جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه تفسیر پاسداران وحى
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 231 )

مى خواستند، تا از رفتن به كوفه چشم پوشد و اميدى به يارى كوفيان نداشته باشد، مى فرمود: آن چه مى گوييد بر من پوشيده نيست و اين راهى است كه با خواست خداوند بايد طى شود «إنَّ اللهَ لايُغْلَبُ عَلَى اَمْرِهِ». و به طور قطع، خواست خداوند همان شهادت بوده است; شهادتى كه از پيش، پيامبر (صلى الله عليه وآله) وعده آن را داده بود و امير مؤمنان نيز، به هنگامِ گذر از سرزمين نينوا، به آن اشاره كرده بود، و حسين (عليه السلام) مشتاقانه بدان سو، رهسپار بود. از اين رو، با شنيدن خبر شهادت «قيس بن مسهّر» بى صبرانه تلاوت فرمود: فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُو وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ...).

آرى، آن بزرگوار مى دانست كه پايان كارش جز شهادت نيست. با اين حال مى رفت، تا حجّت را بر مدّعيان دروغين تمام كند و راهِ هر گونه عذرآورى و بهانه جويى را به روى آن ها، بربندد.

4. شيخ مفيد (رحمه الله) گويد: به روايت سالم بن حفصه، عمر بن سعد
به امام حسين (عليه السلام) عرض كرد: اى اباعبدالله! در ميان ما مردمانى سفيه و
كم خِرد هستند كه گمان مى كنند من كشنده تو خواهم بود. امام حسين (عليه السلام) در پاسخ او فرمود:

اِنَّهُمْ لَيْسُوا بِسُفَهَاءَ، وَلَكِنَّهُمْ حُلَمَاءُ، أَما اِنَّهُ يُقِرُّ عَيْنِي اَلاّ تَأكُلَ بُرَّ العَراقِ بَعْدِي إلاّ قَلِيلا.(1)

اينان كم خِرد نيستند; بلكه مردمى شكيبا و خويشتن دارند. و امّا آن چه مايه روشنى چشم من است، اين است كه پس از من جز چند روزى از گندم عراق نخواهى خورد.

  • 1. الارشاد، ج2، ص132، بحار الانوار، ج44، ص263، ح20.
( صفحه 232 )

نكته ها:

در اين نقل نكته هايى است تأمل برانگيز:

نخست: اين كه مردمى كه عمر بن سعد به گمان باطل خود، آنها را كم خرد مى دانست، از كجا مى دانستند كه او كشنده حسين (عليه السلام) خواهد بود.

دوّم: اين كه امام (عليه السلام) نه تنها گمان شان را باطل ندانست; بلكه آن ها را به شكيبايى و خويشتن دارى ستود و عمر سعد را هشدار داد، كه از كشتن امام (عليه السلام) طَرْفى نخواهد بست و به آرزوى پليد خود، نخواهد رسيد.

سوّم: اين كه قصّه شهادت امام (عليه السلام) و جنايت عمر سعد، اين فريب كارِ دغل بازِ نگون بخت، از سال ها پيش از شهادت، زبانزدِ گروهى از مردم بوده است. براى همين، همواره او را سرزنش مى كردند. و افزون بر اين، همين گفت و گو، دليل آگاهى امام (عليه السلام) از شهادت خود و يارانش بوده است.

آرى، امام (عليه السلام) به عمر سعد هشدار داد، كه كربلا قربان گاهِ من و «جولان گاهِ» توست. و اين عمر سعد بود كه براى دست يابى به بهره اى اندك از خواهانى هاى نفس، دست به چنين جنايت هولناك زد و هر دو جهان ـ دنيا و آخرتِ ـ خود را، تباه ساخت.

5. خطبه امام حسين (عليه السلام) در مكّه

امام حسين (عليه السلام) در هشتمين شب ماه ذي حجّة در حضور اصحاب و ياران خود خطبه اى ايراد كرد و چنين فرمود:

اَلْحَمدُللهِ مَاشَاءَاللهُ وَلاقُوَّةَ إلاّ بِاللهِ وَصَلَّى اللهُ عَلَى رَسُولِهِ، خُطَّ المَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَةِ عَلى جِيدِ الفَتَاةِ، وَمَا اَوْلَهَني اِلى اَسْلافِي اِشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ اِلى يُوسُفَ، وَخُيِّرَ لِي مَصْرَعُ اَنَا لاقِيهِ، كَاَنّي بِاَوْصَالِي تَقَطَّعُهَا عُسْلانُ الْفَلَوَاتِ بَيْنَ النّواوِيسَ وَكَرْبَلاء، فَيَمْلاَنَّ مِنِّي

( صفحه 233 )

اَكْراشاً جَوْفاً وَاَجرِبَةً سُغْباً، لا مَحْيِصَ عَنْ يَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضىَ اللهُ رِضانَا اَهْلَ الْبَيْتِ، نَصْبِرُ عَلَى بَلائِهِ، وَيُوَفِّينَا اجْرَ الصَّابِرِينَ، لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللهِ (صلى الله عليه وآله) لُحْمَتُهُ، وَهِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ، تَقِرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ وَيَنْجِزُ بِهِمْ وَعْدُهُ، مَنْ كَانَ بَاذِلا فِينَا مُهْجَتَهُ، وَمُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِاللهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنا، فَانِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً. اِن شاءَاللهُ تَعَالى.(1)

سپاس و ستايش خداى راست، «آن چه خداوند بخواهد (همان است) و هيچ توانى جز از سوى خداوند، نيست». مرگ زيبايى فرزندان آدم است. هم چون زيبايى گلوبندى كه به گردنِ دوشيزه اى است. واله و شيداىِ ديدارِ پدران و نياكانم هستم، همچون شوق و شيدايى يعقوب به ديدار  يوسف. براى من شهادت گاهى فراهم شده كه بايد به سوى آن بروم. مى بينم كه گرگ هاى بيابان ها ميان «نواويس و كربلا» بند بندِ مرا از هم جدا كرده و شكم هاى تهى خود را از پيكر من سير مى سازند. از آن روزى كه به قلم قضا نوشته شده است گريزى نيست. روشِ ما خاندان محمّد (صلى الله عليه وآله) خشنودى و رضاى خداى را جستن است (رضاى ما رضاى خداست). در بلاها و پيش آمدهاى ناخوشايند، استقامت مىورزيم و شكيبايى داريم و پاداشِ ما، كه پاداش شكيبايان است، خواهد رسيد. قرابت و خويشاوندى با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) كه چون پودِ جامه به آن حضرت پيوسته است از وى جدا نمى مانَد; بلكه همگى، در بهشت (خطيرة القدس)، براى او فراهم گردد و ديدگان پيامبر (صلى الله عليه وآله) بدان ها روشن شود و خداى بدان ها وعده خود را راست گرداند. من بامدادان از مكّه بيرون خواهم شد

  • 1. نفس الهموم، ص163; ملهوف، ص126; مثير الاحزان، ص41; كشف الغمّة، ج2، ص29; بحار الانوار، ج44، صص366 و 367.
( صفحه 234 )

هر كس كه بخواهد جان خود رادر راه ما فدا كند و جوياى ديدار خداوند است، با ما بيايد.

اين كه فرمود: «كَأنّي بِاَوْصالِي; مى بينم كه گرگهاى بيابان ها ميان «نواويس و كربلا» بند بند مرا از هم جدا كرده و شكم هاى تهى خود را از پيكر من سير مى سازند» دليل ديگرى است، هم بر آگاهى امام حسين (عليه السلام) از شهادت خود و هم، جايى كه شهادت گاهِ اوست.

نويسنده كتاب شهيد جاويد مى گويد:

ممكن است بگوييم اين خطبه را امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا كه، از نظر مجارى طبيعى، شهادت وى حتمى شده بود، ايراد فرموده است، نه در مكه.(1)

در پاسخ ايشان بايد گفت: اگر سخن بر سرِ امكان است، امكان ديگرى نيز هست، و آن اين كه امام (عليه السلام) دوبار و در دو جا ; يكى در مكّه و ديگرى در كربلا، چنين خطبه اى را ايراد كرده است.(2) و جالب اين كه اختلاف در پاره اى تعبيرها خود تأكيد و تأييدى بر اين امكان است; و اين كه امام (عليه السلام) فقط در مكّه اين خطبه را ايراد كرده باشد نيز، ممكن است; چرا كه:

أوّلا: در كتاب لهوف به آن تصريح شده است.(3)

ثانياً: در كتاب «اربعين الحسينيه»(4) به نقل از منابعى چون «كشف الغُمّه و...» آمده است كه همگى برآن اند، كه ايراد اين خطبه در مكّه بوده است.

  • 1. شهيد جاويد، ص138.
  • 2. خوارزمى در مقتل خود ايراد اين خطبه را با اندكى اختلاف با آن چه در متن آمده است، در روز عاشورا مى داند، (ج1، ص254).
  • 3. لهوف في قتلى الطفوف، ص38.
  • 4. نوشته حاج ميرزا محمّد ارباب (اشراقى).
( صفحه 235 )

ثالثاً: ارباب ذوق، كه از زيبايى و آرايه هاى سخن آگاهند، تعبيرهاى امام (عليه السلام) را به روايت لهوف زيباتر و از نظر فصاحت، دلبرده تر مى دانند.

ممكن است ايشان بگويد: تعبيرِ «إنّي راحِلٌ مُصْبِحاً» دليل آن است كه اين خطبه در مكّه ايراد نشده است; چرا كه حركت امام به سوى كربلا، ظهر روز هشتم (روز ترويه) بوده است، نه بامدادِ آن روز. افزون براين، امام (عليه السلام) در شب هشتم، عزم بيرون شدن از سرزمين مكّه را نداشته است، بلكه فرداى آن شب، يعنى همان روز هشتم ناگزير از بيرون شدن بوده است.

در پاسخ اين گفته بايد گفت: «مُصْبِحاً» به معناى فرداست. بر اين اساس حركت امام (عليه السلام) در ظهر روز هشتم با تعبير «مُصْبِحاً» سازگار خواهد بود. و جالب اين كه ديگران، جز مفيد در ارشاد، و طبرى در تاريخ خود، بر آن اند كه همان شب هشتم، عزم بيرون شدن از مكّه را داشته است. افزون بر اين، در نقل مفيد و طبرى اشاره اى بر عزم امام نشده است، تنها چيزى كه در تاريخ طبرى بدان اشارت رفته است، گفت و گوى ابن عباس با امام (عليه السلام) و خير خواهى او نسبت به ايشان است،(1) تا اين كه آن حضرت را از اين اقدام باز دارد. و نقل طبرى از ابومخنف نيز، حاكى از آن است كه امام حسين (عليه السلام) همان روزهاى پيش از حركت به سوى عراق بر اين تصميم بوده است، كه از مكّه بيرون برود. بنابراين عزم و تصميم امام (عليه السلام) ناگهانى و مجبورانه نبوده است.

اكنون جاى اين پرسش است كه اگر امام حسين (عليه السلام) از پيش مى دانست، كه تا پايان موسم حج در مكّه نخواهد ماند، چرا از همان آغاز براى «حجّ» مُحرِم شده است؟ و بر اساس گفته شما، قهراً مى بايست براى انجامِ عمره مُحرِم مى شد.

و امّا پاسخ اين پرسش، اين است كه احرام امام حسين (عليه السلام) به ظاهر براى حجّ و هماهنگ شدن با ديگر حاجيان، بر پايه مصلحتى بوده است. او با اين اقدام

  • 1. تاريخ طبرى، ج5، ص383.