در:     
 

درس خارج فقه ـ كتاب الزكاة
مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى «قدس سره»

درس خارج فقه ـ كتاب الزكاة « دروس « صفحه اصلى  

 

 

 
20 19 18 17 16 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1
40 39 38 37 36 35 34 33 32 31 30 29 28 27 26 25 24 23 22 21
60 59 58 57 56 55 54 53 52 51 50 49 48 47 46 45 44 43 42 41
80 79 78 77 76 75 74 73 72 71 70 69 68 67 66 65 64 63 62 61
87 86 85 84 83 82 81
 
 
 

درس خارج فقه -زکاة / حضرت آية الله العظمى فاضل لنکرانى «مدظله العالى» / جلسه هفتاد وششم

بسم الله الرحمن الرّحيم

«و يقع الکلام في زکاة الغلات في مطالب: المطلب الاول يعتبر فيها أمران : الاوّل: بلوغ النصاب»

مرحوم امام (ره) مي فرمايد: در زکات غلات در چند مطلب بحث مي کنيم؛ اولين مطلب اين است که علاوه بر شرايط عمومي که در وجوب زکات معتبر بود، در زکات غلّات دو امر ديگر نيز معتبر است؛ نخستين شرط اين است که غلات بايد به نصاب خاصي برسد تا زکات در آنها واجب باشد و آن نصاب خاصّ پنج «وسق» است؛ امّا پنج «وسق» چقدر است؟ هر «وسق» شصت صاع است. بنابراين، پنج «وسق»، سيصد صاع خواهد بود. اگر غلات کسي به سيصد صاع برسد، زکات بر صاحب آن غلات واجب خواهد بود؛ امّا سيصد صاع چقدر است؟، مرحوم امام (ره) مي گويد يک صاع نه رطل عراقي و شش رطل مدني است؛ چرا که يک صاع عبارت از چهار مدّ است مدّ هم تقريبا يک چهارم صاع است، هر مد عبارت از دو و يک چهارم رطل عراقي و يک و نيم رطل مدني است؛ در نتيجه نصاب زکات غلات دو هزار و هفتصد رطل عراقي خواهد بود؛ امّا رطل عراقي چقدر است؟ پاسخ مي دهند از نظر وزن يک رطل عراقي صد سي درهم است که معادل با نود و يک مثقال شرعي و 86 و يک چهارم مثقال صيرفي مي باشد و اگر بخواهيم مي توان مقدار زکات غلّات را که معمول بوده محاسبه کرد؛ هر حقة النجف، نهصد و سي و سه مثقال صيرفي است و بالاخره بر اساس کيلو گرم رايج در زمان ما، نصاب زکات غلات تقريبا چهل و هفت کيلو و دويست و هشت گرم خواهد بود. مرحله نصاب همين مقدار است که اگر مقدار غلات کسي زائد بر اين نصاب شد، پرداخت زکات واجب است؛ امّا اگر غلات کسي ناقص از نصاب شد زکات واجب نيست؛ همان طور که در نصاب هاي پيشين هم گفتيم. مثلاً در مورد نصاب گوسفند گفتيم که اگر کسي داراي سي و نه گوسفند باشد، زکات بر وي واجب نيست.

به هر صورت، اگر غلات کسي زائد بر نصاب باشد در همه غلات وي، زکات واجب است؛ نه اينکه تنها در آن مقدار زائد زکات واجب باشد. همان طور اگر تعداد گوسفندان کسي از سي و نه گوسفند به چهل و يک گوسفند مي رسيد واجب بود که زکاتش را بپردازد. به هر صورت در اين مسأله رواياتي وارد شده که بعضي از آن روايات را مطرح مي کنيم. در ابواب زکاة الغلات، حديث اول (صحيحه سعد بن سعد الاشعري) مي خوانيم: قال سألت ابا الحسن عن أقل ما تجب فيه الزکاة من البرّ والشعير والتمر والزبيب فقال خمسة أوسق؛ وسق النبي فقلت کم الوسق؟ قال ستون صاعا ً قلت وهل علي العنب زکاة أو أنما تجب عليه اذا سيّره زبيبا ً قال نعم اذا خرّسه اخرج زکاة. در اين روايت، جمله «وهل علي العنب زکاة» سؤال از مطلق عنب است راوي مي پرسد: آيا بر انگور هم زکات واجب است؟ امام (ع) پاسخ مي دهند: وقتي که عملا و در خارج کشمکش شد، زکات واجب خواهد بود؛ «قال نعم اذا خرسه اخرج زکاته» آيا از اين تعبير امام (ع) استفاده مي کنيد که ما دو نوع انگور داريم يا از اين استفاده مي کنيم که انگور دو حالت دارد تا زماني که انگور است زکات در آن واجب نيست و وقتي که به کشمکش تبديل شد در آن واجب است راوي از مطلق عنب است نه يک عنب خاصي، مي پرسد آيا مطلق عنب زکات دارد يا زکات ندارد در هيچ يک از ادله وجوب زکات و اموري که زکات در آنها واجب است عنوان عنب وجود ندارد رواياتي وارد شده که رسول خدا امور متعلق زکات را در نه چيز منحصر کرد يکي از آن نه مورد گندم و جو است و همچنين تمر و زبيب، از اين عبارت که مي فرمايد «وهل علي العنب زکاة» . او انما تجب عليه اذا سيره زبيبا ً» استفاده مي شود که ما براي عنب دو حال مي توانيم تصوير بکنيم در يک حال اصلا زکات واجب نيست و در يک حال هم زکات واجب است خلاصه آيا اين روايت دو حال را براي عنب بيان مي کند يا اينکه مي گويد عنب دو گونه داريم بعضي  از عنب ها هست که صلاحيت مويز شدن در آنها نيست و بعضي از عنب ها هست که در آنها صلاحيت مويز شدن تحقق دارد.

ناگفته نماند که مسأله اوان تعلق زکات با مسأله حال تعلق زکات فرق مي کند؛ در اين بحث تعلّق زکات کاري نداريم؛ مثلاً برخي در اوان تعلّق زکات به گندم وجو مي گويند حين بدو الصلاه بعضي ديگر مي گويند عند الاحترار أو الاصفرار اوان تعلق زکات است؛ اما پرسش فعلي اين است که اگر کسي گندم کاشت و مثلاً ده روز مانده بود به اينکه اين گندم ها را درو بکند اتفاقا ً يک حريقي واقع شد و تمام گندم هاي اين شخص سوخت، بر چنين کسي واجب است زکات گندم ها را بدهد؛ چرا که فعليت گندم منجر به فعليت گندم منجر به لزوم پرداخت زکات مي شود.

به هر صورت آنچه که از امور نه گانه اي است که زکات به آن متعلق شده مويز است نه عنب، در هيچ يک از رواياتي نقل شده اند ديده نمي شود که عنب متعلق زکات قرار گيرد .

در مورد روايت سعد بن سعد الاشعري نيز مي گوييم مقصود سائل از سوال اين است که در چه نوعي از عنب زکات واجب است؟ در جواب، امام (ع) دو حالت تصوير مي کند بعضي از عنب ها اصلاً صلاحيت مويز شدن ندارند؛ امّا بعضي از عنب ها صلاحيت زبيب شدن دارند؛ اگر حالت خشکي برايشان پيدا شد عنوان مويزي پيدا مي کنند.

ظاهر روايت اين است که بين اين دو حال تفصيل مي دهند؛ چرا که سوال سائل از طبيعت عنب است نه از نوع عنب، سوال از طبيعت کرده الف و لام در «العنب» هم الف و لام طبيعت است الف و لام جنس است به اصطلاح اصولي راوي مي پرسد آيا بر جنس عنب زکات واجب است؟ امام (ع) درجواب مي گويد نعم؛ با توجه به اينکه در جنس عنب بما هو عنب زکات واجب نيست، ما بايد دو حال فرض بکنيم که اگر حالت عنبيت محفوظ ماند و حالت زبيبيت اصلا پيش نيامد و عنوان زبيبي پيدا نکرد زکات در آن واجب نيست به خلاف عنبي که خشک شده و عنوان مويزي پيدا کرده که زکات در آن واجب مي باشد.