جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه370)
وضع مادّه و هيئت، وضع سوّمى ـ در رابطه با خبر و انشاء ـ براى جمله نيز دارد؟ اگر پاسخ اين سؤال منفى است پس چگونه مى توان خبر و انشاء را از جمله «بعتُ» استفاده كرد؟ بلى، اگر مى توانستيم بگوييم: «واضع اين هيئت را يك بار براى خبر و يك بار براى انشاء وضع كرده است»، مشكل حلّ مى شد ولى ما مى دانيم كه وضع در مورد «بعتُ» تفاوتى با وضع در مورد «ضربتُ» ندارد و همان گونه كه در مورد «ضربتُ» نمى توان ملتزم به دو وضع ـ يكى براى خبر و يكى براى انشاء ـ شد در مورد «بعتُ» نيز نمى توان به چنين چيزى ملتزم شد. بلكه آنچه در مورد «ضربتُ» و «بعتُ» مطرح است وضع «مادّه ضَرْب و بَيْع» و وضع «هيئت متكلّم وحده» براى معانى خود مى باشد. و روشن است كه نمى توان اين خصوصيت ـ استعمال در خبر و انشاء ـ را از مختصات مادّه «بيع» و يا از مختصات «هيئت متكلم وحده» دانست. پس شما كه مى گوييد: «موضوع له و مستعمل فيه در خبر غير از موضوع له و مستعمل فيه در انشاء است»، اين تفاوت از كجاى صيغه «بعتُ» استفاده مى شود؟
بررسى اشكال: اشكال فوق سبب مى شود كه ما از آنچه در مورد خبر و انشاء گفتيم ـ يعنى تفاوت معناى «بعتُ خبرى» با معناى «بعتُ انشائى» ـ و در دوره قبل نيز آن را تقويت كرديم، صرف نظر كرده و مسير كلام را در مورد خبر و انشاء تغيير داده و بگوييم:
«ضرْب» يك واقعيت است و ما وقتى مى گوييم «ضربتُ»، از وقوع ضرب در زمان گذشته خبر مى دهيم. ولى وقتى در مقام اخبار مى گوييم: «بعتُ»، اين جمله در عين حال كه در مقام اخبار استعمال شده ولى از انشاء بيع در زمان گذشته خبر مى دهد، زيرا بيع بدون انشاء نمى شود. و به عبارت ديگر: مخبرٌبه در «بعتُ اخبارى» عبارت از انشائى است كه در زمان گذشته تحقّق پيدا كرده است. و در حقيقت، ارتباط با انشاء در رابطه با «بعتُ خبرى» نيز محفوظ است. حال كه چنين است مى گوييم: خصوصيت انشائيت در رابطه با «مادّه بيع» ـ با قطع نظر از هيئت ـ است. «بيع» را در لغت به «مبادلة مال بمال» معنا كرده اند. اين مبادله به معناى مبادله مكانى و جابه جا شدن
(صفحه371)
ثمن و مثمن نيست بلكه مراد مبادله انشائى يعنى مبادله در تمليك و ملكيت است. فقهاء نيز همين معنا را مورد بحث قرار مى دهند و اين گونه نيست كه بيع در لغت معناى اخبارى داشته باشد و در كلمات فقهاء معناى انشائى پيدا كند. و اگر اختلافى بين لغت و تعريف فقهاء وجود دارد مربوط به خصوصيات است و اختلاف در خصوصيات معنايش اين نيست كه «بيع» در اصطلاح فقهاء غير از «بيع» در لغت است. بيع در لغت به معناى «مبادلة مال بمال» آمده است و در اصطلاح «انشاء تمليك عين بمال». اين اختلاف به معناى اين نيست كه «بيع» در اصطلاح داراى معناى انشاء است ولى در لغت معناى اخبارى دارد. بلكه بيع ـ همان گونه كه گفتيم ـ هم در لغت و هم در اصطلاح فقهاء داراى معناى انشاء است. بنابراين اگرچه ما از جمله «باع زيد داره» به جمله خبريه تعبير مى كنيم، ولى اين جمله خبريه حكايت از انشاءگذشته دارد و به معناى «صار إنشاء البيع متحققاً فيما مَضى» است. حال مى گوييم: واضع، «هيئت فَعَلْتُ» را وضع كرده تا گاهى دلالت بر گذشته و گاهى دلالت بر حال كند، همان گونه كه در هيئت «يَفْعَلُ» مى گوييد: گاهى دلالت بر حال و گاهى دلالت بر استقبال مى كند بدون اين كه حاليت و استقباليت، دو معناى متضاد در مضارع به وجودآورد. مضارع حالى با مضارع استقبالى از نظر ماهيت فرقى ندارند و تنها تفاوتى كه بين آن دو وجود دارد تفاوت از نظر زمان است. در «بعتُ» نيز مى گوييم: با توجّه به اين كه در مادّه بيع، يك معناى انشائى غيرقابل انفكاك از لفظ بيع وجود دارد بنابراين، «بعتُ خبرى» و «بعتُ انشائى» از جهت معنا فرقى ندارند و تنها تفاوتى كه بين آن دو وجود دارد، تفاوت از نظر زمان است. «بعتُ خبرى» دلالت بر انشاء بيع در زمان گذشته و «بعتُ انشائى» دلالت بر انشاء بيع در زمان حال مى كند. در نتيجه فرقى كه بين «بعتُ خبرى» با «بعتُ انشائى» وجود دارد، اوّلا: فرق ماهوى نيست بلكه عنوان انشاء در هردو محفوظ است و فرق فقط از جهت زمان است. ثانياً: هيئت متكلّم وحده در ماضى براى اين وضع شده است كه گاهى دلالت بر زمان گذشته و گاهى دلالت بر زمان حال كند. اين معنا در «هيئت باع و يبيع» وجود ندارد و مخصوص هيئت متكلّموحده و متكلّم
(صفحه372)
مع الغير(1) در ماضى است.
اين بهترين راه براى فرار از آن اشكال است.
اشكال: ممكن است كسى بگويد: آنچه گفته شد، در مورد بيع و نكاح و امثال اين ها مورد قبول است ولى در مورد جمله خبريه اى كه در مقام انشاء استعمال شده قابل قبول نيست، مثلا در جمله «يُعيد الصلاة» يا «يغتسل» ـ اگر در مقام انشاء استعمال شوند ـ معناى انشائيت نه در مادّه «اعاده» و «اغتسال» وجود دارد و نه در جمله خبريه، پس اين قسم از انشائيات را چگونه حل مى كنيد؟
جواب: استعمال «بعتُ» در مقام انشاء و اخبار استعمال حقيقى است ولى استعمال جمله خبريه «يُعيد» و «يغتسل» در مقام انشاء، استعمالى مجازى است، و در استعمال مجازى، تعدد وضع و وضع خاص لازم نيست، بلكه فقط نياز به مجوّز و مصحّح دارد.

ماهيت خبر و انشاء

ماهيت خبر روشن است. بهوسيله جمله خبريه مى خواهيم از واقعيتى خبر دهيم كه در زمان گذشته تحقق يافته يا در حال حاضر مشغول تحقق يافتن است و يا در آينده تحقق مى يابد. خود معناى خبر نيز چنين است، يعنى مستمع در جريان واقعيت نيست و شما مى خواهيد با جمله خبريه او را از واقعيت مطّلع كنيد.
ولى ماهيت انشاء قدرى ابهام دارد و براى روشن شدن معناى انشاء لازم است در دو مرحله بحث كنيم:

مرحله اوّل

آيا لفظ در حقيقت انشاء نقش دارد؟

وقتى با لفظ «بعتُ» انشاء بيع مى كنيم آيا اين لفظ هم، در حقيقت انشاء نقش دارد
  • 1 ـ در جايى كه بايع متعدّد باشند.
(صفحه373)
يا اين كه انشاء در مرحله اى قبل از لفظ تحقق پيدا مى كند و لفظ براى ابراز انشاء استعمال مى شود و در ماهيت انشاء دخالتى ندارد؟ البته نمى خواهيم بگوييم: «همه جا انشاء با لفظ است»، بلكه بحث در جايى است كه بخواهيم با لفظ، انشاء كنيم. اگر در اين مرحله به اين نتيجه رسيديم كه لفظ در تحقق انشاء مؤثر است، نوبت به مرحله دوّم مى رسد كه با اين لفظ در عالم انشاء چه فعل و انفعالى تحقق پيدا مى كند؟

نظريه آيت الله خويى«دام ظلّه»

انشاء عبارت از اعتبارى نفسانى است ولى با توجّه به اين كه «ما في الضمير» انسان معلوم نيست، لفظ «بعتُ» مى آيد و از آن پرده برمى دارد و مى گويد در نفس بايع، ملكيت مشترى نسبت به بيع اعتبار شده است. لفظ «اشتريت» در كلام مشترى نيز همين نقش را دارد، يعنى آن اعتبار نفسانى كه مشترى در مورد ملكيت بايع نسبت به ثمن در نظر گرفته است بهوسيله «اشتريتُ» ابراز مى شود. پس حقيقت انشاء همان اعتبار نفسانى است كه در قلب طرفين انشاء محقق مى شود. در مورد صلاة هم، وجوب صلاة با «أقيموا» انشاء نمى شود بلكه در نفس مولا انشاء وجوب صلاة مى شود، و «أقيموا» آن انشاء قلبى را ابراز مى كند.
اشكال: گاهى از اوقات ممكن است بايع در مورد ملكيت مشترى نسبت به مثمن و مشترى در مورد ملكيت بايع نسبت به ثمن، اعتبارى نفسانى داشته باشند، ولى شارع و عقلاء ملكيت را اعتبار نكنند، مثلا اگر كسى مال غصبى را با علم به غصب به ديگرى بفروشد و مشترى نيز عالم به غصب باشد، در اين جا اعتبار نفسانى بايع و مشترى مورد امضاى عقلاء و شارع نيست.
آيت الله خويى«دام ظلّه» در پاسخ اشكال فوق مى فرمايد: بحث ما در مورد انشاء است و مى خواهيم بگوييم: «اين بايع غاصب هم انشاء بيع مى كند يعنى در نفس خود، ملكيت مشترى نسبت به مبيع و ملكيت خودش نسبت به ثمن را اعتبار مى كند و با لفظ «بعتُ» از اين اعتبار نفسانى خود پرده برمى دارد. و امضاء نكردن شارع و عقلاء به
(صفحه374)
معناى عدم تحقق انشاء از ناحيه بايع و مشترى نيست».
آيت الله خويى«دام ظلّه» سپس براى اثبات مدّعاى خود ـ كه انشاء امرى نفسانى است و لفظ در تحقق آن نقشى ندارد ـ مى فرمايد:
ما از كسانى كه در باب انشاء روى لفظ تكيه دارند و مى گويند: «ايجاد معنا بهوسيله لفظ است»، سؤال مى كنيم: آيا ايجاد معنا توسط لفظ، مربوط به عالم تكوين است يا مربوط به عالم اعتبار؟ روشن است كه نمى توان ايجاد معنا توسط لفظ را مربوط به عالم تكوين دانست، زيرا لفظ «بعتُ» نه در مشترى تغيير تكوينى ايجاد مى كند و نه در مبيع. و گفتن «اشتريتُ» نه در بايع تغيير تكوينى ايجاد مى كند و نه در ثمن.
و نيز نمى توان ايجاد معنا توسط لفظ را مربوط به عالم اعتبار دانست، لفظ چه دخالتى مى تواند در عالم اعتبار داشته باشد؟ همان اعتبار نفسانى بايع و مشترى كافى است كه ملكيت در عالم اعتبار تحقق پيدا كند. بلى، تنها نقشى كه لفظ دارد اين است كه مى آيد و اعتبار نفسانى را ـ كه امرى پنهان است ـ آشكار و ظاهر مى كند.(1)

بررسى كلام آيت الله خويى«دام ظلّه»:

اوّلا: آنچه ايشان فرمود، خلاف وجدان است. ما وقتى به عرف و عقلاء و متشرعه مراجعه مى كنيم، مى بينيم معاملات آنان به مجرّد اعتبار نفسانى تحقّق پيدا نمى كند. مثلا در باب نكاح ـ كه معاطات در آن متصوّر نيست و حتماً بايد لفظ در كار باشد ـ آيا مى توان ملتزم شد كه مجرّد موافقت قبلى در تحقق زوجيت كافى است و صيغه هيچ گونه نقشى در اين زمينه ندارد بلكه فقط براى پرده برداشتن از انشاء نفسانى به كار رفته است؟ اگر ما به وجدان خود مراجعه كنيم مى بينيم صيغه هاى انشائى جنبه احداثى دارند نه جنبه حكايت از چيزى كه حادث شده است. در مورد بيع هم مسأله اين گونه است.
  • 1 ـ محاضرات في اُصول الفقه، ج1، ص88