جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه410)
2 ـ وضع: به اين صورت كه واضع بگويد: هر لفظى را كه من براى معناى حقيقى وضع كردم، براى معانى مجازى ـ كه داراى يكى از علايق مجاز باشند ـ نيز، به يك وضع نوعى ـ كه نه ماده در آن دخالت دارد و نه هيئت معيّن ـ وضع نمودم ولى با حفظ اين كه اين معنا غيرحقيقى است.
احتمال دوّم: ممكن است گفته شود: صحّت استعمال لفظ در معناى مجازى، مستند به واضع نيست بلكه در رابطه با ذوق عرف و عقلاء و توده مردم است. وقتى به عقلاء مراجعه مى كنيم مى بينيم اگر كسى در شجاعت، شبيه اسد باشد مى توان به او «اسد» را اطلاق كرد ولى اگر در راه رفتن يا خصوصيت ديگرى شبيه اسد باشد، عرف به او اطلاق اسد نمى كند. و ذوق عرفى چنين اطلاقى را نمى پسندد. به همين جهت در بحث اطّراد ـ كه يكى از علائم حقيقت است ـ اشكالى مطرح مى شود كه آيا شما كه اطّراد را علامت حقيقت مى دانيد، نوع علاقه را درنظر مى گيريد يا صنف علاقه را؟ آيا كلّى علاقه مشابهت مطرح است يا مشابهت در شجاعت مطرح است؟ بديهى است كه نمى توان گفت: كلّىِ علاقه مشابهت مطرح است، زيرا اين گونه نيست كه هركس با ديگرى مشابهتى داشته باشد بتوانيم عنوان او را ـ هرچند به صورت مجازى ـ بر ديگرى اطلاق كنيم. اسد داراى خصوصيات متعددى است ولى آنچه مصحّح استعمال اسد در غير اسد است، مشابهت در شجاعت است نه كلّىِ مشابهت.

نظريه مرحوم آخوند

مرحوم آخوند معتقد است: صحّت استعمال مجازى، مستند به طبع و ذوق است. ولى در مقام تعليل علتى را ذكر مى كند كه اين علت، خيلى روشن نيست.
ايشان مى فرمايد: صحّت استعمال، معنايى غير از حُسن استعمال ندارد و حُسن، دايرمدار پسنديدن عرف است. اگر استعمالى را عرف پسنديد، آن استعمال حَسَن است و وقتى حَسَن شد صحيح خواهد بود. و اگر عرف نپسنديد، حَسَن نبوده و در نتيجه، صحيح نخواهد بود. ملاحظه مى شود كه طبع، استعمال اسد در مورد مشابهت در
(صفحه411)
شجاعت را مى پسندد ولى استعمال آن در مورد مشابهت در جهات ديگر را نمى پسندد.(1)

بررسى نظريه مرحوم آخوند


اصل كلام مرحوم آخوند، يك مؤيّد دارد ولى استدلال ايشان روشن نيست. مؤيّد كلام ايشان اين است كه در اعلام شخصيّه كه واضعِ آن پدر و امثال اوست، مثلا وقتى پدر حاتم اين اسم را براى فرزند خودش انتخاب كرد نمى دانسته فرزندش چه عاقبتى دارد و نمى دانسته كه او در جود و سخاوت به عنوان ضرب المثل خواهد شد. بلكه فقط به عنوان يك مولود، اسم او را حاتم گذاشته است. ولى الآن اين اسم به هركسى كه داراى جود و سخاوت باشد اطلاق مى شود. آيا اين استعمال به اجازه كيست؟ آيا پدر حاتم ـ كه واضع بوده ـ اجازه داده است؟ خير، اين گونه نيست بلكه صحّت استعمال، مستند به ذوق عرفى است و چون ذوق عرفى چنين استعمالى را مى پسندد، پس صحيح است.
ولى دليل مرحوم آخوند، قدرى مجمل است. مرحوم آخوند مى فرمايد: «صحّت استعمال، معنايش حُسن استعمال است». آيا مراد ايشان از صحّت استعمال، صحّت استعمال مجازى است يا مراد، كلّى صحّت استعمال است؟
روشن است كه در صحّت استعمال، فرقى بين حقيقت و مجاز نيست يعنى «صحّت استعمال در معناى حقيقى» با «صحّت استعمال در معناى مجازى» دو معنا ندارند. درنتيجه بايد كلام مرحوم آخوند، كلّيت داشته باشد. در اين صورت از مرحوم آخوند سؤال مى كنيم آيا اين «حُسن» كه شما به كار مى بريد در مقابل «قبح» است يا در مقابل «عدم حُسن»؟
اگر مرحوم آخوند بفرمايد: حُسن در مقابل قبح است و استعمالِ غير صحيح،
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص19
(صفحه412)
قبيح  است.
جواب مى دهيم: ما قبحى در استعمال غلط نمى بينيم و غلط بودن، به معناى قبيح بودن نيست.
و اگر بفرمايد: حُسن در مقابل عدم حسن است.
مى گوييم: اين حُسن را براى ما معنا كنيد. اگر در استعمالات مجازى، يك حُسنى وجود دارد، در استعمالات حقيقى كدام حُسن وجود دارد؟
بنابراين، استدلال مرحوم آخوند، استدلال درستى نيست و خواه مرادشان از صحّت استعمال، خصوص صحّت استعمال مجازى و خواه كلّ صحّت استعمال باشد داراى اشكال است.
آنچه در اين جا عنوان كرديم مبتنى بر اين است كه ابتدا «ماهيت معناى مجازى» را مورد بحث قرار دهيم شايد اگر اين اساس درست شود و ماهيت استعمال مجازى، معلوم گردد نوبت به اين بحث ها نرسد.
(صفحه413)

مسأله دوّم


ماهيت استعمال مجازى چيست؟

آيا استعمال مجازى، استعمال لفظ در غيرماوضع له است؟ يا استعمال در ماوضع له است؟ در اين رابطه نظرياتى مطرح است:

1 ـ نظريه مشهور

مشهور معتقدند: استعمال لفظ بر دو قسم است: استعمال در ماوضع له و استعمال در غيرماوضع له. و استعمال مجازى، استعمال لفظ در غيرماوضع له، به واسطه يكى از علائق مجازيه است، خواه آن علاقه، علاقه مشابهت باشد يا غير علاقه مشابهت ـ از ساير علائق مجازيه ـ باشد. از استعمال در غيرماوضع له، در كلام مرحوم آخوند به «استعمال در معناى مناسب با موضوع له» تعبير شده بود.(1) معناى اين تعبير اين است
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص19
(صفحه414)
كه معناى مجازى، غيرماوضع له است ولى به واسطه يكى از آن علائق، مناسبت و ارتباط با ماوضع له پيدا كرده است.
نكته: مجازى كه علاقه آن مشابهت باشد، «استعاره» و مجازى كه علاقه آن غير از مشابهت ـ از ساير علائق مجازيه ـ باشد «مجاز مرسل» ناميده مى شود.

2 ـ نظريه سكّاكى

سكّاكى، استعاره را از ساير مجازات جدا كرده و معتقد است: استعاره مجاز نيست بلكه استعاره، حقيقت لُغويه است يعنى در مورد استعاره، لفظ در همان معناى لغوى خودش استعمال شده است ولى در اين ميان، تصرّفى عقلى و ذهنى صورت گرفته است. آن تصرّف عقلى اين است كه شما وقتى لفظ «اسد» را در «رجل شجاع» استعمال مى كنيد، در ذهن خود ادّعا مى كنيد كه «رجل شجاع» يكى از مصاديق كلّى «حيوان مفترس» است و به عبارت ديگر: «رجل شجاع» از افراد و مصاديق ادّعائى «حيوان مفترس» است. حال وقتى لفظ «اسد» را در «رجل شجاع» استعمال مى كنيد، در واقع «اسد» را در همان «حيوان مفترس» استعمال كرده ايد. ولى شما در اين جا افراد «حيوان مفترس» را زياد كرده ايد. يعنى «حيوان مفترس» دو فرد دارد: فرد حقيقى و فرد ادّعائى. ولى هردو تحت ماهيت حيوان مفترس مى باشند.
ذكر اين نكته لازم است كه سكّاكى در مورد ساير مجازات ـ غير از استعاره ـ كلام مشهور را پذيرفته است.
ايشان براى اثبات مدّعاى خود در مورد استعاره ادلّه اى اقامه كرده است، از جمله ادلّه ايشان اين است كه:
ما نمى توانيم در مورد استعاره، حرف مشهور را بپذيريم، زيرا واقعيت حرف مشهور اين است كه شما لفظ «اسد» را كه براى «حيوان مفترس» وضع شده، مى آييد و علاقه اش را از «حيوان مفترس» قطع كرده و اين لفظ را در «رجل شجاع» به كار مى بريد. آيا استعمال لفظ «اسد» در «رجل شجاع» چه حُسن و چه صناعت بيانى دارد؟