جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه رساله توضيح المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 424 )

احكام نكاح يا ازدواج

بواسطه عقد ازدواج زن به مرد حلال مى شود، و آن بر دو قسم است: دائم و غير دائم. عقد دائم آن است كه مدّت زناشوئى در آن معيّن نشود و زنى را كه به اين قسم عقد مى كنند دائمه گويند. و عقد غير دائم آن است كه مدّت زناشوئى در آن معيّن شود، مثلا زن را به مدّت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند، و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند.

احكام عقد

مسأله : در زناشوئى چه دائم و چه غير دائم، بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند، يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.

مسأله : وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مى تواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وكيل شود.

مسأله : زن و مرد تا يقين نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمى توانند با يكديگر رفتار محرمانه نمايند، و گمان به اينكه وكيل صيغه را خوانده است كفايت

( صفحه 425 )

نمى كند، ولى اگر وكيل بگويد صيغه را خوانده ام كافى است.

مسأله : اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلا ده روز او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معين نكند در صورتى كه از گفته زن معلوم شود كه به وكيل اختيار كامل داده آن وكيل مى تواند هر وقت كه بخواهد او را ده روز به عقد آن مرد درآورد، و اگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معيّنى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.

مسأله : يك نفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دائم يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.

(دستور خواندن عقد دائم)

مسأله : اگر صيغه دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى عَلَى الصَّداقِ الْمَعلُوم (يعنى خود را زن تو نموده به مهرى كه معيّن شده) پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلْتُ التَّزْويجَ (يعنى قبول كردم اين ازدواج را) عقد صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتِى فاطِمةَ مُوَكِّلَكَ اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى اَحْمَدَ عَلَى الصَّدَاقِ صحيح مى باشد، ولى بايد كسى كه اين الفاظ را مى خواند كاملاً معنى آنرا بفهمد و قصد انشاء كند. يعنى بخواهد با گفتن اين الفاظ دو نفر را زن و شوهر كند.

(دستور خواندن عقد غير دائم)

مسأله : اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آنكه مدّت و مهر را معيّن كردند، چنانچه زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى فِى المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعلُوم، بعد بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلْتُ، صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند اوّل وكيل زن به وكيل مرد بگويد: مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتِى مُوَكِّلَكَ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى

( صفحه 426 )

الْمَهْرِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى هكَذَا، صحيح مى باشد.

(شرايط عقد)

مسأله : عقد ازدواج چند شرط دارد:

اوّل: آنكه به عربى صحيح خوانده شود. و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند چنانچه ممكن باشد، احتياط واجب آن است كسى را كه مى تواند به عربى صحيح بخواند وكيل كنند، و اگر خودشان بخوانند بايد لفظى بگويند كه معنى زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ را بفهماند.

دوّم: مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن به گفتن «زَوَّجْتُكَ نَفْسى» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد بگفتن «قَبِلْتُ التَّزويجَ» زن بودن او را براى خود قبول نمايد، و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مى خوانند، بگفتن «زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ» قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند زن و شوهر شوند.

سوّم: كسى كه صيغه عقد را مى خواند لازم نيست بالغ باشد، بلكه بايد مفهوم لفظى را كه مى گويد دقيقاً بداند پس اگر بچه مميّز براى خودش با اجازه وليش و يا براى ديگران عقد بخواند صحيح است.

چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولىّ آنها صيغه را مى خوانند، در عقد، زن و شوهر را معيّن كنند مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: زَوَّجْتُكَ اِحَدى بَناتى (يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را) و او بگويد: قَبِلْتُ يعنى قبول كردم، چون در موقع عقد، دختر معيّن نبوده عقد باطل است.

پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند ولى اگر زن ظاهراً با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضى است، عقد صحيح است.

مسأله : اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند عقد باطل است.

مسأله : كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى

( صفحه 427 )

هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و قصد انشاء بنمايد و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد مى تواند عقد را بخواند و چنانچه معناى آن را به طور اجمال بداند بنابر احتياط واجب كافى نيست.

مسأله : اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضى هستيم عقد صحيح است.

مسأله : اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم عقد صحيح است.

مسأله : پدر و جدّ پدرى مى توانند براى فرزند پسر يا دختر نابالغ يا ديوانه خود كه با حال ديوانگى بالغ شده است همسر بگيرند، و بعد از آنكه آن طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند مصلحت داشته باشد، نمى تواند آن را بهم بزند و اگر مفسده اى داشته باشد عقد فضولى است و مى تواند آن را امضاء كرده يا عقد را بهم بزند، ولى چنانچه براى آنها مصلحت نداشته و مفسده هم نداشته باشد در صحت عقد اشكال است، و احتياط ترك نشود.

مسأله : اگر پدر، يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود، زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد.

مسأله : اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مديون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالى نداشته، و در ضمن عقد شرط نشده كه مهر بر عهده پدر يا جد پدرى نيست پدر يا جدّ او بايد مهر زن را بدهند.

مسأله : دخترى كه بحدّ بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بنابر احتياط بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و برادر او لازم نيست حتى اگر پدر يا جد پدرى نداشته باشد.

مسأله : اگر پدر و جد پدرى غائب باشند، به طورى كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد لازم نيست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگيرند.

( صفحه 428 )

و همچنين اگر همسر مناسبى براى دختر پيدا شود و بخواهد با پسرى كه شرعاً و عرفاً هم كفو او مى باشد ازدواج كند و پدر و جدّ پدرى بدون جهت مانع مى شوند و سخت گيرى مى كنند در اين صورت نيز اجازه آنان لازم نيست، و همينطور اگر دختر باكره نباشد اجازه پدر و جدّ لازم نيست، حتّى در صورتى كه بدون شوهر رفتن، به او نزديكى شده باشد.

مسأله : اگر پدر و جد پدرى مسلمان نباشد ولى دختر باكره رشيده مسلمان باشد اجازه آنها در ازدواج او لازم نيست.

(عيبهايى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد)

مسأله : اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از هفت عيب را دارد مى تواند عقد را به هم بزند به شرط آنكه معلوم شود كه عيب پيش از عقد بوده است:

اول: ديوانگى. دوم: مرض خوره. سوّم: مرض بَرَص (پيسى). چهارم: كورى. پنجم: زمين گير بودن و در حكم آن است شلى كه شل بودن او واضح باشد. ششم: آن كه افضا شده يعنى راه بول و حيض يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد ولى اگر راه حيض و غائط او يكى شده باشد به هم زدن عقد اشكال دارد و بايد احتياط شود. هفتم: آن كه گوشت، يا استخوانى يا غده اى در فرج او باشد كه مانع نزديكى شود.

مسأله : زن نيز مى تواند در چهار صورت عقد را به هم بزند:

اوّل: ديوانه بودن شوهر، اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد ديوانه بوده يا آنكه بعد از عقد چه پيش از نزديكى يا بعد از آن ديوانه شود مى تواند عقد را بهم  بزند.

دوّم: نداشتن آلت مردى، چنانچه زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد آلت مردى نداشته يا بعد از عقد پيش از نزديكى آلت او بريده شده مى تواند عقد را بهم بزند.

سوّم: ناتوانى از نزديكى جنسى، اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش مرضى دارد كه نمى تواند وطى و نزديكى نمايد هر چند آن مرض بعد از عقد و پيش از نزديكى عارض شده باشد مى تواند عقد را بهم بزند.