جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه546)
هلال، دعا واجب است.(1)

نظريه دوّم

بعضى گفته اند: در صورت ثبوت حقيقت شرعيه و احراز تأخّر استعمال از وضع شارع، بايد لفظ را بر معناى جديد حمل كرد ولى در صورت عدم ثبوت حقيقت شرعيه، لفظ بر معناى لغوى حمل نمى شود بلكه لفظ داراى اجمال شده و نمى توان آن را بر معناى لغوى يامعناى جديدحمل كرد. بعد گويا كسى به اين بعضْ اشكال كرده مى گويد: در دوران امر بين معناى حقيقى و معناى مجازى، بايد به اصالة الحقيقة مراجعه كرد، پس چرا شما در اين جا حكم به اجمال لفظ مى كنيد؟ با وجود اين كه امر دائر بين معناى حقيقى ـ يعنى معناى اوّل ـ و معناى مجازى ـ يعنى معناى جديد ـ است.
جواب مى دهند: اگر معناى مجازى، يك معناى مجازى معمولى و متعارف باشد، حرف شما مورد قبول است ولى در دوران امر بين مجاز مشهور و معناى حقيقى نمى توان به اصالة الحقيقة تمسّك كرد.
توضيح: گاهى معناى مجازى، مجاز مشهور است، مراد از مجاز مشهور اين است كه لفظى در معنايى مجازى، كثرت استعمال پيدا كند، البته اين كثرت، به اندازه اى نباشد كه به سرحدّ وضع تعيّنى برسد، بلكه به عنوان برزخ بين وضع تعيّنى و مجاز متعارف باشد. در اين جا، كثرت استعمال سبب مى شود كه لفظ، با معناى مجازى اُنس و ارتباط پيدا كند به گونه اى كه وقتى اين لفظ را بدون قرينه مجاز استعمال كنيم، احتمالِ معناى مجازى، در رديف احتمال معناى حقيقى قرار مى گيرد و ترجيحى براى جانب حقيقت باقى نمى ماند بلكه لفظْ مجمل مى گردد.
اين بعض مى گويد: در ما نحن فيه هم مسأله به همين نحو است، زيرا كسانى كه حقيقت شرعيه را انكار مى كنند، نمى توانند مجاز مشهور را انكار كنند. كثرت استعمال
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص34
(صفحه547)
اين الفاظ در معانى جديد ـ به حدّى كه عنوان مجاز مشهور پيدا شود ـ جاى ترديد نيست. بنابراين اگر كسى حقيقت شرعيه را انكار كرد، ملزم نيست كه «صلِّ عند رؤية الهلال» را بر معناى حقيقى اوّل حمل كند، بلكه با توجّه به اين كه معناى جديد به عنوان مجاز مشهور مطرح است، و مجاز مشهور هم در رديف معناى حقيقى است، لفظْ داراى اجمال شده و بر هيچ يك از دو معنا ـ يعنى معناى حقيقى و معناى جديد ـ حمل نمى شود.(1)

نظريه سوّم (نظريه مرحوم نائينى)

محقّق نائينى (رحمه الله) وجود ثمره عملى بر بحث حقيقت شرعيه را به طور كلّى انكار كرده و فرموده است:
در كتاب و سنّت، حتّى به يك مورد هم برخورد نكرده ايم كه اين الفاظْ استعمال شده باشند و ما در معناى آنها، مردّد شده باشيم. مرحوم نائينى سپس مى فرمايد:
اين مطلب را به عنوان مقدّمه مى گوييم كه: مرحوم آخوند، در ذيل بحث حقيقت شرعيه فرمود: اگر كسى حقيقت شرعيه را انكار كند، حقيقت متشرّعه را نمى تواند انكار كند يعنى مسلمانان وقتى اين الفاظ را به كار مى بردند همين معانى جديد را ـ بدون قرينه ـ اراده مى كردند و غيرمسلمانان نيز در اين امر از مسلمانان تبعيّت مى كردند. آيا وقتى مثلا بيست سال از ظهور اسلام گذشت، باز هم مى توان گفت: به كار بردن لفظ صلاة در بين مسلمانان و اراده معناى جديد، نياز به قرينه دارد؟ ما الآن مشاهده مى كنيم پس از گذشت چند سال از انقلاب اسلامى، اصطلاحاتى كه در اين انقلاب بهوجود آمده، بدون هيچ قرينه اى بر معناى مورد نظر دلالت مى كند. طبيعى است كه وقتى يك تحوّل و دگرگونى بهوجود آيد و افراد زيادى از آن تبعيّت كنند، الفاظى كه در
  • 1 ـ اين قول در كتاب محاضرات به عنوان «قيل» مطرح شده است. رجوع شود به محاضرات في اصول الفقه، ج1، ص 125
(صفحه548)
معانى جديد استعمال مى شوند به گونه اى است كه پس از چند سال استعمال، در دلالتشان بر معانى جديد نيازى به قرينه ندارند. خصوصاً الفاظى كه در ارتباط با مسائل مورد ابتلاى همه ـ مثل صلاة و صوم و حج و... ـ است. بنابراين، اگرچه ما حقيقت شرعيه را انكار كنيم ولى اين معنا را نمى توان منكر شد كه حقيقت متشرّعه، در اواخر زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله)ثابت شده و بدون ترديد در آن زمان مسلمانان اين الفاظ را بدون قرينه در معانى جديد استعمال مى كرده اند.
روشن است كه بعد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نيز مسلمانان اين الفاظ را در معانى جديد استعمال مى كرده اند. در زمان اميرالمومنين (عليه السلام) نيز به همين صورت بوده است زيرا آن حضرت نيز از دايره متشرّعه بيرون نبوده بلكه در رأس متشرّعه مى باشد. ساير ائمّه (عليهم السلام)نيز به همين صورت بوده اند. درنتيجه، اگر ما جمله «صلِّ عند رؤية الهلال» را در كلام امام صادق (عليه السلام) مشاهده كنيم، نبايد ترديدى داشته باشيم كه مراد از «صلِّ»، همين معناى مستحدث است. بنابراين، تمام الفاظى كه در كلمات ائمّه (عليهم السلام) ـ از زمان اميرالمؤمنين (عليه السلام) تا حضرت ولى عصر (عليه السلام) ـ به كار برده شده، مثل استعمالات ساير متشرّعه است و همان گونه كه مردم عادى، «صلاة» را در معناى جديد استعمال مى كردند ائمّه (عليهم السلام) نيز با همين الفاظ با مردم صحبت مى كردند.
درنتيجه، بنابر قول به حقيقت متشرّعه ـ كه قابل انكار نيست ـ معناى اين گونه الفاظ، در تمام احاديث ائمّه (عليهم السلام) روشن و واضح است، و اكثريت روايات ما ـ حدود نود و پنج درصد ـ را روايات ائمّه (عليهم السلام) تشكيل مى دهند.
در اين جا دو دسته روايت باقى مى ماند:
1 ـ رواياتى كه از طريق ائمّه (عليهم السلام) از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل شده است.
2 ـ رواياتى كه از غير طريق ائمّه (عليهم السلام) از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل شده و راوى آنها نيز موثّق است.
ايشان مى فرمايد: الفاظ كتاب و سنّت پيامبر (صلى الله عليه وآله) ـ در اكثر موارد ـ از طريق ائمّه (عليهم السلام)به ما رسيده است. در روايات معتدّدى مشاهده مى كنيم كه مثلا فرموده: قال الصادق (عليه السلام):
(صفحه549)
«قال النّبي (صلى الله عليه وآله): ...»، در اين موارد وقتى امام صادق (عليه السلام) روايتى از حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه در آن مثلا لفظ صلاة به كار برده شده است، چون ناقل، امام صادق (عليه السلام) است و امام صادق (عليه السلام) از متشرّعه مى باشد و اين الفاظ در لسان متشرّعه حقيقت در معناى جديد است، ما نيز بايد اين الفاظ را بر معناى جديد حمل كنيم و بگوييم: اگر امام صادق (عليه السلام) از حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) جمله «صلِّ عند رؤية الهلال» را نقل فرمود مثل اين است كه خود امام صادق (عليه السلام) فرموده باشد: «صلِّ عند رؤية الهلال». و ترديدى نيست كه اگر اين جمله از شخص امام صادق (عليه السلام) صادر مى شد، بر معناى جديد حمل مى شد. امّا آن دسته از روايات نبوى كه از غير طريق ائمّه (عليهم السلام) به ما رسيده و راوى آنها مورد وثوق است، ما حتّى يك روايت از اين قبيل پيدا نكرديم كه مرادش روشن نباشد بلكه هرچه هست مرادش واضح و روشن است.
بنابراين، بربحث حقيقت شرعيه، ثمره اى مترتب نيست و حتى يك مورد نمى توان پيدا كرد كه به عنوان ثمره اين بحث مطرح باشد.(1)
كلام محقّق نائينى (رحمه الله) مورد قبول و تأييد شاگرد ايشان آيت الله خويى«دام ظلّه» نيز قرار گرفته است.(2)
ذكر اين نكته لازم است كه اگر كلام اين دو بزرگوار را بپذيريم، بحث حقيقت شرعيه همانند شير بدون سر و دُم خواهد شد زيرا با نكات سه گانه اى كه در ابتداى بحث مطرح كرديم به ضميمه اين كه ثمره اى عملى بر اين بحث مترتّب نيست، بحث حقيقت شرعيه، بحث مهمّى نخواهد بود.

بررسى كلام محقّق نائينى (رحمه الله):


در ارتباط با كلام ايشان، اشكالاتى مطرح است:
اشكال اوّل: ايشان فرمودند: «الفاظ كتاب و سنّت ـ در اكثر موارد ـ از طريق
  • 1 ـ أجودالتقريرات، ج1، ص33 و 34
  • 2 ـ محاضرات في اُصول الفقه، ج1، ص125 و 126
(صفحه550)
ائمّه (عليهم السلام)به ما رسيده است».
اين كلام ايشان داراى اشكال است، زيرا مسأله كتاب، چيزى نيست كه ارتباطى به نقل ائمّه (عليهم السلام) داشته باشد. كتاب، داراى دو حيثيت است: يكى الفاظ آن و ديگرى معانى الفاظ. در رابطه با معانى الفاظ قرآن، اگر بيانى از ائمّه (عليهم السلام)نرسيده باشد، ظواهر الفاظ قرآن ـ مانند ساير ظواهر ـ حجّت است و اگر بيانى از ائمّه (عليهم السلام)وجود داشته باشد، بدون ترديد، آن بيان به عنوان مرجع براى ما خواهد بود هرچند بر خلاف ظاهر كتاب باشد. بيان ائمّه (عليهم السلام) به منزله قرينه است. ائمّه (عليهم السلام) به عنوان مفسّر و مبيّن قرآن مى باشند و كسى نمى تواند در تفسير قرآن خودش را بى نياز از مراجعه به ائمّه (عليهم السلام) بداند. تفسيرى كه بدون مراجعه به ائمّه (عليهم السلام) باشد، تفسير قرآن نخواهد بود.
امّا در ارتباط با الفاظ قرآن، كه آيا فلان لفظ، جزء قرآن است يا نه؟ اين ديگر بستگى به تأييد امام معصوم (عليه السلام) ندارد. بلكه راه منحصربه فرد آن عبارت از تواتر است. در مباحث علوم قرآن ثابت شده است كه قرآن، به عنوان اساس اسلام و به عنوان معجزه جاودان آن مطرح است و چنين چيزى با خبر واحد ثابت نمى شود اگرچه خبر واحد در عالى ترين درجه صحّت باشد. بلكه راه منحصربه فرد آن، تواتر است. بنابراين، الفاظ كتاب ارتباطى به ائمّه (عليهم السلام) ندارد و ائمّه (عليهم السلام) ـ در ارتباط با الفاظ كتاب ـ مثل ساير مسلمانان مى باشند.
اين مطلب، علاوه بر اين كه مورد اتفاق شيعه و سنّى است، به عنوان اصل مسلّمى بين مسلمانان مطرح است و در موارد اختلاف، به اين اصل مراجعه مى كنند. مثلا مالكيّه و جماعتى ديگر، معتقدند: (بسم الله الرّحمن الرّحيم) در آغاز سوره ها، جزء قرآن نيست و قرآنيت آنها به تواتر ثابت نشده است و ديگران در مقام جواب گفته اند: وجود (بسم الله الرّحمن الرّحيم) در اوّل سوره ها، به تواتر ثابت شده است، زيرا مسلمانان مقيّد بودند كه در قرآن هاى خود، چيزى غير از قرآن داخل نكنند تا جايى كه اسم سوره ها را هم نمى نوشتند، زيرا اسم سوره ها جزء قرآن نيست. ولى با وجود اين، مشاهده مى كنيم كه در جميع قرآن هايى كه از صدر اسلام تا كنون نوشته شده است،