جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه جامع المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه 118)

مستلزم هتك و متعفن شدن ميت باشد، بايد با تيمم دفن شود و بنابر احتياط واجب عوض هر غسل، تيمم جداگانه بدهند و يك تيمم هم به نيت همه اغسال داده شود.

س 219 ـ ميت را بايد تيمم دهند ولى مواضع تيمم نجس و خون آلود است و امكان تطهير نيست، يا نمى توان جلوى خون را گرفت، وظيفه چيست؟
ج ـ اگر ممكن است عين خون را برطرف كنند والا پارچه يا پلاستيك روى آن بكشند و روى آن تيمم دهند.

س 220 ـ شخصى در اثر حادثه اى فوت كرده و اگر بخواهند غسلش دهند، بدن متلاشى مى شود و تمام مواضع تيمم هم از بين رفته است، وظيفه چيست؟
ج ـ در فرض سؤال غسل و تيمم ساقط است هر چند احتياط اين است كه جنازه را داخل پلاستيك گذاشته و روى پلاستيك را اغسال سه گانه ميت بدهند.

س 221 ـ جنينى چهارماهه سقط شده است، آيا علاوه بر غسل و كفن، حنوط هم لازم است؟
ج ـ بلى حنوط هم لازم است.

نماز ميت



س 222 ـ شخص بى نماز و گناهكارى فوت كرده است، آيا جايز و صحيح است در نماز بر جنازه او، بعد از تكبير چهارم، گفته شود: «اللّهم انّا لانعلم منه الاخيراً» يا بايد دعاى ديگرى خوانده شود؟
(صفحه 119)

ج ـ گفتن اين جمله، مانعى ندارد و صحيح است.(1)

  • 1 ـ ظاهراً مراد از «خير» در جمله فوق، «اسلام» و «اهل قبله بودن» است. (در مقابل كفر و كافر) و نمازگزار در مقام دعا و طلب آمرزش مى گويد: خداوندا من از اين ميت جز «خير» كه «اسلام» و «اهل قبله بودن» او مى باشد، چيزى نمى دانم; يعنى مى دانم مسلمان است و كافر نيست.
    وجوه ديگرى نيز گفته شده است ولى اين وجه، بهترين وجه مى باشد، و شاهد آن ادعيه اى است كه در تلقين محتضر و ميت وارد شده است. (رجوع شود به وسايل الشيعه، ج 2، ص 662 و 842 و 862) و نيز از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: صلّ على من مات من اهل القبلة و حسابه على الله (وسايل الشيعه، ج 2، ص814) بنابراين گفتن اين جمله نسبت به همه مؤمنين بى اشكال است، هر چند كه نمازگزار بداند كه ميّت فاسق بوده است. علاوه بر اينكه باب توبه باز و رحمت الهى واسع است و «ان الله يغفر الذنوب جميعاً».
    و همچنين از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:«اِنّ محبّى آل محمد لايموتون الاتائبين... دوستان آل محمد(ص) بدون توبه نمى ميرند». خصوصاً كه نمازگزار درمقام دعا و تقاضاى عفو براى ميت است و همين مقدار كه احتمال توبه او داده شود، كفايت مى كند كه بگويد: «انا لانعلم منه الاخيراً»: قال العلامة المدقّق، حجة الاسلام الشفتى قدس سره فى «مطالع الانوار»، ج 6،ص 243 بعد بيان كيفية صلاة الميّت و شرح بعض جملاتها ماهذا نصّه: «ثم لايخفى الاشكال فى الحصر المستفاد من قول «انّا لانعلم منه الاخيرا» لعدم استقامة ذلك فى اغلب الاشخاص للقطع بعدم اجتناب غالب النفوس عن جميع المعاصى... و يدفع المحذور بارادة التقييد بان ينوى انّه لايعلم منه فى هذا الوقت الذى يُصَلّى عليه، الاخيراً; بناءً على فتح باب التوبة و سعة عفوالله تعالى لأنّه تعالى «يغفر الذنوب جميعا» و انّه تعالى« لايغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء» فيحتمل أن من علمنا من الشرّ توسّل فى حاضر حيوته بباب سعة عفوه، تعالى مع الانابة و التوبة او صدر منه المحاسن; «انّ الحسنات يذهبن السّيئات» و مع هذا الاحتمال ليس لنا فى هذا الوقت الا انّه ممّن آمن باللّه و رسوله و حججه عليهم السلام... و حكى المولى الفقيه المعتمد المعروف بالفاضل الهندى فى شرحه على قصيدة الحميرى عن عباد بن صهيب انّه قال كنت عند جعفر بن محمد(ع) فاتاه نعش السيّد فدعا له و ترحم عليه فقال له الرجل: «يابن رسول الله و هو يشرب الخمر و يؤمن بالرّجعة» فقال: حدثنى ابى عن جدّى: انّ محبّى آل محمد(ص) لايموتون الاتائبين... انتهى ما اردت نقله من مطالع الأنوار ملخصّاً.
    و قال المولى محمد تقى المجلسى قدس سره الشريف فى «روضة المتقين»، ج 1، ص 424 فى شرح «اللهم انّا لانعلم منه الاخيراً» ما هذا نصه: «قد يستشكل قرائة هذا الدّعا، للفساق المعلوم منهم الشرّ، والحق الجواز; اما تعبّداً لأن يقبل الله شهادتهم كما روى فى الأخبار الكثيرة و سيجيئ فى صحيحة عمر بن يزيد (و امّا) لأنّ شرّهم غيرمعلوم لاحتمال توبتهم او شمول عفوالله او الشفاعة لهم مع معلومية ايمانهم ظاهرا...
    و قال العلامة شيخ المولى محمد باقرالمجلسى قدس سرّه فى مرآة العقول الجزء 14، ص 54، ماهذا نصّه: «قوله عليه السلام: «لااعلم منه الاّ خيراً». اقول: ربّما يستشكل ههنا بانّ هذه كيفيّة للصلّوة على المؤمن برّاً كان او فاجراً، فكيف يجوز لنا هذا القول فيمن نعلم منه الشرور و الفسوق؟ و يمكن ان يجاب عنه بوجوه: الاوّل: ان يقال يجوز ان يكون هذا ايضاً ممّا استثنى من الكذب سوّغه الله لنا رحمة منه على الموتى ليصير سبباً لغفرانهم كما سوّغه الله فى الاصلاح بين الناس بل نقول هذا ايضاً كذب فى الصلاح، و قد ورد فى الخبر انّ الله يحبّ الكذب في الصّلاح و يبغض الصدّق فى الفساد.

(صفحه 120)

دفن ميت



س 223 ـ شخصى وصيت كرده كه قرآن او را، به قصد تبرك، همراه او در قبر بگذارند، آيا چنين وصيتى صحيح و لازم العمل است؟
ج ـ بلى، چنانچه قرآن قيمتى نبوده و زائد بر ثلث نباشد، يا اگر زائد است ورثه اجازه دهند، وصيت صحيح و لازم العمل است، ولى قرآن را طورى در قبر بگذارند كه آلوده و هتك نشود.

س 224 ـ شخصى را در مسجد دفن كرده اند و مى گويند او وصيت كرده كه در مسجد دفن شود، آيا اين وصيت و دفن صحيح و جايز است؟
ج ـ دفن اموات در مسجد و آنچه متعلق به مسجداست (اعم از صحن و راهرو و غيره) جايز نيست و وصيت به آن هم صحيح و نافذ نيست، چون خلاف وقف است. لذا در فرض سؤال اگر جنازه را تازه دفن كرده اند و متعفن نشده، بايد قبر را نبش كنند و جنازه را درمحل ديگرى دفن كنند، بلى جايز است كسى ملك شخصى خود را وقف مسجد كند و قسمتى از آن را، از اول، براى دفن خود تعيين كند كه در چنين صورتى دفن او در آن محل ولو كنار مسجد، يا راه رو مسجد باشد، اشكالى ندارد و شايد مورد
الثانى: ان يخصص الخير و الشرّ بالعقائد لكن الترديد المذكور بعده لايلائمه كمالايخفى.
الثالث: ان يقال انّ شرّهم غير معلوم لاحتمال توبتهم او شمول عفوالله، او الشّفاعة لهم مع معلوميّة ايمانهم.
فان قيل كما انّ شرّهم غير معلوم بناءً على هذه الاحتمالات فكذلك خيرهم ايضاً غيرمعلوم، فما الفرق بينهما؟
قلت: يمكن ان يقال بالفرق بينهما فى العلم الشرعى فانا مأمورون بالحكم بالايمان الظاهرى و باستصحابه بخلاف الشرور و المعاصى فانّا أمرنا بالاغضاء عن عيوب الناس، و حمل اعمالهم و افعالهم عن المحامل الحسنة و ان كانت بعيدة، فليس لنا الحكم فيها بالاستصحاب، و قيل المراد بالخير: الخير الظاهرى و بالشرّ، الشرّ الواقعى، ولايخفى بعده.
الرابع: ان يخصّصّ هذه الدّعاء بالمستورين كما هو ظاهر بعض الاصحاب و هو بعيد جداً».
(صفحه 121)

سؤال از اين قبيل باشد.

س 225 ـ بيرون آوردن دندان مصنوعى ميّت (اگر طلا باشد) چه حكمى دارد؟
ج ـ اگر موجب اذيت ميت نشود مانعى ندارد.

س 226 ـ آيا ساختن مقبره يا حجله بر روى قبر و يا نرده كشيدن اطراف آن در قبرستانهاى عمومى جايز است؟
ج ـ اين گونه كارها نسبت به افراد عادى لغو است و رجحان شرعى ندارد، بعلاوه در قبرستانى كه وقف دفن عموم شده است، هرگونه تصرفى كه مانع دفن اموات بشود جايز نيست و برخلاف وقف است و فايده اى هم براى ميت ندارد و بهتر است آنچه صرف اين قبيل كارها مى شود، به نيت ميت صرف خيرات و صدقات شود كه براى او نفعى داشته باشد.

نبش قبر



س 227 ـ در رساله توضيح المسائل فرموده ايد: ميّت را اول با آب سدر، دوم با آب كافور، سوم با آب خالص، غسل دهند، حال شخصى ميت را اشتباهاً اول با آب كافور و بعد با آب سدر غسل داده و پس از دفن متوجه شده است، آيا بايد قبر را نبش كنند و غسل را به ترتيب اعاده كنند؟
ج ـ چنانچه بدن ميت فاسد نشده و نبش قبر موجب هتك ميت يا اذيت مردم از جهت بوى تعفن و يا مشقت و حرج نمى شود، واجب است قبر را نبش كنند و غسلها را به نحو صحيح اعاده كنند والاّ لازم نيست.

س 228 ـ قبل از غسل، آب كافور نجس شده و جنازه را با همان آب كافورِ نجس غسل داده اند و پس از دفن متوجه شده اند وظيفه چيست؟
ج ـ در فرض سؤال، چنانچه بدن ميت متعفن نشده و هتك نمى شود و
(صفحه 122)

نبش و اعاده غسل، موجب مشقت و حرج نيست، واجب است نبش قبر كنند و غسل با آب كافور و آب خالص را اعاده كنند و كفن را تطهير، يا تعويض كنند و پس از حنوط و نماز مجدّد، او را دفن كنند، اما اگر هتك مى شود يا متعفن شده و موجب حرج است تكليفى ندارند.

س 229 ـ بعد از دفن متوجه شده اند كه ميّت را بدون حنوط دفن كرده اند، آيا نبش و حنوط واجب است؟
ج ـ چنانچه محذورى از نبش نباشد، نبش كنند و در همان قبر، ميت را حنوط كنند و بيرون آوردن جنازه لازم نيست.

س 230 ـ شخصى را در قبرستان مسلمين دفن كرده اند، پس از آن معلوم شده كه مسلمان نبوده است (بهايى و كافر بوده)، آيا لازم است قبر او را نبش كنند و او را از قبرستان مسلمين خارج كنند؟
ج ـ چنانچه نبش قبر او موجب اذيت مردم نشود و مشقت و حرج بر مسلمين نباشد، قبر او رانبش و جسد او را جاى ديگر دفن كنند و اگر بودن او در قبرستان مسلمين موجب هتك مسلمين باشد، واجب است قبر او را نبش كنند و جسدش را جاى ديگر دفن كنند.

س 231 ـ شهردارى قبرستان قديمى را جهت راه سازى تخريب و خاك بردارى مى كند، كه در قسمتى از آن چند سال قبل ميت دفن شده آيا جايز است آن چند قبر را نبش و استخوان آنها را به جاى ديگر منتقل كنيم؟
ج ـ نبش و تخريب قبر جايز نيست، ولى چنانچه در معرض تخريب و هتك باشد مانعى ندارد.

س 232 ـ اگر مسلمان در قبرستان غيرمسلمين دفن شود، آيا نبش قبر وانتقال جنازه جايز است؟