جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 254 )

آن جا خوابگاهِ شتران شان و آن جا جاى فرود آمدنِ شان و آن جا شهادتگاهِ شان است. جوانمردانى از خاندان محمّد (صلى الله عليه وآله) در اين ميدان كشته خواهند شد كه آسمان و زمين بر آنها خواهد گريست».

و مهمّ اين كه حسين (عليه السلام) خود، به هنگام ايراد اين سخنان سراپا گوش بود و مى نگريست كه چسان دانه هاى اشك، مرواريدگون، بر گونه هاى على مى غلتيد و مى دانست كه مراد آن حضرت از اين پيش گويى جز او نيست. و اين سخنان را، نه تنها حسين (عليه السلام) ; بلكه همه آن ها كه با على (عليه السلام) بودند ـ دست كم ـ بسيارى از آن ها، مى شنيدند و دريافته بودند كه اين جوانمردان، حسين (عليه السلام) و ياران بزرگوار اويند، كه اين چنين اشك هاى على (عليه السلام) را جارى ساخته است.

آرى! مى شنيدند كه على (عليه السلام) چسان از سرِدرد و شِكْوه، آه مى كشيد و فرزندش حسين (عليه السلام) را به شكيبايى فرا مى خواند:

اَوِّه! اَوِّهْ! مْالِي وَلاِلِ اَبِي سُفْيَانَ، مَالِي وَلاِلِ حَرْبَ; حِزْبِ الشَّيْطانِ وَاَولِيَاءِ اْلكُفْرِ؟ صَبْراً يَا اَبَاعَبْدِالله فَقَدْ لَقِيَ اَبُوكَ مِثْلَ الّذِي تَلْقى مِنْهُمْ.(1)

آه و دريغ! مرا با خاندان ابوسفيان چكار! اى اباعبدالله، صبورى كن، شكيبايى ورز كه پدر تو نيز، مانند آن ستم هايى كه تو از آن ها خواهى ديد، ديده است.

گفت و گوى حبيب بن مظاهر و ميثم تمّار

فضيل بن زبير گويد:

در نزديكى محفلى از محفل هاى بنى اسد، حبيب بن مظاهر و

  • 1. بحار الانوار، ج44، ص252.
( صفحه 255 )

ميثم تمّار، سواره با يكديگر، ديدار كردند و به گفتوگو پرداختند; چنان به يكديگر نزديك شده بودند كه گردنِ اسبانِ شان در كنارِ هم قرار گرفته بود. حبيب بن مظاهر گفت: گويا پيرمردى «اَصْلَعْ» ـ موى پيشِ سر ريخته اى ـ را با شكمى برآمده مى بينم كه در «دارالرِّزق» هندوانه مى فروشد. و به خاطر محبت و دوستى اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، در حالى كه شكم او را دريده اند، به دار آويخته شده است.

ميثم تمّار، نيز در پاسخ حبيب بن مظاهر، چنين گفت: گويا مى بينم مردى سرخ روى را با گيسوانى بافته شده و از دو سوى آويخته، كه به يارى فرزند پيامبرش بپاخاسته و در اين راه كشته مى شود و آن گاه سر او را در كوفه مى چرخانند.

سپس از يكديگر جدا شدند. اهل محفل كه سخنان اين دو بزرگ مرد را شنيده بودند گفتند: ما كسى را دروغگوتر از اين دو، نديده ايم. فضيل گويد: هنوز اهل محفل پراكنده نشده بودند، كه «رشيد هَجَرى» در رسيد و از حبيب بن مظاهر و ميثم تمّار جويا شد. گفتند: هم اكنون از اين جا رفتند و گفت و گوى آن ها را براى رشيد بازگو كردند; رشيد گفت: و امّا ميثم ـ كه خداى او را رحمت كناد ـ فراموش كرده است كه بگويد: افزون بر اين ها، به آورنده سرِ حبيب بن مظاهر، صد درهم بيش از آن چه انتظار مى رود، جايزه خواهند داد. رشيد اين سخن را گفت و رفت. بنى اسد گفتند: به خدا سوگند! اين; يعنى رشيد، از آن دو مرد، دروغگوتر است. و امّا بنى اسد همين ها كه در اين محفل سخنان حبيب بن مظاهر و ميثم تمّار و همين طور، سخنان رشيد هجرى را شنيده بودند، گفتند: چند

( صفحه 256 )

روزى بيش نگذشت كه آن چه گفته بودند. اتفاق افتاد و ما خود ديديم كه ميثم تمّار بر درِ خانه عمرو بن حريث، به دار آويخته شد و همين طور، سر حبيب را، كه با حسين (عليه السلام) كشته شده بود، آوردند و در كوفه چرخانيدند.(1)

بنى هاشم از شهادت امام حسين (عليه السلام) آگاه بودند

محمّد حنفيه، در مدينه بود در حالى كه وضو مى ساخت، شنيد، امام حسين (عليه السلام) با اهل بيتِ خود راهىِ عراق شده است، سخت گريست، به گونه اى كه صداى قطره هاى اشكش، كه در ظرف آب مى ريخت، به گوش مى رسيد.(2)

جابر به روايت امام محمّد باقر (عليه السلام) مى گويد:

لَمَّا هَمَّ الحُسَينُ (عليه السلام) بِالشُّخُوصِ مِنَ الْمَدِينَةِ اَقْبَلَتْ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِالْمُطَّلِبْ فَاجْتَمَعْنَ لِلنّيَاحَةِ حَتّى مَشى فِيهِنَّ الحُسَيْنُ (عليه السلام) ، فَقَالَ اُنْشِدُكُنَّ اللهَ اَنْ تُبْدِيْنَ هذَا الاَمْرَ مَعْصِيَةً للهِ وَلِرَسُولِهِ، فَقَالَتْ لَهُ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِالمُطَّلِبْ: فَلِمَنْ نَسْتَبْقِي النِّيَاحَةَ وَالْبُكَاءَ فَهُوَ عِنْدِنَا كَيَوم ماتَ فِيهِ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله) وَعَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ وَرُقِيَّةٌ وَزَيْنَبُ وَاُمَّ كُلْثُومَ.(3)

آن گاه كه امام حسين (عليه السلام) آهنگ بيرون شدن از مدينه كرد زنانِ فرزندان عبدالمطلب گِردِ هم جمع آمده، محفلى را براى سوگوارى و گريستن بر ايشان فراهم ساختند. امام حسين (عليه السلام) به جمع ايشان در آمد و فرمود: اى زنان فرزندان عبدالمطلب، شما را به خدا سوگند، از اين كه /1 اين راز را آشكار سازيد; چرا

  • 1. اختيارُ معرفة الرِّجال، المعروف به رجال الكشى، ص151.
  • 2. تاريخ طبرى، ج4، ص297.
  • 3. كامل الزيارات، ص103; بحار الانوار، ج45، ص88.
( صفحه 257 )

كه نافرمانى خدا و رسول خداست. زنان فرزندان عبدالمطلب به آن حضرت عرض كردند: پس اين سوگوارى براى چه كسى نگه داريم؟ امروز نزد ما مانند روز رحلت پبامبر (صلى الله عليه وآله) و على و فاطمه و رقيّه و زينب و امّ كلثوم است.

آرى، پيش گويى امير مؤمنان (عليه السلام) و گفت و گوى حبيب بن مظاهر و
ميثم تمار و تأييد و تأكيد رشيد هجرى و همين طور، گريستن
محمّد حنفيه و گرد آمدنِ زنان خاندان عبدالمطلب، همه و همه، بيانگر
آن است كه شهادت امام، از پيش بر سر زبان ها افتاده بود و بسيارى از
مسلمانان، به ويژه خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، از اين حادثه خونبار آگاه بودند، و مى دانستند كه امام حسين (عليه السلام) در اين سفر، كه به دعوت كوفيان راهى سوى عراق است، كشته خواهد شد. و آن چنان تحقّق اين حادثه از پيش روشن بود كه در ميان پيروان اديان ديگر نيز، آوازه آن در پيچيده بود. و ما در اين جا، تنها به يك مورد بسنده مى كنيم:

رأس الجالوت گويد: پدرم مى گفت: هر گاه كه از سرزمين كربلا مى گذشتم به سرعت از آن جا دور مى شدم. گفتم: براى چه؟ گفت: در ميان ما بر سر زبان ها افتاده بود كه فرزند يكى از پيامبران در اين سرزمين كشته خواهد شد و من مى ترسيدم كه مباد آن كه كشته مى شود من باشم، تا اين كه حسين (عليه السلام) به شهادت رسيد، دانستيم كه فرزند پيامبرى كه مى گفتند، در اين سرزمين كشته مى شود،
چه كسى است؟
(1)

  • 1. تاريخ طبرى، ج4، ص296.
( صفحه 258 )

آيا شهادت امام حسين (عليه السلام) خسارت بود؟

مؤلّف محترم شهيد جاويد، با عنوان «آيا كشتن امام (عليه السلام) به سود اسلام بود؟»(1)و نيز با عنوانِ «خسارت جبران ناپذير»(2) بر اين باور است كه حادثه خونين كربلا و در نهايت، شهادت امام حسين (عليه السلام) براى اسلام و مسلمانان خسارتى جبران ناپذير بوده است. و در مقام نتيجه گيرى از تحليل هايى كه كرده است، مى گويد:

خلاصه سخن اين كه ما معناى صحيح و قابل قبولى براى اين عبارت كه با كشتن امام حسين (عليه السلام) اسلام زنده شد، كه نه آيه است و نه حديث و نه از سخنان بزرگان، تصوّر نمى كنيم.

1. چه زنده شدن اسلام به معناى عمل كردن به احكام اسلام باشد.

2. و چه به معناى فتوحات اسلامى باشد.

3. و چه به معناى ضعيف شدن حكومت بنى اميه باشد.

4. و چه به معناى متشكّل شدن شيعه باشد.

5. و چه به معناى رسوا شدن آل ابوسفيان باشد.

6. و چه به معناى قيام مردم شام بر ضدّ يزيد باشد.(3)

سپس، مى گويد:

تعبير صحيح در اين جا اين است كه بگوييم امام حسين (عليه السلام) در مرحله دوّم قيام كه امكان پيروزى نظامى براى آن حضرت بود،

  • 1. شهيد جاويد، ص326.
  • 2. همان، ص393.
  • 3. همان، ص382.