جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (عليه السلام)
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 75 )

اكثريت صالح باشند، اقليت بد هم از پرتو آنها استفاده مى كنند، و همين طور است سرنوشت هريك از اصناف در اصناف ديگر.

بر همين اساس، على (عليه السلام) شناخت طبقات جامعه و توجه به سلامت هريك از اصناف را وظيفه حاكم مى شناسد و مالك را به شناخت دقيق اصناف ملت و توجه به سلامت هر يك از آنان دعوت مى فرمايد:

وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لا يَصْلُحُ بَعْضُهَا اِلاّ بِبَعْض وَ لا غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض فَمِنْهَا جُنُودُ اللَّهِ وَ مِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ وَ مِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النَّاسِ وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ أَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ كُلٌّ قَدْ سَمَّى اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي كِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ(صلى الله عليه وآله) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً.

[اى مالك!] بدان كه مردم به گروه ها تقسيم شده اند. كار هيچ دسته اى جز به وسيله ديگرى اصلاح نمى شود و هيچ دسته اى از دسته ديگر بى نياز نيست. [اين گروه ها عبارت اند از:] لشكريان خدا، نويسندگان عمومى و خصوصى، قاضيان عادل، كارگزاران انصاف و خدمات، اهل جزيه و ماليات ـ اعم از كسانى كه در پناه اسلام اند و يا مسلمان اند ـ تجار و صنعت گران و قشر پايين [يعنى نيازمندان و مستمندان] . براى هريك از اين اصناف، خداوند سهمى را مقرّر داشته و آن را در قرآن يا سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مشخّص نموده و آنها را در جايگاه مناسب قرار داده كه به صورت عهد در نزد ما محفوظ است.

( صفحه 76 )

مى بينيم كه چگونه على (عليه السلام) از پيوستگى و ارتباط طبقات جامعه سخن مى گويد و براى هريك، جايگاهى مشخص و معين در كتاب الله و سنت رسول الله(صلى الله عليه وآله) مى شناسد و نقش هريك را در روند تكاملى جامعه معرفى مى كند.

قوام و استوارى اقشار جامعه

در گذشته از سرنوشت مشترك افراد جامعه و پيوستگى طبقات اجتماع سخن گفتيم; اكنون اضافه مى كنيم كه در ديدگاه على (عليه السلام) قوام هريك از طبقات اجتماع بسته به قوام طبقه ديگر است. به ديگر سخن، هيچ طبقه اى از وجود طبقه ديگر بى نياز نيست و اگر بخواهد [طبقه اى در هر شأن و منزلتى كه باشد] موجوديت خود را حفظ كند، بايستى در نگه دارى موجوديت ديگر طبقه نيز تلاش نمايد و تصوّر نكند كه موجوديّت آن، بسته به نابودى ديگرى است:

دردا كه دواى درد پنهانى ما *** افسوس كه چاره پريشانى ما

بر عهده جمعى است كه پنداشته اند *** آبادى خويش را ز ويرانى ما

چرا كه در جامعه بدون قواى مسلّح، امنيّت نيست و هرگاه امنيّت نباشد، تجارت و كشاورزى مختل است و با ركود تجارت و انحطاط كشاورزى، هرگز مالياتى نيست كه بودجه نيروهاى مسلّح و تسليحات نظامى تأمين گردد. كار واليان و قضات نظارت دائم بر تنظيم فعاليت هاى مختلف اجتماعى است. اگر نظارت دقيق آنان صورت نگيرد، جامعه دچار فتنه و آشوب خواهد شد.

( صفحه 77 )

طبقات پايين تر نيز تشكيل دهنده افراد جامعه هستند، و گفتيم اگر افراد نباشند، جامعه اى وجود ندارد. اين است كه على (عليه السلام) قوام هريك از طبقات اجتماع را (بدون امتياز و برترى بر يكديگر) بسته به قوام ديگر طبقه مى داند و معتقد است كه اگر طبقه اى موجوديّت خود را از دست بدهد و قادر به ادامه تلاش نباشد، طبقه ديگر نيز، از آن متأثّر خواهد شد:

فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الاَْمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ اِلاّ بِهِمْ.

ثُمَّ لا قِوَامَ لِلْجُنُودِ اِلاّ بِمَا يُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ وَ يَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ.

ثُمَّ لا قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ اِلاّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْكُتَّابِ لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ وَ يَجْمَعُونَ مِنَ الْمَعاقِدِ وَ يَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ يُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاُْمُورِ وَ عَوَامِّهَا.

وَ لا قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً اِلاّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَ يَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ مَا لا يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ.

ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ.

سپاهيان با اذن پروردگار دژهاى رعيّت اند و زينت زمامداران و عزّت دين و وسيله امتيّت. آسايش مردم جز به وسيله «جند الله» ممكن نيست.

( صفحه 78 )

از طرفى قوام سپاه ممكن نيست، مگر به وسيله خراجى كه خدا از مال توده هاى مردم بيرون مى كشد; زيرا [سپاه] با خراج براى جهاد با دشمن تقويت مى شوند و براى اصلاح كار خود به آن تكيه مى زنند و با آن نيازمندى هاى خويش را مرتفع مى سازند.

اين دو گروه نظام نمى گيرند، جز با گروه سوّم كه «قضات» و «كارگزاران دولت» و «منشيان» هستند; زيرا اين گروه، قراردادها و معاملات را استحكام مى بخشند و ماليات ها را جمع آورى مى كنند و در ضبط امور خصوصى و عمومى، مورد اعتمادند.

تمام اين گروه ها بدون «تجّار» و «پيشهوران» و «صنعت گران» پايدارى ندارند; چون آنها به اميد سود گرد هم مى آيند و نيازهاى ديگر اصناف را با دست و بازوى خويش تأمين مى كنند كه در امكان ديگران نيست.

سپس قشر پايين نيازمندان و از كار افتادگان هستند و حق اين است كه از كمك و همكارى ديگران بهره مند شوند.

تفكيك قوا و تقسيم كار بر اساس شايستگى ها

گفتيم كه پيوستگى طبقات جامعه و قوام هريك از طبقات، به واسطه طبقه ديگر است. حال مى گوييم كه هرگاه جامعه و فعّاليّت هاى اجتماعى بدين گونه به يكديگر وابسته و مرتبط باشد (كه هست) تقسيم كار، امرى ضرورى، و تفكيك قوا از مهم ترين و اساسى ترين كارهاى حاكم اسلامى خواهد بود.

بديهى است اگر مجارى امور مشخص و معين نباشد، كارها در

( صفحه 79 )

مواردى مختل مى شود و در جاهايى اصطكاك و برخورد پيش مى آيد. در چنين وضعى اولاً حاكم اسلامى بايستى جايگاه قوا را تعيين كند، و ثانياً كارها را بر اساس شايستگى ها و لياقت افراد تقسيم نمايد و در نتيجه از جايگزينى روابط بر ضوابط جلوگيرى به عمل آورد. اين مسؤوليّت از مهم ترين و دشوارترين و خطيرترين مسؤوليت هاى حاكم اسلامى است و او جز با تلاش پى گير و با استعانت از خداى متعال قادر به انجام اين وظيفه سنگين الهى نخواهد بود:

وَ فِي اللَّهِ لِكُلّ سَعَةٌ وَ لِكُلّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ اِلاّ بِالاِهْتِمَامِ وَ الاِْسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ.

براى تمام اين گروه ها در پيشگاه خداوند گشايشى است و هريك به مقدار اصلاح كارشان بر حاكم حقّ دارند. والى نسبت به انجام وظايفى كه خداوند بر عهده او گذاشته است توفيق پيدا نمى كند، مگر به تلاش و كمك خواستن از خداوند و مهيّا ساختن خود بر ملازمت حق و شكيبايى و استقامت در برابر آن، خواه بر او سبك باشد يا سنگين.

ويژگى هاى فرماندهان سپاه اسلام

سپاهيان اسلام كه ايثارگرانه و جان بر كف در راه خدا و استقرار حاكميت قرآن و قوانين حيات بخش اسلام گام بر مى دارند، همگى مى بايست از چشمه سار فرهنگ و اخلاق اسلامى سيراب بوده و به صفات