جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
تأليفات
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

اخبار >> مصاحبه

زواياي مختلف زندگي حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ محمد فاضل لنکراني «قدس سره»

در آستانه چهلمين روز ارتحال ملكوتي مرجع عالي‌قدر آيةاللّه العظمي فاضل لنكراني قدس‌سره هفته نامه افق حوزه در گفتگويي با جناب حجةالا‌سلا‌م والمسلمين محمدجواد فاضل، به زواياي مختلف زندگي اين مرجع فقيد پرداخت كه تقديم خوانندگان ارجمند مي‌گردد.
 

ابعاد علمي آن مرجع فقيد
ايشان عمري را در زمينه مسايل فقهي و تحقيق در اين زمينه صرف كردند و يكي از مدرسين بنام در مباحث فقه و خارج اصول بودند كه در مدت سي سال، در محفل علمي و تحقيقي ايشان، بزرگان و مجتهدين بنامي تربيت يافتند; در ميان مراجع و بزرگان معاصر خودشان، بيشترين تاليف تخصصي اجتهادي را در مباحث فقهي و اصولي داشتند.
قبل از انقلا‌ب به جهت مبارزه با طاغوت، به يزد تبعيد شدند. به پيشنهاد بزرگاني چون شهيد آيةاللّه صدوقي بنا شد كه درسي را در حوزه علميه آنجا شروع كنند اما ساواك ضمن مخالفت به ايشان اجازه تدريس نداد. بعد تصميم گرفتند شرحي بر كتاب تحريرالوسيله امام بنويسند، خصوصاً معتقد بودند كه در آن زمان، لا‌زم است كاري انجام شود كه امام در حوزه‌هاي علميه به فراموش سپرده نشوند. لذا در كتابخانه مرحوم حجةالا‌سلا‌م وزيري كه از كتابخانه‌هاي معروف يزد است، اتاقي در اختيار ايشان قرار داده شد و شرح تحريرالوسيله حضرت امام قدس‌سره را از همان جا شروع كردند. بعدها متن درس خارج خود را نيز كتاب تحريرالوسيله امام كه يكي از جامع‌ترين كتاب‌ها و متون فقهي دوران معاصر است، قرار دادند و تا كنون حدود 30 جلد از اين شرح، به نام <تفصيل‌الشريعة في شرح تحريرالوسيله> منتشر شده است.
بحث‌هاي فقهي ايشان يكي از قوي‌ترين محافل درسي بود كه مباني فقهي و اصولي امام به صورت عميق و بسيار گسترده در آن بيان مي‌شد. و به تعبير بعضي از بزرگان، در خلا و نبود امام قدس‌سره، كسي كه افكار فقهي و اصولي ايشان را به صورت دقيق و محققانه براي فضلا‌بيان مي‌كرد آيةاللّه العظمي فاضل لنكراني قدس‌سره بود.
البته كتاب تفصيل‌الشريعه، منحصر به ذكر مباني امام نبود، بلكه مباني فقهي و اصولي اساتيد ديگر ايشان از جمله حضرت آيةاللّه العظمي بروجردي قدس‌سره نيز در آنجا مورد نظر واقع شده است و هم‌چنين ايشان مقيد بودند آخرين مباني را كه در حوزه علميه نجف توسط اساطين و بزرگاني هم‌چون آيةاللّه‌العظمي خويي قدس‌سره و ديگر بزرگان ارائه مي‌شد، مورد بحث و نظر قرار دهند. بنابراين در بعد علمي، محفل درس ايشان يكي از جامع‌ترين محافل علمي و تحقيقي حوزه بود كه مباحث فقهي و اصولي در سطح بسيار بالا‌مورد بررسي قرار مي‌گرفت; و بحث‌هاي خارج اصول ايشان، امروز در 16 جلد در دسترس فضلا‌قرار گرفته است.
نكته قابل توجه اين است كه كتاب تفصيل‌الشريعه در مراكز علمي، حوزه علميه قم و حوزه‌هاي ساير نقاط دنيا، مورد توجه بزرگان و محققين قرار گرفته و در برخي از مراكز آموزشي به عنوان متن درسي مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در زمان معاصر ما شايد اين ويژگي منحصر به ايشان باشد كه توانستند حدود سه چهارم يا چهار پنجم از فقه را مورد بحث و تدريس قرار داده و با قلم خودشان به رشته تحرير در بياورند.
 

اولين اثر
اولين كتاب فقهي مرحوم آيةاللّه العظمي فاضل لنكراني كه مباحث فقهي كتاب صلا‌ة و تقريرات درس مرحوم آيةاللّه العظمي بروجردي بود كه در سن 19 سالگي شروع نمودند و در سن 24 سالگي منتشر شد. با اين‌كه ايشان سنشان بسيار كم بود و مرحوم آيةاللّه‌العظمي بروجردي در مسايل علمي و فقهي در نهايت قوت و اتقان بودند، كسي باور نمي‌كرد كه ايشان در اين سن بتواند اين مباحث را به تحرير در بياورد; و والد ما مكرر مي‌فرمود كه مرحوم آيةاللّه العظمي بروجردي قدس‌سره مي‌فرمودند: <من از دنيا مي‌روم و آن‌چه كه از من باقي مي‌ماند اين كتاب نهايةالتقرير است> اين كتاب امروز به عنوان يكي از اصلي‌ترين كتب در مباحث صلا‌ة مورد توجه علما و مراجع است.
تبحر در تفسير
ابعاد علمي ايشان منحصر در مباحث فقهي و اصولي نبود، بلكه در تفسير نيز از توانايي بالا‌يي برخوردار بودند، به‌طوري‌كه در مباحث فقهي هم، عنايت ويژه‌اي به آيات‌الا‌حكام داشتند و با گلا‌يه از اين‌كه چرا با وجود مستند قرآني آن‌چنان كه بايد و شايد به تحقيق آيات‌الا‌حكام نمي‌پردازيم، به طور مفصل وارد تحقيق در آيات الا‌حكام مي‌شدند.
يك وقتي در مجلس درس فرمودند: من از آيه شريفه واتموا الحج والعمرة للّه، بقره/ 196; تاكنون بيش از صد فرع فقهي برداشت كرده‌ام، به فضلا‌هم تاكيد مي‌كردند بيشتر در آيات‌الا‌حكام تامل كنند و نكات بيشتري را از قرآن كريم استفاده كنند. گاهي اوقات در مجلس درس به اين روايت حضرت امام محمد باقر عليه‌السلا‌م من ارادالعلم فليثور القرآن; درباره آيات‌الا‌حكام استناد مي‌كردند كه حضرت عليه‌السلا‌م مي‌فرمايند: كسي كه به دنبال علم است قرآن را مورد كنكاش قرار دهد و در آيات قرآن و كلمات الهي تحقيق كند. 40 سال پيش، در مورد آيه شريفه انما يريداللّه ليذهب عنكم‌الرجس ...، احزاب/ 33، رساله منحصر و مستقلي نوشتند و نكات بديعي را استفاده كردند كه در آن زمان با عنوان <چهره‌هاي درخشان در آيه تطهير> منتشر شد و هم‌چنين كتابي را در زمينه علم امام عليه‌السلا‌م دارند كه به آيات متعددي از قرآن در مورد اصل امامت تمسك كرده‌اند; و مي‌فرمود كه ما از خود قرآن حتي بدون استفاده از يك روايت و حديثي مي‌توانيم اصل امامت را اثبات كنيم.
ايشان به مسايل مستحدثه فقهي توجه بسياري داشتند در مورد طلا‌ق زن‌هايي كه رحم خودشان را با عمل جراحي در مي‌آورند و از نظرسني در شرايطي هستند كه به صورت متعارف حيض مي‌بينند با استفاده از آيات قرآني اثبات كردند كه چنين افرادي بعد از طلا‌ق بايد عده نگه دارند و در اين زمينه رساله‌اي نيز تحرير فرمودند كه ضمن كتاب الطلا‌ق شرح تحرير‌الوسيله چاپ شده است با ملا‌حظه اين رساله به قوت علمي ايشان و تسلط ايشان در زمينه آيات قرآني پي مي‌بريم.
يكي از بزرگان حوزه كه در مباحث قرآني بسيار كار كرده‌اند، روزي خدمت والد معظم ما رسيدند، ايشان فرمودند آيا شما مي‌توانيد از آيات قرآن اصل امامت را بدون استفاده از حديث و روايت اثبات نماييد؟ آن بزرگوار اندكي تامل كرد، بعد خود ايشان براي اين مسئله از قرآن شاهد مثال آوردند و همين آقا به من گفت امروز فهميدم كه در مسايل قرآني بيش از اين بايد كار كرد و چه دقت و ظرافتي را پدر شما به كار بردند و اين استفاده را از قرآن كريم داشتند.
ايشان در مقدمات تفسير، كتابي را نوشتند كه يكي از موضوعات مطروحه در آن، بحث عدم تحريف قرآن است. در آنجا با تنقيح مباني اين بحث، به خوبي اثبات كردند كه هيچ‌كدام از علماي شيعه معتقد به تحريف قرآن نيستند. اين كتاب به عنوان مدخل‌التفسير كه در سه موضوع از موضوعات مرتبط با قرآن بحث مي‌كند; و ترجمه آن به عنوان مقدمات بينادين تفسير قرآن كريم در دسترس عموم قرار گرفته است.
در فلسفه نيز از شاگردان مرحوم علا‌مه طباطبايي قدس‌سره بودند; و به مباحث عقلي و فلسفي تسلط داشتند، كساني كه در بحث‌هاي خارج ايشان حضور فعال داشتند متوجه اين نكته بودند.
مورد عنايت  آية اللّه العظمي بروجردي و امام خميني
مرحوم آيةاللّه محسني ملا‌يري كه با مرحوم آيةاللّه العظمي بروجردي مانوس و محشور بودند مكرر براي من نقل كردند كه حضرت آيةاللّه العظمي بروجردي چندين بار تصريح كردند: قدر اين مجتهد جوان خودتان را بدانيد. حضرت امام قدس‌سره نيز كه والد راحل ما به مدت يازده سال در بحث‌هاي فقهي و اصولي ايشان حضور داشتند، به جنبه علمي ايشان تاكيد مي‌كردند. بحث‌هاي فقه امام(بحث كتاب‌الطهارة و بحث‌هاي اصولي) را به رشته تحرير درآوردند و حضرت امام با بررسي كامل و دقيق، فرموده بودند: خود من كه صاحب اين نظريه‌ها و مباني هستم، به اين خوبي كه آقاي فاضل نوشتند نمي‌توانم بنويسم. در شهادت مرحوم حاج آقا مصطفي خميني، والد ما كه در دوران دبستان و طلبگي دوست و هم‌بحث ايشان بود، پيام تسليتي براي امام نوشتند و امام در جواب آن پيام فرمودند: اميدوارم افاضل حوزه از بركات علمي شما بهره‌مند شوند. اين تعبير را حضرت امام قدس‌سره، در سن چهل سالگي مرحوم والد ما به ايشان نسبت دادند; و نسبت به مقام علمي ايشان و ارزش علمي كتاب تفصيل‌الشريعه عنايت ويژه‌اي داشتند و هميشه تاكيد مي‌كردند كه اين كتاب ادامه پيدا كند. حتي بعد از انقلا‌ب از طرف حضرت امام يك مسئوليت اجرايي به ايشان واگذار شد، مرحوم والدم بعد از مدتي خدمت رسيدند و گفتند اگر بخواهم شرح بر تحريرالوسيله را به اتمام برسانم اين مسئوليت اجرايي مانع كارم است، حضرت امام فرمودند شما اين مسئوليت را رها كن و تمام وقت خود را به شرح اين كتاب اختصاص بده.
54 سال تدريس منظم
ايشان در كنار تحصيل و تاليف يكي از موفق‌ترين و برجسته‌ترين اساتيد حوزه علميه بودند، در همين اواخر روزي فرمودند كه بيش از 53 يا 54 سال است كه توفيق تدريس دارم. از ويژگي‌هاي سبك تدريسي ايشان اين بود كه مشكل‌ترين مطالب علمي را با بياني بسيار واضح و در عين حال بسيار دقيق تبيين مي‌كردند. در زمان آيةاللّه العظمي بروجردي در مسجد اعظم مجلس درس باشكوهي داشتند كه آيةاللّه العظمي بروجردي پرسيده بودند چه كسي در اينجا تدريس مي‌كند؟ گفته بودند آقاي فاضل; كه بسيار خوشحال شدند.
 كساني كه در محفل درسي ايشان حضور داشتند به چند نكته اذعان دارند; اول اين‌كه در تدريس بسيار منظم بودند و در راس ساعت درس را شروع و ختم مي‌كردند; مطالب بسيار مشكل را كه گاهي اوقات چندين ساعت با مراجعه به كتاب‌ها براي انسان حاصل نمي‌شد، ايشان آن‌چنان روشن و متقن مي‌ساختند كه انسان احساس مي‌كرد ديگر نيازي به مراجعه به كتب نيست; كتاب كفايةالا‌صول را 6 دوره تدريس كردند و معروف بود شاگردان ايشان مي‌گفتند مرحوم آخوند كه خودش نويسنده اين كتاب و صاحب اين مباني است، اگر بخواهد اين كتاب را تدريس كند به خوبي آيةاللّه فاضل نمي‌تواند تدريس كند.
با اين‌كه ايشان در محفل درس بزرگان نجف حضور نداشت اما خود افرادي كه در محضر بزرگان نجف بودند مكرر به من فرمودند كه ايشان نظريات بزرگان نجف را بسيار دقيق و عميق بيان مي‌كند كه قابل باور نيست.
در خلا‌ل درس به فضلا‌و طلا‌ب مجال مي‌دادند و مي‌فرمودند در بحث فقط مستمع نباشيد، دقت كنيد، گوش كنيد، اشكال كنيد و مطالب را دنبال و تحقيق كنيد.
ايشان مي‌فرمودند وقتي قبل از ازدواج، كتاب‌الا‌رث شرح لمعه را تدريس مي‌كردم حدود 100 نفر در مجلس درس من مي‌آمدند و سن همه آنها از من بيشتر بود.
در ايام تدريس به تبع سفارش امام بخشي از جلسات درس چهارشنبه‌ها را به مباحث اخلا‌قي اختصاص داده بودند كه اميدواريم آن مباحث را جمع‌آوري و ضمن يك كتابي منتشر كنيم.
مي‌فرمودند طلبه نبايد چيزي به نام تعطيلي داشته باشد در روزهاي پنج‌شنبه و جمعه و ايام تعطيلي تابستان همواره اشتغال علمي داشتند، بحث مقدمات تفسير را كه بعداً كتابي شد به نام مدخل‌التفسير، در پنج‌شنبه‌ها وجمعه‌ها براي فضلا‌بيان مي‌كردند; و كتاب قواعد فقهيه ايشان كه در‌آن بيش از 20 قاعده فقهيه را مورد بحث قرار دادند، حاصل تدريس در ايام ماه مبارك رمضان است كه حوزه مقدسه تعطيل است.
خدمات فرهنگي مديريتي
به مجموعه حوزه بسيار اهميت مي‌دادند بعد از پيروزي انقلا‌ب، از طرف حضرت امام قدس‌سره به مدت 10 سال رياست حوزه علميه قم را برعهده داشتند; و در اين مدت برنامه‌هاي زيادي را براي حوزه ترسيم كردند. حوزه قبل از انقلا‌ب، حوزه‌اي بود كه در عين محتواي بسيار وسيع و عميق، نسبت به بعضي امور آموزشي و ... با خلا‌ئي مواجه بود، اما بعد از پيروزي انقلا‌ب حضرت آيةاللّه فاضل به همراه تني چند از بزرگان و اعاظم با برنامه‌ريزي، به برخي امور حوزه نظم دادند، امتحانات را راه‌اندازي و سطوح را در 10 پايه تقسيم‌بندي كردند كه امروز هم وجود دارد; برنامه‌هاي تخصصي حوزه در زمان ايشان راه‌اندازي شد كه به حمداللّه ادامه دارد.
در يكي از تابستان‌ها به علت بيماري، مجبور بودند جهت مداوا در تهران بمانند، خود آقا به من مي‌فرمودند 45 مرتبه در اين تابستان براي حضور در جلسه شوراي حوزه از تهران به قم آمدم، در همان زمان كه خود ايشان يك مدرس طراز اول درس‌هاي خارج بودند، اما هرروز 1 الي 2 ساعت قبل از ظهر در دفتر خودشان مي‌نشستند و طلا‌ب در رابطه به مسايل مختلف مستقيماً به خود ايشان مراجعه مي‌كردند و كاملا‌در دسترس طلا‌ب و فضلا‌بودند.
خدمات علمي
از آثار مهم و ابتكاري آيةاللّه العظمي فاضل لنكراني كه سابقاً در حوزه نظيري نداشت، تاسيس مركز فقهي ائمه اطهار عليهم‌السلا‌م در سال 1376 بود، پس از راه‌اندازي اين مركز به ايشان عرض شد كه اين مركز را به نام خود شما قرار دهيم موافقت نفرمودند و تاكيد كردند; به نام ائمه اطهار عليهم‌السلا‌م انجام بدهيد چرا كه ما به دنبال تبيين فقه ائمه طاهرين عليهم‌السلا‌م هستيم.
در اين مركز، برجستگان و استعدادهاي برتر فضلا‌گزينش شده و با يك برنامه ويژه‌اي كه خود ايشان طراحي فرموده بودند در يك دوره 8 ساله، مشغول تحقيق و پژوهش مي‌شوند و در پايان اين دوره، هر كدام از اين افراد كه اگر رساله‌هاي متعدد فقهي و اصولي نوشته و اظهار نظر كنند، صاحب‌نظر محسوب مي‌شوند. افرادي كه در اين‌جا حضور دارند غالباً به مرحله عاليه اجتهاد نايل مي‌شوند و ذخاير گران‌بهايي براي آينده حوزه هستند.
توجه به مسايل روز
به مسايل روز توجه بسيار زيادي داشتند; دستور دادند در يك بخشي از اين مركز مسايل مستحدثه فقهي طرح شود. و ما گروه‌هايي را داريم كه در مسايل مستحدثه پزشكي مطالعات، تحقيقات و پژوهش‌هاي فراواني را انجام داده‌اند كه به چاپ رسيده و منتشر شده است. از ديگر پژوهش‌هاي مهم، در رابطه با حقوق كودك است كه دنياي امروز نسبت به آن زياد مانور مي‌دهد; دائرةالمعارفي به صورت استدلا‌لي و عميق درباره حقوق كودك، تنظيم و تدوين شده كه در آن آموزه‌هاي مذهب شيعه با چهار مذهب از مذاهب اهل سنّت مقارنه شده است; اين دائرةالمعارف در 8 جلد تنظيم و تدوين شده است و مسئول يونيسف در ايران كه مسئوليت حقوق كودك را در دنيا دارند در ملا‌قاتي كه با ما داشت، گفت: ما بسيار متعجبيم كه اين همه مباحث گسترده نسبت به كودك در اسلا‌م و فقه شيعه وجود دارد و ما از آن بي‌خبر هستيم.
در مورد حقوق زنان هم مطالعات زيادي انجام شده است كه انشاءاللّه در اين زمينه هم قدم‌هاي بزرگي برداشته خواهد شد.
ايشان نه براي زمان خود، بلكه براي آينده حوزه اين قدم را برداشتند و اين مركز فقهي، امروز شعبه‌اي در مشهد مقدس دارد كه به اعتراف بزرگان حوزه مشهد نقطه اميدي براي آن حوزه مباركه شده است; در افغانستان و سوريه هم شعبه‌اي از اين مركز فقهي را داير كرده‌ايم، اين آينده‌نگري كه در اين مرجع بزرگ وجود داشت بسيار زبانزد بزرگان است و ثمرات اين كار مهم را همان طوري كه اكنون مي‌بينيم انشاءاللّه در آينده هم مشاهده خواهيم كرد.
ايشان متعقد بودند كه ضروري است در اروپا، پايگاهي براي نشر فقه شيعه و ساير علوم شيعه راه‌اندازي شود و در اين زمينه برخي از شاگردان خودشان را مامور نموده بودند كه در برخي از دانشگاه‌هاي مهم مراحل قانوني تاسيس كرسي براي اين امر انجام شود كه بحمداللّه انجام شده است و اين‌كه در وصيت‌نامه خودشان به اين امر توجه داده‌اند از جهت اهميتي است كه براي آن قائل بودند در سال 1369 در لندن كه عمل قلب را انجام دادند سئوال فرموند كه براي تبيين فقه شيعه و عقايد شيعه مراكز علمي و حقوقي اروپا به چه مركزي مراجعه دارند به ايشان جواب داده شد كه اسماعيليه مركزي و كتابخانه بسيار بزرگي در لندن دارند كه از آنان سئوال مي‌كنند از اين پاسخ بسيار تاسف خوردند و از همان زمان اين فكر بلند را داشتند و اين امر حاكي از جامع‌نگري كلا‌ن اين مرجع بزرگ تقليد دارد در چندين سال پيش شيعيان مسكو كه تماماً از مقلدين ايشان هستند و در حدود يك ميليون نفر مي‌باشند طي نامه‌اي از ايشان تقاضا نمودند كه نماينده‌اي از طرف ايشان به آن كشور اعزام شود و همين امر هم انجام شد بيش از دو سال است در آن كشور دفتري از طرف معظم‌له براي رسيدگي به امور مسلمانان و شيعيان افتتاح شده و آيةاللّه خدايي به عنوان نماينده ايشان در آنجا حضور دارند و انصافاً محافل ديني و علمي بسيار گرمي را تشكيل داده و دفتر دائماً محل مراجعه مردم و شيعيان است.
رسيدگي به مشكلا‌ت جامعه
يكي از نكات مورد توجه ايشان رسيدگي به مشكلا‌ت فرهنگي جامعه بود; توجه ايشان فقط منحصر به حوزه علميه نبود بلكه نسبت به مسايل فرهنگي جامعه هم دغدغه و توجه داشتند، در ديدار با مسئولين نظام هميشه نسبت به مسايل فرهنگي كشور تذكرات لا‌زم را مي‌دادند و پيگير اين قضايا بودند، اين مباحث را انشاءللّه بعداً در مجموعه‌هايي منتشر خواهيم كرد.
عنايت ويژه به نسل جوان
نسبت به نسل جوان جامعه نيز توجه و عنايت ويژه‌اي داشته و مكرر مي‌فرمودند كه جوانان جامعه ما از استعداد بالا‌يي برخوردارند و مسئولين آن‌طور كه بايد و شايد بستر مناسبي براي استفاده از اين استعدادها را فراهم نكرده‌اند، البته نه آنكه تعمدي در كار باشد بلكه به اين معنا كه بايد در جهت رشد و شكوفايي اين استعدادها بيشتر توجه شود. ارتباط ايشان با دانشجويان بسيار خوب بود، وقتي در مناسبت‌هاي مختلف خدمت ايشان مي‌رسيدند مشكلا‌ت دانشگاه را به ايشان منعكس مي‌كردند و رهنمود مي‌خواستند. يكي از مسايلي كه مكرر مي‌فرمودند، اين بود كه بايد مطالبات معقول، صحيح و مشروع جوانان را شنيد و پاسخ مناسب به آنها داد.
در مجالس هفتگي كه در دفتر برگزار مي‌شد، وقتي جواني وارد مجلس مي‌شد احترام مي‌گذاشتند، از امور علمي او مي‌پرسيدند و راهنمايي مي‌كردند و تذكراتي مي‌دادند. و پيام‌هاي خوبي را به مناسبت‌هاي مختلف براي جوانان صادر مي‌فرمودند. به فضلا‌ي جوان حوزه اهميت فراواني مي‌دادند آنان را هميشه تشويق به تدريس و تاليف مي‌فرمودند.
يكي از دغدغه‌هاي ايشان اين بود كه نسل فعلي امام خميني قدس‌سره را نديده و به مسئولين صداوسيما و مسئولين كشور تاكيد مي‌كردند كه تا مي‌توانيد امام را براي جوانان معرفي كنيد. بر ما واجب است كه ابعاد شخصيتي، علمي، فقهي و سياسي حضرت امام خميني قدس‌سره را براي جوانان بازگو كنيم. تاكيد مي‌كردند كه ما بايد آن برجستگي و ويژگي‌هاي منحصر‌به‌فرد امام را براي جوانان بيان كنيم تا موقعيت امام و خدمات ايشان به اين كشور، حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و همه طبقات مختلف جامعه را بشناسند.
ابعاد جهادي و سياسي شخصيت حضرت آيةاللّه فاضل
يكي از ابعاد شخصيتي والد راحل، بعد جهادي و سياسي ايشان است كه بعد از ارتحال حضرت آيةاللّه العظمي بروجردي و آغاز حركت انقلا‌بي امام قدس‌سره در خدمت ايشان و معتقد به حقانيت و راه ايشان بود، يكي از كساني كه مرجعيت امام قدس‌سره را امضا كردند ايشان بود و همين باعث تبعيد ايشان شد. چندين مرتبه بعد از احضار و بازجويي، به بندرلنگه كه هوايش براي ايشان بسيار آزار دهنده بود تبعيد شدند و مدتي را در آنجا بودند و گرفتار امراض صعب‌العلا‌جي شدند، به طوري كه مسئول وقت سازمان امنيت در آن شهر، نامه‌اي نوشته بود كه اگر ايشان در اينجا بماند براي جان ايشان خائف هستيم و دستور دادند كه ايشان را از آنجا به يزد تبعيد كنند. در يزد كه آمدند به اعتراف خود علما و بزرگان يزد، يكي از كساني كه جرقه انقلا‌ب را در ميان مردم و حوزه يزد زد، ايشان بود.
در پيام‌هايي هم كه جامعه مدرسين حوزه علميه يا اساتيد بزرگ حوزه براي دفاع از امام و حركت‌هاي امام صادر مي‌كردند يكي از كساني كه در راس امضا كنندگان بود ايشان بودند. قبل از انقلا‌ب فعاليت خيلي روشني داشتند، بعد از پيروزي انقلا‌ب نيز در همه مراحل در خدمت امام و انقلا‌ب بودند. به من مي‌گفتند: من از اولي كه در خدمت امام قدس‌سره بودم تا آخر، يك آن در حقانيت راه امام نه تنها ترديد نكردم بلكه روز به روز اعتقادم بر حقانيت راه امام قدس‌سره بيشتر شد; و مي‌گفتند: اگر ما از امام حمايت مي‌كنيم براي اين است كه او فرياد اسلا‌م را در دنيا سرداد. اگر امام و انقلا‌ب و اين حركت مردمي ما نبود امروز اثري از حوزه‌هاي علميه و روحانيت و حتي اسمي از اسلا‌م شايد باقي نمانده بود.
ايشان يكي از مدافعان نظريه ولا‌يت مطلقه فقيه بودند، گاهي مواقع در مجلس درس مي‌گفتند: اگر كسي در فقه واقعاً دستي داشته باشد، نبايد در مسئله ولا‌يت مطلقه فقيه ترديد كند، نظريه ولا‌يت مطلقه فقيه را به همان نحو، توسعه و دائره‌اي كه امام قائل بودند قبول داشتند و از اين جهت بعد از ارتحال امام هم، در تثبيت اين اصل بسيار محكم و استوار بودند.
در تشكيل مجلس خبرگان، يكي از پيام‌هاي بسيار موثر در ترغيب مردم براي شركت در انتخابات خبرگان پيام ايشان بود. حتي در مجلس خبرگان زمان امام كه خود حضرت آيةاللّه فاضل لنكراني حضور داشتند در انتخاب مقام معظم رهبري، يكي از افراد بسيار موثر، ايشان بودند. يك وقتي كه در خدمت ايشان در محضر رهبر معظم انقلا‌ب بوديم يادي شد از آن جلسه روزهاي اول ارتحال امام قدس‌سره و مقام معظم رهبري فرمودند: اگر نبود آن صحبت شما در آن جلسه، شايد اين مسئوليت بزرگ را نمي‌پذيرفتم. والد راحل ما در آن جلسه بعد از اين‌كه معظم‌له از پذيرش اين مسئوليت امتناع كرده بودند، به ايشان گفته بودند كه امام! امام! شما را براي رهبري، صالح تشخيص دادند و كلا‌م امام براي ما حجت شرعي است.
در همه ابعاد ارتباط عميقي با امام قدس‌سره داشتند، در بعد سياسي معتقد به همان روش امام قدس‌سره بودند. و بعد از اين‌كه جامعه مدرسين حوزه علميه قم ايشان را با اكثريت آراء به عنوان مرجع اول معرفي كردند، بسياري از حركت‌هاي ايشان يادآور پيام‌ها، مواضع و حركت‌هاي امام بود.
يكي از ابعاد سياسي امام اين بود كه فقط براي ايران قدم برنداشت او براي مبارزه با طاغوت جهاني يعني آمريكا و اسرائيل هم قدم برداشت، اعلا‌ميه‌ها و مبارزات و مواضع بلند امام قدس‌سره در قضيه اسرائيل روشن است، اگر مواضع اين مرجع بزرگ را هم ملا‌حظه كنيم مي‌بينيم نسبت به قضيه فلسطين همان ديدي را داشت كه حضرت امام داشت، در قضاياي لبنان و دفاع از مقاومت حزب‌اللّه لبنان همان روش امام را داشتند.
علا‌قه ايشان نسبت به استادشان حضرت امام خميني (ره)
والد ما نسبت به امام قدس‌سره علا‌قه شديدي داشتند، همان‌طوري‌كه امام هم نسبت به ايشان عنايت خاصي داشتند. در يكي از ملا‌قات‌ها حضرت امام قدس‌سره به معظم‌له فرموده بودند; شما را من بزرگ كرده‌ام، من همان علا‌قه‌اي كه به مصطفي داشتم را نسبت به شما هم دارم. بعد از ارتحال مرحوم امام قدس‌سره مرحوم حاج احمدآقا گفتند: امام وصيت كرده وجوهاتي كه از من باقي مانده را در اختيار آقاي فاضل كه در شوراي عالي حوزه هستند قرار بدهيد تا به عنوان شهريه بين طلبه‌ها تقسيم كنند.
ارتباط با مقام معظم رهبري
بين والد معظم و مقام معظم رهبري نيز ارتباط بسيار خوبي برقرار بود و اين ارتباط حتي قبل از انقلا‌ب نيز بوده است. وقتي كه آيةاللّه العظمي فاضل قبل از انقلا‌ب در يزد تبعيد بودند، رهبر معظم انقلا‌ب به ديدار ايشان رفته بودند و اين آشنايي و ارتباط بعد از انقلا‌ب بيشتر هم شد. به‌طوري كه بعد از ارتحال امام بيشترين تاثير و نقش را در انتخاب مقام معظم رهبري، والد ما داشتند. در جلساتي كه با والد معظم خدمت ايشان مي‌رسيديم و يا ايشان جهت بازديد تشريف مي‌آوردند، جلسات بسيار صميمي و گرم بود، حتي در آخرين ديدار كه مقام معظم رهبري جهت عيادت ايشان به بيمارستان آمده بودند، والد ما خطاب به رهبر معظم انقلا‌ب فرمودند: من به دعاي شما بسيار اميدوارم. و ديگر اين‌كه فرمودند: خيلي دلم براي شما تنگ شده بود. معظم‌له نه تنها در مجلس خبرگان بلكه در مجالس درسشان از مقام معظم رهبري به عظمت ياد مي‌كردند و به طلا‌ب و فضلا‌تاكيد مي‌كردند كه اگر چه امام نيازي به حمايت ما نداشت ولي بر ما لا‌زم بود كه از ايشان حمايت كنيم، اما امروز حمايت از رهبري لا‌زم‌تر و واجب‌تر است. بارها در مناسبت‌هاي مختلف در ديدار با مردم، طلا‌ب و مسئولين نسبت به تقويت و لزوم تبعيت از مقام معظم رهبري متذكر مي‌شدند. چون ايشان نسبت به ولا‌يت مطلقه فقيه تصريح داشتند، لذا معتقد بودند كه هيچ كاري بدون نظر ولي فقيه مشروع نيست. مي‌فرمودند اگر يك مسئولي ولي فقيه را قبول نداشته باشد مشروعيت ندارد و نمي‌تواند در اين نظام كار بكند. يكي از خصوصيات و ويژگي‌هاي حضرت آيةاللّه فاضل اين بود كه در زمان حضرت امام، هر شب براي سلا‌متي‌ايشان دعا مي‌خواندند. بعد از ارتحال حضرت امام، خود ايشان به مقام معظم رهبري بارها گفته بودند كه من همان برنامه دعايي را كه براي امام هر شب داشتم براي شما نيز دارم. در خبرگان سوم شرايطي را در كشور بوجود آورده بودند تا مردم را نسبت به اصل ولا‌يت فقيه دلسرد كنند، در حالي‌كه ايشان در آن ايام در بستر بيماري بودند، پيامي پرمغز و موثر را صادر كردند.
مرجعيت و احتياط در صرف وجوهات
قبل از مرجعيت نسبت به برخي امور چندان سخت‌گير نبودند، اما بعد از مرجعيت به خاطر رعايت شئون جايگاه مرجعيت بسيار محتاط بودند، زندگي ايشان، زندگي پايين‌تر از حد متوسط جامعه بود، منزلي كه در آن زندگي مي‌كردند مناسب نبود و با آن‌كه ملك والده ما بود اما اجازه نمي‌دادند به اندازه قيمت فروش همان منزل، تبديل به احسن يا تعميراتي روي آن انجام شود. نسبت به صرف وجوهات شرعيه رعايت‌هاي عجيبي را از ايشان ديده‌ايم و وقتي يكي از اطبا براي كسالت ايشان قرص‌هايي را تجويز كرده كه قيمت بالا‌يي داشت، بسيار ناراحت شدند و فرمودند اگر يك طلبه‌اي اين كسالت را داشته باشد مي‌تواند اين قرص را بخرد؟ از آن قرص استفاده نكردند. و در همين كسالت اخيرشان كه پزشك معالج گفته بودند ايشان بايد به لندن بروند به آنها فرموده بودند شما فكر مي‌كنيد اگر من بخواهم از پول وجوهات هزينه اين سفر را بدهم در قيامت مي‌توانم جواب‌گوي خدا باشم; تا اين‌كه عموي من اجازه گرفتند هزينه اين سفر را از پول شخصي خودشان بدهند. يك وقتي يكي از مقلدين ايشان مقدار زيادي كفش فرستاده بود كه بين فقرا و مستمندان توزيع شود، وقتي شنيدند يكي از بستگان يك كارتن كفش‌ها را به خانه خودش برده‌اند، مرا خواستند و فرمودند من ديشب از ناراحتي خوابم نبرد، فلا‌ن آقا به چه اجازه‌اي يك كارتن كفش به منزلش برده، مگر نمي‌دانند كه از وجوهات است و مال شخصي من نيست؟ به سختي قانع كرديم كه آن آقا هم فقرايي را در محل خودش سراغ دارد و مي‌خواهد به آنها بدهد و فرداي آن‌روز آن آقا را خواستند و موارد مصرف آن را پيگير شدند. يكي از مقلدين ايشان كه مقدار زيادي وجوهات داشت پيشنهاد داد كه هر ساله هزينه زندگي شخصي ايشان را تامين كند; ايشان فرمودند من از وقتي به دنيا آمدم سر سفره امام زمان عجل ‌اللّه ‌تعالي ‌فرجه‌ الشريف بودم و معتقدم اگر يك طلبه آن مقداري كه انتظار هست براي دين قدمي بردارد براي وي هيچ مالي حلا‌ل‌تر از سهم امام نيست و معتقد بودند اين‌كه در شرح حال بعضي بزرگان نوشته‌اند كه براي احتياط و دوري از شهريه، به كشاورزي مي‌پرداختند هيچ فضيلتي ندارد. يك روحاني بايد وقتش را صرف تحقيق در مسايل ديني كند و اين‌گونه حركات خلا‌ف احتياط است. به مقدار ضرورت از وجوهات استفاده مي‌كردند، من به ياد ندارم كه در عمرشان يك سفر تفريحي ابتدايي رفته باشند، ولي مقيد بودند كه هر تابستان يك سفر مشهد رضوي مشرف بشوند. مي‌‌فرمودند وضع زندگي طلبه‌ها وضع درستي نيست و آن‌چه كه مي‌آيد نبايد پس‌انداز كنيد. در هر ماه حدود يك ميليارد و دويست ميليون تومان صرف شهريه‌هاي قم، مشهد، اصفهان، 300 حوزه علميه كشور و اداره مراكز فقهي(قم، مشهد، افغانستان، سوريه و دفتر مسكو) مي‌شد. سرمايه‌گذاري وجوهات در امور اقتصادي را جايز نمي‌دانستند و اجازه نمي‌دادند در هيچ بنگاه اقتصادي سرمايه‌گذاري شود. مي‌فرمودند مردم به وظيفه شرعي خوشان عمل مي‌كنند و ما نيز بايد اين وجوهات را صرف حوزه‌ها كنيم. حتي برخي مقلدين مي‌گفتند ما مي‌خواهيم بخشي از كارخانه خودمان را به عنوان خمس قرار دهيم قبول نمي‌كردند. ايشان در تمام دوران مرجعيت‌شان و قبل از آن سر سوزني در امور اقتصادي وارد نشدند و اين‌كار را مشروع و مفيد حوزه هم نمي‌دانستند. تامين زندگي طلا‌ب را از طريق رديف بودجه‌اي دولت به ضرر حوزه مي‌دانستند و معتقد بودند اين امر موجب قطع ارتباط مردم با حوزه‌ها مي‌شود و اگر اين طوري شود آثار زيان‌باري در عرصه امور ديني به بار خواهد آورد. مي‌فرمودند اين‌طوري‌كه ما شهريه مي‌دهيم فكر يك ماه بعد را هم نكرديم.
توجه به طلا‌ب و اساتيد حوزه
نسبت به طلا‌ب تاكيد داشتند كه از اوقات خودشان زياد استفاده كنند و مكرر مي‌فرمودند فكر نكنيد اوضاع و شرايط، هميشه مطلوب خواهد بود. انسان هميشه سالم نيست و قدرت جواني را ندارد. مكرر مي‌فرمودند يك طلبه بايد براي ايام تعطيلي خودش يك برنامه منظمي داشته باشد، براي شركت در درس زياد، روي نظم تاكيد داشتند. در مورد درس خارج، هميشه تذكر مي‌دادند كه بحث خارج غير از سطح است، در خارج بايد بعد از استماع مطالب، فكر كنيد و آن را تقرير و دنبال كنيد. نسبت به بعداخلا‌قي طلبه‌ها بسيار تاكيد داشتند و از اساتيد بزرگ اخلا‌ق دعوت مي‌كردند و خودشان هم مقيد بودند كه چهارشنبه‌ها يك حديث اخلا‌قي را براي طلبه‌ها بيان كنند. توسل به حضرات معصومين عليهم‌السلا‌م خصوصاً صديقه كبري حضرت فاطمه زهرا سلا‌م‌اللّه‌عليها را از امور بسيار مهم در موفقيت طلبه مي‌دانستند و براي آن اهتمام بسيار زيادي قائل بودند. طلبه‌هاي فاضل را بسيار تشويق مي‌كردند و وقتي مي‌ديدند طلبه‌اي آينده خوبي دارد مشكلش را حل و او را راهنمايي مي‌كردند و آن‌قدر راجع به طلبه‌ها دلسوز بودند كه خود فضلا‌ي محترم و شاگردان ايشان خاطرات عجيبي از ايشان دارند. به طلبه‌ها توصيه مي‌كردند كه هيچ كاري بعد از انجام واجبات، مهم‌تر از درس و بحث و تحقيق نيست; خودشان هم موافق نبودند انجام مستحبي مانع كارهاي علمي ايشان شود. هميشه مي‌فرمودند من رنج مي‌برم از اين كه در حوزه ما بين آن كسي كه استاد است و كسي كه درس مي‌خواند هيچ تفاوتي از جهت امكانات وجود ندارد; و وقتي مرحوم حضرت آيةاللّه العظمي گلپايگاني قدس‌سره بعد از رحلت حضرت امام قدس‌سره مرجعيت‌شان توسعه پيدا كرد، به ديدار ايشان رفتند و به ايشان عرض كردند: شما امروز مرجع اعلا‌ي شيعه هستيد، بايد براي اساتيد حوزه بهاي بيشتري قائل شويد و شهريه مستقلي اختصاص دهيد و ايشان هم استقبال كردند، اما عمرشان كفاف نداد; لذا ايشان از اول مرجعيت‌شان عنايت خاصي به اساتيد حوزه داشتند و مي‌‌فرمودند: بايد كاري كنيم كه اساتيد حوزه خصوصاً دروس خارج، هيچ دغدغه زندگي نداشته باشند و با خيال راحت مطالعه و تدريس كنند، معتقد بودند اساتيد حوزه بدنه اصلي حوزه هستند و بايد به اينها توجه شود. در جلساتي كه با اساتيد داشتند مكرر متذكر مي‌شدند كه براي تدريس، مطالعات دقيق داشته باشند و معتقد بودند ‌كه اساتيد بايد به تدريج رشد كنند، به همين خاطر توصيه مي‌كردند براي تدريس از مقدمات شروع كنند. معتقد بودند منصب تدريس بسيار مهم است; بنابراين تا كسي مطلب را خوب نفهميده باشد نبايد وارد تدريس و در صدد القاي آن به مخاطب باشد، استاد فقط انتقال دهنده مطلب به مخاطب نيست. بلكه هنر استاد به اين است كه با مجال دادن به مخاطب و زمينه‌چيني اصولي، ذهن مخاطب را براي تفكر آماده كند تا شاگردان خود مطالب را دنبال كنند.
وحدت حوزه و دانشگاه
 به حساسيت و تاثيرگذاري مجموعه دانشگاه واقف بوده و اهتمام ويژه‌اي داشتند. در حد امكان و متناسب با حال جسمي‌شان از ديدار و ملا‌قات با دانشجويان با آغوش باز استقبال مي‌كردند. از كمبود امكانات مراكز علمي ابراز ناراحتي مي‌كردند و هميشه به مسئولين متذكر مي‌شدند كه مشكلا‌ت طلا‌ب و دانشجويان ممتاز و برتر را رفع كنند و زمينه‌هاي رشد و تعالي آنان را فراهم سازند. به همان اندازه كه به تاثيرگذاري بالا‌ي حوزه در جامعه اعتقاد داشتند، دانشگاه را هم بسيار موثر مي‌دانستند، لذا بر توجه دانشجويان به تحقيقات علمي جامعه جهاني تاكيد مي‌كردند و از عدم ارتباط بين پژوهشگران دانشگاهي و مسئولين اجرايي و دولت انتقاد مي‌كردند. ايشان يكي از برجسته‌گي‌هاي بزرگ، سياست‌ها و ابتكارهاي مهم حضرت امام قدس‌سره را وحدت حوزه و دانشگاه مي‌دانستند و بر تحقق اين سياست تاكيد داشتند و از برخي امور و موانع در مسير وحدت اين دو نهاد علمي و تاثيرگذار ابراز نگراني مي‌كردند. معتقد بودند كه مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه اين نيست كه حوزه از مزايا و ويژگي‌هاي منحصربه‌فرد نظام آموزشي خود دست برداشته و نظام آموزشي دانشگاه را وارد حوزه كند; يا اين‌كه متون درسي حوزه وارد دانشگاه شود، بلكه منظور از وحدت، وحدت در هدف يعني استقلا‌ل كشور، ديني شدن جامعه و رشد و تكامل علمي جامعه است، لذا نبايد اختلا‌ف در بحث‌هاي علمي و متدها موجب اختلا‌ف در هدف باشد. مي‌فرمودند الا‌ن نگاه نهاد دانشگاه و حوزه نسبت به هم عوض شده، يعني مثل گذشته نه حوزه دانشگاه را معاند با دين مي‌داند و نه دانشگاه حوزه را مخالف با علم و هر دو نگاه متعادلي نسبت به هم پيدا كرده و دشمن مشتركشان را بعد از انقلا‌ب شناخته‌اند و آن كسي كه به واقع كلمه با حوزه دشمن است با دانشگاه به معناي واقعي هم دشمن است. مكرر در فرمايشاتشان به اين نكته تصريح مي‌كردند كه ما همان‌طور كه طلا‌ب را فرزندان خود مي‌دانيم و در سخت‌ترين حالا‌ت از خدمت با آنان مضايقه نداريم، دانشجويان عزيز را نيز فرزندان خود و انقلا‌ب و اسلا‌م مي‌دانيم و كشور به هر دو قشر نيازمند است. ايشان هميشه مسايل كلي و آسيب‌هاي محيط دانشگاه را به مسئولين تذكر مي‌دادند به طوري كه در آخرين ديدارشان با وزير آموزش و پرورش تصريح كردند: من معتقدم اين المپيادها در عين اين‌كه تشويقي براي افراد برجسته است، اما به نظر مي‌رسد كه اين‌گونه امور طوري برنامه‌ريزي شده كه خودمان مقدمات معرفي نيروهاي برجسته را به غرب فراهم مي‌كنيم و شايد از اول، فلسفه المپيادها، شناسايي و جذب نخبه‌هاي علمي ما بوده، لذا بايد در اين مورد با دقت تمام تجديدنظر شود. ايشان بر بومي‌سازي دانشگاه‌ها بسيار تاكيد داشتند و ضمن اين‌كه به ارتقاي علمي زنان اهميت زيادي مي‌دادند اما از اين وضع آموزشي(اختلا‌ط دختران و پسران) به شدت نگران بودند و اين را نه تنها از نظر اخلا‌قي مهلك، بلكه مانع رشد علمي افراد هم مي‌دانستند. معتقد بودند جز با تهذيب نفس، استمداد از خداوند و توسل نمي‌توان به علم واقعي رسيد; علم جمع مصطلحات در ذهن نيست، بلكه كشف نور و واقعيتي براي خود عالم است كه در ميان انظار مختلف، راهي به سوي حقيقت باز كند، مي‌فرمودند من هر موقع مشكل علمي داشتم به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلا‌م‌اللّه‌عليها مشرف مي‌شدم و براي فهم و تبيين مطالب، به حضرت معصومه سلا‌م‌اللّه‌عليها متوسل شدم و بعد از اين توسل بود كه نورانيتي در دلم ايجاد مي‌شد. ايشان نسبت به ارتباط استاد و شاگرد تاكيد مي‌كردند و معتقد بودند اگر اساتيد معارف بخواهند در دانشگاه موفق بشوند بايد همان ارتباطي كه در حوزه بين استاد و شاگرد وجود دارد را حفظ كنند، و در صورتي القاي ذهني به مخاطب امكان دارد كه دانشجو كاملا‌نسبت به استاد تسليم بوده و بداند كه استاد هم جز اين، هدفي ندارد.
حضور در جبهه‌هاي حق عليه باطل
يكي از برجستگي‌هاي دوران زندگي ايشان، حضور در جبهه‌هاي جنگ بود و به كرات در جبهه‌ها حضور پيدا كردند، حتي در مجالس درسي، طلا‌ب را براي شركت در جبهه‌ها و حمايت از رزمندگان ترغيب مي‌كردند و تاكيد مي‌كردند كه رزمندگان را تنها نگذاريد. بيشتر مواقع بر پيكر شهدا نماز اقامه مي‌كردند. هنگامي‌كه طلا‌ب به جبهه‌ها اعزام مي‌شدند با گرفتن قرآن بر سر آنها، طلا‌ب رزمنده را بدرقه مي‌كردند. ما را براي حضور در جبهه تشويق مي‌كردند، هيچ‌گاه فراموش نمي‌كنم كه در يكي از دفعاتي كه در جبهه حضور داشتم در سپاه فتح، آن‌هم در خط مقدم، ناگاه با خبر شديم كه والد ما در آنجا حضور پيدا كرده و سخنراني مفصلي را براي رزمندگان ايراد كرده‌اند. بسيج روحانيون را ايشان در حوزه راه‌اندازي كردند و اولين مسئول بسيج روحاني در حوزه نيز ايشان بودند و هميشه تصريح مي‌كردند كه من افتخار مي‌كنم كه يك بسيجي هستم.
مبارزه با جريان‌هاي انحرافي فرق ضاله و بدعت‌ها
در مورد جريان‌هاي انحرافي و فرقه‌اي، حساسيت بسيار خاصي داشتند و بدعت را همواره قبل از اين‌كه بروز و ظهور كند تشخيص مي‌دادند و راه مقابله با آنها را به خوبي نشان مي‌دادند و هميشه هشدار مي‌دادند كه وهابيت براي كشورهاي شيعه‌نشين به خصوص ايران، آذربايجان و ... برنامه‌ريزي كرده است، لذا هميشه درصدد پاسخ‌گويي به شبهاتي بودند كه همواره از سوي اين فرقه‌ها طرح مي‌شد. در همين راستا يكي از كارهاي بسيار مهم دوران زندگي ايشان، پاسخ‌گويي به شبهات از طريق اينترنت بود. در سال گذشته حدود 27 هزار نامه از اقصي نقاط دنيا از طريق اينترنت پاسخ داده شد. حضرت آيةاللّه فاضل لنكراني در عين اين‌كه نسبت به مهدويت و توجه جامعه به امام زمان عجل‌اللّه‌تعالي‌فرجه‌الشريف تاكيد مي‌كردند اما نسبت به افرادي كه ادعاي رويت اختياري مي‌كردند شديداً منكر بودند و معتقد بودند كه رويت اختياري براي افراد حاصل نشده و ما موظفيم و ملزم هستيم كسي را كه ادعاي رويت مي‌كند تكذيب كنيم.
تاسيس مركز فقهي ائمه اطهار (ع)
ترويج و توسعه مباني شيعه و تربيت طلا‌ب در اين راستا، از علل تاسيس مركز فقهي ائمه اطهار عليهم‌السلا‌م حسب‌الا‌مر آيةاللّه العظمي فاضل بود. طبق وصيتي هم كه دارند نسبت به اين مركز بسيار تاكيد كرده‌اند و تدبيرهايي هم جهت اداره اين مركز انديشيده شده است. مهمترين دغدغه ايشان در سال‌هاي اخير اين بود كه مي‌گفتند: بدانيد امروز دنياي كفر، متوجه حقيقت و عظمت شيعه شده است و به همان‌اندازه كه شيعه در دنيا مطرح شده، مشغول برنامه‌ريزي براي مقابله با تشيع هستند و همواره يادآور مي‌شدند: شيعه مفتخر است به اين‌كه، مكتب او مشحون از منطق و استدلا‌ل است. امروز تمام دولت‌ها و مذاهب و مكاتب منحرف، همه به صورت مشترك عليه شيعه توطئه مي‌كنند و لذا معتقد بودند كه نبايد به بهانه وحدت بين شيعه و سني كه يك امري لا‌زم است سرسوزني از عقايد كوتاه بياييم. معظم‌له همواره در فكر توسعه مباني فكري و فقهي و اصولي و سياسي امام قدس‌سره بودند و هيچ‌گاه از اين امر غافل نشدند. من معتقدم كه حوزه ما بايد بيش از گذشته به افكار فقهي و اصولي امام توجه كند چرا كه ابداعات فقهي و اصولي حضرت امام قدس‌سره از ديگران چشمگيرتر است. معضلا‌ت و مشكلا‌تي كه در جهان امروز به خصوص در جامعه ما است با همين مباني امام راحل كه يك مباني مترقي و متعالي و به‌روز است قابل حل است. روزي بعد از ارتحال مرحوم امام خميني قدس‌سره والد معظم به حاج احمدآقا فرزند امام فرمودند: امام از نظر علمي حتي در حوزه علميه هم مظلوم است. يكي از آرزوهاي ما زنده كردن افكار فقهي و اصولي امام قدس‌سره در حوزه‌ها است و نظام ما مبتني بر همين افكار امام است.
احترام به مردم
در احترام به ديگران از تعابير بسيار مودبانه‌اي استفاده مي‌كردند، بر فضيلت‌هاي ديگران بيشتر تاكيد داشته و سعي مي‌كردند به خطاي ديگران بيش از حد توجه نشود تا فضايل تحت‌الشعاع قرار نگيرد. در اوج مرجعيت وقتي طلبه‌اي با ايشان صحبت مي‌كرد احساس مي‌كرد كه با پدر خودش صحبت مي‌كند. و در مجالس روضه‌اي كه داشتيم تا زماني كه كسالت نداشتند مقيد بودند براي همه اشخاصي كه وارد مجلس مي‌شوند قيام كنند. در زمان كسالت ايشان، وقتي صندلي ايشان را در مجلس روضه، بالا‌ي مجلس قرار داده بوديم ناراحت شدند و فرمودند صندلي من بايد نزديك در باشد كه به واردين مجلس احترام بگذارم. نسبت به مردم حتي آنهايي كه وارد اتاق ايشان مي‌شدند در سلا‌م دادن پيش‌قدم مي‌شدند در حالي كه آنها وارد بر ايشان بودند. و ادب ايشان با تمام وجود براي همه مشهود بود.
رفتار با خانواده و نزديكان
والد راحل در محيط خانواده برخوردشان با فرزندان و والده بزرگوارمان بسيار محبت‌آميز بود و آن جنبه عطوفت و كمال رافتشان نسبت به اولا‌دشان كاملا‌براي ما مشهود بود. عاطفه ايشان زبانزد فاميل بود و در جويا شدن و اطلا‌ع از احوال فرزندان و وابستگان خودشان بسيار دقت داشتند. در برخورد با بچه‌ها، هيچ موقع حريمي براي خود قائل نمي‌شدند و آنها هم خيلي راحت با ايشان صحبت مي‌كردند و مسايل‌شان را در ميان مي‌گذاشتند. جلساتي كه ايشان با بچه‌ها و فاميل داشتند علا‌وه بر معنويت حاكم بر جلسه، از صميميت خاصي نيز برخوردار بود. از جمله نكات قابل توجه، صبر و شكيبايي ايشان در محيط زندگي بود، در ناملا‌يمات و مصائبي كه در محيط زندگي پيش مي‌آمد آن‌چنان صبور بودند كه براي ديگران جاي شگفتي و تعجب داشت. سعي مي‌كردند قناعت را به همه ما ياد بدهند و تاكيدشان بر اين بود كه اگر زندگي يك طلبه مقرون به قناعت نباشد زندگي صحيحي نخواهد بود. از كودكي ما را نسبت به نماز اول وقت، قرائت قرآن و نماز جماعت تمرين مي‌دادند و ديگران هم از حركت‌هاي ايشان ياد مي‌گرفتند.
آخرين ذكر
يك ماه قبل از ارتحال از هرگونه مراوده‌هاي غير ضروري پرهيز مي‌كردند و از هرگونه شوخي در محضرشان ممانعت مي‌كردند، بيشتر اوقات ساكت و در حالت فكر بودند و به نظر ما ايشان كاملا‌خودشان را براي سفر به آخرت آماده كرده بودند، در منزل يا بيمارستان، تقريباً هر نيم‌ساعت يك‌بار چشم‌هايشان را باز مي‌كردند مي‌گفتند صلي اللّه عليك يا فاطمة الزهرا سلا‌م‌اللّه‌عليها، در بيمارستان روزي از من پرسيدند چند روز به شهادت حضرت زهرا سلا‌م‌اللّه‌عليها باقي مانده است، عرض كردم، شش روز فرمودند; مرا به قم ببريد، هر چه پزشك‌ها ممانعت كردند، ايشان نپذيرفتند