جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه234)
را گرفت و ما خواستيم آن را امتثال كنيم، اگر بخواهيم «زيد بن عَمر» را اكرام كنيم، احتمال مى دهيم مراد از دليل مخصِّص، «زيد بن عَمر» باشد اگر بخواهيم «زيد بن بكر» را اكرام كنيم، احتمال مى دهيم مراد از دليل مخصّص، «زيد بن بكر» باشد. بله، اگر هر دو را اكرام كنيم، يقين پيدا مى كنيم عالمى كه مورد اراده تخصيصيه قرار نگرفته، اكرام شده است و چون تخصيص، وجوب اكرام زيد را برداشته و آن را حرام نكرده، فردى هم كه اكرامش واجب نبوده، در عمل مورد اكرام واقع شده است و اين مشكلى ايجاد نمى كند.
در نتيجه عام بدلى ـ به حسب ظاهر ـ ملحق به عام مجموعى و مجراى اصالة الاشتغال است.

مقام دوّم: شبهه مصداقيّه

شبهه مصداقيه در جايى است كه مخصّص، از نظر مفهوم داراى اجمال نيست و معناى آن براى ما مشخص است ولى نسبت به يكى از افراد خارجى ترديد داريم كه آيا عنوان مخصّص را دارا هست يا نه؟ مثل اين كه معناى فسق براى ما روشن باشد ولى ندانيم آيا زيد، مرتكب گناه كبيره شده - تا فاسق باشد ـ يا مرتكب گناه كبيره نشده، تا فاسق نباشد؟
بحث در اين است كه آيا در شبهه مصداقيه مخصّص، چه بايد كرد؟
مقدّمه: قبل از اين كه در مورد شبهه مصداقيه مخصّص سخن بگوييم، لازم است بدانيم كه ـ به طور كلّى حتّى در غير مورد عام و خاص ـ در مورد شبهه مصداقيه يك دليل نمى توان به خود آن دليل تمسك كرد. مثلاً اگر مولا بگويد: «أكرم كلّ عالم» و ما شك
(صفحه235)
كنيم كه آيا زيد عالم است يا نه؟ نمى توانيم به اين دليل تمسك كرده و اكرام او را واجب بدانيم. بلكه تمسك به هر دليلى فرع اين است كه ما در خارج موضوع آن را احراز كرده باشيم، چه در ادلّه اى كه حكم وجوبى را بيان مى كند و چه در ادلّه اى كه حكم تحريمى را بيان مى كند. اگر نسبت به خمر بودن مايعى ترديد داشتيم نمى توانيم به «لا تشرب الخمر» تمسك كنيم.
امّا از نظر اصل عملى، اختلاف است. بعضى قائل به جريان برائت عقليّه اند و بعضى معتقدند اصالة الاشتغال حكم مى كند كه از چنين مايعى بايد اجتناب كرد. ولى هر دو طرف قبول دارند كه در اين جا (شبهه موضوعيه تحريميه) به «لا تشرب الخمر» نمى توان تمسك كرد و به عبارت ديگر: در شبهه موضوعيه تحريميه، اصل لفظى به عنوان مرجع مطرح نيست.
پس از بيان مقدّمه فوق، به سراغ اصل بحث مى رويم:
آيا در شبهه مصداقيه مخصّص چه بايد كرد؟ با توجه به اين كه مخصّص، گاهى متصل و گاهى منفصل است، اين مسأله داراى دو صورت است:

صورت اوّل: شبهه مصداقيه در مورد مخصّص متّصل

مثل اين كه مولا بگويد: «أكرم العلماء إلاّ الفسّاق منهم» و معناى فسق هم براى ما معلوم باشد ولى ترديد داشته باشيم كه آيا - مثلاً ـ زيد، عملى كه موجب فسق باشد مرتكب شده يا نه؟
در اين جا نمى توان به عام تمسك كرد.
بيان مطلب:
در بحث شبهه مفهوميه گفتيم: «در جايى كه مخصّص، متصل باشد، مجموع
(صفحه236)
جمله داراى ظهور واحدى است و اين گونه نيست كه هر يك از مستثنى و مستثنى منه داراى ظهور جداگانه اى باشند و استثناء ـ از نظر ادبيات ـ جانشين وصف است. «أكرم العلماء إلاّ الفسّاق منهم» مانند «أكرم العلماء الموصوفين بكونهم غير فاسقين» است و همان طور كه جمله دوّم داراى يك ظهور است، جمله اوّل نيز داراى يك ظهور است و آن ظهور، «وجوب اكرام علماى غير فاسق» است. جمله مشتمل بر صفت، بيش از يك ظهور ندارد. اين گونه نيست كه آمدن صفت، ظهور ديگرى - با حفظ ظهور اوّل ـ براى كلام به وجود بياورد. به همين جهت مى گفتيم: «سعه و ضيق ادات عموم ـ مانند «كلّ»  ـ تابع مدخول آنها مى باشد. اگر مدخول «كلّ» عبارت از «عالم» باشد، بر تمامى افراد طبيعت «عالم» دلالت مى كند و اگر مدخول آن عبارت از «عالم عادل» باشد، بر تمامى افراد طبيعت «عالم عادل» دلالت مى كند. از همان ابتدا دايره «كلّ» محدود به افراد طبيعت «عالم عادل» است. وقتى «أكرم العلماء إلاّ الفسّاق منهم» حكم وصف را دارد، پس داراى دو ظهور ـ يكى براى مستثنى منه و ديگرى براى مستثنى ـ نخواهد بود. در نتيجه معناى «أكرم العلماء إلاّ الفسّاق منهم» اين است كه مولا داراى يك حكم  ـ يعنى «ايجاب» ـ است و متعلّق آن حكم هم عبارت از «عالم غير فاسق» است».
حال از مقدّمه اى كه در ابتداى بحث مطرح كرديم استفاده كرده مى گوييم: همان طور كه اگر ما در «عالم بودن زيد» شك كنيم، نمى توانيم به جمله «أكرم كلّ عالم» تمسك كنيم و اگر عالم بودن او براى ما معلوم است ولى در «عادل بودن» او ترديد داريم، نمى توانيم به «أكرم كلّ عالم عادل» تمسك كنيم. با توجه به اين كه استثناء به معناى وصف است، در مورد «أكرم العلماء إلاّ الفسّاق منهم» نيز همين مطلب را پياده كرده مى گوييم: اگر مى دانيم كه زيد، عالم است ولى ـ به نحو شبهه مصداقيّه ـ ترديد داريم كه آيا مرتكب گناه كبيره شده يا نه؟ حق نداريم در مورد او به عام تمسك كنيم، زيرا در اين حكم مولا بيش از يك ظهور وجود ندارد و آن «وجوب اكرام عالم غير فاسق» است.
(صفحه237)

صورت دوّم: شبهه مصداقيّه در مورد مخصّص منفصل

مثل اين كه مولا امروز بگويد: «أكرم العلماء» و روز بعد بگويد: «لايجب إكرام الفسّاق من العلماء» و معناى فسق هم براى ما معلوم باشد ولى ترديد داشته باشيم كه آيا  ـ  مثلاً ـ زيد، عملى كه موجب فسق باشد مرتكب شده يا نه؟ در اين صورت آيا مى توانيم در مورد «زيد» به عموم «أكرم العلماء» عمل كنيم؟
البته بايد توجه داشت كه در اين جا اگر در «عالم بودن زيد» شك كنيم، نمى توانيم به «أكرم العلماء» تمسك كنيم. همين طور اگر در «فسق زيد عالم» شك كنيم نمى توانيم به «لا يجب إكرام الفسّاق» عمل كنيم، چون اين دو، موردِ شبهه مصداقيه خود دليل عام است. بحث ما در اين است كه آيا در مورد «زيد عالم مشكوك الفسق» مى توان به عموم «أكرم العلماء»تمسك كرد و وجوب اكرام او را استفاده كرد يا نه؟ به عبارت ديگر: آيا تمسك به عامّ، در شبهه مصداقيه مخصّص جايز است يا نه؟
اين مسأله مورد اختلاف واقع شده است.

بحث اوّل: مخصّص منفصل لفظى

در اين جا دو نظريه وجود دارد:

نظريه اوّل (جواز تمسك به عام):

بهترين دليل براى جواز تمسك به عام در ما نحن فيه، دليلى است كه مرحوم آخوند در كفايه از جانب قائلين به جواز مطرح كرده است.
مستدلّ مى گويد: ما در اين جا با دو دليل مواجه هستيم كه هر كدام داراى ظهور مستقلّى مى باشند:
1ـ «أكرم العلماء» با توجه به اين كه مخصّص متّصلى همراه آن نيست، ظهور در عموم دارد و اصالة العموم در آن جريان پيدا مى كند، اصالة العموم حكم مى كند كه اكرام
(صفحه238)
هر عالمى لازم است، به گونه اى كه اگر دليل مخصّص در كار نبود، ما هيچ گونه حالت ترديد و شبهه اى در ارتباط با اكرام زيد عالم نداشتيم.
2ـ «لا يجب إكرام الفسّاق من العلماء» كه به صورت مخصّص منفصل است و در مورد مفاد خودش حجّيت دارد و مى گويد: اكرام عالم فاسق واجب نيست.
بين اين دو ظهور در ارتباط با «عالم فاسق» ابتداً تعارض وجود دارد. زيرا مقتضاى اصالة العموم اين است كه همه افراد علماء ـ حتّى عالم فاسق ـ اكرامشان واجب است. ولى «لا يجب اكرام الفسّاق من العلماء» وجوب اكرام عالم فاسق را نفى مى كند.
امّا وقتى نوبت به مرحله حجّيت مى رسد، با توجه به اين كه دليل خاص، اظهر از دليل عام است، ما در مورد اجتماعشان ـ يعنى عالم فاسق ـ دليل خاصّ را بر دليل عام مقدّم مى داريم. نتيجه اين مى شود كه اكرام عالم فاسق، وجوبى ندارد.
مستدلّ مى گويد: تا اين جا بحثى نيست كه دليل قوى در جايى كه بتواند پياده شود، بر اصالة العموم تقدّم دارد، امّا در موردى كه دليل خاصّ نتواند پياده شود، حجّيت نداشته و معارضى در مقابل اصالة العموم وجود نخواهد داشت و تمسك به اصالة العموم جايز خواهد بود. و ما نحن فيه از اين قبيل است. همان طور كه اگر در عالم بودن كسى شك داشته باشيم، نمى توانيم به «أكرم العلماء» و اصالة العموم مراجعه كنيم. اگر در فسق يك عالم هم شك داشته باشيم، نمى توانيم به «لا يجب اكرام الفسّاق من العلماء» تمسك كنيم، يعنى دليل مخصّص، نمى تواند در مورد «عالم مشكوك الفسق» پياده شود. به عبارت ديگر: در اين جا حجت اقوائى در مقابل اصالة العموم وجود ندارد، به همين جهت مانعى از تمسك به اصالة العموم نيست. و نه تنها مانعى وجود ندارد بلكه چاره اى غير از اين وجود ندارد، چون اصالة العموم در اين جا به عنوان يك حجّت ثابت و بدون رقيب است.(1)
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج 1، ص 342