جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه جامع المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه 158)

احكام مسافر



س 337 ـ روستاى ما قبلاً با شهر فاصله داشت ولى فعلاً در اثر توسعه با هم يكى شده و متصل به هم شده اند، هنگام سفر، حدّ ترخّص را از كجا محاسبه كنيم؟ و نيز در مراجعت از سفر، همين كه به شهر رسيديم آيا نماز ما تمام است؟
ج ـ بطور كلى ملاك در حدّ ترخص، وحدت و تعدّد روستا و شهر يا دو شهر است و وحدت و تعدّد هم به نظر عرف است، لذا در فرض سؤال اگر روستا جزء شهر و عرفاً با شهر يك محل شده و يك شهر محسوب مى شوند، حدّ ترخص در رفت و برگشت آخر شهر است اما اگر عرفاً دو محل مستقل محسوب مى شوند (مثل شهررى و باقرآباد) در اين صورت حد ترخّص از آخر روستا محاسبه مى شود.

س 338 ـ اگر بين روستا و شهر مسافت شرعى باشد ولى در كنار جاده و خيابان حدود نيم كيلومتر مغازه و كارگاه ساخته شده كه به لحاظ اينها مسافت كم مى شود، بفرماييد در اين موارد مسافت را چگونه محاسبه كنند و ملاك چيست؟
(صفحه 159)

ج ـ بطور كلى، ملاك فاصله بين خود روستا و شهر، يا بين دو شهر است و چنانچه بين آنها مسافت باشد نماز قصر است و ساختمانها مانع صدق مسافت شرعى نمى شود.

س 339 ـ در سفر بايد بين مبدأ (وطن) و مقصد مسافت 5/22 كيلومتر باشد، حال سؤال اين است كه آيا بايد اين مقدار مسافت، بيابان و دشت باشد يا اگر اين مسافت راشهر ديگرى كه بين مبدأ و مقصد واقع شده پر كرده باشد، كفايت مى كند؟ (مانند تهران و باقرآباد كه شهررى ميان آنها واقع شده و مسافت را پركرده است).
ج ـ ملاك فاصله دو محل است و فرقى نيست كه اين فاصله را بيابان و دشت فراگرفته باشد يا روستا و شهرى واقع شده باشد.

س 340 ـ شخصى به قصد سفر به فرودگاه كه خارج از حد ترخص است مى رود مى داند كه بعد از پرواز از روى شهر عبور مى كند، حكم نماز و روزه او در فرودگاه چيست؟
ج ـ در فرض سؤال نماز اين شخص در فرودگاه شكسته است و روزه صحيح نيست، در بازگشت هم همينطور است.

س 341 ـ شخصى هر روز از وطنش تامحل كارش كه كمتر از مسافت است رفت و آمد مى كند، ولى بعضى از مواقع در وطن قصد مى كند امروز برود كارخانه (محل كار) و بعد از تمام شدن كار برود به اصفهان، كه از كارخانه تا اصفهان پنج فرسخ است، در اين صورت حكم نماز خواندن در كارخانه چيست؟ و اگر از كارخانه رفت به جايى كه كمتر از مسافت است ولى از وطن تا آنجا رفت و برگشت مسافت مى شود در اين فرض حكم چيست؟
ج ـ در فرض مذكور كه از وطن قصد كرده بعد از كارش به اصفهان برود كه
(صفحه 160)

مسافت شرعى محقق مى شود، در محل كار و اصفهان نماز قصر است و ملاك قصد مسافرت از وطن است، لذا در فرض دوم نيز نماز شكسته است و روزه صحيح نيست، ولى اگر هنگام حركت از وطن قصد نداشته و بعد از رسيدن به محل كار تصميم بگيرد به محلى ديگر برود، اگر مسافت محل كار تا آن محل و از آن محل تا وطن مجموعاً هشت فرسخ يا بيشتر باشد، نماز او شكسته است والا نماز او تمام است.

س 342 ـ در عروة الوثقى آمده: «در وطن جديد معتبر است مقدارى بماند تا عرفا صدق كند كه آنجا وطن او است و صدق مذكور به حسب افراد و خصوصيات مختلف است، و چه بسا بعد از قصد اقامه دائمى با ماندن يكماه يا كمتر صدق حاصل شود». سؤال اين است كه علت اختلاف افراد و خصوصيات چيست و تشخيص آن به چه حساب و ملاكى است؟
ج ـ ظاهراً محلّى را كه انسان به عنوان وطن جديد انتخاب مى كند به صرف نيت توطن و سكونت دائمى در آن محل، آنجا حكم وطن را پيدا نمى كند بلكه بايد مدتى بماند تا عرفاً صدق كند آن محل وطن و مسكن او است و اين مدت به لحاظ اختلاف موقعيت و شغل و امكانات افراد، كم و زياد مى شود، ممكن است نسبت به فردى پس از ماندن مدتى كوتاه صدق كند و نسبت به فردى ديگر پس از مدتى طولانى. و ملاك كلى همان صدق عرفى است پس با هر مقدار ماندن گفته شود آن محل وطن و مسكن شخص است، آنجا حكم وطن را پيدا مى كند(1) لازم به ذكر است كه در موارد
  • 1 ـ توضيح اينكه بعضى افراد وقتى به وطن جديد منتقل مى شوند، بلافاصله اثاث و لوازم زندگى و سكونت هميشگى را فراهم كرده و منزل و محل كار خود را تهيه و مستقر مى شوند و چه بسا همان روزهاى اول به كار و كسب و تعليم و تعلم و... مشغول مى شوند اين قبيل افراد پس از ماندن مدتى كوتاه عرفا صدق مى كند كه آنجا وطن آنها است و ظاهراً زنى كه به وطن شوهر منتقل مى شود و قصد ماندن دائمى و تبعيت از شوهر را دارد، از اين قسم باشد و بعضى افراد با گذشت زمان، منزل و امكانات زندگى و شغل فراهم مى كنند و چه بسا براى بعضى از گذشت يكماه و براى بعضى كمتر و يا بيشتر فراهم مى شود، لذا صدق وطن نسبت به اين افراد حسب اختلاف وضعيت آنها متفاوت و كم و زياد مى شود.

(صفحه 161)

مشكوك اگر شخص قصد اقامه نكرده بايد احتياط كند و نماز را جمع بخواند.

س 343 ـ اينجانب اهل تهران هستم و در قم ازدواج كرده و ساكن شده و داراى فرزند شده ام گاهى براى صله رحم و غيره با فرزندم كه هنوز در تصميم گيرى مستقل نشده به تهران مى رويم و چون خودم از آنجا اعراض نكرده ام نمازم را تمام مى خوانم، آيا فرزند من نيز به عنوان تبعيت نمازش تمام است؟
ج ـ در فرض سؤال كه فرزند شما در قم متولد شده و بزرگ شده و در وطن اصلى شما اصلا سكونت و زندگى نكرده است در آنجا حكم مسافر را دارد و نماز شكسته است هر چند كه نماز شما تمام است و در فرض سؤال تبعيت وجود ندارد.

س 344 ـ شخصى در مشهد مقدس قصد كرده تا روز جمعه هفته ديگر بماند و گمان كرده كه تا آن روز، ده روز است و نمازها را تمام خوانده و روزه ها را گرفته است، پس از آن متوجه شده كه تا روز جمعه 9 روز است، حكم نماز و روزه هاى او چيست؟
ج ـ در فرض سؤال كه در واقع قصد ده روز نداشته است و فكر مى كرده كه ده روز مى ماند، نمازهايى را كه تمام خوانده بايد به صورت شكسته و قضا كند و روزه ها را هم بايد قضا كند.

س 345 ـ شخصى قصد كرده است ده روز در مشهد بماند و خيال كرده كه ده
(صفحه 162)

روز او، روز جمعه 28 ماه به پايان مى رسد و نماز را تمام و روزه ها را گرفته است، بعداً متوجه شده كه ده روز او، روز شنبه 29 ماه به پايان مى رسد، در اين فرض حكم نماز و روزه هاى او چيست؟
ج ـ در اين فرض كه واقعاً قصد ده روز داشته، نمازها و روزه هاى او صحيح است.

س 346 ـ شخص مسافر كه بنا دارد ده روز قصد كند،
الف ـ آيا بايد قصد داشته باشد كه ده روز تمام از طلوع فجر بماند يا از طلوع آفتاب هم كفايت مى كند؟
ب ـ و آيا قصد ده روز تلفيقى كفايت مى كند؟ (مثلاً اگر ظهر رسيده و قصد كند تا ظهر روزِ يازدهم بماند و نمازش را تمام بخواند)
ج الف ـ بنابر اقوى مبدأ روز، طوع فجر صادق است(1) نه طلوع آفتاب، بنابراين اگر مسافر اوّل طلوع فجر وارد شد و بنا داشته باشد تا غروب روز دهم بماند (ده روز و نه شب) نمازش تمام است، اما اگر طلوع آفتاب وارد شده، چنانچه بنا داشته باشد تا طلوع آفتاب روز يازدهم بماند، نمازش تمام است ولى اگر بخواهد غروب روز دهم حركت كند نماز او قصر است (چون از ده روز، به مقدار طلوع فجر تا طلوع آفتاب كمتر قصد كرده است.
  • 1 ـ اين مسأله كه آيا مبدأ روز، طلوع فجر است يا طلوع آفتاب، معركه آراء بوده و هست و در عروة الوثقى، كتاب الصلاة، فى اوقات اليومية و نوافلها، ذيل مسأله 1 به مناسبت تعيين نصف الليل به آن اشاره شده و فرموده است «لاحتمال ان يكون نصف مابين الغروب و طلوع الفجر كما عليه جماعة...»
  • در تحريرالوسيله: كتاب الصلاة، در ذيل مسأله 5 قواطع سفر فرموده است «و مبدأ اليوم طلوع الفجر الثانى على الأقوى»... ولى در منهاج الصالحين، كتاب الصلوة ـ ذيل مسأله 929 قواطع سفر ـ فرموده است «الظاهر انّ مبدأ اليوم طلوع الشمس».
  • و در جواهر الكلام، ج 7، ص 219 به تفصيل بحث فرموده است، و در مهذب الاحكام، ج 5، ص 73 متعرض شده.