جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه384)
وجود للمعنى فيه أيضاً بالعرض».(1)
پاسخ محقّق اصفهانى (رحمه الله): شدّت ارتباط لفظ با معنا به سبب علاقه وضعيه اى كه تحقّق پيدا كرده، موجب شده كه معنا نه تنها در وجود خارجى خود تابع لفظ باشد بلكه در تمام مراحل ـ حتّى مرحله ماهيت ـ نيز تابع لفظ است و گويا در مرحله ماهيت نيز اين اتحاد بين لفظ و معنا وجود دارد. به همين جهت كه پاى ماهيت به ميان آمد مرحوم آخوند به جاى استفاده از كلمه «واقع» كلمه «في نفس الأمر» را به كار برده است. و الاّ اگر مرحله وجود را درنظر بگيريم، وجود لفظ «وجود خارجى حقيقى» و وجود معنا «وجود خارجى بالعرض» است.
اشكال: معنايى كه شما براى «وجود لفظى» بيان كرديد و «وجود انشائى» را تطبيق بر «وجود لفظى» كرديد، اختصاص به انشائيات ندارد بلكه در جمل خبريه نيز لفظ در معنا استعمال شده و بين لفظ و معنا عُلقه و ارتباط وجود دارد و معنا به تبعيت لفظ تحقق پيدا مى كند. پس چه فرقى است بين جمله هاى خبريه و جمله هاى انشائيه كه جمل انشائيه را به معناى وجود انشائى مى دانيد و وجود انشائى را وجود لفظى مى دانيد؟
پاسخ محقق اصفهانى (رحمه الله): قبول داريم كه در جمل خبريه نيز چنين چيزى جريان دارد ولى آنچه كه جمل خبريه را از جمل انشائيه جدا مى كند اين است كه هدف متكلّم در جمل خبريه حكايت از واقعيت است.
سؤال: آيا وجود لفظى در رابطه با مفردات مطرح نيست؟
پاسخ محقّق اصفهانى (رحمه الله): بلى، وجود لفظى در رابطه با مفردات نيز مطرح است و انشاء به همين معنايى كه گفتيم در مورد مفردات نيز جريان دارد يعنى با گفتن لفظ «انسان»، ماهيت آن وجود عرضى و تبعى پيدا مى كند. و تفاوتى كه بين مفردات و
  • 1 ـ يادآورى: در مورد قيد «في نفس الأمر» گفتيم: مرحوم آخوند با اين قيد مى خواهد مسأله را از واقع گسترده تر كند و بفرمايد: «وجود انشائى در عالم اعتبار تحقّق دارد».
(صفحه385)
جمل انشائيه وجود دارد همان تفاوت بين مفرد و جمله است يعنى سكوت متكلـم بر مفرد صحيح نيست ولى بر جمله صحيح است. محقّق اصفهانى (رحمه الله)در پايان مى فرمايد: كلام مرحوم آخوند حتماً بايد بر اين معنا حمل شود و الاّ قابل تصوّر نخواهد بود.(1)

اشكال بر كلام مرحوم محقّق اصفهانى


كلام محقّق اصفهانى (رحمه الله)از دو جهت مورد مناقشه است:
اشكال اوّل: انصاف اين است كه كلام مرحوم آخوند ظهور در اين معنايى كه محقّق اصفهانى ذكر كرد ندارد، به همين جهت ما نمى توانيم چنين استظهارى نسبت به كلام ايشان داشته باشيم مگر اين كه مرحوم آخوند از غير طريق الفاظ مسأله ديگرى را مطرح كرده باشد.
اگر محقّق اصفهانى (رحمه الله)ظاهر كلام مرحوم آخوند را غيرقابل تصوّر مى دانسته به همين جهت كلام ايشان را حمل بر معناى مذكور كرده است، ما از ايشان سؤال مى كنيم: علّت غيرقابل تصوّر بودن كلام مرحوم آخوند چيست؟ محقّق اصفهانى (رحمه الله)در پاسخ اين سؤال خواهد گفت: بزرگان، وجود را به چهار قسم تقسيم كرده اند: وجود خارجى، وجود ذهنى، وجود لفظى، وجود كتبى. و آنچه مرحوم آخوند به عنوان «وجود انشائى» مطرح كرده، در كلمات بزرگان مطرح نشده است.(2)
ظاهر كلام مرحوم اصفهانى اين است كه ايشان در رابطه با علّت غيرمعقول بودن
  • 1 ـ نهاية الدّراية، ج1، ص190 و 191
  • 2 ـ ممكن است به ذهن بيايد كه شايد غير متصوّر بودن كلام مرحوم آخوند از اين جهت باشد كه وجود نمى تواند بهوسيله لفظ، تحقّق پيدا كند و به عبارت ديگر: محقّق اصفهانى مى خواهد بفرمايد: «تحقّق يافتن وجود بهوسيله لفظ، غيرقابل تصوّر است، به همين جهت كلام مرحوم آخوند ـ كه ظهور در چنين معنايى دارد ـ بايد حمل بر معنايى كه ما گفتيم بشود».
  • ولى اين احتمال در رابطه با كلام محقّق اصفهانى (رحمه الله) صحيح نيست زيرا دليلى نداريم كه لفظ نتواند سبب براى تحقّق وجود شود. بنابراين تحقّق وجود بهوسيله لفظ، قابل تصوّر است. و وجه غير معقول بودن آن بايد در رابطه با وجودات چهارگانه مطرح شود.
(صفحه386)
كلام مرحوم آخوند نظر به مطلب فوق داشته است. در اين صورت، ما از ايشان سؤال مى كنيم: آيا وجود حقايق منحصر در اين چهار وجود است يا اين كه كلّى وجود، منحصر در اين چهار وجود است اگرچه از حقايق هم نباشد؟ به عبارت ديگر: آيا شما براى ملكيتى كه به سبب حيازت يا ارث حاصل شده، وجودى را قائليد يا آن را فرضى مى دانيد؟
بدون ترديد، نمى توان وجود ملكيت را انكار كرد، در حالى كه وجود چنين ملكيتى داخل در اقسام چهارگانه وجود نيست.
به همين جهت، مرحوم محقّق اصفهانى ناچار است در مقام جمع بين اين دو مسأله ـ انحصار وجود در چهار قسم و وجود ملكيت در مورد حيازت و ارث ـ بگويد: تقسيم وجود به اقسام چهارگانه، مربوط به حقايق و ماهيات است ولى امور اعتبارى، در مقسم آن اقسام چهارگانه وارد نيست. و اگر ايشان چنين توجيهى را نپذيرد، راهى جز اين ندارد كه چنين ملكيتى را به عنوان وجود پنجم بپذيرد.
حال همين مطلب را در مورد «وجود انشائى» ـ كه مرحوم آخوند فرمود ـ مطرح كرده مى گوييم:
«مرحوم آخوند» نمى خواهد «وجود انشائى» را داخل در اقسام «وجود حقيقى» بداند بلكه ايشان «وجود انشائى» را به عنوان امرى اعتبارى مطرح مى كند. پس به مرحوم اصفهانى مى گوييم:
شما اگر قائليد كه در مورد حيازت و اِرث، چيزى به عنوان «وجود ملكيت» مطرح است به هر صورتى كه در اين جا «وجود ملكيت» را حلّ مى كنيد، «وجود انشائى» در كلام مرحوم آخوند نيز به همان صورت حلّ مى شود. بنابراين مراد مرحوم آخوند از «وجود انشائى» همان «انشاء ملكيت» است. حال اگر «وجود انشائى» را در رابطه با «مفهوم طلب» توسعه دهيم، وجود انشائى در عرض «وجود خارجى» و «وجود ذهنى» طلب نخواهد بود بلكه وجود انشائى مربوط به عالم اعتبار و آن دو وجود مربوط به واقعيت است.
(صفحه387)
امّا توجيهى كه محقّق اصفهانى (رحمه الله) در رابطه با كلمه «نفس الأمر» بيان كرد توجيه صحيحى نيست. زيرا مقصود مرحوم آخوند از كلمه «نفس الأمر» معناى اعمى است كه هم شامل واقعيات مى شود و هم عالم اعتبار را در بر مى گيرد، و اين كه مرحوم آخوند به جاى استفاده از كلمه «واقع» عنوان «نفس الأمر» را به كار برده و مى فرمايد: «جمله هاى انشائيه، معانى خود را در «نفس الأمر» ايجاد مى كنند»، بدان جهت است كه «نفس الأمر» ظرف ايجاد و وجود است يعنى معانى اين صيغ، در واقع تحقّق پيدا نمى كند. اين گونه نيست كه در واقع يك تحوّل تكوينى خارجى يا ذهنى بهوجود آيد. و همان گونه كه اشاره كرديم، نفس الأمر داراى معناى وسيعى است كه هم عالم واقع را شامل مى شود و هم عالم اعتبار را.
بنابراين، توجيهى كه محقّق اصفهانى (رحمه الله)در رابطه با «نفس الأمر» فرمود، توجيه صحيحى نخواهد بود. محقّق اصفهانى (رحمه الله)فرمود: علقه وضعيه سبب بهوجود آمدن ارتباط بين لفظ و معنا شده است و اين ارتباط به حدّى شديد است كه گويا در مرحله ماهيتِ لفظ نيز چنين ارتباطى بين لفظ و معنا وجود دارد. يعنى در تمام مراحل بين لفظ و معنا اتّحاد وجود دارد. در حالى كه خود محقّق اصفهانى (رحمه الله)اعتراف دارد كه وقتى گفته مى شود: «وجود لفظْ وجود معناست»، آنچه بالذات وجود دارد لفظ است و وجود براى معنا تبعى و بالعرض است زيرا وجود استقلالى معنا يا بايد در عالم خارج باشد يا در عالم ذهن. و وجود معنا به واسطه لفظ، وجود تبعى و عرضى و در مقابل وجود خارجى و ذهنى است. و اين وجود، ربطى به عالم ماهيت ندارد و بر فرض كه به عالم ماهيت ارتباط پيدا كند نمى توان آن را تفسير براى «نفس الأمر» قرار داد. «نفس الأمر» براى اين است كه ظرفِ وجود را تعميم دهد كه هم شامل واقع شود و هم شامل اعتبار. و اگر چنين هدفى در كار نبود انگيزه ديگرى براى ذكر «نفس الأمر» وجود نداشت بلكه مرحوم آخوند مى فرمود: «جمل انشائيه، معانى خود را درواقع ايجاد مى كنند» و شما هم مى توانستيد وجود لفظىِ معنا را به عنوان وجودى تبعى و عرضى براى معنا در ظرف واقع مطرح كنيد.
(صفحه388)
در نتيجه كلام مرحوم آخوند قابل تصوّر است و با تحقيقات فلاسفه منافاتى ندارد.
اشكال دوّم: گذشته از آنچه محقّق اصفهانى (رحمه الله)در مورد كلام مرحوم آخوند فرمود، اصل كلام محقّق اصفهانى (رحمه الله)نيز قابل قبول نيست.
حاصل كلام محقّق اصفهانى (رحمه الله)اين است كه «وجود انشائى» همان «وجود لفظى» و همان تحقّق معنا به سبب تحقّق لفظ است، ولى تحقّق لفظ، بالأصالة و تحقّق معنا، بالعرض است. و وجود انشائى در مفردات نيز تحقّق دارد و فرق ميان انشاء در مفردات و جمل انشائيه اين است كه جمل انشائيه، يصحّ السكوت عليها هستند ولى مفردات اين گونه نيستند.
اين مطلب خلاف وجدان است. اگر ما لفظ «انسان» را به صورت مفرد استعمال كنيم كجا در آن شائبه انشائيت وجود دارد؟ كلمه «انسان» به حدّى از مرحله انشاء فاصله دارد كه نه در لفظ آن شائبه انشائيت وجود دارد و نه در مفهوم آن. چگونه مى توان تصوّر كرد كه كسى بگويد: «من مفهوم انسان را انشاء كردم»؟ ولى بر اساس بيان محقّق اصفهانى (رحمه الله)نفس كلمه «انسان» امرى انشائى است زيرا به نظر ايشان امر انشائى همان «وجود لفظى» است. «وجود لفظى» يعنى معنا با گفتن لفظ تحقّق پيدا مى كند، هرچند لفظ مفرد باشد. آيا مى توان وجودِ لفظىِ معنا را، انشاء معنا دانست؟
ما تاكنون چنين چيزى نشنيده ايم كه در لفظ مفرد معناى انشائى تحقّق داشته باشد و حتّى به نوع ديگر هم نمى توان انسان را انشاء كرد چه رسد كه ما نفس لفظ انسان را امر انشائى بگيريم به عنوان وجود لفظى.

اشكال سوّم:

محقّق اصفهانى (رحمه الله)در ارتباط با فرق ميان «جمل خبريه» با «جمل انشائيه» فرمود: «جمل خبريه» با «جمل انشائيه» در اصل معناى انشائى مشتركند و تنها فرقى كه بين «جمله خبريه» و «جمله انشائيه» وجود دارد اين است كه در «جمله خبريه» علاوه بر معناى انشاء، امر ديگرى به عنوان «حكايت از واقعيت» نيز وجود دارد.
در حالى كه آنچه از كلمات بزرگان استفاده مى شود اين است كه خبر و انشاء از دو