جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 53 )

اكثريت جامعه را مردم عادى اجتماع و به اصطلاح، همان توده مردم تشكيل مى دهند كه نوعاً از امكانات رفاهى كمترى برخوردار مى باشند. در مقابل، گروه كوچك ديگرى هستند كه از امكانات مادّى فراوانى برخوردارند و به همين جهت خود را برگزيدگان و خواص جامعه مى پندارند و براى خود، شخصيت و امتيازى بيش از عامه مردم قائل اند!! هيچ حاكمى نمى تواند در مقام زمامدارى، به طور صددرصد رضايت اكثريت و اقليت جامعه را كسب نمايد; زيرا اگر به سود مردم مستضعف جهت گيرى كند، اقليت ناراضى خواهند شد، و اگر در جهت منافع اقليت قدم بردارد، توده مردم ناخشنود خواهند بود. بديهى است كه در مقام مقايسه، تلاش در جهت تقويت پايگاه مردمى و جلب رضايت اكثريت عظيم مردم به سود حكومت و به نفع حاكم خواهد بود و نارضايى عده اى قليل، كارى از پيش نخواهد برد.

ويژگى هاى عامّه و خاصّه ونقش هر يك در حكومت

گفتيم كه اگر فريب و نيرنگ در كار نباشد، هيچ نظام حاكمى نمى تواند رضايت تمام مردم را ـ اعم از عامّه و خاصّه ـ جلب كند، و طبعاً جلب رضايت هر يك به عدم رضايت ديگرى منجر مى شود.

اكنون ببينيم ويژگى ها و مشخصات هريك از اين دو گروه، از ديدگاه على (عليه السلام) چيست و هريك در نظام حكومتى چه نقشى و جايگاهى دارد:

وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَئُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَأَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلاءِ وَ أَكْرَهَ لِـلاِْنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالاِْلْحَافِ

( صفحه 54 )

وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الاِْعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ.

احدى از رعايا در حالت صلح و شرايط عادى، از لحاظ هزينه زندگى، بارشان بر والى [و حكومت] سنگين تر و در شرايط سختى و بروز مشكلات، كمكشان كمتر و از اجراى عدل و انصاف، ناراحت تر و در خواست هاى خود، پافشارتر و مصرّتر و در مقابل عطا و بخشش، كم سپاس تر و ناشكورتر و با ديدن ممانعتها و دريغ ها [از سوى حكومت] ، ديرعذرپذيرتر و به هنگام بروز حوادث و مشكلات، كم استقامت تر و ناپديدارتر [از گروه خواص نيست] .

ويژگى هاى عموم جامعه و مستضعفين آن

از عبارت فوق ويژگى هاى عامه و مستضعفين جامعه مشخص مى گردد:

1. بار سبك تر، كمك بيشتر

نخستين ويژگى مردمان عادى و مستضعفان جامعه اين است كه هميشه به مقدار متوسط و معتدلى از خوراك و پوشاك و ساير احتياجات زندگى اكتفا مىورزند و با قناعت و مصرف كم، زندگى خود را اداره مى كنند و از اين جهت، هيچ گاه بار سنگينى بر دوش حكومت و والى نخواهند گذاشت. در حالى كه مترفين جامعه، با ريختوپاش هايى كه دارند، هر
روزه بار سنگينى از گرانى و كمبود و... بر حاكم تحميل خواهند كرد و در مقابل اين همه تحميل و فشار كه از جهت تأمين اسراف كارى هايشان بر

( صفحه 55 )

حكومت و والى خواهند داشت، هنگام بلا و بروز جنگ [و هرگونه پيش آمدهاى ناگوار]بيش از مردمان مستضعف و قبل از آنان از معركه و درگيرى كنار خواهند كشيد; در صورتى كه مستضعفان با بروز جنگ و درگيرى، هر آن صبورتر، مقاوم تر و قانع تر شده و تا آن جا كه بتوانند از كمك و مساعدت نيز دريغ نخواهند كرد.

2. پذيرش عدل و انصاف

وجود عدل بين مردم يكى از ارزش هاى متعالى انسانى ـ اسلامى است كه هر حاكم اسلامى به حكم قرآن كه مى فرمايد: «أُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَيْنَكُمْ»(1)موظف به اجراى دقيق عدل و رعايت انصاف بين اقشار جامعه است.

مستضعفان و محرومان به حكم فطرت اصيل و اسلامى شان از اجراى عدالت خوشحال تر و پذيراترند. در مقابل، مترفين و مشت پُركن هاى جامعه از اجراى عدالت ناراضى تر و دل گيرترند; چون مى دانند كه با اجراى عدالت و پياده شدن مساوات و برابرى در ميان افراد جامعه، جايى براى اسراف كارى و تحصيل مال از هر طريق ممكن [كه مترفين خواستار آن هستند] باقى نخواهد ماند.

3 سپاس و تشكر در مقابل نعمت ها

انسان به حكم فطرت، خود را موظف مى داند در مقابل كسى كه به او احسان كرده و يا نعمتى به او ارزانى داشته است، شاكر و سپاس گزار باشد.


  • 1 . الشورى: 15

( صفحه 56 )

محرومان به حكم فطرت اصيل و انسانى شان زبانى شاكر دارند و در مقابل احسان حاكم، سپاس گزارند و هيچ گاه خوبى و انعام حاكم را فراموش نمى كنند; در حالى كه مترفين و خواصّ جامعه در مقابل انتظارات پوچى كه دارند، انعام و احسان حاكم را ناديده مى گيرند [و بلكه آن را نوعى انجام وظيفه قلمداد مى كنند] و سپاس و تشكر را لايق شأن خودشان نمى دانند!

4 پذيرش عذر و عدم اصرار

تأمين معاش، و تهيه وسايل و مايحتاج مردم تحت حكومت، وظيفه حاكم و دولت اسلامى است. طبيعى است كه انجام اين وظيفه در هر شرايطى به گونه اى تغيير خواهد كرد; گاه به خاطر امكانات بيشتر و شرايط آسان تر، دولت بيشتر و سريع تر و بهتر مى تواند وظيفه اش را انجام دهد و مردم را راضى نگه دارد، و زمانى ديگر به دليل شرايط و بحران هاى [خاصّى كه بعضاً دولت نيز نمى توانسته آن را پيش بينى كند] ، حكومت نمى تواند آن چنان كه شايسته است وظيفه اش را انجام دهد. در اين گونه موارد، دولتى كه از مردم است و خود را پيكرى از مردم مى داند، با در جريان گذاشتن مردم، از آنان عذرخواهى مى كند.

در اين گونه مواقع، محرومان عذرپذيرند و نسبت به خواست هاى خود اصرار و الحاح بيشترى ندارند; در حالى كه مترفين اين گونه عذرها را نخواهند پذيرفت و هم چنان نسبت به خواست هاى خود اصرار بيشترى مىورزند.

( صفحه 57 )

5 صبر و استقامت در مقابل مصائب

هر ملتى در حيات اجتماعى اش، زمانى با رفاه و آسايش و سلامت و امنيت زندگى مى كند و دورانى ديگر در گرفتارى و شدايد به سر مى برد. هيچ ملت و هيچ حاكمى نمى تواند مدعى شود كه هرگز گرفتار شدايد و مصائب نخواهد شد و هميشه و به طور دائم با رفاه، سلامت و امنيت زندگى خواهد كرد.

از آن جا كه محرومان جامعه، هميشه با محروميت و تنگدستى و گرفتارى و... به سر برده اند، هنگام شدايد صبورتر و مقاوم ترند; در حالى كه مترفين و قشر خاصى از جامعه كه هميشه با رفاه و آسايش و اسراف زندگى كرده اند، صبر و تحملى از خود نشان نخواهند داد. اينها (و ديگر انگيزه هايى كه بعداً خواهيم گفت) ويژگى هايى هستند كه حاكم را به سوى مستضعفان مى كشاند و او را وادار مى سازد تا به سود محرومان و در جهت رضايت و آسايش آنان قدم بردارد.

وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلاَْعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الاُْمَّةِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ.

تكيه گاه دين، اجتماع مسلمانان و نيروى ذخيره براى دشمنان، تنها توده مردم هستند [نه مترفين و زراندوزان جامعه] ، پس، گوشت به سوى توده مردم و گرايشت به جانب آنان باشد.


تداوم حكومت با طرد سخن چينان

در فرهنگ اسلام، رذيله سخن چينى از بدترين رذيله ها و چهره سعايت گر از زشت ترين چهره هاست.