جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه رساله توضيح المسائل
صفحات بعد
صفحات قبل
( صفحه 472 )

(احكام شكار كردن با اسلحه)

مسأله : اگر حيوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شكار كنند و بميرد با پنج شرط حلال و بدنش پاك است:

اوّل: آن كه اسلحه شكار مثل كارد و شمشير برنده باشد، يا مثل نيزه و تير، تيز باشد كه بواسطه تيز بودن، بدن حيوان را پاره كند و حيوان بر اثر خون ريزى بميرد و اگر به وسيله دام يا چوب و سنگ و مانند اينها حيوانى را شكار كنند پاك نمى شود و خوردن آن هم حرام است مگر اينكه آن را زنده پيدا كنند و ذبح كنند و اگر حيوانى را با تفنگ شكار كنند چنانچه گلوله آن انفجارى باشد و به دليل انفجار بدن حيوان را متلاشى كند يا بواسطه حرارتش بدن حيوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن، حيوان بميرد حلال نمى شود.

دوّم: كسى كه شكار مى كند بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد، و اگر كافر يا كسى كه در حكم كافر است مانند غلات و خوارج و نواصب حيوانى راشكار نمايد، آن شكار حلال نيست.

سوّم: اسلحه را براى شكار كردن حيوان به كار برد و اگر مثلا جايى را نشان كند و اتفاقاً حيوانى را بكشد، آن حيوان پاك نيست و خوردن آن هم حرام است.

چهارم: در وقت به كار بردن اسلحه نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد شكار حلال نمى شود، ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد.

پنجم: وقتى به حيوان برسد كه مرده باشد، يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد وچنانچه به اندازه سربريدن وقت باشد وسر حيوان را نبرد تا بميرد حرام است.

مسأله : اگر دو نفر حيوانى را شكار كنند، و يكى از آنان مسلمان و ديگرى كافر باشد آن حيوان حلال نيست، و اگر هر دو مسلمان باشند و يكى از آن دو نام خدا را ببرد و ديگرى عمداً نام خدا را نبرد آن حيوان حلال نيست.

مسأله : اگر بعد از آن كه حيوانى را تير زدند مثلا در آب بيفتد، و انسان بداند كه حيوان بواسطه تير و افتادن در آب جان داده، حلال نيست. بلكه اگر شك كند كه فقط براى تير بوده يا نه، حلال نمى باشد. و اگر حيوانى را شكار كنند و از نظر ناپديد شود و بعد

( صفحه 473 )

از آن مرده آن حيوان پيدا شود اگر بدانند كه موت آن فقط مستند به سلاح شكار بوده حلال است ولى اگر احتمال دهند كه سلاح شكار به ضميمه چيز ديگر سبب مرگ حيوان شده محكوم به نجاست و حرمت است.

مسأله : اگر با سگ غصبى يا اسلحه غصبى حيوانى را شكار كند، شكار حلال است و مال خود او مى شود ولى گذشته از اين كه گناه كرده بايد اجرت اسلحه يا سگ را به صاحبش بدهد.

مسأله : اگر با شمشير يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح است با شرطهايى كه در مسأله 2724 گفته شد، حيوانى را دو قسمت كنند، و سر و گردن در يك قسمت بماند و انسان وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است اگر به همين قطع كردن جان داده باشد و اگر حيوان زنده باشد و وقت تنگ باشد براى سر بريدن به آداب شرع، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام، و قسمتى كه سر و گردن دارد حلال است و اگر وقت باشد براى سر بريدن، آن قسمت كه در آن سر نيست حرام است و آن قسمت ديگر اگر سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند حلال است به شرط آن كه در زمان بريدن سرش زنده باشد اگر چه ممكن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.

مسأله : اگر با چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح نيست حيوانى را دو قسمت كنند، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام است و قسمتى كه سر و گردن دارد، اگر زنده باشد، و سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند حلال است به شرط آن كه در زمان بريدن سرش، زنده باشد اگر چه ممكن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.

مسأله : اگر حيوانى را شكار كنند، يا سر ببرند و بچه زنده اى از آن بيرون آيد چنانچه آن بچه را به دستورى كه در شرع معين شده سر ببرند حلال و گر نه حرام مى باشد.

مسأله : اگر بچه اى در شكم حيوان شكار شده يا ذبح شده باشد اگر خلقت آن كامل نشده باشد و مو يا پشم بر بدن او روييده نباشد حرام است و اگر خلقت آن كامل شده باشد و زنده از بدن مادر خارج شده باشد در صورتى حلال مى شود كه آن را به

( صفحه 474 )

دستور شرع ذبح كنند و اگر خودش بميرد حرام مى شود و اگر مرده از بدن مادر خارج شود چنانچه قبل از كشتن مادر مرده باشد نجس و حرام است و اگر با كشتن مادرش مرده باشد پاك و حلال است.

(شكار كردن با سگ شكارى)

مسأله : اگر سگ شكارى حيوان وحشى و يا اهلى وحشى شده حلال گوشتى را شكار كند، با هفت شرط زير پاك و حلال مى شود:

اوّل: سگ بطورى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى گرفتن شكار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگيرى كنند بايستد ولى اگر در وقت نزديك شدن به شكار با جلوگيرى نايستد مانع ندارد و احتياط واجب آن است كه اگر عادت دارد كه پيش از رسيدن صاحبش شكار را بخورد از شكار او اجتناب كنند، ولى اگر عادت به خوردن خون شكار داشته باشد يا اتفاقاً شكار را بخورد اشكال ندارد.

دوّم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پيش خود دنبال شكار رود و حيوانى را شكار كند خوردن آن حيوان حرام است. بلكه اگر از پيش خود دنبال شكار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند اگر چه بواسطه صداى صاحبش شتاب كند، بنابر احتياط واجب بايد از خوردن آن شكار خود دارى نمايند.

سوّم: كسى كه سگ را مى فرستد بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد و اگر كافر يا كسى كه در حكم كافر است «مانند غلات و خوارج و نواصب» كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيغمبر (صلى الله عليه وآله) مى كند سگ را بفرستد، شكار آن سگ حرام است.

چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است، ولى اگر از روى فراموشى باشد اشكال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پيش از آن كه سگ به شكار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتياط واجب بايد از آن شكار اجتناب نمايد.

پنجم: شكار بواسطه زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد پس اگر سگ، شكار را خفه كند، يا شكار از دويدن يا ترس بميرد حلال نيست.

( صفحه 475 )

ششم: كسى كه سگ را فرستاده، وقتى برسد كه حيوان مرده باشد، يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتى برسد كه به اندازه سر بريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد حلال نيست.

هفتم: صيّاد و شكارچى با سرعت يا به نحو متعارف به طرف صيد حركت كند.

مسأله : كسى كه سگ را فرستاده اگر وقتى برسد كه بتواند سر حيوان را ببرد، چنانچه به طور معمول و با شتاب مثلا كارد را بيرون آورد و وقت سر بريدن بگذرد و آن حيوان بميرد حلال است، ولى اگر مثلا بواسطه زياد تنگ بودن غلاف يا چسبندگى آن بيرون آوردن كارد طول بكشد و وقت بگذرد بنابر احتياط واجب حلال نمى شود و اگر چيزى همراه او نباشد كه با آن سر حيوان را ببرد و حيوان بميرد، بنابر احتياط از خوردن آن خود دارى كند.

مسأله : اگر چند سگ را بفرستد و با هم حيوانى را شكار كنند، چنانچه همه آنها داراى شرطهايى كه در مسأله 2732 گفته شده بوده اند، شكار حلال است و اگر يكى از آنها داراى آن شرطها نبوده، ولى مؤثر در شكار باشد آن شكار حرام است.

مسأله : اگر سگ را براى شكار حيوانى بفرستد و آن سگ حيوان ديگرى را شكار كند، آن شكار حلال و پاك است و نيز اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شكار كند، هر دوى آنها حلال و پاك مى باشند.

مسأله : اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و يكى از آنها كافر باشد آن شكار حرام است، و نيز اگر همه مسلمان باشند و يكى از آنان عمداً نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است. و نيز اگر يكى از سگهايى را كه فرستاده اند بطورى كه در مسأله 2732 گفته شد تربيت شده نباشد، آن شكار حرام مى باشد.

مسأله : اگر باز يا حيوان ديگرى غير سگ شكارى حيوانى را شكار كند، آن شكار حلال نيست ولى اگر وقتى برسند كه حيوان زنده باشد و به دستورى كه در شرع معين شده سر آن را ببرند حلال است.

( صفحه 476 )

(صيد مـاهـى)

مسأله : اگر ماهى فلس دار را زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان دهد، پاك و خوردن آن حلال است، و چنانچه در آب بميرد پاك است ولى خوردن آن حرام مى باشد مگر اينكه در تور ماهيگير در آب بميرد كه در اينصورت خوردنش حلال است و ماهى بى فلس را اگر چه زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان دهد حرام است.

مسأله : اگر ماهى از آب بيرون بيفتد، يا موج آن را بيرون بيندازد، يا آب فرو رود و ماهى در خشكى بماند، چنانچه پيش از آن كه بميرد، با دست يا بوسيله ديگر كسى آن را بگيرد، بعد از جان دادن حلال است.

مسأله : كسى كه ماهى را صيد مى كند، لازم نيست مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولى مسلمان بايد بداند كه آن را زنده گرفته و در خارج آب مرده.

مسأله : در صيد ماهى لازم نيست صياد مسلمان باشد و اگر ماهى در تور يا وسيله ديگر صيادى در داخل آب هم بميرد حلال است، با توجه به نحوه صيادى فعلى كه اطمينان حاصل مى شود كه ماهى در تور و وسايل صيادى مرده است ماهى فلس دار موجود در بازارهاى مسلمانان و حتى كشورهاى غير مسلمان حلال است.

مسأله : خوردن ماهى زنده اشكال ندارد.

مسأله : اگر ماهى زنده را بريان كنند، يا در بيرون آب پيش از جان دادن بكشند، خوردن آن اشكال ندارد.

مسأله : اگر ماهى را بيرون آب دو قسمت كنند و يك قسمت آن در حالى كه زنده است در آب بيفتد، خوردن قسمتى را كه بيرون آب مانده اشكال ندارد.

(صيد ملخ)

مسأله : اگر ملخ را با دست يا بوسيله ديگرى زنده بگيرند، بعد از جان دادن خوردن آن حلال است. و لازم نيست كسى كه آن را مى گيرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولى اگر ملخ مرده اى در دست كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را