در:     
 

درس خارج فقه ـ كتاب الغصب
مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى«قدس سره»

درس خارج فقه ـ كتاب الغصب « دروس « صفحه اصلى  

 

 

 
10 9 8 7 6 5 4 3 2 1
20 19 18 17 16 15 14 13 12 11
30 29 28 27 26 25 24 23 22 21
40 39 38 37 36 35 34 33 32 31
50 49 48 47 46 45 44 43 42 41
60 59 58 57 56 55 54 53 52 51
70 69 68 67 66 65 64 63 62 61
80 79 78 77 76 75 74 73 72 71
  81
 
 
دروس آيت الله العظمى حاج شيخ محمد فاضل لنكرانى درس جلسه سى و يكم
متن درس جلسه سى و يكم «22ذي العقده 1425هـ.ق»

بسم الله الرحمن الرحيم

مسئله 22: «لو كان المغصوب باقیاً لكن نزلت قیمته السوقیّة ردّه ، ولم یضمن نقصان القیمة ما لم یكن ذلك بسبب نقصان فی العین».
در این مسئله می فرمایند: در مقام ردّ عین مغصوبه، اگر غاصب می خواست عین مغصوبه را بدون هیچ نقص و عیبی ردّ كند لكن تنزّل قیمت سوقیه پیدا كرده و تنزّل قیمت هم مربوط به بازار است  و به عین هیچ ارتباطی ندارد، نقصی در عین پیدا نشده است، هیچ گونه عیبی عرفاً در عین نیست؛ لكن به حسب اینكه در بازار به حسب ایّام قیمت ها مختلف است، قیمت سوقیه اش تنزّل كرده است. حال كه غاصب می خواهد عین مغصوبه را به مالك ردّ كند، آیا آن نقصان قیمت سوقیه را هم ضامن است؟ همان طوری كه اگر منفعتی از این عین در تحت ید غاصب فوت شده بود ولو اینكه غاصب هم استیفا نكرده بود، مثل اینكه یك خانه ای را غصب كرد و یك سال هم درب این خانه را بست حال، بعد از یك سال پشیمان شده می خواهد به مالك ردّ كند، اینجا گفتیم كه غاصب علاوه بر اینكه عین مغصوبه را باید به مالك بدهد، می بایست پول منفعت یك ساله ای را كه در تحت یدش فوت شده  در اختیار مالك قرار دهد ولو اینكه خودش از منفعت به هیچ وجه استفاده نكرده ولی در تحت ید او فوت شده و ممكن بود كه مالك این خانه را اجاره بدهد و برای این منفعت یك ساله، یك مال الاجاره حسابی بگیرد.
این مسئله روشن است؛ ولی به نظر من آمد یك مسئله ای را كه خیلی هم ارتباطی به این مسئله ندارد ولی به لحاظ اینكه هم كثیرالابتلاء است و هم یك مسائلی درباره آن گفته شده و  در بعضی از محافل رسمی هم تأیید شده است، اینجا خدمت شما عرض كنم _ می گویم خیلی مربوط به بحث ما نیست؛ ولی خوب خود مسئله هم كثیرالابتلاء است و هم اینكه متأسفانه روی هر علتی بر خلاف آن چیزی كه به نظر ما می رسد قانونی و تصویبش كرده اند _ مسئله این است كه آن ازدواج هایی كه فرض كنید در ده یا بیست سال پیش واقع شده و در آنها مبلغ معیّنی را به عنوان مهریه قرار داده اند، مثلاً ازدواجی در ده سال پیش واقع شده است و ده هزار تومان هم مهریه در این ازدواج قرار داده اند؛ الآن كه زن مهریه را مطالبه می كند، یا همین طوری  و  یا بعد از اینكه شوهر می خواهد او را طلاق دهد؛ شوهر چه مقدار باید به عنوان مهریه در صورتی كه مثلاً دخول هم كرده باشد بپردازد؟ آن چیزی كه تصویب شده است و بر طبق آن عمل می شود، این است كه باید ببینیم قدرت خرید ده هزار تومان در آن زمان چه مقدار بود و  حالا با چه پولی می شود آن شیئ را خرید؛ مثلاً اگر با ده هزار تومان ده سال پیش می شد هزار متر زمین خریداری كرد اما حالا كه شوهر می خواهد زن را طلاق دهد یا زن مهریه اش را مطالبه می كند، با ده هزار تومان شاید خرید یك متر زمین هم در بعضی از محل ها امكان نداشته باشد، در حالی كه در اصل وقوع ازدواج شاید هزار متر زمین با این ده هزار تومان می شد خریداری كرد. در رابطه با مهریه گفته اند كه ما باید قیمت پول را در امروز ملاحظه كنیم، یعنی ببینیم با ده هزار تومان ده سال پیش چه چیزی می شد خرید و الآن همان چیز را با چند هزار تومان می شود خرید،  كه شاید با یك میلیون تومان هم دیگر كسی قدرت خرید آن را نداشته باشد. اینجا گفته اند كه ملاك  یك میلیون تومان است،  با اینكه در ازدواج ده هزار تومان به عنوان مهر بوده است ولی با آن ده هزار تومان  فرضاً می شد هزار متر زمین خرید اما حالا مثلاً هزار متر زمین چند میلیون پول لازم دارد؛ ملاك این زمان است.  (عرض كردم این مسئله خیلی به مباحث غصب ارتباطی ندارد، ولی چون مسئله نقصان قیمت سوقیه  پیش آمد، ملاحظه كردم دیدم ذكر این مسئله به نظر من مفید است.) من خیال می كردم كه  این آقایان فقط درباره مهریه این حرف را می زنند،  لذا به برخی از آنان  اشكال كه می كردم، می گفتند مهریه چه خصوصیتی دارد؟! مهر دینی است كه شوهر دارد و سایر دیون نیز مثل مهر می ماند؛  آن یك نوع دین است، اینها هم یك نوع دین اند. چطور است كه این مسئله را در رابطه  با مهریه تصویب كرده اند با اینكه از نظر ملاك و مناط هیچ فرقی بین سایر دیون و  مهریه وجود ندارد؟  شوهر به علت ازدواج ده هزار تومان مهر بدهكار باشد یا به علل دیگری ده هزار تومان مدیون باشد، چه فرقی دارد؟ چرا در رابطه با سایر دیون این معنا را ملاحظه نكرده اند؟ بعضی از آنها گفتند كه نه، درباره همه دیون این مطلب جریان دارد، نه اینكه اختصاص به مهریه داشته باشد. یعنی اگر كسی ده سال پیش ده هزار تومان از كسی قرض كرده است، الآن باید به عنوان أدای قرض میلیون ها تومان پول بدهد؛ چه آن كه مثلاً با ده هزار تومان آن زمان می شد هزار متر زمین خرید اما در این زمان چه مقدار پول لازم است كه كسی بتواند هزار متر زمین بخرد؟ خلاصه این مطلبی است كه _ حالا یا در خصوص مهریه گفته شده  و یا در مطلق دیون آن گونه  كه بعضی هایشان ادعّا می كردند _ به نظر ما  اشكالات زیادی دارد كه برخی را برای شما عرض می كنیم:
منشأ و ریشه این حرف اصلاً اشتباه است. این ریشه ولو اینكه مقتضای روشن فكری است و گاهی بعضی از فضلا نیز در بعضی از مجلّات مقاله ای در این رابطه نوشته اند و ریشه را همان چیزی قرار داده اند كه می خواهم عرض كنم و آن عبارت است از اینكه ببینیم ارزش پول به چیست؟ این اسكناس هزار تومانی كه در دست من و شماست، ارزشش به چیست؟ ملاك در ارزشش چیست؟ اینها خیال كرده اند كه ملاك در ارزش، قدرت بر خرید است و گفته اند كه در آن زمان قدرت خرید ده هزار تومان  مثلاً هزار متر زمین بود، اكنون نیز باید قدرت بر خرید هزار متر را حساب كنیم ولو اینكه سر از میلیون ها درآورد. پس آنها می گویند كه اساس ارزش پول _ آن هم این پولی كه جز یك كاغذی بیشتر نیست و در دست من و شماست _ قدرت بر خرید است.
اولین اشكال بر این حرف آن است كه چه كسی  به شما گفته است كه ملاك ارزش پول، قدرت بر خرید آن است؟ ثانیاً قدرت بر خرید چه چیزی ملاك است؟  قدرت بر خرید در اجناس متفاوت است و اجناس هم بالا و پایین می روند، شما كدام جنس را ملاك قرار می دهید كه قدرت بر خرید آن مطرح باشد؟ ثالثاً انسان قدرت برخرید را از چه راهی می تواند به دست آورد؟ درست است در مثالی كه من زدم، فرض كنید مسئله زمین است؛ ولی آنها كه خرید زمین را نمی گویند و فقط  می گویند قدرت بر خرید. گاهی اوقات نیز كه به آنان اشكال می شود كه  قدرت بر خرید كدام شیئ؟ قدرت بر خرید سیب زمینی یا قدرت بر خرید گوجه فرنگی؟ یك سال قیمت سیب زمینی  بالا است و یك سال هم مثل امسال قیمت گوجه فرنگی  بالا است. قدرت بر خرید چه چیزی را شما ملاك قرار می دهید؟ این حرف اشكالات متعددی دارد؛ ولی اساس اشكال همین اشكال است كه چه كسی  گفته است كه ارزش پول با قدرت بر خریدش محاسبه می شود؟ اساس اشكال اینجاست، ارزش پول به خاطر اعتبار است، همان اعتبار عقلایی _ حالا كاری به شرع هم نداریم _  كه در مسئله بیع و مسئله ملكیّت و مسئله ازدواج مطرح است. این اعتبار عقلایی در رابطه با ارزش پول، اعتباری است كه آن قدرت حاكمه برای این پول به وجود می آورد. قدرت حاكمه بر هر مملكتی در مملكت خودش یك پولی را رایج می كند؛ یعنی اعتبار او سبب می شود كه این پول ارزش پیدا كند و این حرفهایی كه زده می شود كه مثلاً پشتوانه اسكناس طلای فلان است، یا در ممالك نفتی پشتوانه اسكناس نفت است و یا در بعضی از ممالكی كه قدرت كارگری دارند، پشتوانه اسكناس قدرت كارگری است ، اینها همه حرف است  والا اینها همه تالی  فاسد دارد. شما اگر بگویید كه پشتوانه اسكناس هزار تومانی مثلاً طلا است؛ من از شما می پرسم چه مقدار طلا پشتوانه آن است؟ اگر بگویید مجهول است، پس تمام معاملاتتان باطل است؛ برای اینكه شما نمی دانید كه پشتوانه این هزار تومانی چند مثقال طلا است. اگر بگویید پشتوانه این اسكناس نفت است، چه مقدار نفت پشتوانه این اسكناس است؟ اگر بگویید كه از نظر متخصّصین روشن است، آیا از نظر شما كه معامله را انجام می دهید این معنا روشن است؟ در حالی كه در بیع، بایع و مشتری باید به ثمن و مثمن عالم باشند والا اگر شخص سومی بخواهد نقش داشته باشد، آنها نقششان ارزش ندارد.
ارزش پول به اعتباری است كه قدرت حاكمه برای این هزار تومانی به اندازه هزار تومان قائل شده است، حال با این هزار تومان در یك زمان می شود فلان جنس مهم را تهیه كرد و در زمان ما با آن حتی جنس غیر مهم را نمی شود تهیه كرد. این مطلب ربطی به مسئله اعتبار ندارد؛ ملاك، اعتبار قدرت حاكمه است. وقتی  حكومت ایران و حكومت اسلامی ایران یك اسكناس هزارتومانی را چاپ كرد، كأنّه اعلام می كند كه من برای این قطعه اسكناس هزار تومان ارزش قائلم؛ حال قیمت اجناس بالا و پایین می رود و مثلاً یك روزی با هزار تومان می شود خیلی چیزها را تهیه كرد و فردای آن روز با همان هزار تومان نمی شود نصف آن چیز را هم  تهیه كرد، نقشی در مقدار مالی اعتباری هزار تومان ندارد، هزار تومان سر جای خودش محفوظ است. ده سال پیش هزار تومان، هزار تومان بوده الان هم هزار تومان، هزار تومان است؛ منتهی ده سال پیش با هزار تومان می شد خیلی چیزها خرید امّا الآن با هزار تومان چیز خیلی كمی  را می شود تهیه كرد.
پس با قطع نظر از اشكالات متعدد دیگری كه به بعضی هایش اشاره كردم ریشه مطلب اشكال دارد،  كدام آیه و روایتی آمده بگوید ارزش اسكناس به قدرت بر خریدش است؟ چه كسی این حرف را زده است؟ آیا در آیه ای و یا  در روایتی این حرف آمده است یا اینكه باید جنبه عقلایی مسئله را  مقایسه كرد؟ در جنبه عقلایی مسئله ارزش اسكناس به اعتبار  قدرت حاكمه است، جمهوری اسلامی برای این هزار تومانی كه خودش هم چاپ كرده و در اختیار مردم گذاشته، ارزش هزار تومان را قائل شده است؛ اما اینكه با این هزار تومان  سابقاً می شد حتی دو تا عبای نو خرید اما حالا با ده تای آن هم نمی شود یك عبا خرید. این ربطی به اعتبار معتبر ندارد و فرضاً مثل نقص قیمت سوقیه ای است كه در بازار تحقق پیدا می كند.
(مستشكل: اسكناس مالٌ أو سندٌ؟ استاد: مال ٌ اعتباراً. حال من می گویم شما اگر یك خانه ای خریدید، شما مشتری هستید و طرفتان بایع ، آیا در وضع شما و بایع از نظر ما بازاء خارجی تغییری به وجود آمده است ؟ نه، فقط اعتبار است؛ منتهی اعتباری است كه آن را، هم عقلا اعتبار كرده اند و هم شارع اعتبار كرده است با آن شرایطی كه خود شارع در باب بیع و امثال ذلك اعتبار كرده است.)
پس این مسئله، مسئله كثیرالابتلائی است و می گویم مقتضای روشن فكری، همین معنا است؛ ولی روشن فكری كجا و مسائل فقهی و ادلّه مسائل فقهی كجا؟ ما باید به این قسمت توجّه داشته باشیم، اما مقتضای روشن فكری چیست؟ با ما چه ارتباطی دارد؟ روشن فكری آنگونه اقتضا دارد و شاید آنهایی هم كه تصویب كرده اند، بر اساس همین جنبه روشن فكری اش تصویب كرده اند؛ در حالی كه این مسائل باید با موازین فقهیّه تطبیق كند و ریشه های اینها را باید از فقه استمداد كرد. می خواستم برای شما عرض كنم كه چه چیزی  سبب شده است كه اینگونه تصویب كنند و طبعاً هم اشخاص زیادی را در مضیقه قرار می دهند. اگر ده سال پیش شما ده هزار تومان از كسی قرض كردید، الآن به شما می تواند بگوید كه ده میلیون به من بدهید؛ برای اینكه ده هزار تومان ده سال پیش با ده میلیون حالا از نظر قدرت بر خرید یكسان است. اگر این معنا را تجویز كنید، حتی در یكی دو ماهش هم باید این معنا را قبول كنید. اگر دو ماه پیش ده هزار تومان از كسی قرض كردید امروز باید بیشتر بدهید؛ برای اینكه قطعاً در این دو ماه قدرت بر خرید كمتر شده و قیمت اجناس بالا رفته است. آیا شما می توانید این معنا را اجازه دهید؟ دو ماه پیش ده هزار تومان از كسی قرض كردید و الآن كه می خواهید بپردازید، با توجه به اینكه قدرت بر خرید  ده هزار تومان ولو در ظرف همین دو ماه بسیار كم شده است، آیا او می تواند شما را الزام كند به اینكه بیش از ده هزار تومان باید به من بپردازی، با اینكه اصل قرض شما بیش از ده هزار تومان نبوده است؟  همین طور تالی فاسدهای دیگری در این رابطه وجود دارد كه خواستم اشاره ای به آن خطای  ریشه ای مطلب كرده باشم. آقایان همین طور می آیند ادعا می كنند ارزش پول به قدرت بر خرید آن است؛ این مطلب یعنی چه؟ چه كسی این حرف را زده است؟ این حرف از كجا آمده است؟ در آیه ای دارد كه ارزش  پول به این معنا است، یا روایتی این مطلب دلالت مي كند؟ از كجا این حرف را درآورده اید؟ ولی روشن فكری این اقتضا را دارد كه بگوییم بله، ارزش پول به قدرت بر خریدش است. نه، چه كسی این حرف را گفته است؟ ارزش پول به اعتبار معتبرش است. به اینكه معتبر برای این پول چه مقدار ارزش اعتبار كرده است و اعتبار هم در دست همان قدرت حاكمه ای است كه  بر مملكت سیطره دارد والا مثلاً قدرت حاكمه  یك كشور دیگر نمی تواند برای پول ما ارزش معین كند؛ اما همان دولتی كه قدرت حاكمه است،  می گوید من هزار تومانی را برایتان چاپ می كنم  و در اختیار شما می گذارم و برای این هزار تومانی نيز ارزش هزار تومان قائل هستم.
(مستشكل: اعتبار حكومت در این ده سال ثابت است؟ یعنی اعتبار حكومت در آن ده سال یك چیز بوده و الآن یك چیز دیگر است، فرقی نمی كند؟ استاد: الآن چیست؟ مستشكل: مثلاً گفته این هزار تومان اعتبارش در ده سال قبل این قدر است الآن این قدر. استاد: الآن چه كسی گفته فرق دارد؟ مستشكل: یعنی الآن یكی است، فرق نمی كند؟ استاد: بله، از نظر ارزش پولی ثابت است. آن تصویبی هم كه شده، تصویب مربوط به قدرت حاكمه نیست. یك  روشن فكرهایی نشستند و این معنا را تصویب كردند و مردم را واقعاً دچار اشكال كردند. شما ببینید اگر كسی ده سال پیش ده هزار تومان مهر زنش كرده است و حالا به عللی می خواهد طلاقش دهد یا زن مطالبه مهریه اش را كرده است، اگر ملاك، قدرت بر خرید باشد، عقدی كه ده هزار تومان مهرش بوده حالا باید میلیون ها تومان بابت مهر بپردازد؛ برای اینكه میلیون ها تومان كه بگذارد تازه جای همان ده هزار تومان  حین ازدواج را می گیرد.
(مستشكل: اگر واحد پولی لغو شد تكلیف چه می شود؟ مثلاً یك هیأت حاكمه ای اصلاً منقرض شد؟ استاد: اگر قدرت حاكمه منقرض شد، اعتبارش لغو می شود؛ مثلاً مانند پول افغانستان می شود كه قدرت حاكمه اش عوض شد پولش هم عوض شده است؛ اما تا مادامی كه همان قدرت حاكمه سر كار است، مثلاً زمان امام (قدس سره) كه  شانزده سال یا هفده سال از آن زمان می گذرد، آیا بگوییم ده هزار تومان زمان امام غیر از ده هزار تومان حالا است؟ اینجا كه قدرت حاكمه یكی است تغییر نكرده است و انشاءالله هم تغییرناپذیر است و تغییر هم نخواهد كرد انشاء الله.
پس این یك مطلبی بود كه به ذهن من آمد كه به مناسبت نقصان قیمت سوقیه خدمتتان عرض كنم و شاید بی فایده هم نباشد.