در:     
 

درس خارج فقه ـ كتاب الزكاة
مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى فاضل لنكرانى «قدس سره»

درس خارج فقه ـ كتاب الزكاة « دروس « صفحه اصلى  

 

 

 
20 19 18 17 16 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1
40 39 38 37 36 35 34 33 32 31 30 29 28 27 26 25 24 23 22 21
60 59 58 57 56 55 54 53 52 51 50 49 48 47 46 45 44 43 42 41
80 79 78 77 76 75 74 73 72 71 70 69 68 67 66 65 64 63 62 61
87 86 85 84 83 82 81
 
 
 

درس خارج فقه -زکاة / حضرت آية الله العظمى فاضل لنکرانى «مدظله العالى» / جلسه هفتاد و هفتم

بسم الله الرحمن الرّحيم

مسأله يک:«المدار في بلوغ النصاب ملاحظة حال الجفاف، و ان کان زمان التعلق قبل ذلک، فلو کان عنده خمسة أوسق من الرطب، (رطب يعني خرماي تازه) لکن ينقص عنها حال الجفاف، فلا زکاة، حتي أنّ مثل البربن و شبهه ممّا يؤکل رطباً (معمولا که حالت تمري برسد ) إنّما تجب الزکاة فيه اذا بلغ النصاب تمرا ً، وإن قلّ التمر منه، ولو فرض عدم صدق التمر علي يابسه لم تجب الزکاة»

اگر خرمايي از حالت رطبي خارج بشود و به حالت جديدي برسد اگر بر آن حالت جديد عنوان تمري صدق نکند، اصلاً زکات واجب نيست؛ و اگر مقدار حالت تمري خرما کمتر از حالت رطبي اش باشد، چون در زکات حالت تمري معيار محسوب مي شود، مقدار خرما از نصاب خواهد بود؛ و در نتيجه زکات واجب نيست. اين عبارت را امام بزرگوار در وسيله دارد؛ مرحوم سيد يزدي هم تقريبا شبيه به همين مسأله را عنوان کرده که ملاک در بلوغ نصاب ملاحظة حال الجفاف در خرما مي باشد. در ادامه مرحوم امام (ره) تعليلي را ذکر مي کنند و مي گويد: تا زماني که حالت جفاف تحقّق پيدا نکند، اصلاً عنوان متعلق زکات تحقق پيدا نمي کند. در عبارت مرحوم سيد يزدي در عروه کلمه عنب آمده با اينکه در آن اموري که متعلق زکاتند عنب واقع نشده و از روايات استفاده مي شود که متعلق زکات منحصر به آن امور نه گانه است و غير آن امور هر چند تغذي به آنها متعارف و معمول باشد متعلّق وجوب زکات نيستند در زماني که از امام عليه السلام سؤال شد که آيا در برنج امروزه غالبا ً تغذي به آن تحقّق پيدا مي کند يا لا اقل در اغلب بلاد تحقق دارد، زکات واجب نيست؛ امام (ع) اعتراض کردند و گفتند اين چه سؤالي است که مي پرسي؟! من مي گويم رسول خدا وجوب زکات را در نه چيز منحصر کرده و شما مي آييد در مورد برنج سؤال مي کنيد؛ در حالي که برنج جزء آن نه چيزي نيست که رسول خدا بيان کردند.

به هر صورت، مرحوم سيد با اينکه معتقد در چيزي علاوه نه چيزي که در روايات منقوله از نبي وارد شده اند زکات واجب نيست و در آن روايات هم ذکري از عنب به ميان نيامده است بااين وجود مرحوم سيد در اينجا مي فرمايد که زمان تعلق با زمان وجوب اداء دو تاست چرا؟ لصدق العنب؛ مناسب است از ايشان سؤال شود که در بحث امور متعلق زکات مسأله عنب مطرح نبوده عرض کردم از آن روايات نبوي هم تعبير به روايات حاصره مي کنند يعني رواياتي که متعلق زکات را در همان نه چيز منحصر مي کنند به هر صورت اين اشکال مطرح است مرحوم سيد اين کلمه عنب را از کجا آورده؟ اگر عنب از امور متعلق زکات بود سزاوار بود که شما در همان امور متعلق زکات نام عنب را هم بياوريد چرا در آنجا هيچگونه صحبتي از عنب در کار نيست ولي اينجا مي گوييد لصدق العنب اين عنوان عنب از کجا در آمده است.

بعضي بزرگان در شرحي که بر عروه در باب زکات دارند، مطلبي فرموده اند ايشان مي فرمايد: که در خصوص عنب از بعضي از روايات استفاده مي شود که عنب جزء چيزهايي است که زکات به آن تعلق مي گيرد البته اگر ما تنها به روايات حاصره نظر کنيم مي بايست مسأله عنب را از وجوب زکات خارج بدانيم ولي از برخي روايات ديگر استفاده مي گردد که عنب بما أنّه عنبٌ متعلق زکات است و اين از خصوصيات عنب است يعني وقت متعلق زکات همان موقعي است که اتصاف به عنبيت پيدا مي کند ولي بعد از عنب شدن بايد مويز هم بشود تا لزوم اخراج زکات از عنب کامل شود. ايشان به چند روايت استدلال مي کند و مي فرمايد اين روايات، هم از نظر سند معتبر است و هم از نظر دلالت؛ چرا که تقريباً دلالت روشني بر مدّعا دارند. اين روايات را بررسي مي کنيم تا ببينيم که چگونه از اين روايات استفاده مي شود که عنب بما أنّه عنب موضوع براي وجوب زکات است و از امور متعلق زکات است؟ همچنين از بعضي از کتب فتوائي ايشان نقل شده که کسي که داراي انگور است به هيچ وجه نمي تواند دست به انگور هايش بزند بدين جهت که اين انگور متعلق حق غير است و چون متعلق حق غير است نمي تواند بدون اجازه غير تصرفي در آن داشته باشد البته اين مطلب خلاف سيره مستمره بين متشرّعه است؛ براي اينکه در ميان متشرعه اين گونه نيست که انهايي که باغ انگور داشته باشند به مجرد اين که انگور هايشان رسيد دست به اين انگور ها نزنند حتي زن و بچه شان را هم از استفاده از انگورها ممنوع بکنند؛ چرا که اين انگورها متعلق زکات است و فقرا در اين انگورها شريک هستند و نمي شود در چيزي که متعلق حق فقراست . بالاخره ايشان اين گونه فتوا داده و در شرح عروه هم توضيح مفصلي در اين رابطه ذکر مي کنند به هر صورت عمده در اين بحث چندين روايت است بايد اين روايات را بررسي کنيم تا ببينيم که آيا از اين روايات استفاده مي شود که عنوان عنب با ساير چيزها فرق مي کند و خصوصيتي دارد که به علت آن خصوصيت عنب عنوان عنبي متعلق زکات است يا نه.

در ابواب زکات غلات روايت اول روايت صحيحه اي است: محمد بن يعقوب کليني عن عدة من اصحابنا عن أحمد بن محمد عن البرقي عن سعد بن سعد الاشعري قال سألت أبا الحسن عليه السلام عن أقل ما تجب فيه الزکاة من البرّ والشعير والتمر والزبيب فقال خمسة أوساق بوصف النبي فقلت کم الوسق قال ستون صاعاً؛ بنابراين، تا به سيصد صاع نرسد، زکات بر آن واجب نيست؛ ولي عناويني که مي شمرد برّ و شعير و تمر و زبيب است و نامي از عنب تا اين بخش از روايت مطرح نيست امّا در پايان روايت راوي سؤال مي کند: قلت و هل علي العنب زکاة أو إنّما تجب عليه اذا سيّره زبيبا ً قال نعم اذا خرسه اخرج زکاته سوال راوي اين است که عنب باطلاقه و با الف و لام جنس يعني طبيعت عنب متعلّق زکات هست و در نتيجه عنب هم رديف آن چهار چيزي است که شما بيان کرديد يا اينکه زماني در عنب زکات واجب است که به زبيب تبديل شود؛ آيا از پاسخ امام اين گونه استفاده مي شود که يکي از عناويني که متعلق زکات قرار گرفته عنب است و عنب را هم رديف برّ و شعير و تمر و زبيب قرار بدهيم يا اينکه از اين روايت استفاده مي شود که بعد از آنکه عنوان زبيبي پيدا کرد زکات در آن واجب خواهد بود؟ ايشان پاسخ امام (ع) را اين گونه معنا مي کند عنب هم زکات دارد و يکي از عناوين متعلق زکات عنب است امّا براي ادائش بايد تا زمان تحقق عنوان زبيبي صبر بکند که اگر در آن زمان همين شرط نصاب در آن تحقق داشت زکات را بايد از زبيب بپردازد ايشان پاسخ امام (ع) را به اصل وجوب زکات در عنب برگردانده اند و نتيجه گرفته اند که وجوب زکات در عنب مسلم است اما وقت ادائش زماني است که حالت زبيبي پيدا بکند.

به نظر ما، امام (ع) اين مطلب را نمي گويد راوي مي پرسد آيا بر جنس عنب زکات واجب است همان گونه که در جنس برّ و شعير و تمر و زبيب زکات واجب بود آيا در حقيقت يک عنوان پنجمي غير از آن عناوين اربعه وجود دارد که زکات به آن تعلق بگيرد.