جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه476)
آن را از ناحيه زمان، مقيّد مى كند.
اكنون مى گوييم: قانون گذار در شريعت اسلام، خداوند متعال است و بيانات ائمه (عليهم السلام) جنبه حكايت از قوانين الهى دارد و تقديم و تأخير در مقام خبر دادن از قانون، نمى تواند نقشى در زمينه نسخ داشته باشد، بلكه اين مقنّن است كه مى تواند قانون را نسخ كند.
از انضمام اين دو نكته نتيجه مى گيريم كه در جميع مواردى كه عامّ و خاصّ مطرح است، مسأله تخصيص در كار است و جايى براى نسخ وجود ندارد. و فرقى بين معلوم بودن تاريخ عامّ و خاصّ و مجهول بودن آن ـ كه مرحوم آخوند در ذيل كلامشان مطرح كرده اند ـ و تقدّم عامّ بر خاصّ يا تأخّر آن و وجود فاصله بين عامّ و خاص و عدم آن و حضور قبل از وقت عمل يا بعد از آن، وجود ندارد.
(صفحه477)

مقصد پنجم:


مطلق و مقيّد


(صفحه478)
(صفحه479)

تعريف مطلق

در تعريف مطلق اين گونه گفته شده است: «المطلق مادلّ على معنىً شايع في جنسه»،(1) يعنى مطلق عبارت از چيزى است كه دلالت مى كند بر معنايى كه آن معنا در جنس خودش شيوع و سريان دارد.
اين تعريف، در كلمات اصوليين ـ از جهت جامعيّت و مانعيّت ـ مورد بحث واقع شده است. ولى مرحوم آخوند معتقد است اين گونه تعاريف، از قبيل تعاريف حقيقى نيستند كه جامعيّت و مانعيّت در مورد آنها مطرح باشد، بلكه اين ها از قبيل «سعدانة نبت» و به عنوان تعريف لفظى (= شرح الاسم) مى باشند و مقصود از اين تعاريف اين است كه انسان آشنايى مختصرى با مدلول لفظ پيدا كند و لازم نيست همه افراد را در بر گرفته و همه اغيار را خارج كند. بنابراين ضرورتى ندارد كه پيرامون آنها بحث شود و اشكالات آنها مورد بررسى قرار گيرد.(2)
  • 1 ـ قوانين الاُصول، ج1، ص 321، مرحوم آخوند فرموده است: «عرّف المطلق بأنّه مادلّ على شايع في جنسه». كفاية الاُصول، ج 1، ص 376
  • 2 ـ كفاية الاُصول، ج 1، ص 376
(صفحه480)
اين بيان مرحوم آخوند را اگر چه ما نتوانيم به طور كلّى نفى كنيم ولى پذيرفتن يك مطلب در بعضى از موارد، به معناى پذيرفتن در تمام موارد نيست، مخصوصاً با توجه به اين كه:
اوّلاً: در تعاريف لفظيّه، وقتى ـ مثلاً ـ گفته مى شود: «سعدانة نبت»، اين جمله براى كسى گفته مى شود كه اطلاع ندارد آيا سعدانه نبات است يا جماد يا انسان يا حيوان؟ مثل بعضى از لغات كه ما هيچ آشنايى به معناى آن نداريم و هر گونه احتمالى در مورد آن مى دهيم. در اين جا تعريف لفظى مى آيد و اجمالاً معناى كلمه را مشخص مى كند، تا ذهن انسان به سوى معانى ديگر نرود. امّا كسى كه مى داند سعدانه از نباتات است، گفتن «سعدانة نبت» براى او فايده اى ندارد. بنابراين تعريف لفظى در شرايط خاصّى مطرح است و اين گونه نيست كه انسان بتواند هر جا بخواهد از تعريف لفظى استفاده كند.
در مانحن فيه، مسأله مطلق و مقيّد به آن اندازه ابهام ندارد كه تعريف شرح الاسم براى آن ذكر شود. هر كس وارد مباحث اصول شود، هر چند در همان مراتب اوليّه باشد، معنايى اجمالى از مطلق و مقيّد براى او معلوم است. پس وجهى ندارد كه ما اين تعريف را تعريف شرح الاسم بدانيم.
ثانياً: همان كسانى كه اين تعريف را مطرح كرده اند، در مقام اشكال در جامعيّت و مانعيّت اين تعريف برآمده اند. پيداست كه همه در مقام برخورد با اين تعريف، آن را به عنوان يك تعريف حقيقى شناخته اند. پس ما اگر چه در بعضى از موارد تعريف لفظى را بپذيريم ولى اين بدان معنا نيست كه هر جا تعريفى مطرح شد و جامعيت و مانعيّت آن مورد بحث قرار گرفت، فوراً ما راه فرارى پيدا كرده و با مطرح كردن تعريف لفظى، خود را از دايره اين بحث ها خارج كنيم. لذا خيلى بعيد است كه تعريفى با اين دقّت ـ اگر چه مناقشاتى هم در مورد آن شده است ـ را بر تعريف لفظى حمل كنيم.
بلكه ظاهر اين است كه اين تعريف، تعريف حقيقى است و بايد در مورد آن بحث كرد.