جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احكام و فتاوا
دروس
معرفى و اخبار دفاتر
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
اخبار
مناسبتها
صفحه ويژه
روزنامه جام جم « معرفى و اخبار دفاتر « صفحه اصلى  

قسمت اول
گوشه اى از حيات پر بار آيت الله العظمى فاضل لنكرانى وصى امام خمينى «ره»

روزي آيت الله بروجردي كه تازه به قم آمده بود، توسط كسي از آشنايان به يكي از آبادي هاي اطراف دعوت شد.
آن روز نوجواني به نام محمد نيز، كه پدرش از نزديكان آيت الله بود ، حضور داشت. آن نوجوان مشغول خواندن ادبيات عرب در حوزه بود.
آيت الله چند سوال از او پرسيد و محمد همه را بلافاصله پاسخ داد.
آيت الله خشنود شد و به او 50 تومان جايزه داد كه آن زمان مبلغ معتنابهي محسوب مي شد. اين پيشامد و تشويق آن مرجع بزرگ در روحيه او تاثير شگرفي بر جاي گذاشت.

استوانه هاي حوزه كه عموما جزو ريش سفيدها و ميان سالان بودند، در مكتب آيت الله بروجردي زانو زده و از فيض اين چشمه جوشان بهره مند مي شدند.
ناگاه جواني 19 ساله به آن حلقه وارد شد، حاضران با تعجب به يكديگر نگاه كردند: حتما امروز را از سر كنجكاوي آمده و تكرار نخواهد شد... ولي اين حضور در روزهاي بعد نيز ادامه يافت.ايام فاطميه بود و در منزل آنها نيز مجلس عزا برپا.
روزي آيت الله بروجردي هم به آن مجلس مشرف شد. محمد مشغول پذيرايي از ميهمانان بود. به آيت الله بروجردي كه رسيد با لبخند گرم ايشان روبه رو شد.
بروجردي با لحني آميخته به تعجب خطاب به پدر محمد گفت:«ايشان هم در درس شركت مي كند؟» شايد سن كم او موجب شگفتي آيت الله شده بود.
پدر كه اين نكته را دريافت ، پاسخ داد: محمد نه تنها در درس شما حضور مي يابد بلكه تمام مطالب آن را به عربي مي نويسد.
آيت الله با شگفتي آن تقريرات را خواست و حدود نيم ساعت بدون سخن به دقت آنها را مطالعه كرد و گفت : هيچ فكر نمي كردم كه او با اين سن كم به اين خوبي به تمام رموز و خصوصيات درسها آشنا باشد و مخصوصا آنها را در قالب عباراتي جالب توجه از نظر تفهيم و تفهم و آن هم به زبان عربي به رشته تحرير درآورد.
از آن پس او همواره مورد لطف استاد بود و هر از گاهي آيت الله ، نوشته هاي وي را مي خواست و پس از مرور بازپس مي داد تا وقتي كه به 400 500 صفحه رسيد ، با ملاحظه و دستور مرحوم بروجردي در سال 1336 شمسي جلد نخست آن به نام نهايهالتقرير چاپ و منتشر گرديد و اين زماني بود كه محمد فقط حدود 25 سال داشت و اين از نبوغ و هوش سرشار او حكايت مي كرد.
چند سال بعد نيز جلد دوم اين كتاب چاپ شد. حجت الاسلام والمسلمين محسني ملايري از نزديكان مرحوم بروجردي مي گويد: هر وقت صحبت كتاب نهايهالتقرير مي شد از آن مرحوم مي شنيدم كه درباره آيت الله فاضل لنكراني مي فرمود:«اين طلبه جوان ، اين مجتهد جوان» و من اين تعبير را مكرر از ايشان شنيدم و ايشان بارها مي فرمود: من از دنيا مي روم و آنچه از من باقي مي ماند، همين كتاب است.
محمد فاضل لنكراني در سال 1310 در خانواده اي روحاني پا به عرصه وجود نهاد. پدر او مرحوم آيت الله حاج شيخ فاضل لنكراني نه يك روحاني عادي كه از محترم ترين اساتيد حوزه به شمار مي رفت.
او كه از مهاجران قفقاز بود، سالها در مشهد و زنجان به تحصيل و تدريس اشتغال داشت و يك سال پس از تاسيس حوزه قم وارد اين شهر شد و بعدها به دليل سطح بالاي علمي به شوراي استفتاي آيت الله بروجردي برگزيده شد.
او از چنان فضايل معنوي و دقت و احتياطي برخوردار بود كه عالم محتاطي ، همچون آيت الله العظمي بروجردي وصيت كرد پس از فوتش سهم امامي كه نزد او باقي خواهد ماند توسط فرزند بزرگ معظم له و آيت الله حاج شيخ فاضل لنكراني به مصرف حوزه هاي علميه برسد. با توجه به دقتي كه مراجع تقليد در مصرف سهم امام (عليه السلام) دارند ، اين اقدام عالمي همچون آيت الله بروجردي نشاندهنده ميزان اعتماد آيت الله به او و نيز مبين درجه زهد و تقواي مرحوم لنكراني مي باشد.
همچنين بعد از اين كه آيت الله بروجردي ، مسجد اعظم قم را تاسيس نمودند، از ايشان خواستند ظهرها در آنجا اقامه جماعت كنند و اين امر تا بعد از حيات مرحوم بروجردي نيز ادامه داشت. محمد در چنين خانواده اي رشد يافت.
او در كودكي علي رغم اين كه در تحصيلات دبستاني از خود استعداد فراواني نشان داد ولي از ادامه تحصيل در دبيرستان صرف نظر كرد و از آنجا كه سخت تحت تاثير جاذبه و معنويت پدر قرار گرفته بود ، دلباخته راه او شد و تصميم گرفت روش او را ادامه دهد.
عامل ديگر علاقه او به دروس حوزوي اين بود كه يكي از دوستان بسيار عزيز دوران ابتدايي كه با او سابقه ارتباط معنوي و عاطفي داشت يعني حاج سيدمصطفي خميني هم اين راه را انتخاب كرد.
لذا ايشان مي گويند: وجود اين دوست عزيز در شدت علاقه ما به راهي كه در پيش گرفته بوديم نقش مهمي داشت و از همان اوان به كمك يكديگر و به عنوان دو هم مباحثه مشغول تحصيل شديم.
در 13 سالگي به جمع طلاب حوزه علميه پيوست و با جديت فراوان ، آن گونه درس خواند كه دوره 9 8 ساله ادبيات و سطوح را در 6 سال به پايان برد و در 19 سالگي در حلقه مشتاقان درس آيت الله بروجردي جاي گرفت و به زودي به مرتبه اي رسيد كه آيت الله بارها به اجتهاد او تصريح كرد: سخن حجت الاسلام محسني ملايري در اين زمينه پيشتر گذشت.

علاقه بروجردي به لنكراني

محمد به سرعت طرف توجه مرحوم بروجردي قرار گرفت و 11 سال به طور مداوم در محضر درس او شركت كرد و آن مرجع بزرگ به او علاقه ويژه اي پيدا نمود تا بدانجا كه روزي در مورد اين طلبه جوان به اقدامي شگفت انگيز و كم نظير دست زد.
داستان از اين قرار است كه : بعد از چاپ كتاب نهايهالتقرير ، مرحوم آقاي بروجردي به همين جهت پول خوبي به آيت الله فاضل (پدر محمد) دادند و فرمودند: براي آشيخ محمد منزل بخريد و اين در زماني بود كه منزل پدري آقاي فاضل بسيار شلوغ بود و ايشان به خانه اي مستقل و خلوت ، نياز مبرم داشتند.
اهميت اين قضيه آنگاه روشن مي شود كه بدانيم براي يك طلبه فاضل ، بسيار كم اتفاق مي افتد كه مرجع تقليد پول خانه او را بدهد ، زيرا يك مرجع آنگاه چنين پولي مي دهد كه مطمئن باشد او در آينده به درد اسلام و حوزه خواهد خورد.
جالب اين كه پدر محمد به وي مي گويد: آقاشيخ محمد، اين پول را آقاي بروجردي براي خريد منزل شما داده اما وضع زندگي ما خوب نيست ; ما اين پول را با هم در زندگي مصرف مي كنيم و در عوض 2 دانگ خانه مسكوني خود را شرعا به شما مي دهم.
ايشان نيز كه تسليم محض پدر و مادر بود ، در عين احتياج مبرم به خانه مستقل ، هيچ مخالفتي نمي كند و به راحتي از پول مزبور، كه در آن زمان مي توانست با آن ، خانه خوبي براي خود خريداري كند ، مي گذرد و مي گويد: هر طور كه شما صلاح مي دانيد.
نزديكان او ، همه نقل مي كنند كه آيت الله فاضل در مقابل پدر تا آخر عمر به عنوان يك خادم بود.
محمد تا هنگام فوت مرحوم بروجردي خوشه چين درياي بيكران علم او بود و همزمان در جلسات درس امام خميني نيز شركت مي كرد و در طول 7 سال يك دوره درس اصول را نزد ايشان تلمذ كرد و همچنين يك دوره فقه را نيز در محضر آن بزرگوار گذراند و در مجموع 9 سال در درسهاي امام راحل حضور يافت.
او پيرامون نحوه آشنايي با امام مي گويد: چون حضرت آيت الله بروجردي مخصوصا در اواخر عمرشان تنها به تدريس يك درس در روز بسنده مي كردند و يك درس براي يك جوينده علم كافي نيست ، در فكر شركت در درسهاي ديگري بودم كه شنيدم امام بزرگوارمان تازه شروع به تدريس اصول فرموده اند.
من بدون كوچكترين سابقه از نحوه درس و طرز بيان و كيفيت القاء مطالب ايشان ، در درس معظم له شركت جستم و پس از چند روز احساس كردم گمشده اي را كه مدتها دنبال آن به هر دري مي زدم پيدا كرده ام و ايشان با بيان جالب و فكر صائب خود ، بدون اعوجاج و هيچ گونه انحرافي از اصل مطلب ، آن هم با تسلط كافي كه در فنون مختلف مخصوصا در فلسفه و عرفان و مسائل ديگر داشتند و با توجه به وجود ارتباط كامل ميان بعضي از مسائل اصول با فلسفه ، مطالب را طوري القا مي فرمودند كه چون آفتاب براي انسان روشن و آشكار مي شد.
او حضور در درس امام خميني را از شيرين ترين دوران زندگي خود مي داند زيرا: گاهي درس ايشان به 1.5 ساعت مي رسيد ، بدون اين كه خودشان يا شاگردان احساس خستگي بكنند.
دقتها و تحقيقات و نكاتي كه ذهن مستقيم و صائب ايشان آنها را اقتضا و توجه كرده بود به قدري شيرين و قابل قبول بود كه شايد هيچ نقطه ابهامي باقي نمي ماند... من هنوز شيريني جلسات بحث ايشان و آن خاطره از ذهنم بيرون نمي رود... اين امر يكي از افتخاراتي بود كه خداوند نصيب من كرد كه بتوانم از محضر امام بزرگوار استفاده كنم.

علاقه امام خميني به او

همدرسي با مرحوم آقاسيدمصطفي خميني و حضور فعال و مستمر در درسهاي امام خميني موجب شد تا رهبر انقلاب نسبت به ايشان عواطف و علاقه مخصوصي داشته باشند.
پيرامون علاقه امام به او داستان هاي زيادي نقل شده كه جريان زير نيز به نقل از فرزند ايشان (حجت الاسلام والمسلمين جواد فاضل لنكراني) خواندني است :
آن موقع كه پدر به طور همزمان دبيري جامعه مدرسين و دبيري شوراي مديريت حوزه را بر عهده داشتند يكي از آقايان مسوولان در مصاحبه اي مطالب نامناسبي پيرامون حوزه گفته و بعضي از حرفهاي خود را به امام منتسب كرده بود.
روزي به همراه پدر براي ملاقات امام به جماران رفتيم. من پس از بوسيدن دست امام از اتاق خارج شدم.
سپس امام و مرحوم حاج سيداحمدآقا و آقاي فاضل جلسه خصوصي تشكيل دادند.
پس از ملاقات ، ايشان به من گفت : به امام عرض كردم مگر حضرتعالي مرا نمي شناسيد؟ فرمودند: چرا. عرض كردم مگر شما در حوزه ، ما را به عنوان مسوول قرار نداديد؟ گفتند: چرا ، عرض كردم مگر من هر ماه يك بار گزارش حوزه را حضورا به شما عرض نمي كنم؟ گفتند: چرا، همه اينها درست است.
(پس از اين سوال و جوابها با لحن تندتر سوالي كرده بودند كه وقتي براي من نقل كردند اشك در چشمانشان جمع شد كه من چرا با امام تند صحبت كردم).
به امام عرض كردم : پس اين چه حرفهايي است كه فلاني از قول شما نقل كرده است؟ امام پرسيدند: فلاني چه گفته؟ عرض كردم : با روزنامه مصاحبه كرده و گفته امام راجع به حوزه فلان حرف و بهمان نظر را دارد.
اين چه حرفي است شما راجع به حوزه زده ايد؟ امام فرمودند: آقاي فاضل ، آن روز كه اين آقا آمد پيش من اين احمد حاضر بود; من چنين حرفي نزدم.بيخود اين حرف را از قول من نقل كرده.
من اگر راجع به حوزه مطلبي داشته باشم بايد به شما بگويم. من به شما همان علاقه اي را دارم كه به مصطفي داشتم و رفتاري را كه با مصطفي داشتم با تو دارم و تعبير ايشان اين بود كه من تو را از كوچكي بزرگ كرده ام و همين طور هم بود.
(وقتي پدر اين مطلب را براي من نقل كردند ، ديگر كاملا منقلب شده بودند.) آيت الله فاضل در مناسبتي ديگر ، از روابط عاطفي خود با امام خميني بيشتر پرده برمي دارد: ارتباط ما با امام خميني ، مثل ارتباط اعضاي يك خانواده بود و يك نوع عواطف خاصي نسبت به من داشتند و متقابلا من نسبت به ايشان.
علاقه حضرت امام نسبت به ايشان روزافزون بود آن گونه كه امام در سال 56 در پاسخ تسليت آيت الله فاضل به مناسبت شهادت آيت الله سيدمصطفي خميني با عبارت:«ان شاؤالله تعالي موفق به خدمت به حوزه هاي اسلامي باشيد و افاضل از بركات شما بهره مند شوند».
اعتماد علمي فراوان خود را به ايشان اعلام كردند.
توجه و اعتقاد علمي امام به آيت الله فاضل در حدي بود كه نقل است ايشان دستور دادند:
1- برخي از كتابهاي بسيار مهم علمي شان قبل از چاپ ، مورد ملاحظه آيت الله فاضل قرار گيرد و بعد از ديدن ايشان چاپ گردد. اين مطلب در قلمرو مباحث علمي و تخصصي حاكي از اعتماد بسيار قوي امام به آيت الله فاضل بوده است.
2- هنگامي كه تقريرات درسي ايشان را ملاحظه كرده بودند ، فرمودند من خودم كه گوينده اين مطالب هستم به خوبي ايشان نمي توانم بنويسم.
3- يكي از تقريرات مفصل درس امام كه توسط آيت الله فاضل تحرير گرديده از مباحث طهارت است كه اتفاقا خود امام آن را ننوشته اند و با آن بحث ، موضوع طهارت كامل شده است.
اين نوشته را امام از ابتدا تا انتها ديد و در تمام اين كتاب فقط در يك مورد يك سطر مطلبي را مرقوم فرمودند. اين يعني تمام آنچه كه ايشان نوشته دقيق و عميق است.
اما اعتماد مطلق و كامل امام خميني زماني به نمايش درآمد كه وصيت كردند بعد از ايشان وجوه شرعيه اي كه در اختيارشان مانده بود توسط آقاي فاضل و شوراي مديريت به مصرف حوزه برسد و بعد از رحلت امام با اقدام مرحوم حجت الاسلام سيداحمد خميني تا 27 ماه شهريه امام خميني توسط حضرت آيت الله فاضل لنكراني پرداخت شد.
اين نظير وصيت آيت الله بروجردي به پدر ايشان بود كه پيشتر گذشت.

علاقه آيت الله فاضل به امام

قبلا ديديم كه آقاي فاضل شيرين ترين دوران زندگي خويش را سالهايي مي داند كه در جلسه درس امام خميني شركت مي كرده است.
او به امام علاقه فراوان داشت و اين علاقه روزافزون بود. حجت الاسلام والمسلمين سيدمحمد بجنوردي مي گويد: حضرت آيت الله فاضل علاقه شديدي به امام داشتند و واقعا مريد و عاشق ايشان بودند.
شايد بتوانم اين قضاوت را بكنم كه آن علاقه اي كه آيت الله فاضل به حضرت امام داشتند اين را در شخصيت ديگري نديدم.
هم از نظر علمي و هم از جهات رباني و اخلاقي و عرفاني ، چون حقا او را انسان كامل مي دانستند.
ميزان علاقه و اعتقاد آقاي فاضل به امام خميني تا جايي است كه به قول بجنوردي:«ايشان در گذشته يكي از پايه گذاران مرجعيت حضرت امام بودند. بنده يادم هست ، آن روزها ما يك طلبه جوان بوديم و بعد از رحلت آيت الله بروجردي كه دنبال انتخاب مرجع بوديم ، يكي از افراد مطمئن و منبع سوال ما، آيت الله فاضل بود.
ايشان همان زمان هم اعتقاد داشتند كه نه فقط به لحاظ سياسي بلكه از جهت علمي هم امام اعلم هستند.
بارها به من مي گفتند امام از بعضي شخصيت هايي كه در نجف هستند اعلمند. الان هم فكر مي كنم در بين مراجع تنها درسي كه به گستردگي ، مباني فقهي و اصولي امام در آن مطرح مي شود درس ايشان است... شايد در درس مراجع ديگر هم مباني امام مطرح شود ولي در اين حد و گستردگي نيست.
حجت الاسلام والمسلمين نورمفيدي نماينده ولي فقيه در استان گلستان نيز اين مطلب را از منظر ديگري بيان مي كند: اساسا آيت الله فاضل معتقدند حضرت امام از نظر علمي در حوزه ها مظلوم واقع شده اند و چهره مبارزاتي امام ، جنبه علمي ايشان را تحت الشعاع قرار داده است و شايد آيت الله فاضل براي مطرح كردن مباني امام ، تحريرالوسيله را شرح كردند.

تلاش و نشاط علمي

آيت الله فاضل از اوان نوجواني تاكنون لحظه اي از كوشش و تكاپوي علمي دست نشسته و طي دهها سال با جديت به اين امر پرداخته است.
اين نشاط علمي در ساحتهاي گوناگون خود را نمايانده كه به ذكر گوشه هايي از آن مي پردازيم:
1- تدريس : ايشان همواره در كنار درس خواندن به تدريس نيز مي پرداخت و در سالهاي دوم يا سوم تحصيلي يعني از 15 16 سالگي به پرورش شاگردان مبادرت ورزيد.
ابتدا در كلاسهاي او70 80 نفر حضور مي يافتند و در 19 سالگي جلسات درسش آنقدر گسترش يافته بود كه اغلب صدها نفر در آن حاضر مي شدند.
از آيت الله فاضل نقل است كه يك وقت من بحث ارث از كتاب شرح لمعه را درس مي دادم ، حدود 70 - 80 نفر از طلاب حوزه آن روز (حدود 50 سال پيش) به درس من مي آمدند كه سن من از همه آنها كمتر بود.
به تدريج آوازه نبوغ و برجستگي علمي ايشان فراگير شد و حتي موجب پاره اي شوخي ها نزد بزرگان حوزه نيز گرديد.
مرحوم آيت الله بدلا از بزرگان صاحبدل حوزه علميه قم پيرامون شهرت علمي آيت الله محمدفاضل در كتاب خاطرات خود جريان شيريني زير را نقل مي كند.
او مي گويد:«وقتي مراجعات اجتماعي مرحوم بروجردي و استفتاؤ از ايشان فزوني گرفت ، جلسه استفتائي تشكيل دادند.
اين جلسه به صورت مستمر در منزل ايشان تحت عنوان جلسه استفتائات ترتيب مي يافت كه بنده هم در آن شركت مي كردم و رياست آن را آقاي فاضل (پدر آقاي شيخ محمد فاضل لنكراني كه در حال حاضر در شمار مراجع هستند) به عهده داشتند....
يك بار ، يكي از مسائل مشكل را براي تحقيق آوردند تا ما روي آن كار كنيم. ما هم با كمك منابع موجود ، از جمله جواهرالكلام و وسائل الشيعه ، تحقيقاتي انجام داديم و حاصل آن را خدمت مرحوم بروجردي ارائه كرديم.
ايشان شبهه هايي به نظرشان رسيد; مطرح كردند. ما ناچار شديم دوباره تجديدنظر كنيم و مجددا خدمت ايشان برسيم.
روال كار هم بدين نحو بود كه ما نوشته هايمان را در اختيار آقاي فاضل قرار مي داديم و او هم در جنب آقاي بروجردي مي نشست و مطالب را به ايشان ارائه مي نمود.
بعد از اين كه مساله غامض فوق الذكر را مورد تجديدنظر قرار داديم ، در اختيار آقاي فاضل گذاشتيم و ايشان هم در اختيار مرحوم آقاي بروجردي گذاشتند.
از قضا اين بار ، جواب ، مورد پسند آقاي بروجردي قرار گرفت.
آن مرحوم به شوخي خطاب به آقاي فاضل گفتند:«به گمانم شما ديشب با محمد آقايتان اين مساله را بحث كرده ايد و به نتيجه رسيده ايد!» (ظاهرا از همان موقع يعني حدود چهل سال پيش نبوغ و استعداد آقا شيخ محمد فاضل لنكراني ، براي آقاي بروجردي مشخص بوده و حتي ايشان را از پدرش در فقه و اصول قوي تر مي دانسته است.
تقريرات درس آقاي بروجردي هم به قلم آقاي شيخ محمد فاضل در زمان حيات مرحوم بروجردي نگاشته و چاپ شد و به نظر آن مرحوم هم رسيد و مورد پسند ايشان قرار گرفت».
2- در دهه 40 محمد جزو مدرسان بزرگ و سرشناس حوزه بود و در درس كفايهالاصول او (كه آخرين كتاب سطح عالي و دشوارترين كتاب آن دوره است) بيش از 600 نفر شركت مي جستند و چون مطالب آن جلسات بر روي نوار ضبط مي شد، هنوز هم آن نوارها مورد مراجعه طلبه هاي جوان مي باشد.
در اوايل دهه 50 ، تدريس در عالي ترين مقطع تحصيلي حوزه را آغاز كرد و به تدريج صوت و صيت آيت الله محمد فاضل لنكراني در حوزه ها پيچيد و اين در شرايطي بود كه بسياري از شاگردان ، از استاد 30 40 ساله خود سالمندتر بودند.
هم اكنون با گذشت حدود 30 سال همچنان بي وقفه به تدريس درس خارج فقه و اصول مشغول بوده و تحت هيچ شرايطي حوزه را رها نكرده است حتي يك وقت شهيد بهشتي از ايشان گله كرده بود كه شما براي كمك به ما تهران نمي آييد و ايشان پاسخ داده بود: شماها حوزه را رها مي كنيد و از توجه عميق به آن غافليد و در حوزه ديگر كسي نمانده كه من به تهران بيايم.
امام نيز به حضور ايشان در قم خيلي عنايت داشتند.
مرحوم حاج احمدآقا خميني مي گفت : ما هر وقت لازم بود براي عده اي نامه بفرستيم و كاري رجوع كنيم ، اسم آقاي فاضل را هم به امام مي داديم و امام به اسم آقاي فاضل كه مي رسيد مي فرمود: ايشان بايد در حوزه باشد.
اين امر نشانگر دورانديشي امام است كه از اول متوجه بودند حوزه در آينده به چنين شخصيتي نياز دارد.
2- تاليفات : در كنار تدريس ، آنچه به عنوان جلوه اي ديگر از نشاط و تكاپوي علمي ايشان به شمار مي رود ، كتابهاي تخصصي و علمي اوست كه امروزه در حوزه ها مورد بحث و استفاده قرار مي گيرد.
ايشان حدود 32 عنوان كتاب تاليف كرده اند كه در مجموع بيش از 80 جلد را شامل مي شود. در زير به توضيح بعضي از اين عناوين مي پردازيم :
نهايهالتقرير: قبلا پيرامون اين اثر و اعتبار علمي آن سخن گفتيم. اين كتاب مجموعه تقريرات ايشان از درسهاي آيت الله بروجردي است كه در 25 سالگي پس از ملاحظه آن مرحوم و با دستور ايشان به چاپ رسيد.
اثر مزبور در زمان انتشار ، انعكاس وسيعي در حوزه هاي علميه كشور داشت زيرا باتوجه به سن كم نويسنده و غنا و متانت علمي كتاب ، فضلاي حوزه نمي توانستند باور كنند يك جوان بيست و چند ساله از پس تاليف چنين اثر سترگي برآمده باشد تا آنجا كه آيت الله فاضل پيرامون اين ناباوري مي گويد: روزي پدر به منزل آمدند و ناراحت بودند.
علت ناراحتي را پرسيدم ، فرمودند: فلان آقا كه از علماي بزرگ هم هست مرا ديده و مي گويد: فلاني اين هم شد كار كه شما كتابي را بنويسي و به نام پسرت چاپ كني؟ هرچه گفتم : والله حتي يك كلمه را من ننوشته ام و همه را شخص محمد زحمت كشيده و نوشته است. او باور نكرد.
اما وقتي داوري از سوي مراجع تقليد كنوني باشد ، اين اثر جلوه اي ديگر مي يابد.
در اين زمينه حجت الاسلام والمسلمين جواد فاضل لنكراني خاطره زير را نقل مي كند: روزي در كتابخانه خصوصي مقام معظم رهبري خدمت ايشان رسيدم.
بعد از صحبت ها ، ايشان برخاستند و از يك قفسه ، كتابي را آوردند.
ابتدا تعجب كردم كه چه كتابي را مي خواهند بياورند؟ بعد فرمودند: اين كتاب پدر شماست.
ايشان سپس يادداشت خود در صفحه اول كتاب را نشان دادند كه به عربي مرقوم داشته بودند:«من در سال 1378 قمري (حدود 48 سال قبل) وقتي از مشهد به قم آمدم ، شنيدم آقاي بروجردي درس صلوه را گفته و آقاي فاضل لنكراني هم نوشته اند و چاپ شده است لذا به بازار رفتم و آن را به فلان مبلغ خريدم».
اين امر نشان مي دهد كه آن موقع هم اعتبار اين كتاب خيلي مطرح بوده است. همچنين از آيت الله العظمي وحيد خراساني از مراجع بزرگوار تقليد نيز نقل شده كه فرمودند: من در درس خرد نظرات آقاي بروجردي را از كتاب نهايهالتقرير نقل مي كنم (و به طور طبيعي يك مجتهد مثل آقاي وحيد گاهي نظر آقاي بروجردي را قبول و گاه رد مي كند).
وقتي من به نظر آقاي بروجردي اشكال مي كنم ، بعد از درس طلبه ها سراغ من مي آيند و گاهي مي گويند: شايد اين كسي كه نظر آقاي بروجردي را تقرير كرده ، (يعني آيت الله فاضل لنكراني) اشتباه نوشته باشد (زيرا اين كتاب تقريرات درس آقاي بروجردي است و تقرير يعني آنچه شاگرد از نظريه استاد مي فهمد) اما من به شاگردانم گفته ام من در حق اين تقريركننده احتمال اشتباه نمي دهم.
3- كتاب تفصيل الشريعه: قبلا پيرامون علاقه و اعتقاد آيت الله فاضل لنكراني به مرحوم امام خميني (ره) سخن رانديم و ديديم كه آيت الله فاضل در دروس خود از مباني فقهي و اصولي ايشان بيشترين بحث را طرح مي كنند و به دليل اعتقادي كه به مظلوميت علمي امام خميني دارند ، كار عظيم كتاب تفصيل الشريعه را در شرح تحريرالوسيله آغاز كردند كه تاكنون 30 جلد از آن تاليف شده كه 26 جلد آن نشر يافته است و يكي از آرزوهاي ايشان اين است كه بتواند شرح مزبور را به اتمام برساند.
اين كتاب علاوه بر شهرت و انتشار در حوزه هاي علميه ايران ، در حوزه هاي علميه كشورهاي عرب و خليج فارس هم شهرت فراواني دارد.
از حضرت آيت الله آقاي سيدكاظم حائري (از مراجع كنوني ) نقل است كه در بين كتابهاي استدلالي كه پيرامون مباحث حج نوشته شده ، كتاب آقاي فاضل بهترين كتاب است.
از سوي ديگر امام خميني نيز به اين اثر توجه ويژه داشتند. حجت الاسلام والمسلمين نورمفيدي امام جمعه گرگان پيرامون توجه حضرت امام به كتاب مزبور مي گويد:«زماني كه امام از تبعيد برگشتند و به قم آمدند از آيت الله فاضل براي جلسه استفتائات دعوت كردند ، اما ايشان به امام عرض كردند اگر به آنجا بيايم از كار اصلي ام كه شرح تحريرالوسيله است باز مي مانم ، امام هم فرمودند: شما همان كار را انجام دهيد.
معلوم مي شود امام اين شرح را ديده و روي آن عنايت داشته اند.
از آيت الله العظمي وحيد خراساني نيز نقل است كه پيرامون اين كتاب فرمودند: اين از شانس هاي بزرگ آقاي خميني است كه شخصيتي مثل آقاي فاضل شرح كتاب ايشان را نوشته است.
همچنين از برخي نزديكان مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني نقل شده كه معظم له با ديدن برخي از مجلدات اين كتاب ، از مقام علمي و برجستگي فقهي ايشان ، تقدير وافري نموده بودند.
4- ائمه اطهار يا پاسداران وحي در قرآن كريم : آثار آقاي فاضل فقط محدود به حوزه مسائل فقهي نيست ، بلكه نيازهاي فكري جامعه و نسل جوان را نيز در بر مي گيرد. ايشان به تناسب شرايط روز نيز آثاري را نگاشته اند كه كتاب ائمه اطهار يا پاسداران وحي از آن جمله است.
پس از انتشار كتاب شهيد جاويد اين اثر مشتركا با آيت الله شهاب الدين اشراقي (داماد حضرت امام خميني) تاليف شد زيرا آن دو بزرگوار در كتاب مزبور ، اشكالاتي ديدند لذا در ثلث پاياني اين كتاب به نقد آن پرداختند ، اما در شرايطي كه باند منحرف و توطئه گر مهدي هاشمي شديدا دست اندركار ترور افراد مختلف اعم از روحاني و دانشگاهي بود و از جمله آيت الله شمس آبادي را به دلايل ! مختلف ازجمله به جرم ! مخالفت با نظريه كتاب شهيد جاويد به طرز فجيعي به شهادت رسانده و در چاه انداخته بود ، اين كار بس خطرناك مي نمود ، اما آيت الله فاضل اعتقاد داشت:«سر كه نه در راه عزيزان بود ، بار گراني است كشيدن به دوش» و:«سر خم مي سلامت ، شكند اگر سبويي» ! لذا دست به كار تاليف اين كتاب شد.
نقل است كه مرحوم پدر آقاي فاضل چندين بار گفتند چاپ اين كتاب براي شما خطر دارد ، از انتشار آن خودداري كنيد و ايشان بعد از 2 مرتبه سكوت و احترام به پدر ، مرتبه سوم در جواب گفتند ، در صورتي كه ما احساس تكليف كنيم چه مي فرماييد؟ پدر نيز گفتند: با اين حال ، من ديگر مانع نمي شوم.
آيت الله العظمي فاضل لنكراني در اين زمينه زمينه هاي تاليف اين كتاب مي گويند: وقتي كتاب شهيد جاويد منتشر شد ، ديديم نويسنده اين كتاب براي اين كه كتابش انتشار پيدا كند مي خواهد از امام مايه بگذارد.
آن موقع آقاي اشراقي هم خدا رحمتش كند قم بود ، به ايشان گفتم يك شب نويسنده اين كتاب را دعوت كنيم و يك سلسله سوالاتي راجع به اين كتاب از ايشان داشته باشيم.
شب سه شنبه اي قرار شد ايشان به منزل آقاي اشراقي بيايد ، من هم باشم و سه نفري بنشينيم و بحث كنيم.
ايشان در آن قرار نيامد. ما دنبال كرديم و قرار شد سه شنبه آينده بيايد. در آن روز هم ما مطالبي به آن سوالات خودمان اضافه كرديم و باز نيامد. مجددا قرار شد ملاقاتمان براي سه شنبه هفته بعد باشد.
باز ما يك سلسله مطالبي را اضافه كرديم و منتظر بوديم كه باز هم ايشان نيامدند.
من به آقاي اشراقي گفتم حالا كه اين طور شد ، بياييد اين مطالب را با هم تكميل و منتشر كنيم و به اين ترتيب ما پاسخ اين كتاب را داديم.
ولي چاپ اين كتاب نيز خود قصه اي دارد و جز با امدادهاي الهي صورت نگرفته است. آيت الله العظمي فاضل پيرامون نحوه انتشار كتاب نيز مي گويند: اينجا يك شبه كرامتي هم در كار بود.
وقتي اين كتاب را نوشتيم ، من كه پول نداشتم آن را چاپ كنم ، آقاي اشراقي با اين كه وضع مالي خوبي داشتند ولي هم در آن شرايط پولي در اختيار نداشت كه چاپ كند در نتيجه كتاب روي دستمان ماند.
يك شب مرحوم آقاي بروجردي را در خواب ديدم در اتاقي روي تشكي كه شايد يك وجب ضخامت داشت ; با يك لباس بسيار فاخر نشسته و حاج احمد خدمتكار ايشان هم مقابلش ايستاده بود ، ما وارد شديم و چند دقيقه نشستيم و پا شديم كه خارج شويم ، ايشان مرا صدا زد و اشاره كرد كه بيا جلو ، رفتم.
ايشان خم شد و از زير تشكش يك اسكناس 100 توماني كه آن موقع خيلي پول بود به من داد و گفت : اين صد تومان را بگيريد و صرف چاپ كتاب كنيد. از فرداي آن روز ، راه براي ما باز شد. ديديم ديگر مي توانيم كتاب را چاپ كنيم.
تاليف اين كتاب در آن زمان از حيث دفاع از ساحت اهل بيت و بويژه حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام چنان اهميتي داشت كه پدر آيت الله فاضل لنكراني در روزهاي آخر عمر به ايشان گفته بود ، در سراي آخرت ، اميدم به اين كتاب تو مي باشد.

بازتاب انتشار كتاب

وقتي كتاب شهيد جاويد چاپ شد ، براي عده اي اين توهم و تبليغات بود كه طرفداران امام به اين كتاب تمايل و اعتقاد دارند و طلاب طرفدار امام «طلاب شهيد جاويدي» هستند كه البته دست ساواك هم در پخش اين شايعه محسوس بود ، اما پس از انتشار كتاب پاسداران وحي اين شايعه كاملا خنثي شد. حجت الاسلام والمسلمين سيدحسين خميني نواده حضرت امام و فرزند آيت الله شهيد سيدمصطفي خميني نيز مي گويد: خود حاج آقا شهاب (اشراقي داماد امام خميني) به من گفت : آقاي حاج آقا مصطفي به ما (اشراقي و فاضل لنكراني) گفت شما چنين كتابي (را در رد كتاب شهيد جاويد) بنويسيد.
3- آيت الله العظمي فاضل نيز در اين مورد مي گويند: روزي حاج آقا مصطفي خميني فرزند حضرت امام گفتند: ما از شما خيلي ممنون و بسيار خوشحاليم كه اين اتهام را از امام و بيت ايشان دور كرديد زيرا اين توهم وجود داشت كه ما طرفدار اين كتاب هستيم ، اما با تاليف اين كتاب توسط شما (كه شاگرد درجه يك آيت الله خميني هستيد) و آقاي اشراقي (كه داماد ايشان است) ، كلا اين شايعه زدوده شد.
معظم له كتاب «اهل بيت يا چهره هاي درخشان در قرآن كريم» را هم به طور مشترك با مرحوم آيت الله اشراقي نگاشتند.

ساير آثار ايشان عبارت است از:

1- مدخل التفسير در علوم قرآن (عربي)
2- تفسير سوره حمد (عربي)
3- تقيه مداراتي (فارسي)
4- آيين كشورداري از ديدگاه امام علي (ع) تحقيق و تحليل در عهدنامه مالك اشتر (اين كتاب به زبانهاي آذري و عربي نيز ترجمه شده است.)
5- عصمت انبياء (علي نبينا و آله و عليهم السلام)
6- مجمع الفهارس - مجموعه فهرست هاي بحارالانوار ، الغدير و الميزان
7- معتمدالاصول - تقريرات اصول امام خميني (در دو جلد)
8- تبيان الاصول - تقريرات درسي معظم له - در چهار جلد (عربي)
9- احكام الحج ، حاشيه بر كتاب حج تحريرالوسيله (عربي)
10- القواعد الفقهيه قواعدي كه جنبه شمول و گسترش در اكثر احكام فقهي را دارند (عربي)
11- تقريرات درس خارج اصول ايشان در شانزده جلد (فارسي)
12- تقريرات الاصول - تقريرات درسي آيت الله بروجردي (عربي)
13- شرح فروع «الاجتهاد و التقليد» از كتاب العروهالوثقي (عربي)
14- حاشيه بر كتاب «العروهالوثقي» (عربي)
15- رساله اي در قاعده فراغ و تجاوز (عربي)
16- حاشيه بر كتاب الطهاره مصباح الفقيه محقق همداني (عربي)
17- كتاب الصوم (عربي)
18- كتاب القضاء (عربي)
19- المسائل المستحدثه (عربي)
20- رساله اي در حكم نماز در لباس مشكوك (عربي)
21- رساله اي در خلل حج و عمره (عربي)
22- الاحكام الواضحه (فتاوي عربي)
23- مناسك الحج
24- استفتائات حول الحج
25- استفتائات حج
26- جامع المسائل (مجموعه اي از استفتائات و پاسخ هاي معظم له در دو جلد.)
27- رساله توضيح المسائل (فارسي)
28- مناسك حج (فارسي)
همچنين عناوين ديگري از آثار ايشان در مرحله آماده سازي قرار دارد كه به ياري حق در اختيار پژوهندگان قرار خواهد گرفت. آنچه در نگاه اول به ذهن متبادر مي شود اين است كه چنين حجم زيادي از تاليف توسط يك نفر آن هم در كنار فعاليتهاي وسيع اجتماعي و سياسي ، خارق العاده است.