جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
رساله تقيه مداراتى « کتابخانه « صفحه اصلى  

بسم الله الرحمن الرحيم

پيشگفتار

رسالتي را که از دو سال پيش گروه ارشاد حجاج ايراني (امر بمعروف) در ايام حج در جهت راهنمائي و ارشاد حجاج محترم بعهده گرفته است تحت نظر نماينده محترم حضرت امام و سرپرست حجاج ايراني بوده است.

در مسير حرکتهاي فرهنگي و تبليغي و تبيين ريشه‌هاي فقهي و تاريخي مسئله «تقيه مداراتي» که از محورهاي اصلي کار گروه است از حضرت آية الله العظمي فاضل لنکراني قدس سره استاد عاليقدر حوزه علميه قم تقاضا کرديم که عليرغم کسالت رساله‌اي در اين زمينه مرقوم داشته تا همه علاقمندان ولايت بهره‌مند گردند. معظم له خواهش ما را پذيرفته و رساله حاضر را به‌قلم تحرير در آوردند.

ضمن تقديم آن به حضرات آقايان روحانيون معظم کاروان‌هاي حج و مديران محترم و ناظران گرامي اميدواريم که براي علماء و انديشمندان تذکري و براي سايرين درسي ارزنده باشد.

در پايان با عنايت به تنگناهائي که در کار چاپ و تکثير وجود دارد استدعا مي‌شود در حفظ و نگهداري و بهره‌برداري اين جزوه دقت لازم مبذول داريد. همچنين مطالعه اين رساله مخصوص قبل از سفر حج است و از همراه بردن آن به عربستان خودداري فرمائيد.

حجکم مقبول و سعيکم مشکور
گروه ارشاد حجاج ايراني (امر به معروف)
شوال المکرم 1406

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين سيدنا و نبينا محمد و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.

مقدمه:

تقيه از کلماتي است که نه تنها علماء و دانشمندان در استعمالات و گفتگوهاي خود بکار مي‌برند بلکه توده‌ي مردم نيز با مفهوم اجمالي آن آشنا و به لحاظ مشروعيتي که دارد آنرا مورد عمل قرار مي‌دهند، با اين وصف مفهوم واقعي و اقسام آن براي عموم کاملاً روشن نيست، در حالي که نياز شديدي به يادگيري و دقت در اقسام آن به هنگام مسافرت به کشورهاي اسلامي غير شيعه مشاهده مي‌شود . اين نياز با توجه به کثرت حجاج ايراني که به برکت انقلاب اسلامي و استقرار حکومت جمهوري اسلامي هر ساله تعداد چشمگيري جهت انجام مناسک حج و اداء فريضة بزرگ الهي به کشور عربستان سعودي مسافرت مي‌نمايند، بيشتر ملموس مي‌گردد. از اينجا است که فراگيري اين امر مهم بر همه شيعيان لازم و ضروري است. اينجانب با درخواستي که سازمان محترم حج بعمل آورد، در صدد برآمدم تا رسالة مختصر و فشرده و غير مبسوطي را جهت استفادة عموم ، بويژه روحانيون محترم کاروانها ، در اين باب تدوين نمايم و با اينکه اشتغالات زياد و کسالتهاي مختلف هر کدام مانعي در راه وصول به اين هدف مي‌باشند معذلک با استمداد از مقام شامخ ولايت کبري شروع به آن نمودم. اميد است مورد رضاي حق تعالي و استفادة همگان قرار گيرد و اميد است در آينده نيز توفيق تدوين رساله مبسوطي در اين باب که شامل ابعاد مختلف اين بحث مهم و موارد استثناء و اشاره بمواردي که تقيه جريان ندارد و مدارک مختلفه آن باشد نصيب گردد. انشاءالله تعالي.

شوال المکرم 1406
قم ـ حوزة علميه محمد فاضل لنکراني

کلمة تقيه:

اين کلمه اسم مصدر از تقي يتقي يا از اتّقي يتّقي و يا مصدر دوم کلمة اتّقي است (بنابر هر احتمال، کلمة واو تبديل به تاء شده است)، بنابراين تقيه مشتق از وقي بمعناي سپر گرفتن و تحفظ در پوشش سپر است. کلمة تقوي نيز بهمين معني است نه بمعناي پرهيزگاري چرا که تقوي بمعناي حفظ خويشتن در ساية انجام واجبات وترک محرمات است و به عبارت ديگر تقوي داراي دو بُعد مثبت و منفي است و پرهيزگاري تنها بُعد منفي آن را تشکيل مي‌دهد. نتيجه آنکه تقيه معنايي جز تحفّظ و خود نگهداري نخواهد داشت.

اقسام تقيّه:

از بررسي مجموع آيات و رواياتي که در مورد تقيّه وارد شده است چنين استفاده مي‌شود که تقيّه بر سه قسم است بدين معني که در اين باب سه عنوان وجود دارد که هر کدام موضوع براي حکمي واقع شده‌اند اگر چه در نظر ابتدائي نتوانيم عنوان تقيّه را بر هر سه قسم اطلاق نمائيم. ليکن با دقت عميق و همانطوري که بعداً اشاره خواهد شد، صحت اين اطلاق روشن مي‌شود.

1ـ تقيّه خوفي:

در صورتي که انسان در اثر انجام يک عمل صحيح و مطابق با مذهب و دين خويش، خوف و ترسي را بر جان خود و يا ناموس خود و يا مال خود و يا ديگران مشاهده کند بايد از انجام آن عمل خودداري و تقيّه کند و عملي را که مطابق با مذهب مخالفين و يا کفار باشد انجام دهد. و به طور کلي تقيّه خوفي در موردي است که اضطرار يا اکراهي متوجّه انسان شده باشد. اين قسم از تقيه در بعضي از آيات و روايات به آن اشاره شده است.

خداوند در قرآن مجيد مي‌فرمايد:

«لا يتخذ المؤمنون الکافرين أولياء من دون المومنين ومن يفعل ذلک فليس من الله في شيء الا أن تتقوا منهم تقاة و يحذرکم الله نفسه و الي الله المصير»[1]

ترجمه: مسلمانها نبايد کفار را سرپرست خود قرار دهند و هر کس چنين کاري را بکند هيچ گونه ارتباطي با خداوند ندارد مگر آنکه از آنها بترسد و تقيه کند و خداوند شما را از مجازات خويش برحذر مي‌دارد و بازگشت بسوي او است.

و در سوره نحل آيه 106 چنين مي‌فرمايد:

«من کفر بالله من بعده ايمانه إلا من أکره و قلبه مطمئن بالايمان»[2]

ترجمه: هر کس پس از ايمان به خدا کافر شود گرفتار غضبي از جانب خدا و عذاب عظيمي خواهد شد مگر کسي که او را مجبور به اظهار کفر کنند در حالي که دلش آرام به ايمان است.

بنابر نقلي اين آيه در مورد جماعتي از جمله عمّار ياسر و پدر و مادر او و عده‌اي ديگر نازل شده‌ است. اين جماعت مجبور به اظهار کفر شدند و در اين ميان پدر عمار و مادر او از اين اظهار خودداري کردند و شهيد گشتند ليکن عمار آنچه را که مشرکين در ظاهر مي‌خواستند، اظهار نمود. سپس اين جريان را به پيامبر خبر دادند و به پيامبر عرض کردند که عمار کافر شده است آنگاه خداوند اين آية شريفه را نازل فرمود.

در روايت صحيحه فضلاء وارد شده است که شنيديم امام باقر صلوات الله و سلامه عليه فرمود:

«التقية في کل شي يضطر اليه ابن آدم فقد احله الله[3]

ترجمه: تقيه درهر چيزي است که فرزند آدم به آن اضطرار پيدا مي‌کند و براستي خداوند آنرا جائز و حلال قرار داده است.

و در روايت ديگري از امام باقر عليه السلام است که فرمود:

«کل شي خاف المؤمن علي نفسه فيه الضرر فله فيه التقيه[4]

ترجمه: هر چيزي که مؤمن ترس ضرر در آن براي خودش داشته باشد، پس براي او است تقيه در آن.

و از امام صادق عليه السلام مروي است که فرمود:

«ليس شي مما حرم الله الا و قد احله لمن اضطر اليه[5]

ترجمه: هيچ چيزي از محرمات الهي نيست مگر آنکه براي انسان مضطر خداوند حلال فرموده است.

و روايات فراوان ديگري که در کتابهاي وسائل و مستدرک وجود دارد. در اين قسم از تقيه بايد سه نکته ملاحظه شود:

1ـ اين تقيه مشروعيت هر چه را که عرف آن را به عنوان ضرورت تشخيص دهيد، ثابت مي‌کند. در صحيحة زراره امام باقرمي‌فرمايد:

«التقيّة في کل ضرورة و صاحبها اعلم بها حين تنزل به [6]

ترجمه: در هر ضرورتي تقيّه است و کسي که دچار تقيه است آگاهتر است به ضرورت هنگامي که تقيه بر او وارد مي‌شود.

2ـ اين تقيه نه تنها براي حفظ ديگران نيز جائز مي‌شود و از اينرو است که مي‌توان گفت قسمت عمدة تقيّه ائمه عليهم السلام در بيان احکام خداوند همين معني يعني تحفظ شيعه مي‌باشد.

3ـ از مجموع آيات و روايات استفاده مي‌شود که در مشروعيت اين قسم از تقيه فرقي مبان تقيه از مخالفين (سني‌ها) و تقيه از کفار وجود ندارد.

2ـ تقيّه کتماني:

قسم دوم، تقيه بمعناي کتمان و پنهان نمودن در مقابل افشاء و روشنگري است. مقصود اصلي از اين قسم تقيّه، حفظ مذهب حقه اهل‌بيت عليهم السلامدر برابر قدرتهاي باطل و حکومتهاي جائر است به اين نحو که چنانچه پيروان اهل بيت به ظاهر در تحت سيطره و قدرت حکومت باطل و ضد شيعه قرار گيرند و طبعاً اين چنين حکومتي، جهت از بين بردن مذهب حقه اماميّه صرف مي‌کند و هر چه بيشتر سعي خود را در راه محو آثار اين مذهب عزيز معطوف مي‌دارد. در چنين شرائط حساسي که حفظ کيان اسلام بستگي به کتمان و پنهان نمودن مذهب دارد، لازم است شيعيان چنين تقيه‌اي را رعايت نمايند. در قرآن شريف خداوند به اين تقيه اشاره فرموده است:

«و قال رجل مؤمن من ءآل فرعون يکتم إيمانه»[7]

ترجمه: مرد مؤمني از آل فرعون که ايمانش را پنهان مي‌کرد گفت.

ائمه معصومين عليهم السلام دربارة اين تقيه تأکيد فراوان نموده‌اند و براي حفظ اساس مذهب و کيان اسلام واقعي آنرا مورد سفارش کامل قرار داده‌اند به طوريکه دربارة کساني که اين تقيه را رعايت نکنند فرموده‌اند که او داراي دين نخواهد بود. در روايت اعجمي از امام صادق عليه السلام است که فرمود:

«لا دين لمن لا تقية له[8]. »

ترجمه: کسي که در دين تقيه نکند، از دين خارج است.

وهمچنين رواياتي که متضمن اين است که امام تقيّه را جزء دين خود و دين پدران خود مي‌داند، ناظر به اين نوع از تقيّه مي‌باشند. در روايت معلي بن خنيس است که امام صادق عليه السلام فرمود:

«يا معلي اکتم امرنا و لاتذعه فانه من کتم امرنا و لم يذعه اغره الله به في الدنيا و جعله نوراً بين عينيه في الآخرة يقوده الي الجنة يا معلي من اذاع امرنا و لم يکتمه ازله الله به في الدنيا و نزع النور من بِين عينيه في الآخرة و جعله ظلمة تقوده الي النار يا معلي ان التقية من ديني و دين آبائي و لادين لمن لاتقية له[9]

ترجمه: اي معلي: امر ما را و مسلک ما را کتمان کن و آن را شيوع مده، بدرستي که کسي که کتمان کند مذهب ما را و شايع نسازد آنرا، خداوند در دنيا به سبب اين کتمان عزت دهد و آنرا نوري در پيش روي او در آخرت قرار دهد که او را به بهشت رهنمون سازد و اگر کسي مذهب ما را کتمان نسازد و آنرا شيوع دهد، خداوند او را ذليل و خوار سازد و در آخرت نور را از پيش روي او بگيرد و ظلمتي که او را به جهنم بکشاند براي او قرار دهد. اي معلي تقيه جزئي از دين من و پدرانم مي‌باشد وکسي که تقيه نکند از دين خارج است.

با اينکه در صدر روايت موضوع کتمان و عدم افشاء را مطرح فرموده ليکن در مقام تعليل عنوان تقيه را ذکر مي‌فرمايد و اين مطلب شاهد آن است که مراد از تقيه همان کتمان و اخفاء و عدم افشاء است.

در برخي از رواياتي که در تفسير بعضي از آيات وارد شده نيز تقيه به اين معني مورد نظر قرار گرفته است. در روايت هشام بن سالم از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه (أولئک يؤتون أجرهم مرتين بما صبروا)چنين آمده است:

بما صبروا علي التقية : به سبب صبري که جهت انجام تقيه داشته‌اند.

و در تفسير«الحسنة التقية و السيئة الا ذاعة» چنين فرموده است: [10].

ترجمه: حسنه همان تقيه است و سيئه همان اذاعه و افشا نمودن است.

در اين روايت مي‌بينيم که تقيه را در برابر اذاعه و افشاء قرار داده و اولي را حسنه ودومي را سيئه معرفي کرده است. از اين تعبير وجوب و لزوم چنين تقيه‌اي استفاده مي‌شود و مسئله طبعاً نيز همينطور بايد باشد زيرا چنانچه حفظ مسلک حق متوقف بر کتمان و اخفاء باشد در اين صورت تقيه ضرورت پيدا م‌کند و بحد وجوب و لزوم مي‌رسد.

در رابطه با هدف از اين نوع تقِيه روايت جالبي وارد شده است و آن روايت عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق عليه السلام است که فرمود:

«اتقوا علي دينکم واحجبوه بالتقية فانه لاايمان لمن لاتقية له انما انتم في الناس کالنحل في الطير و لو ان الطير يعلم ما في اجواف النحل ما بقي منها شيء الا اکلته ولو ان الناس علموا ما في اجوافکم انکم تحبونا اهل البيت لاکلوکم بالسنتهم و لنحلوکم في السر و العلانية رحم الله عبداً منکم کان علي ولايتنا[11]

ترجمه: بر دين خودتان محافظت نماييد و آن را با حجاب تقيّه بپوشانيد. بدرستي کسي که تقيّه ندارد ايمان ندارد. شما شيعيان در ميان مخالفين مانند زنبور عسل در ميان پرندگان هستيد و همانطوري که اگر پرندگان بدانند آنچه را که در دلهاي زنبور عسل هست، تمام آنها را از بين مي‌برند، همچنين اگر مخالفين بدانند آنچه را که در قلوب شما هست که ما اهل بيت را دوست داريد، هر آينه با زبانهايشان شما را از بين مي‌برند و زنبوروار شما را در آشکار و نهان مي‌گزند خداوند رحمت کند شخصي از شما را که بر ولايت ما باشد.

برداشتي که از اين نوع تقيه مي‌توانيم داشته باشيم بويژه با تعبير «کسي که چنين تقيه‌اي را رعايت نکند دين ندارد» اين است که حفظ کيان اسلام و اقامة مذهب حق مساوق با داشتن دين و تعهد بآيين است و عدم رعايت آن موجب جدائي انسان از دين خواهد بود.

با توجه به اين معني آيا صحيح نيست که ما چنين ادعا کنيم، افراد يا گروههائي که در برابر نظام اسلام و حاکميت قوانين قرآن در کشور جمهوري اسلامي ايران ايستاده و مقام تضعيف و يا از بين بردن نظام مزبور مي‌باشند، بمقتضاي روايات متقدمه از دين فاصله گرفته‌اند و با قرآن بمخاصمه پرداخته‌اند و طبعاً نيز چنين است زيرا مقابلة با استقرار حاکميت اسلام و سعي و تلاش در تضعيف نظام ارزشمند قرآن نمي‌تواند با تدوين و تعهد به دين سازگار باشد چرا که دين جز تسليم در برابر مقررات اسلام و گردن نهادن به قوانين آسماني قرآن مجيد چيز ديگري نيست. و بسي جاي شگفتي است، افرادي که خود را حامي دين مي‌دانند و بلکه ارشاد و هدايت جامعه اسلامي را بعقيده خويش عهده‌دار هستند، نتوانند حکومت اسلامي ايران را که مبتني بر اساس اسلام واقعي و پيروي از ائمه عليهم السلام است تحمل کنند بلکه در مقام مقابله با آن برآمده و در ابعاد مختلف به تضعيف آن بپردازند. اينان بدانند که در پيشگاه خداوند بزرگ که اسلام را بعنوان دين مرضي و مقبول خويش قرار داده و در برابر ملت مسلمان ايران که با دادن صدها هزار شهيد در راه پيروزي و تداوم انقلاب تسليم خود را در برابر اسلام به ثبوت رسانده‌اند، غير معذورند و همان عبارتي را که امام معصوم عليه السلام فرمود، بايد در مورد آنها بکار برد: لادين لمن لاتقية له

درخاتمه اين قسم از تقيّه مجدداً تذکر اين نکته لازم به‌نظر مي‌رسد که اين نوع تقيّه در شرائطي است که پيروان مذهب حق در زير سلطة حکومتهاي ضد حق قرار گرفته باشند بطوريکه افشاء مذهب حق موجب تضعيف و يا از بين رفتن آن باشد و در شرائطي که خود داراي قدرت بوده وتحت سلطه قدرتهاي مخالف نباشند اين نوع از تقيه جريان ندارد.

3ـ تقيّه مداراتي:

هدف ازاين قسم تقيّه، حسن معاشرت و مدارات و جلب مودّت و در نتيجه تحقق وحدت از يک‌طرف ميان مسلمين با شرکت يکپارچه در شعائر الهي و نماز جماعت و ساير مظاهر وحدت و در حقيقت حصول وحدت کلمه ميان همه مسلمانها و عدم پراکندگي آنان مخصوصاً در برابر کفار ودشمنان، مي‌باشد و از سوي ديگر پيروان مذهب حق مورد تعبير و مذمت و خواري قرار نگيرند و با شرکت در جماعات رفع هرگونه اتهام را از خود بنمايند و با الزام به شرکت در جماعات ومانند آن خود را از صف مسلمين جدا نکرده و دچار مخاطره نگردند. اين قسم از تقيّه مورد تأکيد ائمه عليهم السلام قرار گرفته و با تحريص وترغيب پيروان خويش را به رعايت آن وادار نموده‌اند. در اينجا به نقل چند روايت در اين زمينه مي‌پردازيم.

1ـ روايت صحيحه هشام بن الحکم قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول :

«اياکم ان تعملوا عملاً نعير به فان ولد السوء يعير والده بعلمه کونوا لمن النقطعتم اليه زينا و لاتکونوا علينا شينا صلوا في عشائرهم و عودوا مرضاهم و اشهد و اجنائزهم و لا يسبقونکم الي شي من الخير فانتم اولي به منهم و الله ما عبدالله بشي احب اليه من الخباء قلت و ما الخباء قال التقية[12]

ترجمه: بپرهيزيد از عملي که ما را بوسيله آن خوار سازيد، بدرستي که فرزند بد با عمل سوء خود باعث ملکوک شدن پدر مي‌شود. شما شيعه براي کسي که به او روي آورده‌ايد زينت باشيد و باعث زشتي و آبروريزي ما نشويد. در نماز جماعت آنها شرکت کنيد و از مرضاي آنها عيادت نماييد و در تشييع جنائز آنها حاضر شويد ونبايد آنها در انجام عمل خير بر شما سبقت بگيرند زيرا شما در انجام عمل خير از آنها سزاوارتر هستيد. به خدا قسم خداوند به چيزي که محبوبتر از خباء يعني تقيّه باشد، عبادت و پرستش نشده است.

از اين روايت شريفه استفاده مي‌کنيم که اعمالي از قبيل عدم شرکت در جماعات مسلمين و عدم عيادت بيماران آنان و عدم حضور در تشييع جنائز آنان موجب تعيير زمامداران و رهبران ما يعني ائمه معصومين عليهم السلام خواهد شد و در حقيقت نقطة سياهي بر دامان پاک و ملکوتي آنان خواهد نشست.

همچنين از اين روايت استفاده مي‌شود که نام و عنوان اين عمل، خباء و تقيه خواهد بود و اين عبادت محبوب‌ترين عبادات نزد خداوند متعال است ودر حقيقت صحت چنين عباداتي را استفاده مي‌کنيم زيرا که عبادت باطل و غير صحيح نمي‌تواند محبوب خداوند باشد تا چه رسد به اينکه محبوب‌ترين عبادات قرار گيرد.

2ـ روايت صحيحه حماد بن عثمان از امام صادق عليه السلام است که فرمود:

«من صلّي معهم في الصف الاوّل کان کمن صلي خلف رسول‌الله في الصف الاوّل»[13]

ترجمه: هر کس در صف اول با آنان نماز گزارد، مانند کسي است که با رسول خدا در صف اوّل نماز بخواند.

پيدا است که نماز جماعت با رسول خدا آنهم در صف اول داراي چه فضيلت و ثوابي است با اين وصف امام صادق عليه السلام بر طبق اين روايت نماز با برادران اهل تسنن را در حاليکه الزام و اجباري وجود ندارد همانند نماز با رسول‌خدا مي‌داند و آيا با اين تشبيه مي‌تواند چنين نمازي را باطل و غير صحيح بدانيم.

3ـ روايت صحيحه حفص بن بختري از امام صادق عليه السلام که فرمود:

«يحسب لک إذا دخلت معهم و ان کنت لاتقتدي بهم قبل ما يحسب لک إذا کنت مع من تقتدي به[14]»

ترجمه: حساب مي‌شود  براي تو، به هنگامي که داخل نماز با آنها شوي و اگر چه اقتداء به آنها نمي‌نمائي (يعني برحسب حکم اولي صلاحيت اقتداء را براي آنها نمي‌شناسي) مثل حسابي که براي تو مي‌شود به هنگامي که همراه کسي هستي که به او اقتدا مي‌کني.

4ـ روايت صحيحه علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر عليه السلام که فرمود:

«صلّي حسن و حسين خلف مروان و نحن نصلّي معهم[15]»

ترجمه: امام حسن و امام حسينهيچ‌گونه خوفي از مروان نداشتند و از ظاهر روايت هم چنين استفاده مي‌شود که آن دو بزرگوار به‌اين نماز اکتفاء مي‌نموده و در مقام اعاده آن بر نمي‌آمدند و همچنين در همين رابطه بايدعمل اميرالمؤمنين عليه السلام را مورد نظر قرار داد زيرا که آن وجود مقدس درجماعات مسلمين شرکت مي‌نمودند در حاليکه نمي‌توان منشأ آن را خوف قرار داد و ظاهر آن است که اميرالمؤمنين عليه السلام نمازي را که با آنان انجام مي‌داد تکرار نمي‌کرد بلکه به‌همان نماز اکتفا مي‌فرمود.

5ـ روايت اسحق بن عماره:

«قال قلت لابي عبدالله - اني ادخل المسجد فاجد الامام قد رکع و قد رکع القوم فلايمکنني ان اوذني و اقيم و اکبّر فقال لي فاذا کان ذلک فادخل معهم في الرکعة و اعتدّ بها فانها من افضل رکعاتک[16]. »

ترجمه: اسحق بن عمار به امام صادق عليه السلام عرض کرد: من داخل مسجد مي‌شوم در حالي که امام جماعت در رکوع است و مردم هم در رکوع هستند و من نمي‌توانم اذان واقامه و سپس تکبير گويم. امام فرمود: در چنين هنگامي داخل شو با آنها در همين رکعت. واين رکعت را ارزش بنه به‌درستي که اين رکعت از بهترين رکعات تو خواهد بود.

از برخي روايات استفاده مي‌شود که تقيه مدارائي حتي در برابر ناصبين هم جريان دارد و آن روايت زراره از امام باقر عليه السلام است که فرمود:

لابأس بان تصلي خلف الناصب و لاتقرء خلفه فيما يجهر فيه فان قرائته يجزيک [17].

ترجمه: اشکالي نيست در اينکه اقتداء به ناصب کني و در نمازهاي جهري، قرائت نکني. پس بدرستي که قرائت او کفايت مي‌کند تو را.

البته نمي‌توان اين امر را مورد انکار قرار داد که از برخي از روايات چنين استفاده مي‌شود که عبادت با اين نحو تقيّه نمي‌تواند صحيح باشد ليکن اين قسم از روايات علاوه بر اينکه بعضي از آنها از نظر سند اعتبار ندارد و فاقد حجت است، نمي‌تواند در برابر روايات زياد و صحيح که دلالت بر صحت دارد، نقشي داشته باشد. با اينحال از اين دسته از روايات هم مانند روايات گذشته، چنين استفاده مي‌شود که شرکت در جماعات و نمازخواندن با آنان داراي حسنه و درجاتي خواهد بود و در حقيقت رجحان تقيّه مدارائي را همانند روايات گذشته افاده مي‌کنند. مناسب است در اينجا به يکي از آن روايات اشاره شود و آن روايت عمر بن يزيد از امام صادق عليه السلام است که فرمود:

«ما کنتم احد يصلي صلوة فريضة في وقتها ثم يصلي معهم صلوة تقية وهو متوضّا الا کتب الله له بها خمساً‌ و عشرين درجة فارغبوا في ذلک[18]

ترجمه: احدي از شما نيست که نماز واجبي را در وقت خودش بخواند سپس همان نماز را به صورت تقيّه و با وضو بخواند، مگر اينکه خداوند براي اين نماز تقيه‌اي بيست و پنج درجه بنويسد. پس رغبت کنيد در اين امر.

در عين حال از اين روايت هم مي‌توان استفادة صحت نمود زيرا نماز با آنان را مقيد به وضو مي‌فرمايد و اين با بطلان نماز سازگار نيست.

آري در ميان روايات به رواياتي برخورد مي‌کنيم که مفاد آنها بطلان نماز جماعت با آنان است و آنان را بمنزله ديوار مي‌دانند و تنها نماز را با کسي تجويز مي‌کنند که از نظر اعتقاد به حق، مورد وثوق و اطمينان باشد. مانند روايت ابي عبدالله برقي که گفت:

«کتبت الي ابي جعفر الثاني - أيجوز الصلوة خلف من وقف علي ابيک وجدک فأجاب : لاتصلّ ورائه[19]

ترجمه: به موسي بن جعفر نوشتم: آيا اقتدا کردن به شخصي که به پدر و جد توقف کرده است (يعني واقفيه، کساني که بعد از امام صادق عليه السلام توقف کردند و امامت شخص ديگري را نپذيرفتند). امام فرمود در نماز به آنها اقتدا مکن.

وهمينطور روايت زراره که گفت:

«سلمت ابا جعفر - عن الصلوة خلف المخالفين فقال: ما هم عندي الا بمنزلة الجدر[20]

ترجمه: سؤال کردم از امام صادق عليه السلام از اقتدا کردن در نماز به مخالفين، فرمود: اينها در نزد من بمنزله ديوارها هستند.

و نيز روايت علي بن راشد که گفت:

«قلت لابي جعفر - ان مواليک قد اختلفوا فاصلّي خلفهم جميعاً فقال: لاتصل الاّ خلف من تتق بدينه[21]

ترجمه: به امام صادقعرض کردم، دوستان تو مختلف هستند و من در نماز به همه آنها اقتدا مي‌کنم. امام فرمود: اقتداء نکن در نماز مگر به کسي که دين و اعتقاد او مورد وثوق است.

ليکن پرواضح است که منظور از اين قسم روايات بيان حکم اولي الهي با قطع نظر از عناوين و جهات ديگر مانند تقيّه است و در حقيقت منظور از اين روايات آن است که اگر مصالح ديگري از قبيل وحدت و تمرکز قدرت مسلمين و همانند آن مطرح نباشد طبعاً نماز با آنها غير مجاز است، ليکن با توجه به آن جهات نه تنها نماز با آنان مشروعيت دارد بلکه رجحان و بلکه لزوم پيدا مي‌کند همچنانکه از روايات گذشته استفاده نموديم.

با توجه به اين نوع از تقيّه که به‌منظورجلوگيري از پراکندگي قدرت مسلمين و ايجاد وحدت و يکپارچگي کامل ميان تمام گروههاي آنان در برابر استکبار جهاني و سلطه‌گري‌هاي ضد انساني و ضد اسلامي مشروعيت پيدا نموده، آيا صحيح است که پيروان مذهب حق در مواقع مسافرت بکشورهاي اسلامي مخصوصاً در مواقع تشرف به‌مکه و مدينه براي انجام فريضة الهي که يک هدف مهم آن نيز تجمّع مسلمانهاي مختلف از کشورهاي گوناگون و آشنا شدن آنان با يکديگر و پي بردن به مشکلات آنان است، خود را از جماعتهاي چند صد هزار نفري به کنار کشيده و هنگام تشکّل صفوف جماعت در بازارها مشغول خريدن اجناس و يا در منازل بکارهاي شخصي بپردازند و يا حتي در کنار قبرستان بقيع مشغول خواندن زيارت و نوحه و مرثيه براي ائمه بقيع عليهم السلام باشند ومهمتر از آن هنگام تشکل صفوف و پرشدن مسجد از مسجد خارج شوند همانطوريکه مکرراً اينجانب ملاحظه نموده‌ام.

بر روحانيون محترم کاروانها است که کاملاً مردم را توجيه و با اين نوع از تقيّه يعني تقيّه مداراتي آشنا سازند و نگذارند مبلغين سوء و نوشتارهاي مسمومي که بويژه در ايام حج لبة تيز خود را متوجه شيعة اماميّه کرده و با برداشتهاي سوء از اين قبيل، اذهان مسلمين جهان را در رابطه با پيروان اهل بيت عليهم السلام آلوده نموده و حتي اينان را از صفوف مسلمين خارج کنند و شيعه را بعنوان يک گروه غير اسلامي معرفي نمايند. 

اينها افسانه نيست بلکه حقيقت است، يکي از دوستان ايراني گفت در اتوبوس شهري مکه در کنار يک مرد سعودي قرار گرفتم به او سلام کردم جوابي نشنيدم اعتراض کردم که مگر جواب سلام واجب نيست جواد داد آري ليکن جواب سلام مسلمان لازم است و شما شيعيان مسلمان نيستيد!

آيا در برابر اين تهمت‌هاي ناروا و اين دروغ‌هائي که تا اعماق قلب را جريحه‌دار مي‌نمايد، راهي جز استفاده از تقيّه مداراتي داريم.

با اين تقيّه است که مي‌توانيم در راه تحقق وحدت مسلمين جهان گامي مؤثر برداشته و راهي را باز بنمائيم.

با اين تقيه است که مي‌توانيم حفظ اصالت مذهب حق را نموده و شيعه را به عنوان يکي از گروه‌هاي مسلمين و فرق مختلف آنان معرفي نمائيم.

با اين تقيّه است که مي‌توانيم با افراد مسلمانها آشنا شده و در نمازهاي جماعت آنها داخل شده و طرح الفت و دوستي با آنان را ريخته و کم کم حقانيت مذهب حق را براي آنها روشن سازيم.

با اين تقيّه است که در زمان حاضر مي‌توانيم ماهيت انقلاب اسلامي ايران را براي آنها بازگو نمائيم.

با اين تقيه است که مي‌توانيم امام بزرگوار و رهبر عظيم الشأن انقلاب را بعنوان تنها زعيم و رهبر مسلمانهاي جهان معرفي کنيم.

با اين تقيه است که مي‌توانيم جهان را از خواب غفلت بيدار کرده و در راه مقابله با قدرتهاي حاکم بر آنان که در حقيقت ابزار قدرتهاي ضد اسلامي هستند براي آنها بگشائيم.

با اين تقيّه است که مي‌توانيم در مقابل استعمار حاکم بر جهان قيام نموده و دست آنرا تدريجاً کوتاه کنيم.

و بالاخره با اين تقيّه است که مي‌توانيم زمينه را براي ظهور حضرت بقية الله(عج) آماده نموده و مردم را تشنة وجود ذيجودش قرار دهيم.

درخاتمه تذکر اين نکته لازم است همانطوري که وقت در اقسام تقيّه و هدفهاي هر قسم روشن مي‌سازد، تقيه در تمامي اقسام بمعناي تحفّظ و سير نگهداشتن است، منتها در تقيّه بمعناي اول تحفّظ و سير نگهداشتن است، منتها در تقيّه بمعناي اول تحفّظ در رابطه با جان و مال وعرض و حيثيت خود و يا ديگر برادران پيرو مذهب حق خواهد بود و تقيّه بمعناي دوم در رابطه با حفظ مذهب حق و جلوگيري از زوال و از بين رفتن آن بدست قدرتهاي حاکم ضد شيعه است و تقيّه مداراتي در رابطه با حفظ وحدت مسلمين در برابر استکبار ضد اسلام و نيز حفظ مذهب حق در رابطه با مسلمان بودن پيروان آن و حفظ حيثيت پدران ارجمند امّت و زمامداران دلسوز آن يعني ائمه بزگوار شيعه است.

از اينجا است که در اصل معناي تقيّه در اقسام سه گانه هيچگونه تغيير و تفاوتي وجود ندارد.

و نيز در آخرين کلام از برادراني که با مطالعه اين رساله مختصر و فشرده که ظرف مدت بسيار کوتاهي به نگارش در آمد راهي براي آنها گشوده مي‌شود، استدعا دارم مرا از دعاي خير فراموش نفرموده و مخصوصاً در حرمين شريفين براي اينجانب و مرحوم آية الله والد (قدس سره) طلب مغفرت بنمايند.

«و السلام علي جميع اخواننا المؤمنين و علي عبادالله الصالحين و رحمة الله و برکاته.»

پي نوشت

[1].سوره آل عمران، آيه 28.
[2].سوره نحل، آيه 106.
[3]. وسائل الشيعه کتاب امر بالمعروف و النهي عن المنکر، باب 25، ج2.
[4].مستدرک الوسائل، کتاب الايمان، باب 8، ج2.
[5].وسائل الشيعه، کتاب الايمان، باب 12.
[6].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 25.
[7].سوره غافر، آيه
[8].وسائل الشيعه، کتاب الامر بالمعروف و النهي عن المنکر، باب 25، ح3.
[9].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 24، ح 23.
[10].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 24، ح 1.
[11].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 24، ح 7.
[12].وسائل الشيعه، ابواب الامر و النهي، باب 26، ح 2.
[13].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 1.
[14].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 2.
[15].الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 5، ح 8.
[16].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 34، ح 4.
[17].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 36، ح 5.
[18].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 6، ح 1.
[19].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 5
[20].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 1.
[21].وسائل الشيعه، ابواب صلوة الجماعة، باب 10، ح 2.