جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 141 )

براى هر فرد انسان آن چنان كرامتى قائل است كه كشتن يك فرد را در حكم كشتن همه انسان ها و احياى يك فرد را در حكم احياى همه انسان ها مى داند:

إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَة وَ لا أَعْظَمَ لِتَبِعَة وَ لا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَة وَ انْقِطَاعِ مُدَّة مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَم حَرَام فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ.

از خونريزى ناحق دورى كن; زيرا هيچ چيز بدتر از خونريزى ناحق خشم و غضب خداوند را بر نمى انگيزد و نعمت [الهى] را از كف بيرون نمى برد و عمر را كوتاه نمى كند; و خداوند در روز قيامت به اول چيزى كه رسيدگى مى كند، قتل نفس است. پس برقرارى حكومتت را با ريختن خون حرام استوار مكن; زيرا ريختن خون حرام از امورى است كه حكومت را ضعيف و سست مى گرداند، بلكه آن را از بين مى برد و به ديگرى منتقل مى كند.

نتيجه خونريزى و ضرورت اجراى حدّ قصاص

وَ لا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ لاَِنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإ وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ أَوْ سَيْفُكَ أَوْ يَدُكَ بِالْعُقُوبَةِ فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً فَلا تَطْمَحَنَّ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.

( صفحه 142 )

تو درباره قتل عمد در درگاه خداوند و نزد من عذر و بهانه اى ندارى; زيرا كيفر آن قتل است; اما اگر مرتكب خطايى شدى و تازيانه ات، يا شمشيرت و يا دستت برخلاف نيّت و اراده ات در شكنجه دادن زياده روى كرد، چون مشت زدن و بالاتر از آن هم كشتنى است، در اين صورت غرور بر تو غلبه نكند و از اداى خون بهاى مقتول به ورثه او سرباز نزنى.

از اين بيان مولا، دو نكته اساسى روشن مى شود:

1. از ديدگاه على (عليه السلام) بزرگ ترين اثر وضعى خونريزى ناحق، زوال قدرت و از بين رفتن دولت و حكومت است. تاريخ ستمشاهى منحوس دودمان پهلوى، بهترين گواه اين بينش علوى است و همه امت اسلامى ايران مشاهده كردند كه چگونه دودمان كثيف پهلوى به واسطه خونريزى ها و خونخوارى ها به زباله دانى تاريخ انداخته شد و نامى جز ننگ و نفرت برايشان باقى نماند.

2. حيات و زندگى مسالمت آميز انسان ها در سايه اجراى قصاص تحقق پيدا مى كند.

از اين رو، على (عليه السلام) به مالك گوشزد مى كند كه در صورت ارتكاب قتل عمد، قصاص خواهد شد و هيچ گونه گذشتى (حتى از مالك) در كار نخواهد بود.

در قتل هاى غير عمد نيز، حاكم وظيفه دارد با پرداخت ديه، رضايت اولياى دم را تحصيل نمايد.

( صفحه 143 )

درمان اعجاب و خودپسندى

يكى از مسائل [اخلاقى كه در رابطه با مسؤولان و زمامداران جنبه اجتماعى پيدا مى كند] مسأله خودپسندى، خودبينى و خودمحورى است.

بهترين روش درمان استكبار اين است كه انسان رابطه خود را با خداى خود، مطمح نظر قرار دهد و ناچيزى خود را در برابر غنّىِ بالذّات به دقت ارزيابى كند و ببيند آيا با اين همه فقر و ناچيزى و نادارى، دم از خودمحورى و خودپسندى زدن ابلهانه و احمقانه نيست؟ و مگر نه اين است كه خداوند مى فرمايد: «اَلْكبرِياءُ رِدايى»(1) (كبر و بزرگى جامه مخصوص من است) و مگر نه اين است كه انسان متكبّر مى خواهد در اين حد، خود را بسان خداوند تصوّر كند؟ و آيا اين شرك خفى نيست؟!

آرى، همين است كه على (عليه السلام) را وادار مى كند تا مالك را از عاقبت شوم استكبار برحذر دارد:

وَ إِيَّاكَ وَ الاِْعْجَابَ بِنَفْسِكَ وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُكَ مِنْهَا وَ حُبَّ الاِْطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَكُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ.

وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِْحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ.


  • 1 . مستدرك الوسائل، ج 12، ص 31.

( صفحه 144 )

از خودپسندى و اطمينان داشتن به چيزى كه از آن خوشت مى آيد و نيز از ستايش و تعريف مردم برحذر باش; زيرا در اين حالت ها شيطان فرصتى مى يابد و نيكى هاى نيكوكاران را محو و نابود مى كند.

برحذر باش از اين كه با احسانى كه به رعيت مى كنى، منّتى بر سر آنان بگذارى و يا كارى كه برايشان انجام مى دهى، زيادتر از اندازه، آن را به رخشان بكشى و بزرگ جلوه دهى و يا اگر وعده اى به آنان مى دهى، از آن سرپيچى و تخلّف نمايى; زيرا منّت، احسان را باطل و بى پاداش مى گرداند و زيادتر از اندازه جلوه دادن، نور حقيقت را از بين مى برد و خلف وعده، خشم و غضب خدا و مردم را افزايش مى دهد. خداوند متعال مى فرمايد: «خداوند از قولى (منظور هر گونه قول دادن است) كه مى دهيد و بدان عمل نمى كنيد سخت غضبناك خواهد شد.»

در اين كلمات، حضرت پس از بيان زشتى استبكار، سه مطلب اساسى ديگر را نيز مورد عنايت قرار داده است:

1. حاكم اسلامى حقّ منّت گذارى به مردم را ندارد

اصولاً در تعاليم اسلامى منّت در همه جا محكوم است ـ چه منّت مردم به مردم و چه منّت دولت به مردم ـ; زيرا كه اوّلاً، انفاق و صدقه [و به عبارت ديگر كمك به ديگران]براى اين است كه فقرا از وضع دلخراش زندگى فقيرانه نجات پيدا كنند و با تأمين احتياجات مادّى، ناراحتى روحى شان برطرف گردد; در صورتى كه اگر به دنبال انفاق و بخشش، منّت بوده باشد، نه تنها اين هدف عملى نشده بلكه لطمه سنگين ترى بر

( صفحه 145 )

روح مستمندان وارد آمده است. ثانياً، آنچه كه دولت به عنوان خدمت ارائه مى دهد، انجام وظيفه است و نمى توان بر كسى منّت گذاشت. ثالثاً، انفاق و بخشش بايستى وجهه خدايى داشته باشد و منّت، حاكى از اين است كه عمل انجام شده براى خدا نبوده است. رابعاً، خداوند متعال كه حاكم على الاطلاق و صاحب همه قدرتها و نيروهاست، در بخشش اين همه نعمت هاى هستى (جز نعمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و نعمت اسلام) بر انسان ها منّت نگذاشته است و اگر انسانى در مقابل احسان به ديگرى منّت بگذارد، حاكى از اين خواهد بود كه براى خود استقلال قائل شده و نعمت را از آن خود مى داند; در صورتى كه به حكم «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِالله» مالك همه هستى، اوست و از اوست. (إنّا لله وَإنّا إلَيْهِ راجِعُونَ).

2. نتيجه خلف وعده حاكم اسلامى

در اسلام تخلّف از وعده در حكم بى دينى و بى ايمانى است. قرآن در همين زمينه مى فرمايد: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ الله و...» در مقابل، وفاى به عهد از نشانه هاى ايمان و پاى بندى به مسائل اسلامى است. اگر مسؤولى به مردم وعده اى بدهد و از آن تخلّف كند، علاوه بر اين كه مورد غضب خدا قرار خواهد گرفت، زيان اين تخلّف متوجه دولت خواهد شد ولذا شايسته است مسؤولان وعده هايى رامطرح كنندكه صددرصدمى توانندبه آن عمل نمايند و از دادن وعده هايى كه احتمال تخلّف از آن هست، پرهيز كنند.

3. مبالغه گويى شايسته حاكم اسلامى نيست

حقيقت و آنچه كه از حقيقت برخوردار است، از نورانيّت و روشنايى