جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 148 )

حَتَّى يَسْكُنَ غَضَبُكَ فَتَمْلِكَ الاِْخْتِيَارَ وَ لَنْ تَحْكُمَ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى تُكْثِرَ هُمُومَكَ بِذِكْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّكَ.

مبادا چيزى را كه همه مردم به طور مساوى در آن سهم دارند، بيشتر از ديگران به خودت اختصاص دهى. در آنچه براى مردم آشكار است، خود را به غفلت و نادانى نزن; براى اين كه آن چيز از تو گرفته و به ديگرى داده مى شود و به زودى پرده بالا مى رود و تو به نفع مظلومان محكوم خواهى شد.

جلوى خشم و تندى و دستيازى و زبان درازى خود را بگير و از دشنام دادن و هرزه گفتن پرهيز كن و خاموش باش تا اين كه غضبت فرونشيند و اختيارت به دست آيد و بينش ات حقيقت را ببيند هنگامى به خود مى آيى كه به ياد بازگشت به سوى پروردگارت افتاده و بر اندوه و نگرانى ات بيفزايى.

در جمع بندى جملات بالا، به مطالبى از اين دست پى خواهيم برد:

1. خودكامگى

خودكامگى بيش از افراد معمولى به سراغ حاكم مى آيد و با توجه به امكاناتى كه او در اختيار دارد، هيچ نيرويى جز نيروى تقوا مانع خودكامگى اش نخواهد شد. پس حاكم بيش از ديگران به نيرومندى و تقويت بنيه تقوايى نيازمند است.

2. ضرورت تقسيم بالسّويه اموال و امكانات عمومى

آنچه از آنِ همه مردم است بايستى بالسّويه بين مردم تقسيم گردد و حاكم نمى تواند اموال عمومى را به خود و يا به عده اى خاص اختصاص

( صفحه 149 )

دهد; در صورتى كه از حاكم چنين حركتى سر بزند، اين عمل ظلم است و روزى در دادگاهى كه به حاكميت مظلومان بر پا خواهد گرديد، ظالم محكوم شده و به سزاى ظلمش خواهد رسيد.

3. ضرورت احترام به افكار عمومى

احترام به افكار عمومى از وظايف خاص حاكم مردم است. اگر خلاف كارى ها، كجرويها، فسادهاى اخلاقى و فسادهاى ادارى كه در انظار مردم قرار دارد با بى اعتنايى همچنان ادامه داشته باشد و حاكم بدون توجه به افكار عمومى، خود را به غفلت و تجاهل بزند و با اين بهانه به اصلاح جامعه اقدام نكند،عاقبتى شوم و پى آمدى دردناك خواهد داشت.

4. پرهيز از خشم و ضرورت رعايت اصول اخلاقى

از آن جا كه مردم نسبت به حام احساس نياز كرده و چاره دردشان را در وجود حاكم جستوجو مى كنند، تحمّل ناهنجارى هايى از قبيل خشم و غضب و بى اعتنايى و... را از حاكم ندارند و از بروز كوچك ترين حركت ناهنجار به دردى سوزناك دچار خواهند شد. از اين رو لازم است مسؤولان با برخورد انسانى و اسلامى احساسات مردم را جريحه دار نكنند و باعث رميدن و رنجش آنان نشوند.


عبرت پذيرى و حركت بر اساس قرآن و سنّت

در فصل «جايگاه قرآن و سنّت در جامعه اسلامى» گفته شد كه قرآن و سنّت منبع تمام مسائل اجتماعى، سياسى، اقتصادى و... محسوب مى شوند

( صفحه 150 )

و حركت حاكم اسلامى بايستى بر اساس آن دو انجام شود و تخلّف از
حكم قرآن و سنت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از او پذيرفته نيست و با ظهور يافتن و عملى شدن چنين حركتى حاكم، خودبه خود معزول خواهد شد.

على (عليه السلام) در كلمات آتى ضمن اين كه قرآن و سنت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين (عليهم السلام) را ملاك حركت براى مالك معرفى مى كند، عبرت گيرى از تاريخ و حوادث گذشته را براى حاكم ضرور و لازم مى شناسد. روى اين حساب مى فرمايد:

وَ الْوَاجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَتَذَكَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَكَ مِنْ حُكُومَة عَادِلَة أَوْ سُنَّة فَاضِلَة أَوْ أَثَر عَنْ نَبِيِّنَا(صلى الله عليه وآله) أَوْ فَرِيضَة فِي كِتَابِ اللَّهِ فَتَقْتَدِيَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِيهَا.

وظيفه دارى كه حكومت هاى عدالت گسترويا سنت هاى فضيلت مند و يا فريضه هايى كه در قرآن مجيد آمده و يا روش هايى كه از پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در كتاب ها نوشته شده را به ياد داشته باشى و آنچه كه ما عمل كرده ايم و تو آنها را ديده اى، پيروى كن.


وظيفه رهبرى در تعيين شرح وظايف

شرح وظايف و به تعبير روز، دستورالعمل اجرايى براى مسؤولين حكومتى از وظايف خاص رهبر اسلامى است. رهبر تكليف دارد وظايف مسؤولين رده بالاى حكومتى ـ از جمله استانداران ـ را مشخّصاً تعيين و ابلاغ نمايد. اگر به اين وظيفه عمل نكند حجت كار نكردن را بر مسؤولين تمام نكرده است و چنانچه به اين وظيفه خطير عمل نمايد، حجت را تمام كرده و به تمام عذرها خطّ بطلان كشيده است. در راستاى همين اصل، على (عليه السلام) به مالك مى فرمايد:

( صفحه 151 )

وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِكَ فِي اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَيْكَ فِي عَهْدِي هَذَا وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِي عَلَيْكَ، لِكَيْلا تَكُونَ لَكَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِكَ إِلَى هَوَاهَا، [فَلَنْ يَعْصِمَ مِنَ السُّوءِ وَلا يُوفِّقُ لِلْخَيْرِ إلاّ اللهُ تَعالى] (1).

كوشش كن از آنچه كه در اين فرمان برايت تنظيم كرده ام متابعت كنى و دستوراتم را عمل نمايى. [اى مالك،] من با تو پيمانم را به وسيله اين فرمان محكم نمودم و حجت را بر تو تمام كردم تا اگر نفست سركشى كند و پى هوى و هوس رود، بهانه اى نداشته باشى; هرچند كه انسان را از بدى محفوظ نخواهد داشت و او را توفيق به نيكى نخواهد داد جز خداى متعال.


مواظبت براى اقامه نماز و زكات و نيك رفتارى با مستخدمين

[وَقَدْ كانَ فِيما عَهِدَ إِلَىَّ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) فِى وَصاياهُ تَحْضيضٌ عَلَى الصَّلاةِ والزَّكاةِ وَما مَلَكَتْهُ أيْمانَكُمْ، فَبِذالِكَ أَخْتِمُ لَكَ بِما عَهِدْتُ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىّ الْعَظِيمِ] (2).

پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) همواره به من امر فرمود كه در نماز و زكات شما و نيك رفتارى با غلامانتان، سخت مراقب و مواظب باشم.


شهادت، پايان راه

يكى از نعمت هاى خاص الهى براى انسان مؤمن، شهادت در راه خدا


  • 1 و 2 . در بعضى از شرح هاى نهج البلاغة اين عبارت ها افزوده شده است به عنوان نمونه مراجعه كنيد به منهاج البراعة مرحوم خويى، 20 / 308 و منهاج البراعة قطب الدين راوندى 3/199 و شرح ابن ابى الحديد 17/114.

( صفحه 152 )

و در جهت استقرار و حاكميت احكام الله است. رسيدن به شهادت پايان راه و اوج اعتلاى انسان محسوب مى شود. از اين رو على (عليه السلام) ضمن آرزوى شهادت براى خود و مالك، فرماندارش را با نتيجه و آثار توان مند دعا نيز آشنا مى سازد. اكنون كه در پايان اين نوشتار قرار گرفته ايم، دعاى آن حضرت را با هم مى خوانيم:

وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ كُلِّ رَغْبَة، أَنْ يُوَفِّقَنِي وَ إِيَّاكَ لِمَا فِيهِ رِضَاهُ مِنَ الاِْقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَيْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ، مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِي الْعِبَادِ، وَ جَمِيلِ الاَْثَرِ فِي الْبِلادِ، وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ، وَ تَضْعِيفِ الْكَرَامَةِ، وَ أَنْ يَخْتِمَ لِي وَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ، وَ الشَّهَادَةِ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.

وَ السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ـ صَلَّى اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً، وَ السَّلامُ.

من از خداوند بزرگ مى خواهم كه با رحمت بى پايان و قدرت عظيمش [كه در عطا و احسان آنچه پسندد به انجامش قادر و تواناست] من و تو را به آنچه رضا و خشنودى اش در آن است، وادارد. عذر بجا و آشكار ما را در برابر خود و خلقش بپذيرد و با نيك نامى در ميان بندگان و خوش نامى و اثر نيك در شهرها و ديارها، و تمامى نعمت و فزونى عزّت و بى پايانى سعادت آفرين و شهادت آميز، عمرمان را به پايان رساند كه ما از اوييم و به سوى او باز خواهيم گشت.

درود بر رسول خدا و بر آل او باد كه همگى پاك و منزّه اند.

آمين يا ربّ العالمين