جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه78)

3 ـ نظريه علامه طباطبايى (رحمه الله)

ظاهر كلام مرحوم علاّمه طباطبائى در حاشيه اسفار اين است كه عرض ذاتى، عرضى است كه بدون واسطه، بر معروض حمل شود. به عبارت ديگر: عرض ذاتى عرضى است كه معروضْ ذاتاً اقتضاى آن را داشته باشد و بين عرض و معروض هيچ واسطه اى در كار نباشد.
ايشان در آخر كلام خود مى فرمايد: اين مطلب مربوط به علوم برهانى است، ولى در علوم اعتبارى ـ مثل فقه و اصول و... ـ اين معنا محقق نيست، چون برهان، قياسى است كه منتج يقين است و عنوان برهان، در صورتى تحقّق دارد و نتيجه مى دهد كه شرايط زير را دارا باشد:
1 ـ ضرورى در صدق باشد، هرچند جهت آن از نظر منطقى، امكان باشد، مثلا وقتى گفته مى شود: «الإنسان بالفعل موجود» در اين قضيّه «موجود» براى «انسان» ضرورت ندارد و انسان در رابطه با وجود، «ممكن» است، يعنى نسبت او به وجود و عدم مساوى است ولى در عين حال، قضيّه فوق «ضرورى الصدق» است، يعنى الآن در خارج، لباس وجود پوشيده و افراد زيادى از انسانْ به وجود اتصاف  دارند.
2 ـ از نظر زمان، دائمه در صدق باشد، يعنى اين طور نباشد كه زمان در آن تغيير ايجاد كند و گاهى باشد و گاهى نباشد.
3 ـ از نظر حالات هم بايد كلّيت داشته باشد و اين گونه نباشد كه در حالى به اين محمول اتصاف داشته و در حالى اتصاف نداشته باشد.
4 ـ مقدمات برهان بايد به گونه اى باشند كه محمول براى موضوع، عرض ذاتى باشد. يعنى با وضع موضوع، محمول نيز وضع شده و با رفع آن، محمول نيز رفع شود. و اگر با رفع يكى، ديگرى وجود داشته باشد منتج يقين نخواهد بود.(1)
  • 1 ـ الحكمة المتعالية، ج1، ص30 ـ 33، حاشيه علاّمه طباطبائى (رحمه الله) همراه با «الحكمة المتعالية» به طبع رسيده است.
(صفحه79)

اشكال بر كلام علاّمه طباطبائى (رحمه الله):

ظاهر عبارت ايشان اين است كه عرض ذاتى، به جايى اختصاص دارد كه واسطه در كار نباشد، چون تنها در اين صورت است كه مى توان به يقين رسيد. در حالى كه با واسطه داخلى مساوى يا واسطه خارجى مساوى نيز مى توان به يقين رسيد. بنابراين دليل ايشان ـ يعنى انتاج يقين ـ منطبق بر مدّعايشان نيست. حتّى مى توان گفت: با واسطه داخلى اعم نيز مى توان به يقين رسيد، مثلا اگر چيزى كه بر «حيوان» عارض مى شود، بر «انسان» عارض شود، منتج يقين خواهد بود. زيرا انسان همان گونه كه عوارض فصل برايش ضرورت دارد، عوارض ذاتى نوع هم برايش ضرورت دارد و بين اين دو از جهت انتاج يقين فرقى وجود ندارد.
پس رسيدن به يقين، تضادى با «واسطه» ندارد. در موردى كه عرض با «واسطه داخلى مساوى» بر معروض حمل شده است آيا مى توان گفت منتج يقين نيست؟ بدون شك نمى توان چنين ادعائى كرد. اگر چيزى به واسطه «ناطقيت» بر «انسان» عارض شود و از ما سؤال كنند اين قضيه اى كه تشكيل داده ايد چه قضيه اى است؟ آيا قضيّه يقينى است يا ظنّى؟ بدون هيچ ترديدى خواهيم گفت: قضيه يقينى است، زيرا ناطقيت قابل انفكاك از انسان نيست و در نتيجه عروض عرض به عنوان ناطقيت، قطعى خواهد بود. بنابراين كلام علامه طباطبائى (رحمه الله) در تفسير «عرض ذاتى» نمى تواند مورد قبول باشد.

بررسى اقوال پيرامون عرض ذاتى

ازآنچه گفته شد معلوم گرديد كه در رابطه با عرض ذاتى دو نظريه قابل توجّه وجود دارد كه بايد مورد بررسى قرار گيرند. يكى نظريه مشهور و ديگرى نظريه مرحوم  آخوند.

بررسى نظريه مشهور


مشهور در تفسير «عرض ذاتى» گفته اند: «عرض ذاتى» چيزى است كه يا بدون
(صفحه80)
واسطه، عارض بر چيزى شود، يا با واسطه امرى كه مساوى با معروض است. و  ـ همان گونه كه گفتيم ـ بنابر تفسير مشهور، سه صورت از صور هشت گانه عرض، بدون ترديد «عرض ذاتى» خواهند بود.
اشكالى كه بر مشهور وارد شد و سبب گرديد مرحوم آخوند و ديگران از تفسير مشهور عدول كنند، اين بود كه ما وقتى مسائل علوم را ملاحظه مى كنيم، مى بينيم اكثر محمولات آنها در ارتباط با موضوع خود به عنوان عارض بر نوع مى باشند و عارض بر نوع، اگر بخواهد عارض بر خود موضوع علم ـ كه به عنوان جنس است ـ واقع شود، داخل در يكى از صورى است كه مشهور آن را «عرض غريب» مى دانند، زيرا عرض نوع نمى تواند ارتباط به جنس داشته باشد و عنوان «ما يلحق الشيء لذاته أو لأمر يساويه» كه در تفسير«عرض ذاتى» گفته شده است در اين جا صدق نمى كند. در اين جا نوع، واسطه گرديده تا عرض بر جنس حمل شود و روشن است كه نوع، اخص از جنس است و مشهور، عرض با واسطه اخص را بدون اشكال «عرض غريب» مى دانند. پس چگونه مى توان از طرفى موضوع علم نحو را «كلمه و كلام» دانسته و از طرفى مسائل علم نحو را از قبيل «الفاعل مرفوع» و «المفعول منصوب» و... دانست؟ البته نمى توان به طور كلّى ادّعا كرد كه همواره موضوعات مسائل، اخصّ از موضوع علم مى باشند، بلكه گاهى برعكس است و موضوع علم اخص از موضوعات مسائل است، مثلا موضوع علم اصول، اخص از موضوع كثيرى از مسائل آن مى باشد، زيرا موضوع علم اصول را «ادلّه اربعه با قطع نظر از دليليت» يا «ادلّه اربعه به وصف دليليت» و يا عنوان «الحجة في الفقه» دانسته اند، در حالى كه در مباحث الفاظ مى گويند: «صيغه امر بر وجوب دلالت مى كند». و براى اثبات اين مطلب به لغت و بناء عقلاء تمسك مى كنند. اين نشان مى دهد كه صيغه امر كه به عنوان موضوع مسأله اصولى قرار گرفته، اختصاصى به ادلّه اربعه ندارد بلكه در مورد لغت و بناء عقلاء نيز جريان دارد. در نتيجه موضوع اين مسائل، اعمّ از موضوع علم اصول ـ يعنى ادلّه اربعه ـ است. يعنى اگر صيغه امر دلالت بر وجوب كند، اوامرى كه در ادلّه اربعه واقع شده نيز ـ به عنوان يك مصداق ـ بر وجوب
(صفحه81)
دلالت خواهد كرد، زيرا اگر چيزى به عنوان عرض بر اعمّ مطرح باشد، عرض بر اخصّ هم خواهد بود.
در مباحث عقلى نيز اين بحث مطرح است، مثلا وقتى عقل حكم مى كند كه بين وجوب ذى المقدّمه و وجوب مقدّمه، ملازمه وجود دارد، اين مسأله، اختصاصى به كتاب وسنت ندارد بلكه يك بحث كلّى عقلى است كه وقتى ثابت شود، در باب شرعيات و ادلّه اربعه نيز از آن استفاده خواهدشد. در اين جا نيزموضوع مسأله، اعمّ ازموضوع علم مى باشد.
در حالى كه اين همان صورتى بود كه مشهور اختلاف داشتند آيا «عرض ذاتى» است يا «عرض غريب»؟ بنابراين، اشكال به كسانى كه اين صورت را «عرض غريب» مى دانند وارد است.
اشكال امام خمينى«دام ظلّه» بر نظريه مرحوم آخوند:
مرحوم آخوند در تفسير عرض ذاتى فرمود: «أي بلا واسطة في العروض».(1)اشكالاتى كه بر كلام مشهور وارد بود بر كلام مرحوم آخوند وارد نيست. ولى امام خمينى«دام ظلّه» كلام مرحوم آخوند را مورد اشكال قرار داده مى فرمايد:
تفسير «عرض ذاتى» به «بلا واسطة في العروض» مشكل را حلّ نمى كند. چون در بعضى از علوم، نسبت بين موضوع علم و موضوعات مسائل، نه اخص است و نه اعم، بلكه نسبت كلّ و جزء است نه كلّى و فرد، مثلا موضوع علم جغرافيا، «كره زمين» است و در اين علم از عوارض و خصوصيات كره زمين ـ چون خشكى ها، درياها، كوهها و... ـ بحث مى شود. در حالى كه موضوعات مسائل آن، اجزاء كره زمين ـ مثل زمين ايران و... ـ مى باشد. حال اگر بخواهيم خصوصياتى كه براى زمين ايران وجود دارد به موضوع علم جغرافيا ـ يعنى: كره زمين ـ نسبت دهيم، چنين اسنادى، اسناد مجازى خواهد بود، زيرا عرضى را كه براى جزء موضوع ـ مثل زمين ايران ـ ثابت شده، به كلّ
  • 1 ـ همان گونه كه گذشت به نظر مرحوم حاجى سبزوارى و مرحوم ملاّصدرا نيز «عرض ذاتى» عرضى است كه «بلا واسطة فى العروض» باشد.
(صفحه82)
موضوع ـ يعنى كره زمين ـ نسبت داده ايم. علاقه اين اسناد هم علاقه كلّ و جزء است.(1)
بنابراين، در مثل علم جغرافيا، اشكال بر مرحوم آخوند وارد است، چون واسطه در اين جا «واسطه در عروض» است.
امام خمينى«دام ظلّه» سپس مى فرمايد:
ما بايد ابتدا پيرامون «عرض» بحث كنيم و با قطع نظر از مسأله ذاتى و غريب، ببينيم آيامحمولات مسائل درهمه علوم، نسبت به موضوع علم جنبه عرض دارند يا نه؟
تفسير موضوع علم به «ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيّة» ابتدا در منطق مطرح شده و به دنبال آن فلاسفه در مورد آن بحث كرده اند. در كلام فلاسفه و منطقيين، «عرض» به موجودى گفته مى شود كه داراى واقعيّت خارجى بوده ولى در وجود خود استقلال ندارد و به معروض نيازمند است، مثل بياض، و در مقابل آن «جوهر» قرار دارد. «جوهر» به موجودى گفته مى شود كه داراى واقعيت خارجى بوده و در وجود خود استقلال دارد و به معروض نياز ندارد، مثل جسم.
عنوان «عرض» در باب كلّيات خمس نيز مطرح است. «عرض» در باب كليات خمس در مقابل ذات و ذاتيات است و به چيزى كه خارج از ماهيت است اطلاق مى شود و آن بر دو قسم است: عرض خاص و عرض عام.
«عرض» ـ خواه در مقابل «جوهر» باشد و خواه در باب كلّيات خمس باشد ـ داراى واقعيت خارجى است. در نتيجه، عرض ـ به هر معنايى فرض شود ـ امر اعتبارى نخواهد بود.
ظاهر اين است كه مراد از «عرض» در تعريف موضوع علم، معناى دوّم ـ يعنى: عرض در باب كلّيات خمس ـ است.
حال بايد ببينيم آيا عنوان «عرض» در ارتباط با همه علوم صدق مى كند؟
  • 1 ـ ممكن است ما بگوييم: علاقه كلّ و جزء در اين جا وجود ندارد، زيرا علاقه كل و جزء داراى شرايطى است كه در اين جا تحقّق ندارد. و در چنين صورتى، اسناد باطل بوده و حتى به صورت مجازى نيز صحيح نخواهد بود.