جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 60 )

خطاها و عيوب مردمانِ تحت حكومت فرمان مى دهد و از تحقيق و تجسس از اسرار پنهانى مردم بر حذر مى دارد و مى فرمايد: هم چنان كه خود نمى خواهى و حاضر نيستى كه اسرارت را كسى بداند، تو نيز حاضر به افشاى اسرار پنهانى مردم نباش.

در همين زمينه، از قول امام صادق (عليه السلام) به نقل از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم:

لا تَطْلُبُوا عَثَراتِ الْمُؤْمِنِينَ فَانَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَراتِ أَخِيهِ تَتَبَّعَ اللهُ عَثَراتِهِ وَمَنْ تَتَبَّعَ اللهُ عَثَراتِهِ يَفْضَحَهُ وَلَوْ فِى جَوْفِ بَيْتِهِ.(1)

لغزش هاى مؤمنان را جستوجو نكنيد; زيرا هر كس كه لغزش هاى برادرش را جستوجو كند، خداوند لغزش هايش را دنبال مى كند، و هر كس را كه خداوند لغزش هايش را دنبال كند، رسوايش مى سازد، گرچه در درون خانه اش باشد.

مبارزه با مظاهر فساد و فحشا

رواج فساد و فحشا در جوامع مختلف از بارزترين ترفندهاى امپرياليسم و استعمار است. همان طور كه ماترياليسم و كمونيسم مى كوشد تا دين و مذهب را از ميان مردم ريشه كن كند و الحاد و بى خدايى را گسترش دهد و در نهايت، همه ارزش ها را بى ارزش و بى مقدار نمايد. امپرياليسم و استعمار نيز مى خواهد با از بين بردن عفت و پاكدامنى و اشاعه فحشا و فساد، ملت هاى مستضعف را از روح پاكى و معنويت جدا


  • 1 . الكافى، ج 2، ص 355.

( صفحه 61 )

سازد و شخصيت و اصالت انسانى آنها را آلوده كند. آن گاه ايشان را چنان به ازخودبيگانگى بكشاند كه ديگر هيچ تكيه گاهى نداشته باشند و ناچار خود را به طوفان هاى مهيب و سيلاب هاى زهرآگين فساد و فحشا بسپارند تا سرانجام در عمق منجلابى كه دست هاى آلوده استعمار آماده كرده است، فرو روند.

امپرياليسم و استعمار براى دوام و بقاى خود، به ترفندهاى گوناگونى متوسّل مى شود، اما همواره رواج فحشا و فساد را به عنوان مخرب ترين و مطمئن ترين ترفند خود به كار مى برد; زيرا در طول دو ـ سه قرن اخير به تجربه دريافته است كه محكم ترين دژ نفوذناپذير هر ملتى در مقابل بيگانگان، عفت و پاكدامنى اوست. لذا هرگاه عفت نابود شود و فساد و فحشا جاى آن را بگيرد، اصالت انسانى از هم مى پاشد و هوى و هوس و شهوت بر خوى و خصلت آدمى چيره مى شود، تا جايى كه اركان دين و اعتقادات مذهبى نيز متزلزل شده و آن گاه يك باره آن دژ مستحكم فرو مى ريزد و راه نفوذ استعمار هموار مى گردد.

اسلام براى جلوگيرى از اين گونه مفاسد، شديداً با مظاهر فساد و آلودگى مبارزه مى كند و كسانى را كه به طور آشكار و در ملأ عام به فساد و آلودگى دست بزنند و يا در مكانى هرچند خلوت درصدد توسعه فساد و فحشا باشند، با شديدترين مجازات كيفر مى دهد. اين است كه مى بينيم على (عليه السلام) در جمله «فَإنَّما عَلَيْكَ تَطْهيرُ ما ظَهَرَ لَكَ»، مالك را به مبارزه با مظاهر فساد و آلودگى و جلوگيرى از فحشا و منكرات ظاهرى فرا مى خواند و در نتيجه، از سقوط و انحطاط جامعه اسلامى جلوگيرى به عمل مى آورد.

( صفحه 62 )

گره گشايى و توجه به رفع گرفتارى هاى مردم

وظيفه ديگرى كه از جملات على (عليه السلام) آن جا كه مى فرمايد: «أطْلِقْ عَنِ النّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْد» براى فرماندار [و مسؤولان كادر بالاى حكومت]مشخص مى شود، وظيفه گره گشايى و برآوردن حوائج مادّى و معنوى مردم تحت حكومت است.

پر واضح است كه مردم به مقتضاى طبع بشرى و به مقتضاى آمال و آرزوهايى كه دارند، هرگاه به آنچه كه مى خواهند، نائل نشوند (و اغلب هم نائل نمى شوند و نخواهند شد)، مجريان حكومت را مسؤول محروميّت ها و سرخوردگى هاى خود قلمداد مى كنند. آنان چنين مى پندارند كه حكومت با امكاناتى كه دارد، مى تواند تمام آرزوها و خواست هاى آنان را جامه عمل بپوشاند و طبيعى است كه چنانچه حكومت نتوانست خواست هاى آنان را برآورده سازد، نسبت به مجريان امر، در دل، كينه و عداوت مى پرورانند و اين موجب سستىِ اساس و پايه هاى حكومت مى شود.

پس در نتيجه، از آن جا كه حاكم نمى تواند تمام خواسته هاى مردم تحت حكومت خود را برآورده سازد، مى بايست در چنين مواردى با گشاده رويى و رعايت ادب و با پيروى از اخلاق اسلامى، مردم را با كمبودها آشنا سازد و از خود آنان چاره جويى نمايد و در يك كلام، از هر طريق ممكن، رضايت مردم را جلب كند.


رايزنى در اسلام

در فرهنگ اسلام مشاوره و مشورت براى جلوگيرى از استبداد و خودمحورى و نيز دست يازيدن به افكار و انديشه هاى ديگران و در

( صفحه 63 )

نهايت، كسب انديشه هاى بهتر و بالاتر و به كارگيرى عملى آنهاست. بر همين اساس، هر اندازه مسأله مورد مشورت داراى اهميّت و ويژگى خاصى باشد، مشاوره در پيرامون آن، حسّاس تر و ظريف تر خواهد بود.

مشورت خواهى و به كارگيرى عملى (استشاره) از دو جهت ضرورى به نظر مى رسد:

1. گستردگى و انشعاب روزافزون مسائل سياسى، فرهنگى، اخلاقى، هنرى، اقتصادى، صنعتى و... در ابعاد مختلف زندگى، فهم و درك اصولى مسائل را مشكل و مشكل تر مى سازد; به طورى كه در بسيارى موارد راهى جز مشاوره و استشاره با متخصّصان باقى نخواهد ماند.

2. هريك از افراد انسانى، هر قدر از جسمى نيرومند و انديشه اى قوى تر و هوشى سرشار برخوردار باشد، بالاخره يك انسان است و بيش از يك انديشه ندارد، در حالى كه اگر با ديگران مشورت نمايد و از انديشه هاى آنان نيز بهره مند شود، در جمع بندى و نتيجه گيرى از مسائل، راهى اصولى تر و نتيجه اى مطلوب تر به دست خواهد آورد.

اكنون كه با ضرورت و لزوم رعايت اصل اسلامى مشاوره آشنا شديم، ببينيم چه كسانى بايستى مورد مشاوره قرار بگيرند و آيا با هر شخصى مى توان مشاوره و استشاره كرد؟

معيارهاى اخلاقى مشاوران

امروزه در سطح جهان، در هر امرى براى بهره مندى از تجربيات ديگران به مشاوره با آنان مى پردازند; ولى آنچه فراموش شده و مطمح نظر قرار نگرفته است، معيارهاى اخلاقى مشاوران مى باشد.

( صفحه 64 )

به عبارت روشن تر، در حكومت هاى غير اسلامى، بهترين مشاوران را باتجربه ترين و كارآمدترين مديران مى شناسند و هيچ گونه شرط ديگرى را قائل نيستند; در حالى كه مكتب اسلام، علاوه بر عقل و درايت و تجربه، معيارهاى اخلاقى را نيز، ملاك استشاره شناخته است.

براى اين كه بتوانيم ابعاد گوناگون شرايط استشاره را بشناسيم، بهتر است شرايط سلبى و اثباتى مشاوران را از ديدگاه اسلام مطرح و بررسى كنيم:

شرايط اثباتى و سلبى

شرايطى را كه بايستى مشاوران دارا باشند، به طور اجمال به شرح ذيل است: 1. اسلام 2. عقل 3. حلم 4. نصح 5. تقوا 6. تجربه

با توجه به اين شرايط مى فهميم كه اسلام مشورت مسلمان، عاقل، نرم خو، ناصح، باتقوا و باتجربه را مى پذيرد و از افراد غيرمسلمان، فاسق، نادان، بخيل، طمع كار، تندخو، بى تقوا، منافق، سست خرد، ترسو، لجوج و بى تجربه استشاره نمى كند.

وَ لا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلاً يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ وَ لا جَبَاناً يُضْعِفُكَ عَنِ الاُْمُورِ وَ لا حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ.

بخيل را در مشورت خود راه مده! چون تو را از احسان بازدارد و از فقر مى ترساندف و نيز با فرد بُزدل و ترسو مشورت مكن! چون در كارها روحيه ات را تضعيف مى نمايد. هم چنين با