جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 39 )

يا عمد از آنها سر مى زند. پس همان طور كه تو [نسبت به گناهان خود] از خدا انتظار عفو و گذشت دارى، آنها را هم مورد عفو و گذشت قرار ده; زيرا تو از آنها بالاترى و بالاتر از تو كسى است كه به تو ولايت داده و از او بالاتر خداست و هم اوست كه از تو كفايت امر مردم را خواسته و بدين وسيله تو را مورد آزمايش قرار داده است.

مى بينيم كه چگونه حضرت با تقسيم بندى مردمان تحت حكومت، مالك را توصيه مى كند كه همه افراد جامعه را با يك نگاه و به طور مساوى مدّ نظر بگيرد و حقوق آحاد ملت را به طور يكسان و بدون كوچك ترين تبعيض در اختيار آنان قرار دهد.

انگيزه هاى فساد و آلودگى

از جمله «وَتَعْرِضُ لَهُمُ العِلَلُ» كه در جملات حضرت بيان گرديده است، به انگيزه ها و گرايش هاى آلودگى و گناه و خطا نيز پى مى بريم; چرا كه فساد و آلودگى در افراد انسانى، گرچه بعضاً به طور عمد و بر اساس شقاوت و... به منصه ظهور مى رسد، ولى در مواردى [كه كم هم نيستند]انگيزه ها باعث بروز و ظهور فساد و تباهى ها مى گردند. اگر فى المثل رواج فحشا و آلودگى افراد را به زنا در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه گرچه ضعف ايمان، خود باعث پيدايش زنا وزناكارى است، ولى نقش كمبودهاى عاطفى در خانواده ها و در ميان زن و شوهر و نيز بى توجهى به تفاوت هاى خصلتى و روحى و ازدواج هاى تحميلى و... را [كه هر يك انگيزه اى است براى گرايش به زنا]نبايستى فراموش كرد و آنها را ناديده گرفت.

( صفحه 40 )

خشونت با مردم در حكم جنگ كردن با خداست

در ديدگاه على (عليه السلام) خشونت با مردم و ستم بر بندگان خدا، جنگ با خدا تلقى مى گردد و ما در آينده خواهيم گفت كه عاقبت ستم كاران و ظالمان، شكست حتمى و سقوط دائمى آنان است; چرا كه هيچ قدرت مندى را ياراى مقابله با خالق جهان هستى [كه خود نيرودهنده همه قدرت مندان است] و هيچ حاكمى بى نياز از عفو و رحمت الهى نيست:

وَ لا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لا يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ وَ لا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ لا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْو وَ لا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَة وَ لا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَة وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً.

با خشونت نسبت به مردم، خود را در موضع جنگ با خدا قرار مده كه تو را نيروى مقاومت در برابر نقمت [و قهر] او نيست و از بخشايش و مهربانى او (خالق يكتا) بى نياز نيستى. هرگز از گذشت و بخشايش [نسبت به رعيت]پشيمان مباش و از كيفر دادن، احساس شادى به خود راه مده و به هيچ وجه در هنگام غضب كه [باعث اقدامات تند و بى مورد مى گردد و] ممكن است چاره و گريزگاهى بيابى، شتاب مكن.

ديكتاتورى

خصلت استكبارى و ديكتاتورى كه از خودباورى، خويشتن گرايى، تشخص طلبى، تفاخر و تفرعن نشأت مى گيرد، انسان را به خودكامگى و استبداد در رأى و تحميل عقيده مى رساند.

حاكمى كه داراى اين خصلت است و با اين روحيه، زمام حكومت

( صفحه 41 )

مسلمانان را در دست دارد، نه تنها در نهايت به زورمدارى، دروغ، حق كشى و ارعاب متوسل مى گردد; بلكه باعث ويرانى دين [و آيين مقدس اسلام] و بازگشت عزّت مسلمانان به ذلت، و سعادت آنان به شقاوت و بدبختى خواهد شد:

وَ لا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ.

مگو من اكنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت كردن; زيرا اين كار، عين راه يافتن فساد در دل، و ضعف در دين، و نزديك شدن به سلب نعمت [الهى] است.

استكبارزدايى

گفتيم كه ديكتاتورى از خويشتن گرايى، تشخّص طلبى، خودمحورى، تفاخر و تفرعن نشأت مى گيرد، و اكنون اضافه مى كنيم كه سرچشمه همه اينها جهل و نادانى انسان است; زيرا اگر انسان، ساخت جسمى و روحى خود را بشناسد و نسبت به عجز و ناتوانى خود در مقابل ذات مقدّس ربوبى آگاهى يابد و بداند آنچه داشته و دارد همه از او و به سوى اوست و «بِحَوْلِ الله اَقُومُ وَاَقْعُدُ»، از تفرعن و طغيان خود دست بر مى دارد و از سركشى هاى خويش احساس شرم مى كند. على (عليه السلام) براى اين كه مالك را به خويشتن انديشى وادارد و موقعيت و مقامش را در برابر عظمت و جبروت كبريايى خداوند سبحان گوشزد نمايد، مى فرمايد:

وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لا تَقْدِرُ

( صفحه 42 )

عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ.

و هرگاه موقعيت و اقتدارت، در دلت سركشى و خيالبافى پديد آورد، به عظمت قدرت خدا بنگر كه برتر از تو است، و قدرت مافوق او را با خود و با آنچه كه بر آن مسلط نيستى، مقايسه كن، كه اين سنجش بدون شك تو را پايين مى آورد و تندى ات را مهار مى كند و عقلت را به تو باز مى گرداند.

تفرعن و منيّت

مستى هاى قدرت پرستى، چنان انسان را به كورى و بى خبرى مى كشاند كه با وجود اين كه انسان خود مخلوق و آفريده شده خداوند است، قدرت خود را هم سنگ و همسان قدرت لايزال الهى مى پندارد. اميرالمؤمنين على (عليه السلام) براى سركوبى اين گونه منيّت ها كه انسان را به تباهى و سقوط مى كشاند، مى فرمايد:

إِيَّاكَ وَ مُسَامَاةَ اللَّهِ فِي عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يُذِلُّ كُلَّ جَبَّار وَ يُهِينُ كُلَّ مُخْتَال.

بپرهيز از اين كه خود را در بزرگى و اقتدار با خدا شريك و به او شبيه سازى; [زيرا] خداوند هر متكبر و گردن كشى را پست و زبون مى سازد.


رعايت انصاف و عدالت و مبارزه با ظلم

در اين كه منظور از انصاف با خدا چيست و چگونه است و انصاف با مردم چه مفهومى دارد، ابتدا دنباله فرمان حضرت را مى خوانيم، سپس به

( صفحه 43 )

بيان مفهوم انصاف با خدا و مردم مى پردازيم:

أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ اِلاّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ.

با خداوند به انصاف رفتار كن و نسبت به مردم نيز چه از جانب خداوند و چه از جانب افراد خاص خاندان و خويشاوندان نزديكت و چه از جانب رعايايى كه بدان ها علاقه و گرايش مخصوص دارى، انصاف را رعايت كن. اگر چنين نكنى، ستم خواهى كرد.

مفهوم انصاف با خدا

در زندگى عادى و روزمرّه كسانى هستند كه با وجود برخوردارى از سلامت جسم و روح، و نداشتن هر گونه ناراحتى، به ارزش اين نعمت بزرگ فكر نمى كنند و قدر اين موهبت الهى را نمى دانند. اين كه مى گويند: انسان تا وقتى سالم است، قدر سلامت را نمى داند، از همين جا مايه مى گيرد; چون به راستى وقتى انسان دندان هاى سالمى دارد و غذاى روزانه اش را به راحتى و بدون كم ترين مشكلى مى خورد، اين دندان ها چنان كار خود را طبيعى و ساده انجام مى دهند كه انسان هنگام جويدن لقمه ها اصلاً شايد لحظه اى هم به وجود نعمتى همچون دندان هايى كه در دهان دارد، فكر نكند، يا وقتى پاهاى سالمى دارد و به راحتى از اين سو به آن سو مى رود و فعاليت و جنبوجوش دارد، شايد در طول ساعت ها راه پيمايى حتى يك لحظه هم از ذهنش نگذرد كه داشتن پاى سالم چه نعمت عظيمى است. اما همين كه سلامت يكى از دندان هايش به هم