(صفحه406)
(صفحه407)
امر سوّم
استعمال مجازى
(صفحه408)
(صفحه409)
مسأله اوّل
آيا صحت استعمال مجازى به طبع است يا به وضع؟
مرحوم آخوند، گويا اين بحث را به عنوان مقدّمه براى بحث بعد مطرح كرده است. بحث در ارتباط با اين است كه:
آيا صحّت استعمال لفظ در معناى مجازى، مستند به ترخيص و اجازه واضع است يا مستند به ذوق عرفى است و ارتباطى به واضع ندارد؟
احتمال اوّل: ممكن است گفته شود: صحّت استعمال لفظ در معناى مجازى، در رابطه با واضع است. ولى نحوه ارتباط با واضع به دو صورت است:
1 ـ ترخيص: به اين صورت كه واضع بگويد: هر لفظى را كه من براى معنايى وضع كردم، شما مى توانيد در معانى مجازى بكار ببريد، البته در صورتى كه يكى از علائق مجازيه بيست و چهارگانه ـ كه در علم بيان مطرح است ـ وجود داشته باشد. مثل اين كه لفظ «اسد» را كه براى «حيوان مفترس» وضع شده، به جهت وجود علاقه مشابهت، در «رجل شجاع» استعمال كنيم.
(صفحه410)
2 ـ وضع: به اين صورت كه واضع بگويد: هر لفظى را كه من براى معناى حقيقى وضع كردم، براى معانى مجازى ـ كه داراى يكى از علايق مجاز باشند ـ نيز، به يك وضع نوعى ـ كه نه ماده در آن دخالت دارد و نه هيئت معيّن ـ وضع نمودم ولى با حفظ اين كه اين معنا غيرحقيقى است.
احتمال دوّم: ممكن است گفته شود: صحّت استعمال لفظ در معناى مجازى، مستند به واضع نيست بلكه در رابطه با ذوق عرف و عقلاء و توده مردم است. وقتى به عقلاء مراجعه مى كنيم مى بينيم اگر كسى در شجاعت، شبيه اسد باشد مى توان به او «اسد» را اطلاق كرد ولى اگر در راه رفتن يا خصوصيت ديگرى شبيه اسد باشد، عرف به او اطلاق اسد نمى كند. و ذوق عرفى چنين اطلاقى را نمى پسندد. به همين جهت در بحث اطّراد ـ كه يكى از علائم حقيقت است ـ اشكالى مطرح مى شود كه آيا شما كه اطّراد را علامت حقيقت مى دانيد، نوع علاقه را درنظر مى گيريد يا صنف علاقه را؟ آيا كلّى علاقه مشابهت مطرح است يا مشابهت در شجاعت مطرح است؟ بديهى است كه نمى توان گفت: كلّىِ علاقه مشابهت مطرح است، زيرا اين گونه نيست كه هركس با ديگرى مشابهتى داشته باشد بتوانيم عنوان او را ـ هرچند به صورت مجازى ـ بر ديگرى اطلاق كنيم. اسد داراى خصوصيات متعددى است ولى آنچه مصحّح استعمال اسد در غير اسد است، مشابهت در شجاعت است نه كلّىِ مشابهت.
نظريه مرحوم آخوند
مرحوم آخوند معتقد است: صحّت استعمال مجازى، مستند به طبع و ذوق است. ولى در مقام تعليل علتى را ذكر مى كند كه اين علت، خيلى روشن نيست.
ايشان مى فرمايد: صحّت استعمال، معنايى غير از حُسن استعمال ندارد و حُسن، دايرمدار پسنديدن عرف است. اگر استعمالى را عرف پسنديد، آن استعمال حَسَن است و وقتى حَسَن شد صحيح خواهد بود. و اگر عرف نپسنديد، حَسَن نبوده و در نتيجه، صحيح نخواهد بود. ملاحظه مى شود كه طبع، استعمال اسد در مورد مشابهت در
|