جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه جامع المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه 355)

كفـارات



س 936 ـ اينجانب كفارات را جمع آورى كرده و به افراد نيازمند مى رسانم، حكم آن را بيان فرماييد:
ج ـ اگر جنابعالى به وكالت از صاحبان وجوه آرد خريدارى كنيد و به نمايندگى از مراجع تقليد آردها را بين فقرا توزيع كنيد اشكال ندارد. بلى چنانچه بين وجوهى كه داده اند وجوهى هم بابت كفاره افطار عمدى و امثال آن داده باشند كه بايد به افراد متعدّد داده شود، لازم است آنها را جدا جدا و طبق مصرف معين شرعى به فقرا بدهيد.

س 937 ـ اگر شوهر كفاره روزه همسر خود را تبرّعى بدهد، آيا از عهده زن ساقط مى شود؟
ج ـ پرداخت كفاره بر خود زن واجب است و جواز و كفايت پرداخت تبرعى از طرف او كه زنده است مشكل است، بلى چنانچه شوهر با اجازه و اذن او بدهد ظاهراً اشكال ندارد و كفايت مى كند.

س 938 ـ آيا پرداخت تبرعى كفارات، رد مظالم عباد كه مى دانيم برعهده ميت بوده و نداده است مشروع مى باشد و براى او فايده دارد؟
(صفحه 356)

ج ـ بلى، مشروع است، بلكه پرداخت آنها خير محض نسبت به ميت است.

س 939 ـ فرموده ايد كسى كه روزه قضاى رمضان را گرفته است جايز نيست بعد از ظهر افطار كند و اگر افطار كرد بايد به ده فقير طعام بدهد (به هر نفر يك مدّ كه تقريباً ده سير است بدهد يا ده فقير را يك وعده غذا بدهد) سؤال اين است كه اگر كسى روزه رمضان غير را تبرّعاً يا استيجاراً گرفته چطور؟ و آيا اگر افطار كرد بايد كفاره هم بدهد؟
ج ـ بلى، احتياط واجب اين است كه در اين فرض هم بعد از ظهر افطار نكند و اگر افطار كرد احتياط اين است كه كفاره را پرداخت كند.

س 940 ـ شخصى جاهل به حرمت مقاربت در حال حيض بوده و بعد متوجه شده وظيفه او چيست؟
ج ـ اگر جاهل مقصر بوده است (يعنى مى توانسته مسأله را ياد بگيرد و سؤال كند ولى سؤال نكرده) بنابر احتياط واجب بايد كفاره بدهد.
(صفحه 357)

مظالم عباد



س 941 ـ لطفاً معنا و حكم مظالم عباد را بيان فرماييد.
ج ـ مظالم عباد (1) اصطلاحاً به اموال و بدهيهايى گفته مى شود كه انسان از روى ظلم و بى عدالتى از بندگان خدا گرفته و نپرداخته است و حكم شرعى آن اين است كه اگر صاحب آنها را مى شناسد بايد عين اموال را به آنها بدهد و اگر عين تلف و مصرف شده، بايد مثل يا قيمت آنها را بپردازد و اگر صاحب آنها رانمى شناسد و معلوم نيستند اين اموال و بدهيها، ولو در ذمه شخص باشد، از مصاديق مجهول المالك مى شود (2) ضمناً، آنچه در
  • 1 ـ المَظْلِمَة بكسر اللام ما تطلبه عند الظالم و اسم ما اخذ منك ظلماً، تقول عند فلان مَظْلِمَتى، ج مَظالِم: اقرب الموارد.
    2 ـ مرحوم شيخ حر عاملى در وسائل الشيعه، جلد 11، ص 342 بابى تحت عنوان «باب وجوب ردالمظالم الى اهلها» منعقد كرده و رواياتى نقل فرموده است يكى از آنها فرمايش امام صادق (عليه السلام) به ابى بصير است كه فرمود: من اكل من مال اخيه ظلماً و لم يردّه اليه اكل جذوة من النار يوم القيمه.
    و نيز در جلد 12، ص 144 بابى تحت عنوان مظالم عباد مطرح فرموده و در آنجا روايت ذيل را نقل كرده است.
    محمد بن يعقوب، عن على بن محمّد بن بندار، عن إبراهيم بن إسحاق; عن عبدالله بن حمّاد، عن على بن أبى حمزة قال كان لى صديق من كتّاب بنى اميّة فقال لى: استأذن لى على أبى عبدالله(عليه السلام) فاستاذنت له «عليه» فأذن له، فلمّا أن دخل سلّم وجلس ثم قال جعلت فداك انى كنت فى ديوان هولاء القوم فاصبت من

(صفحه 358)

ماشينهاى عمومى و مسافربرى از طرف صاحبش جا مى ماند يا در مغازه ها، از مشترى جا مى ماند، يا در مسافرخانه و امثال آن جا مى ماند و پولى كه اشتباهاً و اضافى به انسان داده مى شود و بعداً متوجه مى شود، يا بدهى و خسارتى كه شخص به ديگرى وارد كرده و مثلاً ضرر مالى يا بدنى كه موجب ديه شده و جبران نكرده و آنچه از اين قبيل امور است همه دين است كه اگر طرف را مى شناسد واجب است بهر نحو او را راضى كند و اگر او را
  • دنياهم مالاً كثيرا، و أغمضت فى مطالبه، فقال أبو عبدالله(عليه السلام): لولا أنّ بنى اميّة وجدوا لهم من يكتب و يُجبّى لهم الفىء و يقاتل عنهم و يشهد جماعتهم لما سلبونا حقّنا، ولو تركهم الناس و مافى أيديهم ما وجدوا شيئاً إلاّ ما وقع فى أيديهم قال: فقال الفتى: جعلت فداك فهل لى مخرج منه؟ قال: إن قلت لك تفعل؟ قال: أفعل، قال له: فاخرج من جميع ما كسبت «اكتسبت» فى ديوانهم فمن عرفت منهم رددت عليه ماله، و من لم تعرف تصدّقت به، و أنا اضمن لك على الله عزّ و جلّ الجنّة، فاطرق الفتى طويلا ثمّ
    قال له: لقد فعلت جعلت فداك، قال ابن أبى حمزة: فرجع الفتى معنا إلى الكوفة فما ترك شيئاً على وجه الأرض الاّ خرج منه حتّى ثيابه التى كانت على بدنه قال: فقسمت له قسمة و اشترينا له ثيابا و بعثنا إليه بنفقة، قال: فما أتى عليه إلاّ أشهر قلائل حتّى مرض، فكنّا نعوده، قال: فدخلت يوما و هو فى السّوق قال: ففتح عينيه ثمّ قال لى: يا على و فى لى والله صاحبك، قال: ثمّ مات فتولّينا أمره، فخرجت حتّى دخلت على أبى عبدالله(عليه السلام) ، فلمّا نظر إلىّ قال لى: يا على وفينا والله لصاحبك، قال: فقلت صدقت جعلت فداك والله هكذا والله قال لى عند موته.
    و نيز در عدة الداعى، ص 129 تحت عنوان «المتحمّل لمظالم العباد و تبعات المخلوقين، مردود الدّعأ» از پيغمر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه «قال اوحى الله الىّ اَنْ يا اخا المرسلين و يا اخا المنذرين، انذر قومك، لايدخلوا بيتاً من بيوتى، و لأحد من عبادى عند احد منهم مظلمة فانى العنه مادام قائماً يصلّى بين يدى حتّى يرد تِلك المَظلَمَة.
    خلاصه اين كه از مجموع روايات استفاده مى شود كه مظالم عباد عبارت است: از حقوق مالى و بدهى هايى كه از راه ظلم و ستم و زور از قبيل دزدى، غصب، كم فروشى، خيانت و امثال اينها جمع آورى و به عهده ذمه انسان آمده است كه اگر عين آنها موجود است بايد خود آنها را بدهد و اگر مصرف و تلف شده بايد مثل يا قيمت آنها را بدهد و چون منشأ بدست آمدن آنها ظلم و تجاوز بوده است لذا به آنها مظلمه و مظالم عباد گفته اند و در هر صورت حكم آنها همان است كه قبلاً بيان شد عصمنا الله من الزلل و آمننا من الفتن.
    عن ابى جعفر (عليه السلام) قال الظلم ثلاثة: ظلم يغفره الله و ظلم لا يغفره الله و ظلم لايدعه الله، فامّا الظلم الذى لايغفره فالشرك و اما الظلم الذى يغفره فظلم الرجل نفسه فيما بينه و بين الله واما الظلم الذى لايدعه فالمداينة بين العباد (وسائل الشيعه، ج 11، ص 342)
    قال المجلسى (ره) فى البحار، ج 75، ص 322، المدايَنَةُ بين العباد اى المعاملة بينهم، كناية عن مطلق حقوق الناس فانها تترّتب على المعاملة بينهم او المراد به المحاكمة بين العباد فى القيامة فان سببها حقوق الناس...

(صفحه 359)

نمى شناسد بايد پس از يأس از شناسايى صاحب آن، بعنوان مجهول المالك و مظالم عباد به فقير غير سيد صدقه داده شود، و همچنين كليه حقوق مالى كه انسان به ديگران مديون شده (مثل نفقه زن و اجرت كارگر و حتى كتك زدن به كودك خود كه موجب ديه شده باشد) و دسترسى به آنها يا ورثه آنها ندارد يا نمى تواند آنها را شناسايى كند، در تمام اين موارد واجب است به مقدار يقينى، به عنوان مجهول المالك و مظالم عباد، به فقير غير سيد صدقه بدهند و خود را برىءالذمه كنند.

س 942 ـ شخصى از دنيا رفته و مقدارى مظالم عباد به ذمه اوست و مقدارى هم اموال موجود هست كه ورثه او مى دانند مال مردم است ولى صاحب آن را نمى شناسند وظيفه چيست؟
ج ـ در فرض سؤال آنچه كه يقين دارند به مردم بدهكار و به ذمه او بوده است و طلبكارها و ذوى حقوق معلوم نيستند بايد از اصل مال او به غير سيد صدقه دهند و اموالى كه موجود است بعد از فحص و يأس از پيدا شدن صاحبان آنها به عنوان مظالم عباد بدهند به فقرا و احتياطاً از حاكم شرع يا نماينده او اجازه بگيرند.