جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 133 )

وظيفه دارند حاكم را وسيله سوءاستفاده قرار ندهند و با نام و عنوان حاكم، زورگويى و چپاول گرى را پيشه خود نسازند; ولى اگر چنين حركتى را شروع كردند، حاكم به حكم اسلام مكلّف است براى پاسدارى از عدالت اجتماعى و طرفدارى از حقوق مستضعفان، با گرايش هاى نادرست آنان برخورد قاطع و جدّى داشته باشد و با قطع كردن ريشه ها و عوامل سوءاستفاده، از بى عدالتى، خودكامگى، چپاولگرى و بى انصافى اين قبيل حاشيه نشينان جلوگيرى نمايد:

ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الاَْحْوَالِ.

وَ لا تُقْطِعَنَّ لاَِحَد مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْب أَوْ عَمَل مُشْتَرَك يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ اْلآخِرَةِ.

همچنين فرماندار را نزديكان و خويشانى است كه به خودسرى و گردن كشى و دست درازى [به مال مردم] و بى انصافى در خريد و فروش با آنان خو گرفته اند. تار و پود ايشان را با از بين بردن موجبات آن روش هاى نكوهيده، برانداز!

و به كسى از اطرافيان و خويشاوندانت، زمينى واگذار مكن و به هيچوجه اجازه مده [آنان] مزرعه اى بستانند كه با تسلط بر آن مزرعه، موجبات زيان همسايگان را (از قبيل تجاوز به آب و يا تحميل كارهايى كه بايستى به طور شركت انجام دهند)، فراهم

( صفحه 134 )

آورند و هزينه كشتزار اينان بر روستاييان تحميل شود. در اين صورت، سودش براى آنان و بدنامى و سرزنش آن در دنيا و آخرت از آنِ تو خواهد بود.

در اين جملات، حضرت روى برخى از اسباب و عوامل سوءاستفاده انگشت گذارده است و به خوبى نشان داده كه چگونه خويشاوندان و حاشيه نشيان حاكم با توسل به عناوين مختلف، به چپاول و غارت اموال ديگران دست مى زنند و از اين كه مِلك آنان در نزديكى مِلك مستضعفى قرار گرفته است، ملك ديگران را تصاحب مى كنند و از انجام كارهايى كه مشتركاً بايستى انجام شود، طفره مى روند.

مساوات در برابر قانون

يكى از اصول مهم و حياتى در قوانين اسلام، اصل مساوات و برابرى تمام افراد، در مقابل قانون است. بر اساس اين اصل، شارع مقدس مجازات هر جرمى را براى همه افراد به طور مساوى مقرّر داشته است و تمام انسان ها بدون در نظر بودن مقام و شخصيت و موقعيت اجتماعى شان و بدون ملاحظه دوستى و فاميلى و... براى جرم يكسان، به كيفر يكسان خواهند رسيد و هيچ مسأله اى مانع از اجراى مساوات نخواهد شد.

على (عليه السلام) با همين ديد خطاب به مالك اشتر مى فرمايد:

وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِكَ مَحْمُودَةٌ.

( صفحه 135 )

و هميشه حق و عدالت را گرچه بر نزديك و دور باشد اجرا كن و در اين راه بردبار و شكيبا باش و عملت را به حساب خدا بگذار، اگرچه از به كار بردن حق به خويشان و نزديكانت زيان برسد. و هميشه به عاقبت حق بينديش، زيرا كه پايان حق، ستايش انگيز است.

اطلاع رسانى و توجيه اصولى مسائل

اسلام اعتماد متقابل مسؤولين و مردم به يكديگر را يكى از اركان حياتى حكومت مى شناسد و معتقد است كه حاكم و مردم، بدون چنين اعتمادى قادر به ادامه حيات اجتماعى نخواهند بود. همان طور كه حاكم بايد نسبت به مردم، اعتماد و حسن ظنّ داشته باشد، ضرورى است كه مردم نيز نسبت به حاكم اعتماد و حسن ظنّ داشته باشند. از اين رو هرگاه مسائلى بر مردم مشتبه شد [و احتمال دادند جريان سوئى انجام گرفته است] و در اطراف عزل ها، نصب ها، قراردادها و... سؤالى برايشان مطرح گرديد، حاكم وظيفه دارد تا مردم را در جريان قرار دهد و با توجيه اصولى و منطقى، اذهان امت اسلام را روشن، اعتمادشان را جلب و ابهام شان را مرتفع سازد:

وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ.

اگر مردم درباره تو گمان بد بردند، عذر و دليلت را آشكارا برايشان مطرح كن و سوءظنّ مردم را از اذهانشان دور نما; زيرا

( صفحه 136 )

اين شيوه، درباره خود تو رياضت و براى رعيت، لطف است و مرحمت; و اين عذرخواهى وسيله اى خواهد بود كه حقّ و عدالت را به آنان بياموزى و به پيروى از حق وادارشان سازى.

از اين جملات، نتايج حياتى توجيه منطقى و اصولى مسائل نيز به شرح زير روشن مى شود:

1. زمامدارى كه خود را ملزم به توجيه مسائل در مقابل مردم بداند، در واقع تفوّق و برترى مردم را نسبت به خود پذيرفته است.

اين بينش [و به عبارت ديگر اين نوع برخورد با مردم] باعث
خواهد شد كه والى بر نفس خودش تسلّط پيدا كند و با اين تسلّط ـ كه
خود نوعى رياضت است ـ بتواند با بدى ها و هواهاى خود و ديگران
مبارزه نمايد.

2. توجيه اصولى مسائل موجب مى شود كه مردم با حق آشنا شوند و خود را ملزم به رعايت حق و عدالت بدانند و از اجرا شدن آن ناخشنود نباشند.

صلح و زندگى مسالمت آميز

آيين الهى اسلام بيش از هر چيز انسان ها را به صلح و سازش و زندگى مسالمت آميز دعوت مى كند و با شعار «اَلصُّلْحُ خَيْرٌ»(1) صلح را به عنوان يكى از مهم ترين اهداف عاليه خود مطرح مى سازد.

در ضمن سياست خارجى و داخلى اسلام را بر اساس زندگى


  • 1 . آشتى، نيكوست.

( صفحه 137 )

مسالمت آميز استوار تنظيم مى كند، و هميشه و در همه جا در پى آن است كه در جهان صلح و آرامش برقرار باشد.

مطابق اين اصل، هر گاه از جانب دشمن، صلح و آرامش پيشنهاد شود، حاكم اسلامى (با شرايطى كه بيان خواهد شد) موظّف است از صلح استقبال كند و جنگ را متاركه نمايد.

اكنون كه با اين سياست كلّى اسلام آشنا شديم، ببينيم آيا صلح در همه جا و در همه حال و بدون قيد و شرط، مورد پذيرش اسلام قرار گرفته يا اين كه پذيرش صلح از شرايط خاصى برخوردار است؟ به اجماع همه فقهاى شيعه ـ رضوان الله تعالى عليهم اجمعين ـ شرط اساسى، تن دادن به صلح اين است كه سازش به نفع اسلام و به سود مسلمانان باشد. اگر صلح به ضرر اسلام و موجب ضعف مسلمانان باشد، تن دادن به چنين صلحى روا و جايز نيست. بر همين اساس على (عليه السلام) مى فرمايد:

وَ لا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ و لِلَّهِ فِيهِ رِضًا فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ وَ أَمْناً لِبِلادِكَ وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ.

صلحى را كه دشمن بر تو عرضه كند و مطابق رضاى خدا باشد، ردّ مكن; زيرا صلح موجب آسايش لشكريان و آسودگى خاطر تو و ايمنى كشور خواهد بود. اما بعد از آشتى و سازش، سخت بر حذر و بيدارباش; چه بسا پيشنهادهاى صلح براى اغفال طرف است. بنابراين بهتر است احتياط را از دست ندهى و خوشبينى را در اين سازش مورد اتّهام قرار ده.