بخصوص منافع بضع است.

س 1045 ـ دخترى پس از ازدواج مدتى با شوهر خود زندگى كرده و با توجه به تماس بدنى دخول صورت نگرفته است. اكنون پس از گذشت مدت زيادى از ازدواج، زن به دليل عدم دخول و باكره بودن خود را تا زمان دريافت مهريه برخوردار از حق حبس مى داند، لطفاً حكم آن را بيان فرماييد.
ج ـ حق ممانعت زوجه تا وقتى دخول نشده باقى است، و گذشت زمان موجب از بين رفتن حق نمى شود.

س 1046 ـ اين جانب مقدارى وجوهات مديون هستم و از سويى وضع زندگى پدرم مناسب نيست، آيا اجازه مى فرماييد مبلغى از بدهى خود را به او بدهم و محاسبه نمايم؟
ج ـ بطور كلى مخارج پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ هر چه بالا روند، بر فرزند واجب است و چنانچه آنها فقير باشند و نتوانند كسب و كار مناسب شأنشان انجام دهند و فرزند توان پرداخت مخارج آنها را بطور متعارف داشته باشد، واجب است از اصل مالش بپردازد و نمى تواند خمس و زكات و كفارات خود را به آنان بدهد و حساب نمى شود، بلى در مخارج

(صفحه396)

غيرواجب، مثل سفر زيارتى يا هديه دادن به غير در حدّ شأن، مى توانند از زكات به او بدهند.

س 1047 ـ مستدعى است راجع به نفقه والدين راهنمايى بيشترى بفرماييد.
ج ـ همانگونه كه قبلاً اشاره شد نفقه پدر و مادر بر اولاد، پسر باشند يا دختر، واجب است و در صورت عدم تمكن آنها، يا نبودشان، بر اولاد اولاد، اعم از دختر و پسر واجب است و خلاصه به ترتيب، هر كدام كه نزديكتر باشند و تمكن داشته باشند مقدم هستند و چنانچه شخص فقير، پدر دارد، اولاد هم دارد، بايد نفقه او را پدر و اولاد با هم و بالسّويه بدهند و نيز اگر پسر و دختر با هم دارد، بايد با هم و بالسّويه نفقه را بدهند، و اگر مادر و فرزند با هم باشند و تمكن داشته باشند، بايد نفقه را مشتركاً بدهند و اگر پدر با اولادِ اولاد باشد، نفقه بر پدر است كه اقرب و در درجه مقدم است و اگر مادر، با اولادِ اولاد باشد، نفقه بر مادر است و اگر اولادِ اولاد، با جدّ و جدّه باشند، بايد مشتركاً و بالسّويه نفقه را بدهند.
بلى چنانچه از ناحيه يكى از فرزندان يا از طريق ديگرى، نفقه شخص تأمين شود تكليف از بقيه ساقط مى گردد.

س 1048 ـ شخصى چند فرزند پسر و دختر دارد، آيا نفقه او بر خصوص پسر بزرگ واجب است يا فرقى ندارند و بر همه است؟
ج ـ در باب نفقه و تأمين مخارج، فرقى بين پسر و دختر و بزرگ و كوچك نيست بلكه بر همه فرزندان واجب است كه مشتركاً و بطور مساوى نفقه پدر و مادر را تأمين و آنها را اداره كنند، بلى چنانچه بعضى از فرزندان قدرت مالى ندارند تكليفى ندارند و در اين صورت فقط بر آنها كه توان دارند واجب است.

(صفحه397)


س 1049 ـ شخصى به مقدار تأمين مخارج خود و زن و فرزندانش درآمد دارد و درآمد او به مخارج پدر و مادرش نمى رسد، وظيفه اش چيست؟
ج ـ بطور كلى نفقه خود انسان و زوجه دائم او مقدم است، ولى در باب نفقه، پدر و مادر و فرزندان انسان در يك درجه و مساوى هستند و فرزند بر پدر و مادر تقدم ندارند و نيز جد و جده و اولاد اولاد در يك درجه و مساوى هستند و اولاد اولاد بر جد و جده مقدم نيستند بنابراين در تأمين مخارج، نبايد بين فرزندان و پدر و مادر فرق گذاشت، بلكه اينها در عرض هم و در يك درجه مى باشند و خلاصه باوجود اقرب نوبت به ابعد نمى رسد اما اگر چند نفر در يك درجه باشند در وجوب انفاق مساوى هستند، لذا در فرض سؤال وجهى براى تقديم اولاد بر پدر و مادر نيست و بايد هر چه داريد بين آنها و بالسويه اطعام و انفاق كنيد.

س 1050 ـ مستدعى است همانگونه كه وجوب نفقه پدر و مادر را بيان فرموديد، مسائل مربوط به ساير واجب النفقه ها و مقدار آن را توضيح دهيد، چرا كه اين مسأله هم نسبت به همسر و فرزندان و هم نسبت به ديگر خويشان مثل عمو و عمه و همچنين نسبت به عروس، مورد نياز است؟
ج ـ كسانى كه مخارج و نفقه شان بر انسان واجب است سه دسته اند، اول زن دائم، دوم پدر و مادر و پدر بزرگ و مادر بزرگ هر چه بالا روند، سوم پسر و دختر و فرزندان پسر و دختر هر چه پايين روند و انسان شرعاً نمى تواند مخارج آنها را از زكات و خمس و كفارات بدهد و به حساب بياورد، و اما مخارج ساير خويشان مانند برادر و خواهر و عمو و عمه و دائى و خاله و نيز عروس و فرزند زن (ربيبه) و زن پدر و امثال اينها بر انسان واجب نيست، بلى در صورت فقر آنها و تمكن وى استحباب دارد.

(صفحه398)


س 1051 ـ لطفاً نفقه زن را كه بر شوهر واجب است توضيح دهيد؟
ج ـ نفقه زن دائم كه بر شوهر واجب است و بايد تهيه و بپردازد عبارت است از غذا، لباس، منزل، لوازم زندگى از قبيل پرده، فرش، زيرانداز و روانداز، وسايل شستشو و نظافت و امثال اينها و همه اين امور بايد در حد شأن و حال و موقعيت زن باشد و كمتر از مقدار متعارف نباشد، همچنين مخارج معالجه و دارو و اجرت پزشك در بيماريهاى عادى كه اغلب به آن مبتلى مى شوند جزء نفقه است كه شوهر بايد تأمين و بپردازد و تمام اينها بر شوهر واجب و دين است، چه مال و توانايى داشته باشد يانداشته باشد، چه زن از خودش مال داشته باشد يا نداشته باشد، چه ابتداى زندگى آنها باشد يا دوران سالمندى آنها باشد و چنانچه شوهر مال نداشته باشد واجب است به كار و كسب مناسب شأن خود بپردازد و آنها را تهيه كند و حتى در صورت لزوم و تمكن بايد قرض كند و نفقه همسرش را تأمين كند و چنانچه به هر علت نفقه او رانداد و فوت كرد نفقات پرداخت نشده، دين است كه بايد از اصل مالش به زنش بپردازند، بلكه اگر زن، پيش از شوهرش فوت كند، ورثه او حق دارند نفقات پرداخت نشده او را از شوهرش مطالبه و اخذ كنند.(1)

س 1052 ـ مرسوم است كه زن بعد از عقد ازدواج، مدتى در خانه پدرش زندگى

1 ـ لازم به يادآورى است كه نفقه زن در صورتى بر مرد واجب است كه از شوهرش اطاعت كند و بدون اجازه او از خانه خارج نشود و خود را براى هر لذت مشروعى كه شوهر مى خواهد تسليم كند و اما چنانچه زن در كارهايى كه گفته شد، اطاعت از شوهر نكند، علاوه براينكه گناهكار و ناشزه محسوب مى شود حق النفقه او نيز ساقط مى گردد. (به توضيح المسائل مسأله 2480 و مسأله 2481 مراجعه شود) بلكه مشهور فقها برآنند كه هرگاه بدرفتارى و كج خلقى و بددهانى زن يا كثيفى و ترك تنظيف او سبب نفرت شوهر شود، حق نفقه او ساقط مى شود و شوهرش مديون او نخواهد بود. هر چند در آن اشكال وجود دارد.

(صفحه399)

مى كند و زوج رفت و آمد دارد، آيا در اين مدت حقّ مطالبه نفقه از شوهرش دارد؟
ج ـ اگر زن تمكين مى كند و حاضر است همراه شوهرش به خانه او برود و شوهر از بردن او امتناع مى كند و عذر مى آورد در اين صورت حق نفقه دارد و مى تواند مطالبه كند، اما اگر تمكين نمى كند و از رفتن به خانه شوهر عذر مى آورد و امتناع مى كند، حق نفقه ندارد.

س 1053 ـ بدهى هاى شرعى زن، مانند كفاره روزه يا كفاراتى كه احياناً در حج و عمره واجب مى شود، آيا بر شوهر است؟
ج ـ خير اين قبيل بدهى ها بر شوهر نيست و اگر زن مال دارد، بر خودش واجب است والاّ تكليفى ندارد.

س 1054 ـ زن ناشزه اى حامله است، آيا براى حملش نفقه او بر شوهر واجب است؟
ج ـ خير. زن ناشزه حق نفقه ندارد، خواه حامله باشد يا نباشد.

س 1055 ـ چنانچه مردى نفقه همسر خود را ندهد وظيفه زن چيست؟
ج ـ زنى كه از شوهر اطاعت مى كند اگر مطالبه خرجى كند و شوهر ندهد مى تواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به مجتهد جامع الشرايط و اگر ممكن نباشد به عدول مؤمنين و اگر آن هم ممكن نباشد به فُسّاق مؤمنين مراجعه كند. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممكن نباشد مى تواند در هر روز به اندازه خرجى آن روز بدون اجازه از مال او بردارد، و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست.

س 1056 ـ آيا زن و شوهر مى توانند از اموال شخصى يكديگر سرقت كنند مثلاً

(صفحه400)

مرد از طلاها و پولهاى زن بردارد يا زن از اموال مرد بدون رضايت او بردارد؟
ج ـ جايز نيست و موجب ضمان است.

س 1057 ـ آيا شوهر مى تواند ملك پدرى همسر خودش را بدون اجازه اش بفروشد يا اجاره دهد؟
ج ـ خير شوهر نمى تواند ملك زن خود را بدون اجازه او بفروشد يا اجاره دهد.

س 1058 ـ اين جانب در طول ده سال زندگى مشترك براى شوهر خود قالى بافته ام يعنى سرمايه و نخ را شوهرم مى آورده است و من قالى مى بافتم و بعد او فرشها را مى فروخت و خرج زندگى مى كرد. فعلاً كه قصد طلاق داريم، آيا مى توانم مزد چند سال قاليبافى خود را مطالبه كنم؟
ج ـ اگر قصد تبرع نداشته ايد (يعنى مجاناً براى شوهر كار نكرده ايد) حق مطالبه اجرت المثل كار خود را داريد.هر چند قصد طلاق هم نداشته باشيد.

س 1059 ـ لطفاً احكام نفقه اولاد را بيان فرماييد.
ج ـ نفقه پسر و دختر و فرزندان آنان هر چه پايين روند بر پدر و پدران او (جد پدرى) به ترتيب، هر كدام كه نزديكترند، واجب است، بنابراين پدر برجدّ مقدم است و جد بر پدرِ جد و اگر هيچ يك از اينها نباشند يا نتوانند يا به هرجهت ندهند بر مادر واجب است و اگر مادر مال نداشته باشد يا نباشد يا به هر جهت ندهد، بر پدر مادر و مادر مادر به شركت و بطور مساوى واجب است، بلى اگر نفقه آنها از هر طريقى ولو توسط يكى از خويشان و فرزندان، تأمين شود، تكليف به انفاق قهراً ساقط است، البته نفقه اولاد در صورتى واجب است كه خودشان مال نداشته و قدرت فعلى بر

(صفحه401)

كسب و كار مناسب نداشته باشند، بنابراين اگر فرزند صغير از خودش مال دارد، نفقه اش بر كسى واجب نيست، بلكه ولىّ او مى تواند از مال خود او مخارج او را تأمين كند، همچنين اگر فرزند بتواند كار كند و از روى تنبلى و راحت طلبى از كار و شغل، سرباز زند، نفقه اش بر كسى واجب نيست.

س 1060 ـ آيا مخارج ازدواج پسر و جهيزيه دختر از نفقات واجب است و بايد پدر تأمين كند؟
ج ـ خير، اينها از نفقات واجب نيستند ولى بجا و مناسب است كه پدر اقدام كند و به مقدار ضرورى و متعارف و در حد شأن خود و فرزندانش تأمين كند.
بلى هر گاه احساس كند كه فرزند، احتياج مبرم به ازدواج و همسر دارد و اگر اقدام نكند احتمال انحراف و به فساد و گناه كشيده شدن فرزند مى رود، در اين صورت احتياط آن است كه وسيله ازدواج را فراهم و مخارج لازم و ضرورى را، اعم از صداق براى همسر پسر و جهيزيه براى دختر، تأمين و كوتاهى نكند.


س 1061 ـ نفقه اولاد در صورتى بر پدر واجب است كه خودش مال نداشته و قدرت فعلى هم بر كسب و كار نداشته باشد، حال اگر بتواند كار كند ولى مشغول تحصيل علم و دانش شده و از تحصيل نفقه خود بازمانده است، آيا در اين صورت هم نفقه او بر پدر واجب است؟
ج ـ بلى، چنانچه ترك كار و كسب از روى تنبلى و راحت طلبى نباشد، بلكه بخاطر اشتغال به يك امر دنيوى يا دينى مهم، مثل تحصيل علم و... باشد، در اين صورت وجوب نفقه او بر پدر، ساقط نمى شود.

س 1062 ـ اگر پدر از پرداخت نفقه فرزندش امتناع كند، آيا جايز است فرزند

(صفحه402)

بدون اطلاع پدر، از مال او بردارد؟ نيز اگر فرزند از پرداخت نفقه والدين خود امتناع كرد، چطور؟
ج ـ بطور كلى هرگاه شخصِ متمكّن، از پرداخت نفقه واجب النفقه خود امتناع كند، واجب النفقه مى تواند به حاكم شرع يا نماينده او مراجعه كند تا او را وادار به پرداخت نفقه كند و اگر ممكن نشد خود حاكم شرع از مال او برمى دارد و به واجب النّفقه مى دهد يا اجازه مى دهد خودشان به مقدار نفقه واجب از مال او بردارند و بطور كلى، چنانچه رجوع به حاكم شرع ممكن باشد، جايز نيست خودشان از مال او چيزى بردارند و با عدم امكان هم برداشتن مشكل است، بلى به طورى كه قبلاً گفته شد زوجه مى تواند.

س 1063 ـ هرگاه شخصِ متمكّن، نفقه واجب النفقه خود را پرداخت نكرد، آيا نفقه پرداخت نشده، دين است و به ذمّه او مى ماند؟
ج ـ نفقه زن دائم دين است و شوهر، چه تمكن داشته باشد يا نداشته باشد، اگر پرداخت نكرد دين و بر ذمّه او ثابت مى ماند مگر اينكه زن ببخشد و او راحلال كند، امّا ساير نفقات دين نيست، بلكه تكليف محض است، لذا چنانچه، مثلاً فرزندِ متمكّن، از انفاق به والدين خود امتناع كرد، تنها واجبى را ترك كرده وگناهكار است ولى به آنها مديون مالى نيست.

س 1064 ـ مقصود از نفقه چيست و مقدار آن در چه حدّى است؟
ج ـ نفقه عبارت است از نيازمندى هاى روزمرّه، از قبيل نان، برنج، گوشت، قند و چاى، ميوه فصلى، لباس، مسكن، فرش و ساير لوازم و ضروريات زندگى و مقدار آن منوط به حال و شأن و شخصيت و موقعيت طرف مى باشد و بايد مناسبِ حال و شأن و زمان و مكان واجب النفقه باشد و از حدّ كفاف او كمتر نباشد.

(صفحه403)

س 1065 ـ اگر انسان بداند وقتى به خيابان و بازار مى رود نگاهش به نامحرم مى افتد وظيفه اش چيست؟
ج ـ مانعى ندارد، ولى نگاه با ريبه و شهوت حرام است كه بايد از اجتناب كند.

س 1066 ـ بعضى از خانمها مى دانند كه در خيابان و معابر عمومى مردان نامحرم به قصد ريبه به صورت آنها نگاه مى كنند. آيا واجب است اين خانمها جهت نهى از منكر پوشيه زده و روى خود را بپوشانند؟
ج ـ اگر قصد زنها اين نباشد كه مردان نامحرم به آنها نگاه كنند، زدن پوشيه واجب نيست. هر چند كه نگاه كردن مردها به آنها حرام است و نبايد نگاه كنند.

س 1067 ـ بعضى از خانمها لباسهايى مى پوشند كه مهيج است، آيا واجب است روى اين لباسها چادر هم بپوشند؟
ج ـ پوشيدن لباسهاى مهيج حرام است.

س 1068 ـ آيا نگاه كردن شوهر به كلاه گيس همسرش كه از موى زنهاى نامحرم درست شده جايز است؟
ج ـ احتياط آن است كه به آن نگاه نكند.

س 1069 ـ آيا جايز است مرد پس از فوت همسرش به عكس او گرچه نيمه عريان باشد، نگاه كند؟ و چنانچه با خواهر او ازدواج كرده باشد چطور؟ و آيا زن مى تواند به عكس شوهرش، حتى بعد از گذشت عده وفات و شوهر كردنِ به غير، نگاه كند؟ نگاه به فيلمهايى كه در عروسى ضبط كرده اند چطور؟
ج ـ نگاه كردن، در تمام صور مورد سؤال فى نفسه منع شرعى ندارد و جايز است، بلى چنانچه نسبت به زن نوعى بى حرمتى تلقى شود يا مفسده اى در

(صفحه404)

بين باشد، عكس و فيلم را محو كنند و نگاه نكنند.

س 1070 ـ وظيفه زنى كه خود را زينت كرده و آرايش كرده و در برابر نامحرم قرار مى گيرد چيست؟
ج ـ لازم است تمام مواضع زينت يا آرايش كرده را از نامحرم بپوشاند.

س 1071 ـ كوتاه كردن زن موى خود را به طورى كه شبيه مرد شود و يا بلند گذاشتن مو براى مرد به طورى كه شبيه زن شود حكمش چيست؟
ج ـ اگر تشبه زن به مرد يا مرد به زن محسوب شود، جايز نيست.

(صفحه405)




طــلاق

س 1072 ـ مردى زن خود را طلاق مى دهد، ولى قصد دادن مهريه را ندارد، آيا طلاق صحيح است؟
ج ـ بلى طلاق زن در فرض مذكور صحيح است و عدم پرداخت مهريه ربطى به صحت طلاق ندارد، هر چند كه مهريه را مديون است و بايد بپردازد.

س 1073 ـ از شش ماه قبل از وقوع طلاق بين زن و شوهر عمل جنسى انجام نشده است، آيا بعد از طلاق عدّه نياز است؟
ج ـ بلى بايد بعد از اجراى صيغه طلاق عده نگه دارد. و اگر قبل از گذشت عده با كسى ازدواج كند بر آن مرد حرام مؤبد مى شود.

س 1074 ـ آيا زن مطلقه مى تواند با استفاده از دارو كارى كند كه در مدت 30 روز دو طهر و سه حيض ببيند و اگر اين كار را كرد عده او تمام مى شود؟ و مى تواند با ديگرى ازدواج كند يا حتماً بايد به طور طبيعى سه حيض ببيند؟
ج ـ ملاك در تمام شدن عده طلاق اين است كه دوبار حيض شود و به محض اينكه حيض سوم را ديد، عده او تمام مى شود و مى تواند ازدواج كند و

(صفحه406)

فرقى نمى كند كه به طور طبيعى سه بار حيض شود يا غيرطبيعى، بنابراين ممكن است زنى در مدت 30 روز پس از طلاق سه مرتبه حيض شود يعنى سه روز اول ماه عادت شود و بعد ده روز پاك شود و سپس سه روز ديگر حيض شود و بعد ده روز پاك شود و بعد دو مرتبه حيض شود كه به محض حيض شدن سوم، يعنى در مدت 27 روز عده او تمام شده و مى تواند ازدواج كند.

س 1075 ـ الف) زن و شوهرى با يكديگر اختلاف خانوادگى دارند، شوهر مى خواسته عروسى كند ولى زن به علت كراهت شديد و اختلافات موجود تمكين را منوط به پرداخت مهريه از سوى زوج كرده و مرد هم قادر به پرداخت مهريه نيست، با توجه به كراهت شديد زن و اين كه معلوم نيست اين ماجرا تا كى ادامه داشته باشد، چنانچه زن به دادگاه مراجعه و درخواست طلاق كند و در برابر طلاق از حقوق خود صرف نظر كند و زوج علاوه بر بذل حقوق زوجه تقاضاى مبلغ كلانى پول كند كه پرداخت آن در توان زوجه نيست حال با توجه به: 1 ـ كراهت شديد زن، 2 ـ وجود اختلافات عميق ميان زوجين، 3 ـ عدم استطاعت مرد براى پرداخت مهريه و استطاعت نداشتن زن براى پرداخت اين مبلغ كلان، 4 ـ احراز لجبازى زن و شوهر نسبت به هم، 5 ـ لزوم ماندن زن جوان در خانه پدر إلى الأبد و خوف فتنه و فساد وى، آيا موضوع از مصاديق عسر و حرج هست تا دادگاه بتواند مرد را مجبور به طلاق در برابر بذل مهريه و حقوق زوجه بكند؟ و در صورت ميسر نبودن اجبار زوج با اذن حاكم طلاق داده شود؟ يا مورد از مصاديق عسر و حرج به حساب نمى آيد؟
ب) آيا عسر و حرج مصاديق خاص دارد يا اين كه هر مسأله اى كه ادامه

(صفحه407)

زوجيت را موجب عسر و حرج براى زوجه كند مجوز رجوع زوجه به حاكم و تقاضاى طلاق است.
ج) چنانچه زوج معتاد به مواد مخدر شود، ولى به وظايف خود از قبيل پرداخت نفقه و... عمل كند و هيچ گونه اذيت و آزارى نسبت به زوجه نداشته باشد صرف اعتياد به مواد مخدر مورد را از مصاديق عسر و حرج قرار مى دهد يا خير؟
ج ـ الف) بلى مورد با خصوصيات ذكر شده از مصاديق عسر و حرج است، خصوصاً با توجه به جوانى زن و خوف فتنه و فساد، ولى بايد اين امور محرز و يقينى باشد. بلى در خصوص اينكه تمكين را منوط به پرداخت مهريه كرده، اگر علت آن علم به عدم قدرت زوج بر پرداخت باشد، نه نفرت و كراهت شديد، اين امر عسر و حرج نيست.
ب) خير، عسر و حرج مصداق خاصى ندارد و درهر موردى كه محرز و محقق شد، مجوز رجوع به حاكم و تقاضاى طلاق مى شود، البته در خصوص طلاق بايد عسر و حرج شديد و عادتاً غيرقابل تحمل باشد ـ مانند موارد فوق الذكر ـ.
ج) صرف اعتياد مورد را از مصاديق عسر و حرج قرار نمى دهد. بلى اگر در ضمن عقد شرط عدم اعتياد و در صورت كشف خلاف، وكالت در طلاق مطرح شده مسأله ديگرى است و حكم خود را دارد.


س 1076 ـ زن در زندگى با همسر خود مشكل دارد و طبق تشخيص دادگاه ادامه زندگى موجب عسر و حرج شديد براى زن مى باشد و بنابراين زن راضى است مهريه خود را بخشيده و طلاق بگيرد حال اگر شوهر به هر علتى راضى به طلاق دادن او نباشد، تكليف اين زن چيست؟

(صفحه408)

ج ـ اگر ممكن است كه طلاق خلع بگيرد از طريق طلاق خلع اقدام شود و اگر هم ممكن نباشد مرحوم سيد در ملحقات عروه طلاق را كه در اين موارد عسر و حرج دارد، توسط حاكم شرع جايز دانسته است و مى تواند اقدام كند.

س 1077 ـ چنانچه ادامه زندگى و دوام زوجيت براى زوجه موجب عسر و حرج است و زوجه به حاكم شرع مراجعه و تقاضاى طلاق كند و براى حاكم شرع ثابت شود، زوج را اجبار به طلاق مى كند و در صورت ميسّر نشدن، به اذن حاكم شع طلاق داده مى شود، سؤال اين است كه آيا موارد ذيل از مصاديق عسر و حرج محسوب مى گردد؟
1 ـ ترك خانواده توسط زوج به مدت 6 ماه.
2 ـ اعتياد زيان آور به يكى از انواع مواد مخدر.
3 ـ استنكاف از دادن نفقه و عدم امكان الزام او به تأديه نفقه توسط دادگاه.
4 ـ عقيم بودن زوج.
5 ـ سوء رفتار و معاشرت زوج در حدى كه عرفاً براى زوجه قابل تحمل نباشد.
6 ـ اختيار همسر ديگر در صورت عدم استطاعت بر اجراى عدالت.
7 ـ عدم رعايت دستور دادگاه در مورد وضع اشتغال به كار و حرفه منافى مصالح خانوادگى و حيثيات زن مانند اشتغال به مواد مخدر و تكدّى.
ج ـ موارد ا و 2 و 4 و 6 و 7 فى نفسه از مصاديق عسر و حرج محسوب نمى شود.
3 ـ چنانچه كسى حتى مثل پدر زوج مخارج زن را مناسب با شئون او تأمين نكند و خود زن نيز نداشته باشد از مصاديق عسر و حرج محسوب


(صفحه409)

مى شود و الاّ خير.
5 ـ چنانچه امكان اصلاح نباشد از مصاديق عسر و حرج محسوب مى شود، بلى مى توانند در ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگر، اگر چه بعد از ازدواج شرط كنند كه اگر زوج به مدت 6 ماه ترك خانواده يا اعتياد زيان آور به يكى از انواع مواد مخدر پيدا كرد يا عقيم بود يا همسر ديگر اختيار كرد و رعايت عدالت نكرد يا محكوم به زندان شد و اين محكوميّت مغاير با حيثيت زوجه باشد، يا اگر شغلهاى منافى با شئون زن پيش گرفت، زوجه از طرف زوج وكيل و وكيل در توكيل غير است كه خود را مطلّقه كند و در اين موارد چنانچه يكى از اين شروط محقق و محرز شد مى تواند خود را مطلّقه كند. و نيز مى توانند شرط كنند كه اگر زوج بر خلاف وظائف معينه شرعيّه با زوجه خود رفتار كرد و ناشز شد و اصرار بر مخالفت نمود زوجه از طرف زوج وكيل است كه خود را مطلّقه كند. و نيز در فرض اخير اگر شرط نكرده اند و زوج اصرار بر نشوز خود دارد و بر خلاف وظايف شرعيه با زوجه رفتار مى كند، چنانچه حاضر به اصلاح نباشد، زوجه مى تواند به حاكم شرع و دادگاه مراجعه كند و پس از احراز موضوع و عدم نشوز زن حاكم شرع و دادگاه زوج را ملزم به رعايت وظايف شرعيه يا طلاق مى كند و اگر امتناع كرد حاكم شرع و دادگاه با تقاضاى زوجه، وى را مطلّقه مى كند.


س 1078 ـ در مواردى كه حاكم شرع زوجه مفقودالأثر را طلاق مى دهد، طلاق او چه نوع طلاق و چه احكام و آثارى را دارد؟
ج ـ در فرض سؤال ظاهراً طلاق رجعى است و مهر و حق نفقه و حق رجوع و توارث (چنانچه معلوم شود يكى از آنها در اثناى عده فوت كرده و ديگرى زنده بوده)ثابت است و بنابر احتياط واجب عدّه زوجه در اين فرض به

(صفحه410)

مقدار عده وفات، چهار ماه و ده روز است.

س 1079 ـ در فرض قبل، اگر زوجه يائسه يا غير مدخوله يا غير بالغه است طلاق چه نوع طلاقى است؟ و از جهت عدّه وظيفه زوجه چيست؟
ج ـ در اين گونه موارد ظاهراً طلاق بائن است و احكام و آثار بائن مترتب مى شود لكن از جهت عدّه (چون احتمال فوت شوهر قبل از طلاق مى رود) لازم است به احتياط واجب عدّه وفات نگهدارد و چون طلاق بائن است و عدّه مذكور به احتمال فوت زوج و به منظور رعايت احتياط است، لذا چنانچه بعد از وقوع طلاق، زوج حاضر شود يا معلوم شود كه زنده است يا معلوم شود بعد از طلاق فوت كرده است در اين صور نياز به نگهداشتن عده نيست (چراكه موضوع آن منتفى مى شود) و زن مى تواند بلافاصله به عقد ديگرى درآيد.

س 1080 ـ خانمى طبق شرط ضمن عقد از طرف زوجِ خود وكيل در مطلقه كردن خويش است و مى خواهد خود را مطلقه كند، طلاق او چه نوع طلاقى است؟ و آيا مهريه و حق نفقه ثابت است؟
ج ـ در اين فرض طلاق رجعى است و مهر و حق نفقه و توارث و حق رجوع ثابت است، ولى به جهت اينكه نقض غرض لازم نيايد براى جلوگيرى از رجوع زوج، مى توانند در ضمن عقد وكالت بگيرند كه در صورت رجوع زوج زوجه باز وكيل در طلاق است تا سه مرتبه كه پس از آن امكان رجوع منتفى شود.

س 1081 ـ در فرض قبل، اگر زوجه يائسه يا غيرمدخوله است، طلاق چه نوع طلاقى است؟
ج ـ در فرض سؤال ظاهراً طلاق بائن است و حق نفقه و حق رجوع و توارث
<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>