جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 113 )

صَالِحِ الاَْخْلاقِ مِمَّنْ لا تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْكَ فِي خِلاف لَكَ بِحَضْرَةِ مَلاَ وَ لا تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمِّالِكَ عَلَيْكَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْكَ فِيمَا يَأْخُذُ لَكَ وَ يُعْطِي مِنْكَ وَ لا يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَكَ وَلايَعْجِزُ عَنْ إِطْلاقِ مَا عُقِدَ عَلَيْكَ وَ لا يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الاُْمُورِ فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَكُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ.

سپس در وضع معاونانت دقت كن و شايسته ترين ايشان را بر امور خود بگمار. نامه هاى محرمانه ات را كه متضمّن سياست ها و اسرار تو است به صالح ترين آنان از نظر اخلاق اختصاص ده! و او كسى باشد كه بعدها موقعيتش او را به خودپسندى نكشاند و هرگز در حضور مردم به مخالفت با تو نپردازد; در ارائه نامه هاى فرمانداران به تو و صدور پاسخ آنها بر اساس مصلحت تو غفلت نكند; چگونگى تنظيم پيمانها را بداند [و سستى به خرج ندهد] و اگر پيمانى به زيان تو بسته شده باشد، در بر هم زدن آن عاجز نباشد و نيز ارزش و موقعيت خويشتن را خوب بشناسد; زيرا هر كس ارزش خود را نشناسد، نمى تواند به ارزش ديگران پى ببرد، و به ناچار از برخورد با آنان مى هراسد.

ملاك هاى انتخاب در حكومت اسلامى

گفتيم از ديدگاه على (عليه السلام) خداگونه بودن بهترين معيار انتخاب معاون محسوب مى شود. حضرت، پس از بيان معيار گزينش معاون [و هر نوع انتخاب براى اعطاى مسؤوليت] ، مسأله ديگرى را نيز مطمح نظر قرار داده و با ژرف نگرى داهيانه اى كه خاصّ حضرتش مى باشد، از راز نهفته اى كه

( صفحه 114 )

از ويژگى و پيچيدگى وجود انسان سرچشمه مى گيرد، پرده بر مى دارد.

همه مى دانيم كسانى كه در مصدر امور قرار مى گيرند، دوستان زيادى پيدا مى كنند!! و عجيب است كه اين نوع دوستان اكثراً از اخلاق به ظاهر نيكو نيز برخوردار خواهند بود.

آرى، اينان گاهى به لباس زُهّاد در مى آيند و ثناگوى عُبّاد مى شوند; زمانى از شهامت و شجاعت دم مى زنند و رزم اسفنديار و رستم را به باد مسخره مى گيرند; روزى خود را از حاتم سخى تر مى پندارند و ساعتى خود را انديشمند قرن تصور مى فرمايند. در حالى كه اين گونه سخنان [و حركت هاى تصنّعى] ترفندها و نقشه هايى است كه فرصت طلبان مى كوشند از طريق آن، ذهن مصادر امور را به خود جلب نمايند و زمام كارها را به دست گيرند.

به همين دليل على (عليه السلام) به مالك توصيه مى كند كه شناخت هاى شخصى خود را ملاك انتخاب قرار ندهد، بلكه علاوه از معيار گذشته، موارد زير را نيز در نظر داشته باشد:

ثُمَّ لا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الاَْمَانَةِ شَيْءٌ وَ لَكِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ كَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً فَإِنَّ ذَلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ.

ديگر آن كه نبايد انتخاب معاونانت صرفاً روى خوش بينى و

( صفحه 115 )

اطمينان تو به آنان باشد; زيرا برخى از مردان با چاپلوسى و خوش خدمتى مى كوشند خود را نزد فرمانداران، با تدبير و وارسته و كاردان جا بزنند، حال آن كه در وراى اين چهره ها از درستى، امانت و دلسوزى خبرى نيست. پس آنان را با كيفيت همكارى شان با نيكان پيش از تو بيازماى و بهترينشان را كه در ميان مردم به راستى و پاكدامنى معروف اند و در مردم اثر بهترى داشته اند، برگزين; زيرا اين امر، دليل بر پيروى تو از فرمان خدا و امام تو خواهد بود.

تقسيم كار و تعيين مسؤول

پيش از اين گفتيم كه تقسيم كار، امرى ضرورى و تفكيك قوا از مهم ترين و اساسى ترين كارهاى حاكم اسلامى است.

امام (عليه السلام) در اين بخش، ضمن يادآورى تقسيم كار، مالك را به تعيين مسؤول مشخص براى هر كار و ويژگى آن مسؤول سفارش مى دهد و مى فرمايد: مسؤولى كه در رأس يك جريان قرار مى گيرد، بايد چنان قدرتى داشته باشد كه بزرگى و عظمت كار بر وى چيره نشود و پيچيدگى امور، دچار پراكندگى و حيرت او نسازد; چرا كه در نهايت، همه اين عيوب به حساب والى و فرماندار گذاشته خواهد شد:

وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ لا يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا وَ لا يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا وَ مَهْمَا كَانَ فِي كُتَّابِكَ مِنْ عَيْب فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَهُ.

براى هر يك از كارهايت، مسؤولى انتخاب كن; مسؤولى كه

( صفحه 116 )

اهميت كار درمانده اش نكند و زيادى و تنوع آن به پراكندگى و حيرت دچارش نسازد. و هرگاه در معاونانت عيبى باشد و تو تغافل كنى، مردم آن را به حساب تو خواهند گذاشت.

تجّار و پيشهوران و كارگران

هرگاه تجارت وسيله اى براى بهروزى و بهبودى زندگى و تأمين نيازمندى هاى انسان باشد و در جهت سامان دادن وضع عمومى مردم و گشودن راه خدا به روى آنان، به كار گرفته شود، خوب و پسنديده و مورد تشويق اسلام است; ولى اگر تجارت و پيشه [و به عبارت ديگر مال اندوزى] به صورت هدف زندگى درآيد و پلى براى تجمّلى و فخرفروشى به ديگران باشد، از نظر اسلام، مذموم و ناپسند و مايه بدبختى و شقاوت انسان خواهد بود.

در اين بخش از بيانات مولا (كه متن آن را بعداً خواهيم خواند)، مقصود از تجّار و صنعت گران قشرهايى هستند كه تجارت و صنعت را هدف زندگى نمى دانند، بلكه اين نوع تلاش را وسيله تأمين معاش و سر و سامان دادن به وضع جامعه و تعالى بخشيدن به حركت عاليه انسان مى شناسند. در فرهنگ اسلام، تجارت با اين ديد، مورد تشويق قرار گرفته است.

بر همين اساس على (عليه السلام) نيز خطاب به مالك اشتر مى فرمايد:

ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً الْمُقِيمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ وَ جُلاَّبُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ فِي

( صفحه 117 )

بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ وَ سَهْلِكَ وَ جَبَلِكَ وَ حَيْثُ لا يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لا يَجْتَرِءُونَ عَلَيْهَا فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لا تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لا تُخْشَى غَائِلَتُهُ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلادِكَ.

ديگر آن كه درباره [تجّار] و صاحبان صنايع، وصيت مرا بپذير و تو نيز درباره آنان به نيكى سفارش كن! چه آنها كه در شهرها مقيم اند و چه آنها كه با كالاهايشان در گردش اند و چه كسانى كه نيروى جسمى خود را به كار گرفته اند [و داراى هنر مى باشند] ، زيرا اينها منشأ سود و اساس رونق زندگى هستند و نيازمندى هاى مردم را از شهرهاى دور و دراز، از طريق دريا و صحرا و راه هاى هموار و كوهستانى و نقاطى كه مردم نمى روند و جرأت رفتن ندارند، فراهم مى كنند. پس آنان مايه آشتى و محبت و صفاى اند و ترس ضرر و خطر درباره آنها نمى رود. و جوياى احوال ايشان باش و به كارهاى آنها رسيدگى كن; چه آنان كه در حضور تو هستند و چه آنهايى كه در شهرهاى ديگر اقامت دارند.


محدوديت هاى تجارت

اسلام در عين حال كه تجارت را آزاد مى داند و تجّار را مورد تشويق قرار مى دهد، براى به دست آوردن سود، محدوديت هايى قائل شده و احكام و آداب به خصوص براى تجارت وضع كرده است و با شعار «اَلْفِقْهُ ثُمَّ المَتْجَر»(1) اعتقاد دارد كه تجّار بايستى قبل از تجارت، آداب داد و ستد


  • 1 . الكافى، ج 5، ص 150.