جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه428)
(صفحه429)

امر چهارم


اطلاق لفظ و اراده لفظ


(صفحه430)
(صفحه431)
مقدّمه
مرحوم آخوند، به دنبال بحث حقيقت و مجاز بحثى را مطرح كرده كه به طور كلّى از بحث استعمال لفظ در معنا خارج است. در بحث قبل، سخن از معنا بود، زيرا لفظ ـ چه در مورد حقيقت و چه در مورد مجاز ـ در معنايى استعمال شده بود و ما بحث مى كرديم كه آيا اين معنا در تمام موارد، موضوع له است؟ يا درخصوص استعمالات حقيقى، موضوع له است و در استعمالات مجازى، غير موضوع له است.
ولى در اين جا عنوان سوّمى در كار است يعنى وقتى لفظ را اطلاق مى كنيم، معنايى درنظر نمى گيريم بلكه در اطلاق لفظ، همان لفظْ مورد نظر متكلّم است. اين گونه تعبيرات و اطلاقات را مرحوم آخوند به چهار قسم تقسيم كرده است، كه بعد از روشن شدن اقسام آنها بايد در دو مقام بحث كنيم:
مقام اوّل: آيا چنين تعبيرات و اطلاقاتى صحيح است؟
مقام دوّم: برفرض صحّت اين اطلاقات، آيا در اين موارد عنوان استعمال تحقّق دارد؟ ذكر اين نكته لازم است كه اين اطلاقات، ربطى به مبناهايى كه در مورد مجاز
(صفحه432)
مطرح بود ندارد، زيرا تمام مبناهايى كه در آنجا مطرح بود مربوط به جايى بود كه ما معناى ديگرى غير از معناى موضوع له داشتيم ولى مشهور مى گفتند: «لفظ ـ مثل اسد ـ به طور مستقيم در معناى دوّم ـ يعنى رجل شجاع ـ استعمال شده و اين استعمال، استعمال در غيرماوضع له است». و سكّاكى مى گفت: «در مورد استعاره، لفظ ـ مثل اسد ـ در همان معناى اوّل ـ يعنى حيوان مفترس ـ استعمال شده است و ادّعا كرده ايم كه معناى دوّم ـ يعنى رجل شجاع ـ از مصاديق معناى اوّل ـ يعنى حيوان مفترس ـ است». و صاحب «وقاية الأذهان» مى گفت: «در تمام مجازات، اراده استعمالى، به معناى اوّل ـ يعنى حيوان مفترس ـ و اراده جدّى، به معناى دوّم ـ يعنى رجل شجاع ـ تعلّق گرفته است».
بنابراين، در آنجا دو معنا مطرح بود ولى در اين جا فقط لفظ مطرح است و پاى معنا در كار نيست.

اقسام چهارگانه اطلاق لفظ و اراده لفظ

1 ـ اطلاق لفظ و اراده نوع همان لفظ: اين قسم داراى دو مثال است:
مثال اوّل: نوعِ آن، به گونه اى باشد كه شامل شخص اين لفظ هم بشود، مثل اين كه بگوييد: «زيدٌ لفظٌ»، و از زيد، «هرچه لفظ زيد است» را اراده كنيد به طورى كه حتّى خود اين «زيد» كه از دهان شما خارج مى شود را شامل شود.
مثال دوّم: مثالى است كه مرحوم آخوند مطرح كرده است كه نوع، اراده شده و اين نوع، شامل نفس اطلاق شما نيست ولى موارد ديگر را شامل است، مثل «ضَرَبَ فعل ماض»، اين «ضَرَبَ» از تمام «ضَرَبَ»ها حكايت مى كند يعنى همه «ضَرَبَ»ها فعل ماضى هستند ولى شخص اين «ضَرَبَ» ـ كه شما استعمال كرديد ـ را شامل نمى شود، زيرا اين «ضَرَبَ» فعل ماضى نيست بلكه مبتداست.
2 ـ اطلاق لفظ و اراده صنف آن لفظ: اين هم دو مثال دارد:
مثال اوّل: جايى است كه صنف، شامل خودِ مثال هم مى شود،مثل اين كه گفته