جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام) « کتابخانه « صفحه اصلى  

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>

صفحه 141

براى هر فرد انسان آن چنان كرامتى قائل است كه كشتن يك فرد را در حكم كشتن همه انسان ها و احياى يك فرد را در حكم احياى همه انسان ها مى داند:

إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَة وَ لا أَعْظَمَ لِتَبِعَة وَ لا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَة وَ انْقِطَاعِ مُدَّة مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَم حَرَام فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ.

از خونريزى ناحق دورى كن; زيرا هيچ چيز بدتر از خونريزى ناحق خشم و غضب خداوند را بر نمى انگيزد و نعمت [الهى] را از كف بيرون نمى برد و عمر را كوتاه نمى كند; و خداوند در روز قيامت به اول چيزى كه رسيدگى مى كند، قتل نفس است. پس برقرارى حكومتت را با ريختن خون حرام استوار مكن; زيرا ريختن خون حرام از امورى است كه حكومت را ضعيف و سست مى گرداند، بلكه آن را از بين مى برد و به ديگرى منتقل مى كند.

نتيجه خونريزى و ضرورت اجراى حدّ قصاص

وَ لا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ لاَِنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإ وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ أَوْ سَيْفُكَ أَوْ يَدُكَ بِالْعُقُوبَةِ فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً فَلا تَطْمَحَنَّ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.


صفحه 142

تو درباره قتل عمد در درگاه خداوند و نزد من عذر و بهانه اى ندارى; زيرا كيفر آن قتل است; اما اگر مرتكب خطايى شدى و تازيانه ات، يا شمشيرت و يا دستت برخلاف نيّت و اراده ات در شكنجه دادن زياده روى كرد، چون مشت زدن و بالاتر از آن هم كشتنى است، در اين صورت غرور بر تو غلبه نكند و از اداى خون بهاى مقتول به ورثه او سرباز نزنى.

از اين بيان مولا، دو نكته اساسى روشن مى شود:

1. از ديدگاه على(عليه السلام) بزرگ ترين اثر وضعى خونريزى ناحق، زوال قدرت و از بين رفتن دولت و حكومت است. تاريخ ستمشاهى منحوس دودمان پهلوى، بهترين گواه اين بينش علوى است و همه امت اسلامى ايران مشاهده كردند كه چگونه دودمان كثيف پهلوى به واسطه خونريزى ها و خونخوارى ها به زباله دانى تاريخ انداخته شد و نامى جز ننگ و نفرت برايشان باقى نماند.

2. حيات و زندگى مسالمت آميز انسان ها در سايه اجراى قصاص تحقق پيدا مى كند.

از اين رو، على(عليه السلام) به مالك گوشزد مى كند كه در صورت ارتكاب قتل عمد، قصاص خواهد شد و هيچ گونه گذشتى (حتى از مالك) در كار نخواهد بود.

در قتل هاى غير عمد نيز، حاكم وظيفه دارد با پرداخت ديه، رضايت اولياى دم را تحصيل نمايد.


صفحه 143

درمان اعجاب و خودپسندى

يكى از مسائل [اخلاقى كه در رابطه با مسؤولان و زمامداران جنبه اجتماعى پيدا مى كند] مسأله خودپسندى، خودبينى و خودمحورى است.

بهترين روش درمان استكبار اين است كه انسان رابطه خود را با خداى خود، مطمح نظر قرار دهد و ناچيزى خود را در برابر غنّىِ بالذّات به دقت ارزيابى كند و ببيند آيا با اين همه فقر و ناچيزى و نادارى، دم از خودمحورى و خودپسندى زدن ابلهانه و احمقانه نيست؟ و مگر نه اين است كه خداوند مى فرمايد: «اَلْكبرِياءُ رِدايى»(1) (كبر و بزرگى جامه مخصوص من است) و مگر نه اين است كه انسان متكبّر مى خواهد در اين حد، خود را بسان خداوند تصوّر كند؟ و آيا اين شرك خفى نيست؟!

آرى، همين است كه على(عليه السلام) را وادار مى كند تا مالك را از عاقبت شوم استكبار برحذر دارد:

وَ إِيَّاكَ وَ الاِْعْجَابَ بِنَفْسِكَ وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُكَ مِنْهَا وَ حُبَّ الاِْطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَكُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ.

وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِْحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ.




1 . مستدرك الوسائل، ج 12، ص 31.


صفحه 144

از خودپسندى و اطمينان داشتن به چيزى كه از آن خوشت مى آيد و نيز از ستايش و تعريف مردم برحذر باش; زيرا در اين حالت ها شيطان فرصتى مى يابد و نيكى هاى نيكوكاران را محو و نابود مى كند.

برحذر باش از اين كه با احسانى كه به رعيت مى كنى، منّتى بر سر آنان بگذارى و يا كارى كه برايشان انجام مى دهى، زيادتر از اندازه، آن را به رخشان بكشى و بزرگ جلوه دهى و يا اگر وعده اى به آنان مى دهى، از آن سرپيچى و تخلّف نمايى; زيرا منّت، احسان را باطل و بى پاداش مى گرداند و زيادتر از اندازه جلوه دادن، نور حقيقت را از بين مى برد و خلف وعده، خشم و غضب خدا و مردم را افزايش مى دهد. خداوند متعال مى فرمايد: «خداوند از قولى (منظور هر گونه قول دادن است) كه مى دهيد و بدان عمل نمى كنيد سخت غضبناك خواهد شد.»

در اين كلمات، حضرت پس از بيان زشتى استبكار، سه مطلب اساسى ديگر را نيز مورد عنايت قرار داده است:

1. حاكم اسلامى حقّ منّت گذارى به مردم را ندارد

اصولاً در تعاليم اسلامى منّت در همه جا محكوم است ـ چه منّت مردم به مردم و چه منّت دولت به مردم ـ; زيرا كه اوّلاً، انفاق و صدقه [و به عبارت ديگر كمك به ديگران]براى اين است كه فقرا از وضع دلخراش زندگى فقيرانه نجات پيدا كنند و با تأمين احتياجات مادّى، ناراحتى روحى شان برطرف گردد; در صورتى كه اگر به دنبال انفاق و بخشش، منّت بوده باشد، نه تنها اين هدف عملى نشده بلكه لطمه سنگين ترى بر


صفحه 145

روح مستمندان وارد آمده است. ثانياً، آنچه كه دولت به عنوان خدمت ارائه مى دهد، انجام وظيفه است و نمى توان بر كسى منّت گذاشت. ثالثاً، انفاق و بخشش بايستى وجهه خدايى داشته باشد و منّت، حاكى از اين است كه عمل انجام شده براى خدا نبوده است. رابعاً، خداوند متعال كه حاكم على الاطلاق و صاحب همه قدرتها و نيروهاست، در بخشش اين همه نعمت هاى هستى (جز نعمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و نعمت اسلام) بر انسان ها منّت نگذاشته است و اگر انسانى در مقابل احسان به ديگرى منّت بگذارد، حاكى از اين خواهد بود كه براى خود استقلال قائل شده و نعمت را از آن خود مى داند; در صورتى كه به حكم «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِالله» مالك همه هستى، اوست و از اوست. (إنّا لله وَإنّا إلَيْهِ راجِعُونَ).

2. نتيجه خلف وعده حاكم اسلامى

در اسلام تخلّف از وعده در حكم بى دينى و بى ايمانى است. قرآن در همين زمينه مى فرمايد: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ الله و...» در مقابل، وفاى به عهد از نشانه هاى ايمان و پاى بندى به مسائل اسلامى است. اگر مسؤولى به مردم وعده اى بدهد و از آن تخلّف كند، علاوه بر اين كه مورد غضب خدا قرار خواهد گرفت، زيان اين تخلّف متوجه دولت خواهد شد ولذا شايسته است مسؤولان وعده هايى رامطرح كنندكه صددرصدمى توانندبه آن عمل نمايند و از دادن وعده هايى كه احتمال تخلّف از آن هست، پرهيز كنند.

3. مبالغه گويى شايسته حاكم اسلامى نيست

حقيقت و آنچه كه از حقيقت برخوردار است، از نورانيّت و روشنايى


صفحه 146

مخصوص به خود بهره مند مى باشد و لذا انسانى كه فى المثل دروغ
مى گويد، در باطن خود گرفتار عذاب وجدان است و در تاريكى و سيه دلى به سر مى برد; در حالى كه انسان راستگو از نورانيّت و روشنايى برخوردار است. روى اين اصل، گفتن آنچه كه تحقّق يافته است، مردم را متنفّر نمى كند; بلكه انسان ها با مشاهده نورانيّت مجذوب حقيقت خواهند شد. از اين رو، شايسته نيست دولت اسلامى كارهاى انجام شده را به صورتى اغراق آميز و با مبالغه و بيش از آنچه انجام گرفته با مردم مطرح كند; زيرا مردم با ديدن عملكرد واقعى، فريفته حقيقت مى شوند و با احساس مبالغه و گزافه گويى، مسؤولان را خائن و بى اعتقاد به مبانى اسلامى تلقّى خواهند كرد.

موقعيت شناسى رمز تصميم گيرى موفق

رمز پيروزى مسؤولان در تصميم گيرى ها خلاصه مى شود. اگر تصميم گيرى بجا و به موقع صورت بگيرد، مسؤول موفق و پيروز و چنانچه نابجا و به دور از حقيقت عملى شود، ناموفق و بى حاصل است.

روى اين حساب، يك مسؤول اولاً بايستى حركت هايش بر اساس هدفى روشن و مشخص انجام بگيرد، ثانياً به محض فراهم شدن شرايط بدون كمترين مسامحه و تعلّلى، تصميم شايسته را عملى سازد. البته تصميم شايسته در صورتى موفق خواهد شد كه علاوه بر شرايط يادشده هر عمل يبجا و در موقعيت مناسب خود انجام شود.

وَ إِيَّاكَ وَ الْعَجَلَةَ بِالاُْمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَةَ فِيهَا إِذَا تَنَكَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا


صفحه 147

اسْتَوْضَحَتْ وَضَعْ كُلَّ أَمْر مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ كُلَّ عَمَل مَوْقِعَهُ.

قبل از رسيدن زمان كار [و تحقّق شرايط لازم] از عجله پرهيز كن! اگر انجام كار ممكن شد آن را كوچك مشمار! در صورت مشخّص نبودن رشته كار، يك دندگى به خرج مده! و نيز از مسامحه و سستى در زمان روشنى امور (طرح ها و برنامه ها و...) دورى كن! بنابراين هر امرى را در جاى مناسب خود قرار ده و براى هر عملى در موقعيّت مناسب اقدام كن.

ياد آخرت، راه جلوگيرى از هواهاى نفسانى

مى دانيم كه جهان آخرت، جهان بهره بردارى از تلاش هاى دنيا، و روزگار تجلّى خصلت ها و رفتارهاى آدمى است.

اگر حاكمى در مسند حكومت [و هر نوع انسانى در تلاش هاى فردى اجتماعى اش]بداند [و در اين انديشه باشد] كه هرگونه انحراف در اشباع غرايز و تمايلات و هر گونه زياده روى و طغيان، باعث اسارت ها و سقوط ها و فسادها مى شود و اين اعمال در آخرت جز رنج و تباهى و دوزخ در پى نخواهد داشت، كوشش خواهد نمود تا هواهاى نفسانى اش را به اعتدال كشاند و در مسير قرآن و اسلام حركت نمايد:

وَ إِيَّاكَ وَ الاِْسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ وَ التَّغَابِيَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُيُونِ فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْكَ لِغَيْرِكَ وَ عَمَّا قَلِيل تَنْكَشِفُ عَنْكَ أَغْطِيَةُ الاُْمُورِ وَ يُنْتَصَفُ مِنْكَ لِلْمَظْلُومِ.

امْلِكْ حَمِيَّةَ أَنْفِكَ وَ سَوْرَةَ حَدِّكَ وَ سَطْوَةَ يَدِكَ وَ غَرْبَ لِسَانِكَ وَ احْتَرِسْ مِنْ كُلِّ ذَلِكَ بِكَفِّ الْبَادِرَةِ وَ تَأْخِيرِ السَّطْوَةِ


صفحه 148

حَتَّى يَسْكُنَ غَضَبُكَ فَتَمْلِكَ الاِْخْتِيَارَ وَ لَنْ تَحْكُمَ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى تُكْثِرَ هُمُومَكَ بِذِكْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّكَ.

مبادا چيزى را كه همه مردم به طور مساوى در آن سهم دارند، بيشتر از ديگران به خودت اختصاص دهى. در آنچه براى مردم آشكار است، خود را به غفلت و نادانى نزن; براى اين كه آن چيز از تو گرفته و به ديگرى داده مى شود و به زودى پرده بالا مى رود و تو به نفع مظلومان محكوم خواهى شد.

جلوى خشم و تندى و دستيازى و زبان درازى خود را بگير و از دشنام دادن و هرزه گفتن پرهيز كن و خاموش باش تا اين كه غضبت فرونشيند و اختيارت به دست آيد و بينش ات حقيقت را ببيند هنگامى به خود مى آيى كه به ياد بازگشت به سوى پروردگارت افتاده و بر اندوه و نگرانى ات بيفزايى.

در جمع بندى جملات بالا، به مطالبى از اين دست پى خواهيم برد:

1. خودكامگى

خودكامگى بيش از افراد معمولى به سراغ حاكم مى آيد و با توجه به امكاناتى كه او در اختيار دارد، هيچ نيرويى جز نيروى تقوا مانع خودكامگى اش نخواهد شد. پس حاكم بيش از ديگران به نيرومندى و تقويت بنيه تقوايى نيازمند است.

2. ضرورت تقسيم بالسّويه اموال و امكانات عمومى

آنچه از آنِ همه مردم است بايستى بالسّويه بين مردم تقسيم گردد و حاكم نمى تواند اموال عمومى را به خود و يا به عده اى خاص اختصاص


صفحه 149

دهد; در صورتى كه از حاكم چنين حركتى سر بزند، اين عمل ظلم است و روزى در دادگاهى كه به حاكميت مظلومان بر پا خواهد گرديد، ظالم محكوم شده و به سزاى ظلمش خواهد رسيد.

3. ضرورت احترام به افكار عمومى

احترام به افكار عمومى از وظايف خاص حاكم مردم است. اگر خلاف كارى ها، كجرويها، فسادهاى اخلاقى و فسادهاى ادارى كه در انظار مردم قرار دارد با بى اعتنايى همچنان ادامه داشته باشد و حاكم بدون توجه به افكار عمومى، خود را به غفلت و تجاهل بزند و با اين بهانه به اصلاح جامعه اقدام نكند،عاقبتى شوم و پى آمدى دردناك خواهد داشت.

4. پرهيز از خشم و ضرورت رعايت اصول اخلاقى

از آن جا كه مردم نسبت به حام احساس نياز كرده و چاره دردشان را در وجود حاكم جستوجو مى كنند، تحمّل ناهنجارى هايى از قبيل خشم و غضب و بى اعتنايى و... را از حاكم ندارند و از بروز كوچك ترين حركت ناهنجار به دردى سوزناك دچار خواهند شد. از اين رو لازم است مسؤولان با برخورد انسانى و اسلامى احساسات مردم را جريحه دار نكنند و باعث رميدن و رنجش آنان نشوند.


عبرت پذيرى و حركت بر اساس قرآن و سنّت

در فصل «جايگاه قرآن و سنّت در جامعه اسلامى» گفته شد كه قرآن و سنّت منبع تمام مسائل اجتماعى، سياسى، اقتصادى و... محسوب مى شوند


صفحه 150

و حركت حاكم اسلامى بايستى بر اساس آن دو انجام شود و تخلّف از
حكم قرآن و سنت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از او پذيرفته نيست و با ظهور يافتن و عملى شدن چنين حركتى حاكم، خودبه خود معزول خواهد شد.

على(عليه السلام) در كلمات آتى ضمن اين كه قرآن و سنت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) را ملاك حركت براى مالك معرفى مى كند، عبرت گيرى از تاريخ و حوادث گذشته را براى حاكم ضرور و لازم مى شناسد. روى اين حساب مى فرمايد:

وَ الْوَاجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَتَذَكَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَكَ مِنْ حُكُومَة عَادِلَة أَوْ سُنَّة فَاضِلَة أَوْ أَثَر عَنْ نَبِيِّنَا(صلى الله عليه وآله) أَوْ فَرِيضَة فِي كِتَابِ اللَّهِ فَتَقْتَدِيَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِيهَا.

وظيفه دارى كه حكومت هاى عدالت گسترويا سنت هاى فضيلت مند و يا فريضه هايى كه در قرآن مجيد آمده و يا روش هايى كه از پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در كتاب ها نوشته شده را به ياد داشته باشى و آنچه كه ما عمل كرده ايم و تو آنها را ديده اى، پيروى كن.


وظيفه رهبرى در تعيين شرح وظايف

شرح وظايف و به تعبير روز، دستورالعمل اجرايى براى مسؤولين حكومتى از وظايف خاص رهبر اسلامى است. رهبر تكليف دارد وظايف مسؤولين رده بالاى حكومتى ـ از جمله استانداران ـ را مشخّصاً تعيين و ابلاغ نمايد. اگر به اين وظيفه عمل نكند حجت كار نكردن را بر مسؤولين تمام نكرده است و چنانچه به اين وظيفه خطير عمل نمايد، حجت را تمام كرده و به تمام عذرها خطّ بطلان كشيده است. در راستاى همين اصل، على(عليه السلام) به مالك مى فرمايد:


صفحه 151

وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِكَ فِي اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَيْكَ فِي عَهْدِي هَذَا وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِي عَلَيْكَ، لِكَيْلا تَكُونَ لَكَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِكَ إِلَى هَوَاهَا، [فَلَنْ يَعْصِمَ مِنَ السُّوءِ وَلا يُوفِّقُ لِلْخَيْرِ إلاّ اللهُ تَعالى] (1).

كوشش كن از آنچه كه در اين فرمان برايت تنظيم كرده ام متابعت كنى و دستوراتم را عمل نمايى. [اى مالك،] من با تو پيمانم را به وسيله اين فرمان محكم نمودم و حجت را بر تو تمام كردم تا اگر نفست سركشى كند و پى هوى و هوس رود، بهانه اى نداشته باشى; هرچند كه انسان را از بدى محفوظ نخواهد داشت و او را توفيق به نيكى نخواهد داد جز خداى متعال.


مواظبت براى اقامه نماز و زكات و نيك رفتارى با مستخدمين

[وَقَدْ كانَ فِيما عَهِدَ إِلَىَّ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) فِى وَصاياهُ تَحْضيضٌ عَلَى الصَّلاةِ والزَّكاةِ وَما مَلَكَتْهُ أيْمانَكُمْ، فَبِذالِكَ أَخْتِمُ لَكَ بِما عَهِدْتُ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىّ الْعَظِيمِ] (2).

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) همواره به من امر فرمود كه در نماز و زكات شما و نيك رفتارى با غلامانتان، سخت مراقب و مواظب باشم.


شهادت، پايان راه

يكى از نعمت هاى خاص الهى براى انسان مؤمن، شهادت در راه خدا




1 و 2 . در بعضى از شرح هاى نهج البلاغة اين عبارت ها افزوده شده است به عنوان نمونه مراجعه كنيد به منهاج البراعة مرحوم خويى، 20 / 308 و منهاج البراعة قطب الدين راوندى 3/199 و شرح ابن ابى الحديد 17/114.


صفحه 152

و در جهت استقرار و حاكميت احكام الله است. رسيدن به شهادت پايان راه و اوج اعتلاى انسان محسوب مى شود. از اين رو على(عليه السلام) ضمن آرزوى شهادت براى خود و مالك، فرماندارش را با نتيجه و آثار توان مند دعا نيز آشنا مى سازد. اكنون كه در پايان اين نوشتار قرار گرفته ايم، دعاى آن حضرت را با هم مى خوانيم:

وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ كُلِّ رَغْبَة، أَنْ يُوَفِّقَنِي وَ إِيَّاكَ لِمَا فِيهِ رِضَاهُ مِنَ الاِْقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَيْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ، مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِي الْعِبَادِ، وَ جَمِيلِ الاَْثَرِ فِي الْبِلادِ، وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ، وَ تَضْعِيفِ الْكَرَامَةِ، وَ أَنْ يَخْتِمَ لِي وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ، وَ الشَّهَادَةِ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.

وَ السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ـ صَلَّى اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً، وَ السَّلامُ.

من از خداوند بزرگ مى خواهم كه با رحمت بى پايان و قدرت عظيمش [كه در عطا و احسان آنچه پسندد به انجامش قادر و تواناست] من و تو را به آنچه رضا و خشنودى اش در آن است، وادارد. عذر بجا و آشكار ما را در برابر خود و خلقش بپذيرد و با نيك نامى در ميان بندگان و خوش نامى و اثر نيك در شهرها و ديارها، و تمامى نعمت و فزونى عزّت و بى پايانى سعادت آفرين و شهادت آميز، عمرمان را به پايان رساند كه ما از اوييم و به سوى او باز خواهيم گشت.

درود بر رسول خدا و بر آل او باد كه همگى پاك و منزّه اند.

آمين يا ربّ العالمين

<<صفحه بعد فهرست صفحه قبل>>