جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 30 )

اوّل، يارى با قلب

براى اين كه انسان بتواند به وسيله قلب خود، خداوند متعال را يارى كند، پيش از هر كارى مى بايست به خودسازى و تزكيه نفس بپردازد و در جهت درون سازى تلاش كند; زيرا يارى كردن خداوند به وسيله قلب، اساساً چيزى جز صفا و صيقل جان و درون، و تعالى بخشيدن به خويشتن خويش، و رسيدن به مرحله اصالت هاى انسانى ـ كه همانا بازگشت به فطرت و تسليم خاضعانه و خاشعانه در برابر خالق جهان هستى است ـ نمى تواند باشد.

از اين رو نخستين گام در جهت خودسازى و تربيت درون، آماده ساختن قلب و روح براى اعتقاد راسخ و ايمان محكم و استوار به احكام و قوانين الهى است. به ديگر سخن، انسانى كه مى خواهد با قلب خود به يارى الله بشتابد و در مسير نصرت حق قدم بردارد، بايد تلاش كند تا زمينه اعتقاد كامل و ايمان خالصانه را در قلب و درون خويش فراهم سازد و آن گاه اين مسير را با چنان شور و ايمان و اخلاصى طىّ كند كه هر روز، اعتقادش كامل و كامل تر گردد، تا جايى كه هيچ روزى را به شام نرساند، مگر آن كه نسبت به روز پيش در اين راه گامى ديگر برداشته و دامنه اعتقاد و ايمان خود را گسترده تر و پرتوان تر ساخته باشد. بدين گونه انسان به نقطه اى مى رسد كه قدرت برداشتن قدم هاى ديگر را در مسير اين تعالى به دست مى آورد و مرحله به مرحله گام هاى تازه تر و مؤثرترى بر مى دارد.

* دوّم، يارى با دست

در كلام پرارج على (عليه السلام) هنگامى كه سخن از يارى رساندن به خداوند

( صفحه 31 )

توسط دست به ميان مى آيد، دست، كنايه از قدرت است. با اين ديدگاه در قرآن كريم نيز مى خوانيم «يَدُ اللهِ فَوْقَ أيْدِيهِمْ»، يعنى قدرت خداوند، بالاترين قدرت هاست و هيچ قدرتى ياراى برابرى با قدرت لايزال الهى را ندارد. در محاورات عرفى نيز، وقتى واژه «دست» در تعبيرى غير از معناى عضوى از اعضاى پيكر انسانى به كار مى رود، اغلب، همان معناى «قدرت» منظور نظر است; مثل آن كه بگوييم: «كارى از دست فلانى برنيامد»، يا بگوييم: «دست روزگار انتقام مظلوم را از ظالم گرفت» كه در هر دو عبارت ـ و عبارت هاى مشابه اين دو ـ واژه دست به عنوان كنايه از قدرت و توانايى به كار مى رود.

با توجه به آنچه گفته شد، مفهوم سخن مولا كه مالك اشتر را براى يارى الله به وسيله دست فرامى خواند، براى ما روشن مى شود. منظور اين است كه مالك [و ما كه مورد خطاب حضرت نيز هستيم] بايستى با تمام توان و نيرو در جهت نصرت و يارى الله قدم بردارد و در جهت پيشرفت احكام و قوانين الهى از آنچه در توان دارد استفاده كند و همه را در مسير پيشبرد اهداف مقدس اسلام، رهنمون سازد.

سوّم، يارى با زبان

امروزه نقش تبليغ بر كسى پوشيده نيست. سلاح تبليغ از هر سلاحى برّنده تر و نيرومندتر است. مهم ترين وسيله تبليغ [يا بهتر بگوييم مؤثّرترين وسيله تبليغ] زبان انسان است.در نتيجه، اين وسيله مؤثر و پرقدرت، بسته به اين كه چگونه و در چه جهتى به كار گرفته شود، نقش و تأثير خود را آشكار مى كند. اگر زبان انسان ـ به خصوص انسانى كه از قدرت بيان و

( صفحه 32 )

ناطقه مؤثرى برخوردار است ـ در جهت تخريب افكار و فريب و گمراهى مردم به كار رود، در واقع بايد گفت به عنوان يك وسيله تبليغى منحرف و انحطاط آميز به كار رفته است، و اگر در جهت خدمت به خدا و در مسير تبليغ احكام و فرامين الهى به كار گرفته شود، شايسته است بگوييم كه چنين شخصى با زبان خود به يارى خداوند رفته و در جهت نصرت الله گام برداشته است.

وعده تخلّف ناپذير الهى

هرگاه انسان، با قلب، دست، زبان و سرانجام با تمام قدرت و نيروى خود به يارى خداوند برخيزد و با قرار گرفتن در مسير نصرت الهى، تمام هدفش برقرارى قوانين الهى و اجراى احكام آيين آسمانى باشد، قطعاً خود نيز از نصرت و يارى خداوند برخوردار خواهد شد; زيرا خداوند، خود در كتاب آسمانى اش به چنين فردى وعده نصرت و يارى داده و فرموده است: {إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ...} (1).

على (عليه السلام) نيز بر همين مبنا فرموده اند: «فَاِنَّهُ ـ جَلَّ اسْمُهُ ـ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَاِعْزازَ مَنْ اَعَزَّهُ».

در اين وعده الهى، از دو جهت، بيش از جهات ديگر تعمق و ژرف نگرى لازم است:

نخست اين كه وعده دهنده خداست و وعده الهى همانند وعده اكثر ما انسان ها توخالى و پوچ و بى اساس نيست، بلكه وعده اى است حتمى و


  • 1 . محمد
(صلى الله عليه وآله): 7

( صفحه 33 )

تخلف ناپذير و زمانى كه خداوند لازم بداند، جامه عمل خواهد پوشيد.

دوّم اين كه يارى كننده خداست و قدرت خدا بى پايان و نامحدود است، و طبيعى است كه اگر خدا با قدرت نامحدودش، انسان محدود را يارى كند، ديگر هيچ قدرتى ياراى مقابله با اين انسانها را نخواهد داشت; (فَلا غالِبَ لَكُمْ)(1).

خودفراموشى

برخى با اين كه مؤمن، متعهد، دلسوز و مسؤوليت پذيرند و به خاطر دلسوزى و ايمان و تعهدشان از مسؤولان و متصديان كشورى انتقاد مى كنند (به استثناى كسانى كه فقط براى ابراز منيّت و نشان دادن روشن فكرى انتقاد مى كنند خودشان هيچ گونه حاضر به پذيرفتن مسؤوليت نيستند) و اعمال و رفتار آنان را با دقت بررسى و موشكافى مى كنند، همين كه به مسند قدرت تكيه مى زنند و خود، زمام امور را به دست مى گيرند، اعمال و كردار خويش را فراموش مى كنند و به خودفراموشى مبتلا مى شوند، گو اين كه با مسؤوليّت پذيرى شان، همه چيز به سامان رسيده و تمام نابسامانى ها مرتفع خواهد گرديد.

على (عليه السلام) براى جلوگيرى از خودفراموشى كه باعث عُجب، خودبزرگ بينى، و خودبهتربينى نيز مى گردد، مالك را به گذشته هاى نه چندان دورش (كه از ديگران انتقاد و خرده گيرى مى كرد) متوجه مى سازد، و گوشزد مى كند كه تا ديروز تو و امثال تو، اعمال و


  • 1 . آل عمران: 60

( صفحه 34 )

رفتار مسؤولان را زير نظر داشتيد و از آنان انتقاد مى كرديد; امروز،
آنان اعمال و رفتار تو را زير سؤال قرار خواهند داد. اين است كه
مى فرمايد:

ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلاد قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْل وَ جَوْر وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِيهِمْ.

سپس بدان اى مالك، من تو را به شهرهايى فرستادم كه پيش از تو فرمان روايانى داشته كه به عدل و انصاف و جور و ستم رفتار مى كرده اند. مسلّماً مردم به كارهاى تو آن طور مى نگرند كه تو قبلاً در امور زمامداران پيشين مى نگريستى، و درباره تو همان چيزهايى را كه تو نسبت به ديگران مى گفتى، خواهند گفت.

بديهى است اگر مسؤولان، تنها همين سفارش مولا را در نظر بگيرند و قبل از آن كه مردم به حسابشان رسيدگى نمايند و اعمالشان را زير سؤال قرار دهند، خودشان به محاسبه بنشينند و در اين محاسبه تنها خدا را در نظر بگيرند (و نه هواها و خواست هاى نفسانى شان را) آيا اين نابسامانى ها و نارسايى ها برطرف نخواهد شد؟

پاداش صالحان در دنيا

از آن جا كه در مكتب الهى اسلام، هيچ عملى بى پاداش نمى ماند، علاوه بر اين كه به نيكوكاران و صالحان، در قيامت ثواب و پاداش داده مى شود، در همين دنيا نيز، پاداش الهى نصيبشان خواهد شد. پاداش