جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 86 )

بودجه اى كه در اختيار دارد، بى دريغ به لشكريان اسلام ببخشد و طبيعى است كه رزمنده وقتى از جهت تأمين معاش و احتياجات خود و خانواده اش نگران نباشد، با تمركز فكر و قوّت قلب قدم به ميدان مى گذارد و يك دل و يك جهت با ديگران و تنها در انديشه هدف والاى الهى اش به جهاد و پيكار با دشمنان مى پردازد.

على (عليه السلام) مطالب فوق را در جملات ذيل خلاصه كرده است:

وَلْيَكُنْ آثَرُ رُءُوسِ جُنْدِكَ عِنْدَكَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِي مَعُونَتِهِ وَ أَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ بِمَا يَسَعُهُمْ وَ يَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِيهِمْ حَتَّى يَكُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ فَإِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ.

بايد برگزيده ترين سران سپاهت نزد تو كسى باشد كه به لشكريان در حدّ مواسات كمك كند و از امكانات خود بيشتر به آنان احسان نمايد به گونه اى كه ايشان و خانواده هايشان اداره شوند تا همه آنها تنها هدفشان جنگ با دشمن باشد; زيرا محبّت تو نسبت به آنان قلب هايشان را به تو متوجه و مهربان مى سازد.

استقرار عدالت، دوستى با مردم

هدف انبيا [بالاخصّ رسالت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)] استقرار عدالت و برقرار قسط در جامعه بشرى بوده است.

على (عليه السلام) نيز استمرار دولت و پايدارى يك نظام را در اجراى عدالت و استقرار قسط مى شناسد; و مالك را تشويق مى كند ضمن برقرارى عدالت با مردم نيز دوستانه عمل نمايد و دوستى اش را اظهار نمايد. بنابراين اگر

( صفحه 87 )

دولت و نظامى، استقرار عدالت و حاكميت قسط را شعار خود قرار دهد و در پياده كردنش موفق باشد آن دولت، لايق ماندن و قابل دوام و استمرار است، وگرنه دولتى كه هدفش ظلم و مقصدش استثمار و بهره كشى است، دولتى زودگذر و قابل زوال خواهد بود. طبيعى است مردمى كه تحت لواى دولتِ حق زندگى مى كنند، هميشه آرزوى بقا و حاكميّت هر چه بيشتر آن را دارند. برعكس، انسان هايى كه در زير چكمه هاى دولت ظالم به سر مى برند، هر آن، خواستار زوال آن و منتظر برچيده شدن بساط ظلم و ستم هستند:

وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ وإِنَّهُ لاتَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلاّ بِسَلامَةِ صُدُورِهِمْ وَلاتَصِحُّ نَصِيحَتُهُمْ اِلاّ بِحِيطَتِهِمْ عَلَى وُلاةِ الاُْمُورِ وَ قِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ.

بالاترين نورچشمىِ حاكمان، برقرار عدالت در همه بلاد و آشكار شدنِ علاقه رعايا نسبت به آنهاست. بى گمان دوستى مردم جز با پاكى دل هايشان نسبت به واليان آشكار نمى گردد و خيرخواهى شان در صورتى صحيح [و مفيد] خواهد بود كه با ميل خودشان گرداگرد زمامداران حلقه بزنند و حكومت آنها برايشان سنگينى نكند و طولانى شدن مدّت زمامدارى شان براى رعايا ناگوار نباشد; پس به آرمان هايشان ميدان بده.


ضرورت تشويق و تأثير آن در روحيه سپاه

يكى از مهم ترين نيازهاى روحى و معنوى رزمندگان نياز به تشويق و

( صفحه 88 )

تقدير از سوى والى و حكمران است زمامداران و مسؤولانى كه به اين نياز روحى ظريف، توجّه دارند، با تشويق و تقدير از رزمندگان از يك سو روحيه سلحشورى آنها را تقويت مى كنند و با دلگرمى دادن به آنان، بيش از پيش براى ايثار و فداكارى آماده و مجهّزشان مى سازند، و از سوى ديگر، اين قبيل تشويق ها باعث مى شود كه افراد كاهل و كم تلاش و مسامحه كار هم به خود آيند و مانند رزمندگان جانباز، با شور و شوق بيشترى قدم به ميدان مبارزه بگذارند و در راه اهداف والاى خود ترغيب به فداكارى شوند:

وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

هميشه [سپاهيان را] تشويق كن و كارهاى مهمى را كه انجام داده اند بر شمار! زيرا يادآورى كارهاى نيك شجاعان، سپاه را به حركت بيشتر وادار مى كند و آنان كه تنبلى مى كنند، به كار تشويق مى شوند. ان شاء الله.

آفت تبعيض

از ديدگاه على (عليه السلام) همان طور كه تشويق و قدردانى هاى به موقع، براى تقويت روحيه رزمندگان و استحكام اساس مديريّت اجتماعى امرى لازم و سازنده به شمار مى رود، رعايت عدالت ادارى در امر تشويق نيز اهميّتى فراوان و سرنوشت ساز دارد.

يك زمامدار شايسته بايد بداند كه هيچ آفتى مانند بى عدالتى و تبعيض

( صفحه 89 )

قائل شدن در ميان افراد، به يأس و دلسردى مردم و از هم پاشيدن اساس
اجتماع منجر نمى شود. به عبارت ديگر، در يك جامعه اسلامى هرگز نبايد ديده شود عده اى كه زحمات فوق العاده مى كشند و با ايثار و جانبازى تلاش مى كنند، كمتر از استحقاق خود تشويق و قدردانى ببينند، ولى در عوض، كسانى كه عمل چشمگيرى انجام نداده اند مورد لطف و محبّت زمامدار باشند و بيش از استحقاق و لياقت خود تشويق شوند. چنين امرى علاوه بر آن كه يك بى عدالتى آشكار و غيراسلامى است، ضربه مهلكى نيز بر پيكر جامعه وارد مى آورد و افراد تلاشگر را دلسرد و منزوى مى سازد و آنان را از ادامه شور و حرارت و ايثار و فداكارى باز مى دارد.

بنابراين، يك زمامدار لايق، همان گونه كه نبايد از تشويق افراد شايسته غفلت ورزد، مى بايست از تشويق هاى بيش از حدود و حقوق اشخاص نيز كه نشانه تبعيض و عدم رعايت عدالت است، خوددارى نمايد.

بر اين اساس، حاكم موظّف است كه تشويق و قدردانى از افراد را (بالأخص در نيروهاى مسلّح) با محاسبه اى دقيق و بر اساس كار و تلاش و لياقت اشخاص به عمل آورد و از دخالت دادن مقام و موقعيت، بزرگى وكوچكى، شهرت و گمنامى، ثروت و فقر و... خوددارى نمايد. با اين ديد، على (عليه السلام) نيز مى فرمايد:

ثُمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى وَ لا تَضُمَّنَّ بَلاءَ امْرِئ إِلَى غَيْرِهِ وَ لا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَةِ بَلائِهِ وَ لا يَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِئ إِلَى أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلائِهِ مَا كَانَ صَغِيراً وَ لا ضَعَةُ امْرِئ إِلَى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ مَا كَانَ عَظِيماً.

هر كس كه در هر كارى آزموده شده است، آن را به حساب

( صفحه 90 )

خودش بگذار; و زحمت و تلاش كسى را به ديگرى نسبت مده و ارزش خدمت او را كمتر از آنچه هست به حساب نياور; و بزرگى شخص موجب نشود كه كار كوچكش را بزرگ بشمارى، و نيز پستى كسى باعث نگردد كه خدمت پرارجش را كوچك به حساب آورى.

جايگاه قرآن و سنّت در جامعه اسلامى

در جامعه اسلامى قرآن و سنّت، جايگاهى رفيع و مقامى ارجمند دارند. اين رفعت مقام تنها جنبه شعارى و تقدّس ظاهرى قرآن و سنّت نيست، بلكه تقدّس عملى و به كارگيرى مفاهيم عاليه اين دو، و مرجعيت و حاكميت قرآن و سنّت در مسائل اسلامى است.

به عبارت ديگر، اوّلاً قرآن و سنّت منبع تمام مسائل اجتماعى، سياسى، اقتصادى و... محسوب مى شوند; ثانياً در هنگام اختلاف و تشتت آراء و مشخص نبودن حق از باطل، قرآن و سنّت معيار حق و سنجش صحيح از غلط است:

وَ ارْدُدْ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا يُضْلِعُكَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ يَشْتَبِهُ عَلَيْكَ مِنَ الاُْمُورِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِقَوْم أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ.

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الاَْمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ»

فَالرَّدُّ إِلَى اللَّهِ الاَْخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الاَْخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ.

مصيبت هايى كه برايت پيش مى آيد و امورى كه بر تو مشتبه