جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه رساله توضيح المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 450 )

احكام طـلاق

مسأله : مردى كه زن خود را طلاق مى دهد، بايد عاقل و بنابر احتياط واجب بالغ باشد، و به اختيار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است، و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويد صحيح نيست.

مسأله : شرايط صحت طلاق عبارت است از: 1 ـ زن بايد هنگام طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد. 2 ـ از هنگام حيض شدن قبل تا زمان طلاق گرفتن در حال پاكى با شوهر خود همبستر نشده باشد. 3 ـ طلاق در حضور دو مرد عادل جارى شود.

مسأله : اگر زن دروغ بگويد يا اشتباه كند و در حالى كه حيض است طلاق بگيرد طلاق او باطل است حتى اگر بعداً متوجه شود كه هنگام طلاق حائض بوده است طلاق مذكور باطل است. و اگر خيال كند كه حائض است اما بگويد پاك هستم و طلاق بگيرد و بعد معلوم شود كه حيض نبوده طلاقش صحيح است.

مسأله : طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:

اوّل: آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.

دوّم: آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.

( صفحه 451 )

سوّم: مرد بواسطه غايب بودن و مانند آن نتواند پاك بودن زن را بفهمد.

مسأله : اگر زن را از خون حيض پاك بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حيض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده طلاق او صحيح است.

مسأله : كسى كه مى داند زنش در حال حيض يا نفاس است، اگر غايب شود مثلا مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد، و نتواند از حالش با خبر شود بايد تا مدتى كه معمولا زنها از حيض يا نفاس پاك مى شوند صبر كند.

مسأله : اگر مردى كه غايب است بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پيدا كند كه زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه، اگر چه اطلاع او از روى عادت حيض زن، يا نشانه هاى ديگرى باشد كه در شرع معين شده بايد حال او را استعلام كند و اگر نتواند، بايد تا مدتى كه معمولا زنها از حيض يا نفاس پاك مى شوند صبر كند و احتياط مستحب آن است كه تا يك ماه صبر كند.

مسأله : اگر با عيالش كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بخواهد طلاقش دهد، بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود و همچنين اگر در حال حيض يا نفاس با او نزديكى كند نمى تواند در پاكى بعد از آن حيض يا نفاس او را طلاق دهد اگر چه در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد، ولى زنى را كه نه سالش تمام نشده، يا آبستن است، اگر بعد از نزديكى طلاق دهند، اشكال ندارد، و همچنين است اگر يائسه باشد يعنى اگر سيّده است بيشتر از شصت سال قمرى و اگر سيّده نيست بيشتر از پنجاه سال قمرى داشته باشد.

مسأله : هر گاه با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همـان پاكى طلاقش دهد اگر بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده اشكال ندارد.

مسأله : اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و مسافرت نمايد، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد و نتواند حال او را در سفر استعلام كند، بايد بقدرى كه زن معمولا بعد از آن پاكى، خون مى بيند و دوباره پاك مى شود صبر كند. و احتياط مستحب آن است كه آن مدّت كمتر از يك ماه نباشد.

( صفحه 452 )

مسأله : اگر مرد بخواهد زن خود را كه بواسطه اصل خلقتش يا مرض يا بواسطه خوردن قرص كه زنان براى جلوگيرى از خون حيض مى خورند و حيض نمى بيند طلاق دهد. بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از جماع با او خود دارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.

مسأله : طلاق بايد به صيغه عربى صحيح و به كلمه «طالق» خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد بايد بگويد: «زَوْجَتى فاطِمَة طالقٌ»; يعنى: زن من فاطمه رها است و اگر ديگرى را وكيل كند آن وكيل بايد بگويد: «زَوْجَةُ مُوكِّلِى فاطِمَةُ طالِقٌ».

مسأله : زنى كه صيغه شده، مثلا يك ماهه يا يك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد، و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود، يا مرد مدت را به او ببخشد به اين ترتيب كه بگويد: مدت را به تو بخشيدم و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض در عقد موقت لازم نيست.

عِـدّه طـلاق

مسأله : زنى كه نُه سالش تمام نشده و زن يائسه(1) عده ندارد، يعنى اگر چه شوهرش با او نزديكى كرده باشد، بعد از طلاق مى تواند فوراً شوهر كند.

مسأله : زنى كه نُه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر شوهرش با او نزديكى كند و طلاقش دهد، بعد از طلاق بايد عدّه نگهدارد يعنى بعد از آن كه در پاكى طلاقش داد و مقدارى (هر چند كم باشد) بعد از طلاق پاك بود، بقدرى صبر كند كه دوبار حيض ببيند و پاك شود، و همين كه حيض سوم را ديد عدّه او تمام مى شود و مى تواند شوهر كند. ولى اگر پيش از نزديكى كردن با او طلاقش بدهد عدّه ندارد، يعنى مى تواند بعد از طلاق فوراً شوهر كند.

  • 1 ـ معناى يائسه در مسأله 32 گفته شد.

( صفحه 453 )

مسأله : زنى كه حيض نمى بيند اگر در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند چنانچه شوهرش بعد از نزديكى كردن او را طلاق دهد، بايد بعد از طلاق تا سه ماه عدّه نگهدارد.

مسأله : زنى كه عدّه او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند بايد سه ماه هلالى يعنى از موقعى كه ماه ديده مى شود تا سه ماه عدّه نگهدارد. و اگر در بين ماه طلاقش بدهند، بايد باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و نيز كسرى ماه اول را از ماه چهارم عدّه نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلا اگر غروب روز بيستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بيست و نه روز باشد بايد نه روز باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و بيست روز از ماه چهارم عدّه نگهدارد، و احتياط مستحب آن است كه از ماه چهارم بيست و يك روز عدّه نگهدارد تا با مقدارى كه از ماه اوّل عدّه نگهداشته سى روز شود.

مسأله : اگر زن آبستن را طلاق دهند، بايد تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچّه عده نگهدارد، بنابراين اگر مثلا يك ساعت بعد ازطلاق بچّه اوبه دنيا آيد، عدّه اش تمام مى شود.

مسأله : زنى كه نُه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر صيغه شود مثلا يك ماهه، يا يك ساله چنانچه شوهرش با او نزديكى نمايد و مدت آن زن تمام شود يا شوهر مدت را به او ببخشد در صورتى كه حيض مى بيند بنابر احتياط واجب بايد به مقدار دو حيض كامل عدّه نگهدارد و شوهر نكند و اگر حيض نمى بيند، چهل و پنج روز بايد از شوهر كردن خوددارى نمايد. و در صورتى كه آبستن باشد با وضع حمل يا سقط جنين عده او تمام مى شود هر چند احتياط مستحب آن است كه به هر كدام از زائيدن يا چهل و پنج روز يا دو حيض كامل كه بيشتر است عدّه نگهدارد.

مسأله : ابتداى عدّه طلاق از موقعى است كه خواندن صيغه طلاق تمام مى شود، چه زن بداند طلاقش داده اند يا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد كه او را طلاق داده اند، لازم نيست دوباره عدّه نگهدارد.

(عدّه زنى كه شوهرش مرده)

مسأله : زنى كه شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، بايد تا چهار ماه و ده روز عدّه

( صفحه 454 )

نگهدارد يعنى از شوهر كردن خود دارى نمايد اگر چه يائسه يا صغيره يا صيغه باشد، يا شوهرش با او نزديكى نكرده باشد و اگر آبستن باشد، بايد تا موقع زاييدن عدّه نگهدارد، ولى اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنيا آيد بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند و اين عدّه را عدّه وفات مى گويند.

مسأله : زنى كه در عدّه وفات مى باشد، حرام است لباس هاى زينتى بپوشد و سرمه بكشد و همچنين كارهاى ديگرى كه زينت حساب شود بر او حرام مى باشد.

مسأله : ابتداى عده وفات در صورتيكه شوهر زن غائب يا در حكم غائب باشد از موقعى است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مسأله : اگر زن بگويد عدّه ام تمام شده، با دو شرط از او قبول مى شود: اوّل: آن كه بنابر احتياط مورد تهمت نباشد. دوّم: از طلاق يا مردن شوهرش بقدرى گذشته باشد كه در آن مدت تمام شدن عدّه ممكن باشد.

(طلاق بائن و طلاق رِجْعِى)

مسأله : طلاق از جهت اين كه زوج حق رجوع داشته باشد يا خير به دو قسم تقسيم مى شود: 1 ـ طلاق رجعى: كه در اين نوع طلاق زوج قبل از پايان عده حق دارد رجوع كند و طلاق را به هم بزند و به زندگى با زن خود ادامه دهد. 2 ـ طلاق بائن: كه در اين نوع طلاق مرد حق رجوع ندارد. در شش مورد طلاق بائن مى باشد:

اول: طلاق زنى كه نُه سالش تمام نشده باشد.

دوم: طلاق زنى كه يائسه باشد يعنى اگر سيده است بيشتر از شصت سال و اگر سيده نيست بيشتر از پنجاه سال قمرى داشته باشد.

سوم: طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكى نكرده باشد.

كه در اين سه مورد زن اصلاً عده ندارد تا مرد بتواند در آن رجوع كند.

چهارم: طلاق سوم زنى كه او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم: طلاق خلع

ششم: طلاق مبارات