جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 97 )

فصل دوّم: آيه ولايت

( صفحه 98 )

( صفحه 99 )

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُو وَالَّذِينَ ءَامَنُوا ْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ).(1) بى گمان سَرْوَر و سرپرست شما، خداوند و پيامبر اوست و /1 كسانى هستند كه ايمان آورده اند; همان كسانى كه نماز بر پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.

سرپرستى مسلمانان; بر عهده خداوند و پيامبر اوست: اللهُ وَرَسولُهُ. و سپس، در طولِ سرپرستى پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، از آنِ شمارى از مؤمنان است: وَالَّذِينَ ءَامَنُوا ْالَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ). نه همه مؤمنان; چرا كه سرپرستى همه مؤمنان نسبت به همه، موجب هرج و مرج و مستلزم آشفتگى و از هم گسيختگىِ نظام اجتماعى است. در حالى كه خداوند در اين آيه (آيه ولايت) در مقام تشريع منصب ولايت و سرپرستى اى است، كه محور اصلى در تنظيم نهادهاى اجتماعى مسلمانان است. از اين رو، خداى تعالى با تعبير توصيفى: وَالَّذِينَ ءَامَنُوا ْ ... وَهُمْ رَ كِعُونَ )، به توصيفِ: وَالَّذِينَ ءَامَنُوا ْ )، پرداخته و مؤمنانى را منظور داشته است، كه نماز را بر پا مى دارند و زكات را مى پردازند; يعنى در شكل و قواره يك «قضيّه خارجى» كه بيانگرِ كارى ويژه از شخصى خاصّ است، گروهِ خاصّى از مؤمنان را، به سرپرستى مسلمانان برگزيده

  • 1. مائده، آيه 55.
( صفحه 100 )

است. به تعبير ديگر، همچنان كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) از سوى خداوند، ولىّ و سرور و سرپرست مسلمانان است، به تصريح كلام الهى گروهى از مؤمنان نيز، پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، ولىّ و سرور و سرپرست مسلمانان خواهند بود. و اين حقيقت را، سبك و سياقِ آيه پيش به روشنى تأكيد و تأييد مى كند:

يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ْمَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِى فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْم يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُو أَذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّة عَلَى الْكَـفِرِينَ يُجَـهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَلـِم ذَ لِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ).(1)

اى مؤمنان: هر كس از دينش برگردد، خداوند به زودى گروهى را مى آورد كه دوستشان مى دارد و دوستش مى دارند; در برابر مؤمنان خاكسار و در برابر كافران دشوارند، در راه خداوند جهاد مى كنند و از سرزنش سرزنش گرى نمى هراسند. اين بخشش خداوند است كه به هر كس بخواهد ارزانى مى دارد و خداوند نعمت گسترى داناست.

و همين طور، سبك و سياق آيه اى كه در پى آيه مورد بحث آمده است:

وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُو وَالَّذِينَ ءَامَنُوا ْفَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَــلِبُونَ).(2)

و هر كس سرورى و سرپرستى خداوند و پيامبرش و آنان را كه ايمان دارند، بپذيرد /1 بى گمان حزب خداوند پيروز است.

  • 1. مائده، آيه 54.
  • 2. همان، آيه 56.
( صفحه 101 )

توضيح اين كه، در اين دو آيه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» خطاب، به همه مسلمانان است و قهراً ضمير متّصلِ «كُمْ» در «إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ» نيز همه مسلمانان خواهند بود; يعنى ولىّ و سرپرست و سرورِ شما مسلمانان، تنها خداوند و پيامبر (صلى الله عليه وآله) و گروهى از مؤمنان اند; چرا كه سرپرستى همه مسلمانان بر همه آنان، به طور عام، لغو و بيهوده و از ساحتِ قدسِ حكمتِ الهى، كه در موقعيّتِ تشريع ولايت و سرپرستى براىِ امت است، به دور است. براى همين، در آيه ولايت،(1) فرمود: هر كس

  • 1. يادآورىِ نكته هايى در اين جا، ضرورى است:
  • يك، عنوان «ولىّ» از جمله عناوينِ با شكوهى است كه، در قرآن كريم و روايات تفسيرى، درباره امام على بن أبى طالب (عليه السلام) به كار رفته است. مادّه: «وَ، ل، ى» از پراستعمال ترين واژه هاى قرآن است، كه به شكل هاى گوناگون به كار رفته است. اَلوَلاءُ وَالتَّوالي: اَن يَحْصُلَ شيئان فَصاعِداً حُصولاً لَيْسَ بَيْنَهُما ما لَيْسَ مِنْهُما; دو چيز يا بيش تر در كنار يكديگر، به گونه اى قرار گيرند، كه بيگانه اى در ميان آنها نباشد. در جايى كه چند نفر نشسته اند اگر بخواهيم چگونگى و ترتيب نشستنِ آنها را باز گوئيم، مى گوييم: زيد، در بالاى مجلس نشسته و «يَليهِ عمروٌ» و «يَلى عمرواً بَكْرٌ» و همين طور; يعنى بدون فاصله در كنار زيد، عمرو نشسته و در كنار عمرو، بكر نشسته است. براى همين، اين مادّه يعنى: «و، ل، ى» به معناى قرب و نزديكى نيز به كار رفته است: خواه نزديكى مكانى، خواه معنوى. و به معناى دوستى، يارى، تصدّىِ امر، تسلط و... نيز، به كار رفته است; چرا كه در همه اين موارد، نوعى اتّصال و مباشرت و پيوستگى وجود دارد. و در وضع و قراردادِ نخستين در امور مادّى به كار رفته است. سپس به تدريج و بر اثر گذشت زمان، از باب تشبيه معقول به محسوس، در امورى معنوى نيز، به كار رفته است، (مفردات راغب، چاپ جديد، ص885).
  • دو، اين آيه در ميان مفسران شيعى و سنى به آيه «ولايت» شُهره است. و همگى بر اين قول اند كه درباره امام على بن ابى طالب (عليه السلام) فرو فرستاده شده است و در تجليلِ از آن حضرت است، آن گاه كه انگشترىِ خود را در حال نماز، به سائل مستمندى بخشيد. روشن است كه آيه ولايت در صددِ اثباتِ ولايت به طور عام و شامل، يعنى ولايت همه مؤمنان بر همه مؤمنان نيست. در مقام تشريع يك قانون كلىِ استحباب يا وجوب زكاة در حال ركوع، به عنوان يك تكليفِ مندوب يا يك فريضه الهى نيست; بلكه اشاره به يك عمل الهى است كه تحقق يافته و قرآن كريم آن عمل شايسته ستايش را، ستوده و معرِّف و شناساننده شخصى مى داند، كه انجام دهنده آن است. در حقيقت كنايه گونه، حكمى را كه همان ولايت و سرپرستى خاص است براى شخص خاصّى اثبات مى كند. و ما شيعيان بر اين باوريم كه آن شخص خاصّ، امام على بن ابى طالب (عليه السلام) است. علاوه، پرداخت زكوة، در حالت ركوع، در ميان مسلمانان، امرى بى سابقه است; نه پيش از آن و نه پس از آن، هيچ كس چنين كار بزرگ و معنوى را انجام نداده است. از اين رو، نمى توان گفت آيه مورد بحث، در مقام مدح و ثناى همه مسلمانان است و مى خواهد با اين توصيف ولايت را براى همه مؤمنان اثبات كند. و اين خود گواهِ اين حقيقت است كه مورد آيه، امرى شخصى و ويژه است; يعنى يك فرد شناخته شده اى، در حالت ركوع و در هنگام فريضه نماز به چنين كارى، اقدام كرده است. و جالب اين كه انجام فريضه نماز، او را از سامان دادن به زندگى نيازمندان، غافل نكرده است. به تعبير ديگر، «وَهُمْ راكِعُونَ» كه جمله حالى است، اشارتى است به اين كه، اين عمل شايسته، از شخص خاصى سر زده، كه در باورِ ما شيعيان و بر اساس نقلِ فريقين، آن بزرگوار امام على بن ابى طالب (عليه السلام) است و هيچ كس با او در اين كار شريك نبوده است.
  • سه، اين گونه سخن گفتن; يعنى بازگو كردنِ كارى از يك فرد، با لفظ «جمع» به تعبير ديگر استعمال لفظ جمع و اراده واحد، از شيوه هايى است كه در جاى جاى قرآن كريم، به كار رفته است. و در اين جا به چند مورد اشاره مى شود: 1ـ ( الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا ْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ ) كسانى كه مردم به آنان گفتند: مردم دربرابر شما هم داستان شده اند، از آن ها پروا كنيد! (آل عمران، آيه 173). به اجماع مفسّران و محدثان و دانشمندان تاريخ، گوينده اين سخن: «مردم در برابر شما هم داستان شده اند»، تنها «نعيم بن مسعود اشجعى» است; يعنى يك نفر بيش نيست، امّا خداوند لفظ «النّاس» را، كه در جمع به كار مى رود، درباره او به كار برده است. و با اين تعبير از مؤمنان مجاهدى كه سخنان دروغ او را به هيچ گرفته و با تكيه بر ايمان نيرومندى كه داشتند، گفتند: «حَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ; خداوند ما را بس و او كارسازى نيكوست»، تجليل كرده است. 2ـ ( اذْكُرُوا ْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن يَبْسُطُوا ْ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ ) اى مؤمنان، از نعمت خداوند بر خود ياد كنيد، آن گاه كه گروهى بر آن بودند تا بر شما دست درازى كنند و خداوند دست شان را از شما كوتاه كرد، (مائده، آيه 11). شخصى به نام «غُورث» از بنى محارب يا «عمرو بن جحاش» از بنى نضير بود كه مى خواست پيامبر خدا را ترور كند امّا خداوند دست او را از انجام اين جنايت كوتاه كرد و در اين آيه به خاطرِ عظمت و بزرگى نعمت خداوند درباره پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) با لفظ «قوم» ياد كرده است. 3ـ ( يَقُولُونَ لَـلـِن رَّجَعْنَآ إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الاَْعَزُّ مِنْهَا الاَْذَلَّ ) مى گويند: چون به مدينه بازگرديم، فرا پايه تر، فرو پايه تر را از آنجا بيرون خواهد راند (منافقون، آيه 8). گوينده اين سخن، تنها عبدالله بن أبىّ بن سلول رئيس منافقان است، امّا از او با لفظ جمع ياد شده است. و نظير اين موارد ياد شده در قرآن كريم فراوان است.
  • مرحوم امين الاسلام طبرسى گويد: هيچ كس را نسزد كه بگويد: لفظ «الَّذِينَ آمَنُوا» جمع است و روا نيست كه در يك فرد (على (عليه السلام) ) به كار رود; چرا كه دانشمندانِ لغت گاهى براى بزرگداشت و ارجمند گردانيدنِ كارى، لفظ جمع را به جاى مفرد به كار مى برند و اين گونه كاربرد. آن چنان مشهور است، كه نيازى به آوردنِ دليل نيست. و همين طور، نسزد كه گويند «وَهُمْ رَاكِعُونَ» شناساننده خصلت و منش مؤمنان است در اداى فريضه زكوة; يعنى مومنان همواره زكوة را در حال ركوع مى دهند; زيرا عمل ركوع در «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ» لحاظ شده و جزئى از صلوة است. بر اين اساس اگر بيانگرِ خوى و منش مؤمنان در اداى زكوة باشد، و نه حال از ضمير «يُؤْتُونَ»، تكرار بى حاصل خواهد بود، در حالى كه تأويل سودبخش و بارآور، بهتر از توجيه بى حاصل است، (مجمع البيان، ج3، ص212).
  • زمخشرى گويد: اگر گفته شود: چگونه اين آيه، تنها توصيف على (كَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ) است; در حالى كه لفظ جمع «الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ» در آن به كار رفته است. خواهيم گفت: اگرچه سبب نزول آيه، بى ترديد، كارى است كه آن بزرگوار انجام داده است. امّا دليلِ «استعمال جمع و اراده واحد» اين است كه ديگران در انجام چنين كارهايى ترغيب شده، به او اقتدا كنند و نيز بيانگر اين درس مهمّ است، كه سزاوار است مؤمنان چنين خوى و منشى داشته باشند; يعنى شيفته و بى قرار انجام كارهاى نيك و احسان به فقرا و تفقد و دل جويى از حال آنان بوده و انجام چنين تكليفِ بزرگ و انسانى را، حتّى، در حال نماز از ياد نبرند و آن را چنان مهم بدانند كه تا پايان نمازشان نيز به تأخير نيفكنند، (الكشاف، ج1، ص624).
  • مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدّين گويد: براى اين منظور جمع آورده، كه احساساتِ دشمنانِ على (عليه السلام) را برنيآشوبد; چرا كه دشمنان على (عليه السلام) و دشمنان بنى هاشم و ديگر منافقان و رقيبان را، طاقت شنيدن اين همه فضايل درباره على (عليه السلام) نبود. اگر به صورت مفرد مى آورد، راهِ مخالفت و گمراه گرى به روى شان بسته مى شد و در نهايت اسلام از سوى آنان به خطر مى افتاد. از اين رو، به صورت جمع «الَّذِينَ آمَنُوا» آورد، تا اسلام را از گزندِ آنان نگه دارد، سپس به تدريج و به دنبال هم و با تعبيرهاى گوناگون در جاهاى مختلف، بدان تصريح كرده و امر ولايت را وسعت بخشيد، تا اين كه خداوند دين خود را كامل كرد و نعمت خويش را تمام. و اين روش حكيمانه را در ابلاغ اين امرِ مهمّ كه براى برخى شنيدن و پذيرفتن آن سخت و ناگوار بود، در پيش گرفت. و اگر آيه به صورت مفرد و به تصريح، داستانِ ولايت على (عليه السلام) را مطرح مى كرد، از شدت كينه و دشمنى، سرانگشتان در گوش ها فرو مى بردند و جامه ها بر سر مى كشيدند و در كفرشان پاى مى فشردند و سخت گردن فرازى مى كردند.
  • جالب اين كه اين روش حكيمانه، در جاى جاى قرآن حكيم در آياتى كه بيانگر فضايل امام اميرمؤمنان و اهل بيت (عليهم السلام) است، به كار رفته است و ما، به تفصيل، در كتاب «سبيل المؤمنين» و «تنزيل الآيات» توضيح داده ايم، (موسوعة الامام السّيّد عبدالحسين شرف الدين، المراجعات، مراجعه 41 و 42، ص253).