جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 28 )

آفرين بر گروهى كه جهاد اصغر (كوچك تر) را به پايان رساندند، ولى [هنوز]جهاد اكبر براى ايشان باقى مانده است. شخصى [كه تصور مى كرد جنگ مهم ترى در پيش است] سؤال كرد: يا رسول الله، جهاد اكبر كدام است؟ حضرت در پاسخ فرمود: مبارزه با نفس.»

در عظمت اين مبارزه همين بس كه در قرآن مجيد، وصول به بهشت و رسيدن به جنّت مشروط به جلوگيرى نفس از هواها و اميال و غرايز حيوانى است. قرآن در همين زمينه مى فرمايد:

{وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى} .(1)

و اما هر كه از موقعيت پروردگارش ترسيد و درون خود را از هواهاى نفسانى باز داشته بهشت جايگاه اوست.

مى بينيم كه در اين آيه، براى رسيدن به بهشت و وصول به جنّت، دو شرط اساسى بيان گرديده است. اوّل، خوف و ترس از عظمت خالق، و دوّم، جلوگيرى از هواهاى نفسانى.

امدادهاى غيبى در سايه يارى الله

امروزه در جامعه اسلامى مان بيش از زمان هاى ديگر، نصرت الهى و امدادهاى غيبى مطرح و بر سر زبان هاست. بالاخص در جبهه هاى نبرد حق عليه باطل، عزيزان رزمنده مان بيش از ديگران، امدادهاى غيبى را


  • 1 . النازعات: 40.

( صفحه 29 )

لمس و احساس كرده اند.

در قرآن و نهج البلاغه، تحقق نصرت الهى و امدادهاى غيبى، مشروط به تحقق شروطى است كه ذيلاً مطرح شده است:

وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ
قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ.

وَ أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ مَا رَحِمَ اللَّهُ.

و اين كه خداى سبحان را با دست و زبان يارى كند; زيرا او ـ كه نامش باشكوه باد ـ محقّقاً متكفّل يارى و گرامى داشتِ كسى است كه او را يارى دهد و عزيز دارد.

به او نيز فرمان مى دهد كه نفس خويش را با ترك خواهش ها بشكند، و به هنگام سركشى، افسارش را برگرداند كه نفس، پيوسته به بدى ها فرمان مى دهد، مگر نفسى كه خداوند بر آن رحمت آورده باشد.

از اين جملات به خوبى روشن مى شود اگر انسان در جهت خويشتن يابى و رسيدن به خويشتن خويش و در مسير دگريابى و اصلاح جامعه، قدمى هر چند كوتاه بردارد، در حقيقت به يارى الله رفته و به نصرت الهى شتافته است.

اكنون ببينيم چگونه و از چه راه هايى مى توانيم خداوند را يارى نماييم؟ با توجه به سخنان على (عليه السلام) خطاب به مالك اشتر، از سه راه مى توانيم به اين هدف نائل گرديم.

( صفحه 30 )

اوّل، يارى با قلب

براى اين كه انسان بتواند به وسيله قلب خود، خداوند متعال را يارى كند، پيش از هر كارى مى بايست به خودسازى و تزكيه نفس بپردازد و در جهت درون سازى تلاش كند; زيرا يارى كردن خداوند به وسيله قلب، اساساً چيزى جز صفا و صيقل جان و درون، و تعالى بخشيدن به خويشتن خويش، و رسيدن به مرحله اصالت هاى انسانى ـ كه همانا بازگشت به فطرت و تسليم خاضعانه و خاشعانه در برابر خالق جهان هستى است ـ نمى تواند باشد.

از اين رو نخستين گام در جهت خودسازى و تربيت درون، آماده ساختن قلب و روح براى اعتقاد راسخ و ايمان محكم و استوار به احكام و قوانين الهى است. به ديگر سخن، انسانى كه مى خواهد با قلب خود به يارى الله بشتابد و در مسير نصرت حق قدم بردارد، بايد تلاش كند تا زمينه اعتقاد كامل و ايمان خالصانه را در قلب و درون خويش فراهم سازد و آن گاه اين مسير را با چنان شور و ايمان و اخلاصى طىّ كند كه هر روز، اعتقادش كامل و كامل تر گردد، تا جايى كه هيچ روزى را به شام نرساند، مگر آن كه نسبت به روز پيش در اين راه گامى ديگر برداشته و دامنه اعتقاد و ايمان خود را گسترده تر و پرتوان تر ساخته باشد. بدين گونه انسان به نقطه اى مى رسد كه قدرت برداشتن قدم هاى ديگر را در مسير اين تعالى به دست مى آورد و مرحله به مرحله گام هاى تازه تر و مؤثرترى بر مى دارد.

* دوّم، يارى با دست

در كلام پرارج على (عليه السلام) هنگامى كه سخن از يارى رساندن به خداوند

( صفحه 31 )

توسط دست به ميان مى آيد، دست، كنايه از قدرت است. با اين ديدگاه در قرآن كريم نيز مى خوانيم «يَدُ اللهِ فَوْقَ أيْدِيهِمْ»، يعنى قدرت خداوند، بالاترين قدرت هاست و هيچ قدرتى ياراى برابرى با قدرت لايزال الهى را ندارد. در محاورات عرفى نيز، وقتى واژه «دست» در تعبيرى غير از معناى عضوى از اعضاى پيكر انسانى به كار مى رود، اغلب، همان معناى «قدرت» منظور نظر است; مثل آن كه بگوييم: «كارى از دست فلانى برنيامد»، يا بگوييم: «دست روزگار انتقام مظلوم را از ظالم گرفت» كه در هر دو عبارت ـ و عبارت هاى مشابه اين دو ـ واژه دست به عنوان كنايه از قدرت و توانايى به كار مى رود.

با توجه به آنچه گفته شد، مفهوم سخن مولا كه مالك اشتر را براى يارى الله به وسيله دست فرامى خواند، براى ما روشن مى شود. منظور اين است كه مالك [و ما كه مورد خطاب حضرت نيز هستيم] بايستى با تمام توان و نيرو در جهت نصرت و يارى الله قدم بردارد و در جهت پيشرفت احكام و قوانين الهى از آنچه در توان دارد استفاده كند و همه را در مسير پيشبرد اهداف مقدس اسلام، رهنمون سازد.

سوّم، يارى با زبان

امروزه نقش تبليغ بر كسى پوشيده نيست. سلاح تبليغ از هر سلاحى برّنده تر و نيرومندتر است. مهم ترين وسيله تبليغ [يا بهتر بگوييم مؤثّرترين وسيله تبليغ] زبان انسان است.در نتيجه، اين وسيله مؤثر و پرقدرت، بسته به اين كه چگونه و در چه جهتى به كار گرفته شود، نقش و تأثير خود را آشكار مى كند. اگر زبان انسان ـ به خصوص انسانى كه از قدرت بيان و

( صفحه 32 )

ناطقه مؤثرى برخوردار است ـ در جهت تخريب افكار و فريب و گمراهى مردم به كار رود، در واقع بايد گفت به عنوان يك وسيله تبليغى منحرف و انحطاط آميز به كار رفته است، و اگر در جهت خدمت به خدا و در مسير تبليغ احكام و فرامين الهى به كار گرفته شود، شايسته است بگوييم كه چنين شخصى با زبان خود به يارى خداوند رفته و در جهت نصرت الله گام برداشته است.

وعده تخلّف ناپذير الهى

هرگاه انسان، با قلب، دست، زبان و سرانجام با تمام قدرت و نيروى خود به يارى خداوند برخيزد و با قرار گرفتن در مسير نصرت الهى، تمام هدفش برقرارى قوانين الهى و اجراى احكام آيين آسمانى باشد، قطعاً خود نيز از نصرت و يارى خداوند برخوردار خواهد شد; زيرا خداوند، خود در كتاب آسمانى اش به چنين فردى وعده نصرت و يارى داده و فرموده است: {إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ...} (1).

على (عليه السلام) نيز بر همين مبنا فرموده اند: «فَاِنَّهُ ـ جَلَّ اسْمُهُ ـ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَاِعْزازَ مَنْ اَعَزَّهُ».

در اين وعده الهى، از دو جهت، بيش از جهات ديگر تعمق و ژرف نگرى لازم است:

نخست اين كه وعده دهنده خداست و وعده الهى همانند وعده اكثر ما انسان ها توخالى و پوچ و بى اساس نيست، بلكه وعده اى است حتمى و


  • 1 . محمد
(صلى الله عليه وآله): 7