جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه382)
بررسى خواهد شد، فعلا از آن صرف نظر كرده و بررسى آن را به محلّ خود موكول مى كنيم.
جهت دوّم: ما از مرحوم آخوند سؤال مى كنيم: آيا اگر كسى «بعتُ» را به قصد انشاء استعمال كرد، عقلاء دو اعتبار دارند يا يك اعتبار؟ وقتى بايع مى گويد: «بعتُ» و مشترى مى گويد: «اشتريتُ»، آيا غير از اين است كه عقلاء، ملكيت مشترى را نسبت به مبيع و ملكيت بايع را نسبت به ثمن اعتبار مى كنند؟ آيا قبل از اين اعتبار، اعتبار ديگرى به عنوان «وجود انشائى» مطرح است؟ شما كه مى گوييد: «وجود انشائى، وجود نفس الأمرى است و وجودى در عالم اعتبار است»، در پاسخ به سؤال فوق چه جوابى مى دهيد؟
گفته نشود: «اعتبار وجود انشائى همان اعتبار ملكيت است». زيرا جواب مى دهيم: اين حرف با مبناى مرحوم آخوند، سازگار نيست. بر اساس مبناى ايشان در مورد بيع غاصب ـ با علم به غصبيت ـ وجود انشائى بيع تحقق پيدا كرده ولى اعتبار ملكيت تحقق ندارد. بنابراين در مورد بيع صحيح هم نمى توان گفت اعتبار ملكيت همان اعتبار وجود انشائى است. بلكه بين آن دو، انفكاك وجود دارد.
حال به محقق خراسانى (رحمه الله)مى گوييم: بنابر فرمايش شما، وقتى بايع «بعتُ» را و مشترى «اشتريتُ» را مى گويند، بايد دو اعتبار عقلايى داشته باشيم كه يكى در طول ديگرى است نه اين كه در رديف هم باشند. اعتبار اوّل، اعتبار وجود انشائى ملكيت و اعتبار دوّم اعتبار نفس ملكيت است.
در حالى كه ما وقتى به عقلاء مراجعه مى كنيم مى بينيم دنبال صيغه بيع، دو اعتبار وجود ندارد و همين امر موجب بُعد كلام مرحوم آخوند مى شود.

3ـ نظريه محقّق اصفهانى (رحمه الله)

مرحوم محقّق اصفهانى در بحث طلب و اراده مطلبى را به عنوان تفسير كلام مرحوم آخوند مطرح مى كند سپس مى فرمايد: ما ناچاريم كلام مرحوم آخوند را بر اين
(صفحه383)
معنا حمل كنيم، زيرا در غير اين صورت كلام ايشان قابل تصوّر نيست.
محقّق اصفهانى (رحمه الله)مى فرمايد: آنچه ما در مورد اقسام وجود شنيده ايم اين است كه وجود بر چهار قسم است:
1 ـ وجود عينى(خارجى)،
2 ـ وجود ذهنى كه مربوط به نفس است،
3 ـ وجود لفظى،
4 ـ وجود كتبى،
و ما وجود پنجمى به عنوان «وجود انشائى» را تاكنون نشنيده ايم و آن را نمى پذيريم. و مراد مرحوم آخوند از «وجود انشائى» همان «وجود لفظى» است. يعنى همان گونه كه ماهيت به واسطه «وجود خارجى» و «وجود ذهنى» تحقّق پيدا مى كند بهواسطه «وجود لفظى»(1) نيز تحقّق پيدا مى كند، زيرا بين لفظ و معنا، علقه و ارتباطى وجود دارد كه سبب مى شود با وجود لفظ، معنا نيز وجود پيدا كند. تنها تفاوتى كه بين «وجود لفظى» با «وجود خارجى» و «وجود ذهنى» مطرح است، اين است كه در مورد «وجود خارجى» و «وجود ذهنى»، ماهيتْ حقيقتاً وجود پيدا مى كند ولى در مورد «وجود لفظى»، ماهيت، بالعرض تحقق پيدا مى كند. يعنى در اين مورد وجود حقيقى مربوط به خود لفظ است و آنچه حقيقتاً و بالذات وجود پيدا كرده، لفظى است كه متكلّم به آن تلفظ كرده است و وجود ماهيت، وجودى تبعى و بالعرض است.
اشكال: مرحوم آخوند در كلام خود قيد «في نفس الأمر» را مطرح كرد و اگر معناى «وجود انشائى» همان «وجود لفظى» باشد نيازى به اين قيد نيست. شما كه مى گوييد لفظ وجود پيدا كرده، آيا در چه ظرفى وجود پيدا كرده است؟ بدون ترديد وجود لفظ «وجود خارجى» است و با توجّه به اين كه معنا به تبعيت از لفظْ وجود پيدا مى كند، پس وجود معنا هم «وجود خارجى» است و به تعبير ايشان: «وجود اللفظ في الخارج
  • 1 ـ آنچه در مورد «وجود لفظى» گفته مى شود در رابطه با «وجود كتبى» نيز صادق است.
(صفحه384)
وجود للمعنى فيه أيضاً بالعرض».(1)
پاسخ محقّق اصفهانى (رحمه الله): شدّت ارتباط لفظ با معنا به سبب علاقه وضعيه اى كه تحقّق پيدا كرده، موجب شده كه معنا نه تنها در وجود خارجى خود تابع لفظ باشد بلكه در تمام مراحل ـ حتّى مرحله ماهيت ـ نيز تابع لفظ است و گويا در مرحله ماهيت نيز اين اتحاد بين لفظ و معنا وجود دارد. به همين جهت كه پاى ماهيت به ميان آمد مرحوم آخوند به جاى استفاده از كلمه «واقع» كلمه «في نفس الأمر» را به كار برده است. و الاّ اگر مرحله وجود را درنظر بگيريم، وجود لفظ «وجود خارجى حقيقى» و وجود معنا «وجود خارجى بالعرض» است.
اشكال: معنايى كه شما براى «وجود لفظى» بيان كرديد و «وجود انشائى» را تطبيق بر «وجود لفظى» كرديد، اختصاص به انشائيات ندارد بلكه در جمل خبريه نيز لفظ در معنا استعمال شده و بين لفظ و معنا عُلقه و ارتباط وجود دارد و معنا به تبعيت لفظ تحقق پيدا مى كند. پس چه فرقى است بين جمله هاى خبريه و جمله هاى انشائيه كه جمل انشائيه را به معناى وجود انشائى مى دانيد و وجود انشائى را وجود لفظى مى دانيد؟
پاسخ محقق اصفهانى (رحمه الله): قبول داريم كه در جمل خبريه نيز چنين چيزى جريان دارد ولى آنچه كه جمل خبريه را از جمل انشائيه جدا مى كند اين است كه هدف متكلّم در جمل خبريه حكايت از واقعيت است.
سؤال: آيا وجود لفظى در رابطه با مفردات مطرح نيست؟
پاسخ محقّق اصفهانى (رحمه الله): بلى، وجود لفظى در رابطه با مفردات نيز مطرح است و انشاء به همين معنايى كه گفتيم در مورد مفردات نيز جريان دارد يعنى با گفتن لفظ «انسان»، ماهيت آن وجود عرضى و تبعى پيدا مى كند. و تفاوتى كه بين مفردات و
  • 1 ـ يادآورى: در مورد قيد «في نفس الأمر» گفتيم: مرحوم آخوند با اين قيد مى خواهد مسأله را از واقع گسترده تر كند و بفرمايد: «وجود انشائى در عالم اعتبار تحقّق دارد».
(صفحه385)
جمل انشائيه وجود دارد همان تفاوت بين مفرد و جمله است يعنى سكوت متكلـم بر مفرد صحيح نيست ولى بر جمله صحيح است. محقّق اصفهانى (رحمه الله)در پايان مى فرمايد: كلام مرحوم آخوند حتماً بايد بر اين معنا حمل شود و الاّ قابل تصوّر نخواهد بود.(1)

اشكال بر كلام مرحوم محقّق اصفهانى


كلام محقّق اصفهانى (رحمه الله)از دو جهت مورد مناقشه است:
اشكال اوّل: انصاف اين است كه كلام مرحوم آخوند ظهور در اين معنايى كه محقّق اصفهانى ذكر كرد ندارد، به همين جهت ما نمى توانيم چنين استظهارى نسبت به كلام ايشان داشته باشيم مگر اين كه مرحوم آخوند از غير طريق الفاظ مسأله ديگرى را مطرح كرده باشد.
اگر محقّق اصفهانى (رحمه الله)ظاهر كلام مرحوم آخوند را غيرقابل تصوّر مى دانسته به همين جهت كلام ايشان را حمل بر معناى مذكور كرده است، ما از ايشان سؤال مى كنيم: علّت غيرقابل تصوّر بودن كلام مرحوم آخوند چيست؟ محقّق اصفهانى (رحمه الله)در پاسخ اين سؤال خواهد گفت: بزرگان، وجود را به چهار قسم تقسيم كرده اند: وجود خارجى، وجود ذهنى، وجود لفظى، وجود كتبى. و آنچه مرحوم آخوند به عنوان «وجود انشائى» مطرح كرده، در كلمات بزرگان مطرح نشده است.(2)
ظاهر كلام مرحوم اصفهانى اين است كه ايشان در رابطه با علّت غيرمعقول بودن
  • 1 ـ نهاية الدّراية، ج1، ص190 و 191
  • 2 ـ ممكن است به ذهن بيايد كه شايد غير متصوّر بودن كلام مرحوم آخوند از اين جهت باشد كه وجود نمى تواند بهوسيله لفظ، تحقّق پيدا كند و به عبارت ديگر: محقّق اصفهانى مى خواهد بفرمايد: «تحقّق يافتن وجود بهوسيله لفظ، غيرقابل تصوّر است، به همين جهت كلام مرحوم آخوند ـ كه ظهور در چنين معنايى دارد ـ بايد حمل بر معنايى كه ما گفتيم بشود».
  • ولى اين احتمال در رابطه با كلام محقّق اصفهانى (رحمه الله) صحيح نيست زيرا دليلى نداريم كه لفظ نتواند سبب براى تحقّق وجود شود. بنابراين تحقّق وجود بهوسيله لفظ، قابل تصوّر است. و وجه غير معقول بودن آن بايد در رابطه با وجودات چهارگانه مطرح شود.
(صفحه386)
كلام مرحوم آخوند نظر به مطلب فوق داشته است. در اين صورت، ما از ايشان سؤال مى كنيم: آيا وجود حقايق منحصر در اين چهار وجود است يا اين كه كلّى وجود، منحصر در اين چهار وجود است اگرچه از حقايق هم نباشد؟ به عبارت ديگر: آيا شما براى ملكيتى كه به سبب حيازت يا ارث حاصل شده، وجودى را قائليد يا آن را فرضى مى دانيد؟
بدون ترديد، نمى توان وجود ملكيت را انكار كرد، در حالى كه وجود چنين ملكيتى داخل در اقسام چهارگانه وجود نيست.
به همين جهت، مرحوم محقّق اصفهانى ناچار است در مقام جمع بين اين دو مسأله ـ انحصار وجود در چهار قسم و وجود ملكيت در مورد حيازت و ارث ـ بگويد: تقسيم وجود به اقسام چهارگانه، مربوط به حقايق و ماهيات است ولى امور اعتبارى، در مقسم آن اقسام چهارگانه وارد نيست. و اگر ايشان چنين توجيهى را نپذيرد، راهى جز اين ندارد كه چنين ملكيتى را به عنوان وجود پنجم بپذيرد.
حال همين مطلب را در مورد «وجود انشائى» ـ كه مرحوم آخوند فرمود ـ مطرح كرده مى گوييم:
«مرحوم آخوند» نمى خواهد «وجود انشائى» را داخل در اقسام «وجود حقيقى» بداند بلكه ايشان «وجود انشائى» را به عنوان امرى اعتبارى مطرح مى كند. پس به مرحوم اصفهانى مى گوييم:
شما اگر قائليد كه در مورد حيازت و اِرث، چيزى به عنوان «وجود ملكيت» مطرح است به هر صورتى كه در اين جا «وجود ملكيت» را حلّ مى كنيد، «وجود انشائى» در كلام مرحوم آخوند نيز به همان صورت حلّ مى شود. بنابراين مراد مرحوم آخوند از «وجود انشائى» همان «انشاء ملكيت» است. حال اگر «وجود انشائى» را در رابطه با «مفهوم طلب» توسعه دهيم، وجود انشائى در عرض «وجود خارجى» و «وجود ذهنى» طلب نخواهد بود بلكه وجود انشائى مربوط به عالم اعتبار و آن دو وجود مربوط به واقعيت است.