جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه احكام پزشكان و بيماران
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 142 )

حكم ولايت فرزندان، بعد از تغيير جنسيت

ـ اگر مرد تغيير جنسيت داد و زن شد، ديگر بر كودكانش ولايت ندارد، همچنين اگر زن تغيير جنسيت داد و مرد شد، بر كودكانش ولايت پيدا نمى كند، بلكه ولايت آنان با پدر، و در صورت نبودن او با جدّ پدرى است و اگر او هم نباشد، ولايت اولاد به ولىّ امر مى رسد.

احكام ارث، بعد از تغيير جنسيت

ـ فردى كه تغيير جنسيت دهد، نسبتش با نزديكان قطع نمى شود، بلكه عنوان نسبت، عوض مى شود، مثلا برادر، خواهر مى شود و... و ارث بردن آنان نيز تابع جنسيت بعد از تغيير است.

ـ پدر، مادر، جدّ و جدّه اگر تغيير جنسيت دهند، در ارث بردن ايشان حالت قبل از تغيير جنسيت لحاظ مى شود، هر چند احتياط اين است كه در مقدار ارث با يكديگر مصالحه نمايند.

محرميّت بعد از تغيير جنسيت

ـ همانطور كه گذشت، تغيير جنسيت موجب از بين رفتن نسبت شخص با نزديكان نمى شود و فقط عنوان نسبت عوض مى شود، لذا حكم محرميّت با محارم نيز باقى است و تغيير نمى كند.

ـ كسى كه تغيير جنسيت بدهد نسبت به همجنسان پيشين خود نامحرم مى شود، چه پسر باشد و چه دختر; چه از بستگان سببى يا نسبى باشد و تنها نسبت به محارم پيشين خود محرم است، مگر زن و شوهر كه با تغيير جنسيت يكى از آنان، ازدواج آنها باطل مى شود.

( صفحه 143 )

فصل يـازدهم
مــرگ مغـزى

( صفحه 144 )

( صفحه 145 )

از ديدگاه اسلامى، انسان در بين ساير موجودات از جايگاه والا و ارزش ويژه اى برخوردار است. حفظ حيات انسان مورد توجه اكيد اسلام قرار گرفته و حفظ جان هر فرد را بر ديگران واجب كرده و آن را يكى از مهم ترين واجبات شمرده است. (وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَآ أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا)(1) و هر كس انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است.

به خطر انداختن حيات انسان ها و گرفتن جان آنان، از گناهان كبيره و موجب دورى از رحمت خدا و گرفتار شدن به عذاب جانكاه و ابدى الهى است و تا زمانى كه فردى زنده باشد، هيچكس حق ندارد حيات او را به خطر اندازد. به جز مواردى كه شخص با ارتكاب بعضى اعمال موجبات سلب احترام از حيات خود را به وجود آورده و مجوّز كشته شدن خويش را فراهم سازد.

  • 1 ـ سوره مائده، آيه 32.
( صفحه 146 )

از سوى ديگر از ديدگاه اسلام، انسان زنده كسى را مى گويند كه روح از بدنش جدا نشده، گرچه مشاعر خود را از دست داده باشد. بر همين اساس كسانى كه به اصطلاح پزشكى دچار مرگ مغزى شده اند، انسان زنده به حساب مى آيند و از همان احترام قبلى برخوردار مى باشند و هرگونه اقدامى در مورد اين افراد از ديدگاه فقه اسلامى حكم ويژه اى دارد كه در اين فصل به ذكر پاره اى از آنها مى پردازيم.

مرگ از ديدگاه فقهى و پزشكى

ـ مرگ از ديدگاه فقهى طبق آنچه در قرآن آمده عبارت است از «جدايى روح از بدن»، در نتيجه مى توان گفت: حيات نيز همراهى روح با بدن است.

ـ از ديدگاه پزشكى جديد، مرگ انسان، همان مرگ مغزى است.

مرگ مغزى و احكام آن

ـ مرگ مغزى حالتى است كه همه فعاليت هاى شناخته شده مغز متوقف شود. ولى قلب و بعضى ارگان هاى ديگر بدن به كار خود ادامه دهند. تنفس در اين بيماران متوقف شده و با استفاده از دستگاه هاى تنفس دهنده ـ اسپيراتور ـ مى توان تنفس را برقرار كرد. اين گونه بيماران در فواصل زمانى چند ساعت تا چند ماه نهايتاً دچار ايست قلبى شده و خواهند مرد.

ـ در صدق عنوان ميّت كه موضوع بخشى از احكام شرعى است، آنچه معتبر است نظر عرف است، يعنى عرف او را مرده به حساب آورد و