جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه رساله توضيح المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 518 )

مسأله : در صورتى كه زن وشوهر طلاق گرفته باشند:

الف: اگر طلاق رجعى باشد و قبل از پايان عده زن يا شوهر بميرند ديگرى ازاو ارث مى برد.

ب: اگر طلاق بائن باشد از همديگر ارث نميبرند و لو هنوز عده تمام نشده باشد

ج: اگر شوهر در حال بيمارى زن خود را طلاق دهد وقبل از گذشتن دوازده ماه قمرى بميردزن از او با سه شرط زير ارث ميبرد:

ج ـ 1: هنوز ازدواج نكرده باشد.

ج ـ 2: شوهر زن را بدون در خواست او طلاق داده باشد.

ج ـ 3: شوهر بر اثر همان بيمارى مرده باشد.

مسأله : اگر زن طلاق خلع بگيرد يا مرد بر اثر ديگرى غير از بيمارى مذكور بميرد زن از او ارث نميبرد.

(مسائل متفرقه ارث)

مسأله : قران و شمشير و انگشتر و لباسى كه ميت براى پوشيدن تهيه نموده است ولو نپوشيده باشد به پسر بزرگتر ميت اختصاص دارد.

ـ اگر ميت چند قران يا شمشير يا انگشتر يا لباس داشته باشد همه آنها به پسر بزرگتر ميت ميرسد.

مسأله : اگر ميت قرض داشته باشد وقرض او بيشتر از تمام مال او باشد يا وصيت كرده باشد كه قرض او را از اين وسائل بدهند يا اين وسائل را به شخص ديگرى بدهند اين وسائل به پسر بزرگتر نميرسد.

مسأله : اگر ميت كافر باشد

الف: اگر تمام ورثه او هم كافر باشند ورثه طبق احكام ارث از او ارث مى برند.

ب: اگر بعضى از ورثه او مسلمان باشند و بعضى كافر فقط ورثه مسلمان او

( صفحه 519 )

ارث ميبرند و به ورثه كافر ارث نميرسد.

ج: اگر همه ورثه او مسلمان باشند همه آنها طبق احكام ارث از او ارث ميبرند.

مسأله : اگر ميت مسلمان باشد

الف: اگرهمه ورثه او مسلمان باشند همه طبق احكام ارث از او ارث مى برند.

ب: اگر بعضى از ورثه مسلمان باشند و برخى از آنها كافر باشند تنها ورثه مسلمان ازاو ارث ميبرند.

ج: اگر همه ورثه او كافر باشند هيچيك از آنها از او ارث نميبرند و تمام مال ميت مسلمان در اختيار مجتهد جامع الشرائط قرار ميگيرد.

مسأله : اگر كسى شخصى را كه از او ارث ميبرد بكشد.

الف: اگراو را عمدا و به نا حق كشته باشد از او ارث نميبرد.

ب: اگر او راعمدا ولى از روى حق و به حكم حاكم شرع كشته باشد از او ارث ميبرد.

ج: اگر او را به صورت خطا يا شبه عمد بكشد از اموال ديگر او ارث ميبرد ولى از ديه او ارث نميبرد

مسأله : اگر كودكى از زنا متولد شود.

الف: اگر زن و مرد هر دو زنا كار باشند نه آنهااز كودك ارث ميبرند ونه كودك از آنهاارث ميبرد

ب: اگر يكى از آن دو زنا كار باشند ولى ديگرى فكر ميكرده كه حلال است كودك و زانى از همديگر ارث نميبرند ولى كودك نسبت به فردى كه فكر ميكرده حلال است ولد شبهه محسوب ميشود و ازيكديگر ارث ميبرند.

ج: اگر ولد الزنا ازدواج كند زن و فرزندان او طبق احكام ارث از او ارث ميبرند.

مسأله : اگر در بين كسانى كه ارث ميبرند كودكى باشد كه هنوز متولد نشده باشد:

الف: اگر بدانند پسر است يا دختر و يك نفر است يا دو نفر سهم الارث او

( صفحه 520 )

را براى او كنار ميگذارند و اگر بعد از تولد معلوم شد اشتباه كرده اند يا كودك مرده به دنيا آمد جبران ميكنند.

ب: اگر بدانند يك نفر است ولى ندانند دختراست يا پسر سهم الارث يك پسر را براى او كنار ميگذارند و اگر بعد از تولد معلوم شود اشتباه شده جبران ميكنند.

ج: اگر ندانند كه چند نفر است و چه جنسى دارد بنا بر احتياط واجب سهم الارث دو پسر را براى او كنار ميگذارند و بعد از تولد اگر اشتباه شده بود جبران ميكنند.

مسأله : اگر چند نفر كه از همديگر ارث ميبرند مثل پدر و پسر و زن و شوهر در يك حادثه بميرند و معلوم نباشد كداميك اول مرده اند همه از يكديگر ارث ميبرند.

ـ در تقسبم ارث فرض ميكنيم كه اول يكى از آنها فوت نموده و بنا بر اين فرض اموال او را بين ورثه او تقسيم ميكنيم و سهم كسانى كه فوت كرده اند را به ورثه زنده آنها ميدهيم.

ـ سپس فرض ميكنيم كه ديگرى اول فوت نموده وبنا بر اين فرض اموال او را بين ورثه او تقسيم ميكنيم (در اين فرض كسى را كه در فرض سابق فرض كرده بوديم اول مرده است زنده فرض ميكنيم) و سهم الارث افرادى كه فوت شده اند را به ورثه زنده آنها ميدهيم.

واژه ها و اصطلاحات فقهى

(الف)

آب جارى: آب جوشيده از زمين و مانند آن و در حال جريان، مانند آب چشمه و قنات.

آب قليل: آبى است كمتر از كر، كه از زمين هم نجوشد.

آب كر: مقدار معينى از آب است كه اندازه و كيفيت آن در مسأله 21 بيان شده است.

آب مضاف: آبى است كه از چيزى گرفته شده، مانند: گلاب، يا با چيزى آميخته شده باشد مانند: شربت.

آب مطلق: به آن آب خالص نيز گفته مى شود و داراى پنج قسم است به شرح مسأله 20.

آلات لهو: اسباب عياشى و خوشگذرانى نامشروع مانند تار و ضرب وغيره.

ابن سبيل: مسافرى كه در سفر، پول مخارج و وسيله زندگى نداشته باشد و درمانده باشد.

اتْقى: باتقواتر.

اجاره: قراردادى است كه طى آن منافع مال يا كار يك طرف در قبال اجرت و مدت معين به طرف ديگر واگذار مى شود.

اجانب: بيگانگان.

اجرت المثل: اجرت همانند; مثل اين كه شخصى بدون تعيين اجرت، كارى انجام دهد، براى تشخيص قيمت كار انجام شده گفته مى شود، اگر همين كار را شخص ديگرى كه

( صفحه 522 )

مشابه اين فرد است انجام مى داد چقدر مى شد، پاسخ هرچه شد، قيمت همان است.

اجزاء و شرايط: هر امرى كه خودش در يك مركبى قرار گرفته جزء آن محسوب مى گردد مثل ركوع و سجود نماز; و هر امرى كه خارج از حقيقت يك چيزى است ولى آن چيز مقيد به او بايد باشد شرط آن محسوب مى شود مثل طهارت در نماز.

اجير: كسى كه طبق قرارداد در برابر كارى كه انجام مى دهد مستحق اجرت مى شود.

احتلام: نشانه بلوغ ; خارج شدن منى از انسان در حالت خواب.

احتياط: موجباتى كه رعايت آن احاطه كامل و اطمينان انسان به رسيدن به واقع را سبب مى شود و چنانچه در رساله نوشته شود كه: (احتياط اين است) و قبل يا بعد از آن فتوى در مسأله نباشد، احتياط واجب است.

احتياط لازم يا واجب: احتياطى كه به جهت فتوا نداشتن مجتهد، رعايت آن لازم است مگر به فتوى معتبر ديگرى رجوع شود.

احتياط مستحب: احتياطى است كه رعايت آن واجب نيست.

احتياط واجب: عبارت از امرى است كه مطابق احتياط است، اما فقيه همراه آن فتوا نداده است. در چنين مواردى مقلد مى تواند به فتواى مجتهد ديگرى كه در رتبه بعد قرار دارد، عمل كند.

احتياط را ترك نكند: هر مورد كه فتوايى از فقيه نسبت به آن ذكر نشده است به معنى احتياط واجب است و اگر در همان مورد، فتوايى ذكر شده باشد، به معنى تأكيد بر حسن احتياط مى باشد.

احداث: از نو ساختن; تأسيس كردن

احراز: به دست آوردن; فراهم آوردن; دريافتن

احكام خمسه: وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و اباحه.

احوط: منطبق با احتياط.

احياء زمين: تغييراتى كه با كشت و زرع و يا ساختمان و غيره موجب مى شود زمين موات و غير قابل استفاده زنده گرديده و عنوانى مثل باغ و مزرعه و يا خانه و امثال آن بر او صادق باشد.