جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 176 )

دادن او از كشته شدن پسرش حسين (عليه السلام) و آن چه به هنگام عبور از سرزمين كربلاء اظهار فرموده است.(1)

  • 1. شرح نهج البلاغه، ج7، ص48.
  • ابن ابى الحديد، درباره امور غيبى، كه امام على بن ابى طالب (عليه السلام) خبر داده و تحقق يافته است، موارد ديگرى را ياد كرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به اين كه معاويه پس از او پادشاهى خواهد كرد. و مسائل حجاج، و يوسف بن عمر، و آن چه از اخبار خوارج در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به يارانش كه كدام يك از ايشان كشته و كدام بر دار كشيده خواهند شد، و خبر دادن از جنگ هاى جمل و صفين و نهروان و خبر دادن از شمار سپاهيانى كه به هنگام حركت او به بصره از كوفه به يارى او خواهند آمد و پيش گويى حضرت در مورد عبدالله بن زبير كه فرمود: حيله گرى كينه توز است. آهنگ كارى دارد كه به آن دست نمى يابد. دام دين براى شكار دنيا مى گستراند و سپس بر دار كشيده قريش خواهد بود: «خَبٌّ ضَبٌّ، يَروُمُ اَمْراً وَلا يُدْرِكُهُ، يَنْصِبُ حُبالةَ الدّينِ لاِصْطِياد الدُّنيا، وَهُوَ بَعْدُ مَصْلُوبُ قُرَيشْ». و همين طور، خبر دادنِ على (عليه السلام) از نابودى بصره با طغيانِ آب، هلاك شدنِ مردم آن، بار ديگر به دست «زنج»; كه قومى، در اين كلمه تصحيف كرده و آن را، به غلط، «ريح» ]باد و طوفان[ خوانده اند.
  • و خبر دادن ظهور پرچم هاى سياه از ناحيه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهى از خراسانيان كه به بنى رزيق ـ با تقديم راى بدون نقطه بر زاى نقطه دار ـ معروف اند و اسحاق بن ابراهيم كه اينان و افراد پيش از ايشان همگى از داعيان حكومت بنى عباس بوده اند. و خبر دادن على (عليه السلام) از اين كه گروهى از فرزندزادگان او در طبرستان ظاهر مى شوند و به حكومت مى رسند; هم چون ناصر و داعى و ديگران، كه در اين باره چنين فرموده است: همانا براى آل محمّد در طالقان گنجينه يى است كه هر گاه خداوند بخواهد آن را آشكار مى فرمايد تا به فرمان خدا قيام كند و مردم را به دين خدا فرا خواند (همان) و همو گويد: در بحث هاى گذشته برخى از اِخبار على (عليه السلام) به امور غيبى را بيان كرديم. از جمله شگفت ترين آنها موضوعى است كه آن را ضمن خطبه اى، كه در آن از خونريزى هاى آينده سخن مى گويد و اشاره به قرمطيان است، بيان كرده است. آن حضرت چنين فرموده است: مدّعى عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنكه بغض و كينه ما را در دل نهان دارند و نشانه اين موضوع آن است كه ايشان وارثان ما را مى كشند و از كارهاى ما روى گردانند. جوانان ما را از خود طرد مى كنند. و آن چه از آن خبر داده بود همان گونه بوده است; چرا كه قرمطيان گروهى بسيار از آل ابوطالب (عليه السلام) را كشتند و نام هاى آن ها در كتاب مقاتل الطالبين ابو الفرج اصفهانى آمده است. به صص446 ـ 450 مراجعه شود. على (عليه السلام) ضمن همين خطبه در حالى كه به ستونى در مسجد كوفه، كه به آن تكيه مى داد، اشاره مى كرد، چنين فرموده است: گويى مى بينم «حجرالاسود» نصب شده است. اى واى بر ايشان! فضيلت حجر الاسود، در خودش نيست; بلكه در جايگاه و اساس آن است. آرى، حجر الاسود مدتى اين جا خواهد بود و سپس مدتى آن جا ـ و به بحرين اشاره فرمود ـ و سپس به جايگاه اصلى خود، برمى گردد. در مورد حجر الاسود همان گونه كه على (عليه السلام) خبر داده بود، اتفاق افتاد، (همان، ج10، ص14).
  • سپس مى گويد: چه بسيار اخبار غيبى كه بيان فرموده و همين گونه صحيح بوده است، كه اگر بخواهيم همه را بياوريم بايد دفترهاى بسيار به آن اختصاص دهيم و كتاب هاى سيره آن اخبار را به صورت مشروح آورده اند (همان، ج7، ص50). نيز، مى گويد: من به خطبه هاى مختلفى از على (عليه السلام) دست يافته ام، كه در آنها پيش گويى هايى درباره خونريزى هاى آينده آمده است، و آنها را چنان ديدم كه مشتمل بر چيزهايى است كه نسبت دادن آن ها، به آن حضرت جايز است، (همان، ج10، ص14).
( صفحه 177 )

تاريخ زندگى نورانى اميرمؤمنان على (عليه السلام) و همين طور ديگر امامان (عليهم السلام) ، سرشار از اين گونه خبرهاى غيبى است، كه اهالى انصاف و مردمان آزادانديش را، كه پوسته هاى تعصّب دريده اند، به شگفتى وا مى دارد.

بررسى پاره اى از روايات

1 ـ زراره گويد از ابو جعفر، امام محمّد باقر (عليه السلام) ، از سخن خداى عزيز و جليل پرسيدم: «وَ كَانَ رَسُولاً نَّبِيًّا ;(1) [اسماعيل] فرستاده پيامبر بود»، رسول كيست و پيامبر كدام است؟ فرمود:

النَّبىّ الَّذِي يَرى فِي مَنَامِهِ وَيَسْمَعُ الصَّوْتَ وَلايُعَايِنُ المَلَكَ، وَالرَّسُولُ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَيَرى فِى المَنَامِ وَيُعَايِنُ المَلَكَ، قُلْتُ: الامَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ؟ قَالَ: يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَلايَرى وَلايُعَايِنُ المَلَكَ.(2) ثمّ تَلا هَذِه الآيَةَ: وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُول وَ لاَ نَبِىّ)(3) پيامبر كسى است كه در خواب بيند، و صدا را شنود، امّا فرشته را ديدار نكند. و

  • 1. مريم، آيه 54.
  • 2. اصول كافى، ج1، ص176.
  • 3. حج، آيه 52.
( صفحه 178 )

رسول كسى است كه صدا را شنود و در خواب بيند و فرشته را ديدار كند. گفتم: امام چه مكانتى دارد؟ فرمود: صدا را شنود، امّا خواب نبيند و فرشته را ديدار نكند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «و پيش از تو هيچ فرستاده و پيامبرى نفرستاديم مگر آن كه چون...»

2 ـ احول گويد: از امام باقر (عليه السلام) درباره «رسول، و پيامبر و مُحَدَّث» پرسيدم، فرمود:

الرَّسُولُ الذّي يَأتِيهِ جَبْرِئيلُ قُبُلا فَيَراهُ وَيُكَلِّمُهُ فَهَذَا الرَّسُولُ. وَأمَّا النَّبِيُّ، فَهُوَ الّذي يَرى فِي مَنَامِهِ نَحْوَ رؤيا اِبْرَاهيمَ (عليه السلام) وَنَحْوَ مَا كَانَ رَأى رَسُولُ الله (عليه السلام) مِنْ أسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الوَحْىِ حَتَّى اَتَاهُ جَبْرَئِيلُ (عليه السلام) مِنْ عِنْدِاللهِ بِالرِّسَالَةِ، وَكَانَ مُحَمّدٌ (صلى الله عليه وآله) حِينَ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَجَاءته الرِّسَالَةُ مِنْ عِنْدِاللهِ يَجِيئُهُ بِهَا جَبْرَئِيلُ وَيُكَلِّمُهُ بِهَا قُبُلا، وَمِنْ الأنْبِيَاءِ مَنْ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةِ وَيَرى فِي مَنَامِهِ وَيَأتِيهِ الرُّوُحُ وَيُكَلِّمُهُ وَيُحَدِّثُهُ مِنْ غَيرِ أنْ يَكوُنَ يَرى فِي اليَقْظَةِ. وَأمَّا المُحَدَّثُ فَهُو الّذِي يُحَدَّثُ فَيسْمَعُ وَلايُعَايِنُ وَلايُرى فِي مَنَامِهِ.(1)

رسول كسى است كه جبرئيل با او، رو در رو شود و او را
ببيند و با او سخن گويد، و اين رسول است. و امّا نبى (پيامبر)،
كسى است كه در خواب بيند مانند خواب ابراهيم و چون خوابى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) ، پيش از دريافت وحى درباره اسباب پيامبرى ديد، تا اين كه جبرئيل از نزد خداوند رسالت را آورد. و چون اسباب پيامبرى براى محمّد (صلى الله عليه وآله) فراهم شد و رسالت را از جانب

  • 1. اصول كافى، ج1، ص176.
( صفحه 179 )

خداوند دريافت كرد، جبرئيل به سويش مى آمد و با او، رو در رو، سخن مى گفت. برخى از پيامبران كسى است كه پيامبرى
برايش فراهم مى شد، آن گاه در خواب مى ديد و روح نزد
او مى آمد و با او سخن مى گفت و /1 برايش بازگو مى كرد، بى آن كه در بيدارى فرشته را بيند. و امّا «مُحَدَّث» كسى است كه /1 با او حديث كند و او شنود، نه فرشته را ديدار كند و نه در خواب بيند.

3 ـ امام رضا (عليه السلام) در پاسخ حسن بن عباس معروفى نوشت:

الاِمامُ هُوَ الَّذى يَسْمَعُ الْكَلامَ وَلا يَرى الشَّخْصَ.(1)

امام كسى كه سخن فرشته را مى شنود امّا او را نمى بيند.

ماحَصَلِ اين روايات، اين است كه امام (عليه السلام) اگرچه فرشته را ديدار نمى كند، امّا سخن او را مى شنود و حقايق غيبى در شكلِ تجلّىِ علمى، بر او آشكار مى شود. از اين رو، دانش او تنها از راه ظاهرِ قرآن و تعليم رسول خدا نيست. علاوه، خداوند در قرآن كريم همراه رسول خدا، امامان (عليهم السلام) را نيز، گواه اعمال بندگانش مى داند و تأييد و تكذيب آن ها را معيار درستى و نادرستى اعمال شان. و اين گواهى و شهادت حاكى از آگاهى بر اعمال بندگان است:

وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَـكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا ْشُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا).(2)

و اين چنين شما را امتى ميانه ساختيم تا بر مردمان گواه باشيد و

  • 1. همان.
  • 2. بقره، آيه 143.
( صفحه 180 )

پيامبر بر شما گواه باشد.(1)

امام صادق (عليه السلام) پس از تلاوت اين آيه فرمود:

فرَسولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنْ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ، وَنَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ، فَمَنْ صَدّقَ يَوْمَ القِيَامَةِ صَدَّقنَاهُ، وَمَنْ كَذَّبَ كَذّبْنَاهُ.(2)

پس رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بدان چه به ما ابلاغ كرده است، گواه بر ماست. و ما گواه بر مردمان هستيم. پس آن كس كه ما را تصديق كند او را در روز رستاخيز تصديق خواهيم كرد و آن كس كه تكذيب كند او را تكذيب خواهيم كرد.

وَ جَـهِدُوا ْفِى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِى هُوَ اجْتَبَـلـكُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَج مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَ هِيمَ هُوَ سَمَّـلـكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ

  • 1. مراد از شهادت در اين جا، شهادت بر اعمال آدميان است. شاهدانِ عمل در دنيا، كه ظرف تحمل شهادت است، از اعمالِ آدميان آگاه مى شوند و در روز رستاخيز، كه ظرف اداى شهادت است، بر وفق آن چه ديده اند بازگو مى كنند. در اين گونه شهادت، گواهان عمل با بينش درونى از آن چه در باطن آدميان مى گذرد مى بينند و در روز رستاخيز بدان گواهى مى دهند. در روز رستاخيز آدميان، به آن چه در دل هاشان مى گذرد، بازخواست مى شوند: ( لاَّ يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِى أَيْمَـنِكُمْ وَلَـكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ) خداوند شما را در سوگندهاى بيهوده بازخواست نمى كند، امّا از آن چه با دل آگاهى است ـ يعنى آگاهانه سوگند خورده ايد ـ بازخواست مى كند» (بقره، آيه 225). از اين رو، روز رستاخيز را، روز حضور گواهانِ عمل نيز، گويند: ( إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا ْفِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الاَْشْهَـدُ ) ما پيامبران خويش و مؤمنان را در زندگى اين جهان و در روزى كه گواهان ]به گواهى [ برخيزند يارى مى كنيم» (غافر، آيه 51). و روشن است كه اين منزلت كريمانه، براى همه امّت نيست; بلكه ويژه كسانى است، كه در دنيا با شهودِ ملكوتى خود، از باطن اعمال و باورهاى آدميان آگاهى يافته اند.
  • 2. اصول كافى، ج1، ص191; مرآة العقول، ج2، ص343.