جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه452)
نتيجه بحث در مقام دوّم
از چهار قسم اطلاق لفظ، فقط در قسم سوّم ـ يعنى اطلاق لفظ و اراده شخص ـ استعمال تحقّق ندارد ولى در سه قسم ديگر، استعمال تحقّق دارد.
ذكر اين نكته لازم است كه بعضى، كلام مرحوم آخوند در«بالجمله» رابه گونه ديگرى تفسير كرده اند ولى به نظر مى رسد كه مراد ايشان همان چيزى است كه ما بيان كرديم.
(صفحه453)

امر پنجم


نقش اراده در موضوع له الفاظ


(صفحه454)
(صفحه455)

نقش اراده مستعمِل در موضوع له الفاظ


بحث در اين است كه آيا موضوع له الفاظ، ذوات معانى و نفس معانى است بدون اين كه خصوصيتى در آن دخالت داشته باشد يا اين كه در موضوعٌ له الفاظ، علاوه بر ذوات معانى، خصوصيتِ مراد بودن معانى نيز دخالت دارد؟ خواه دخالت اراده، به عنوان جزئيت براى موضوع له الفاظ باشد يا به عنوان شرطيت و قيديت.

تحرير محلّ نزاع

آيا كدام اراده، محلّ نفى و اثبات قرار گرفته است؟
در باب اراده، با چهار مرحله اراده برخورد مى كنيم:
1 ـ ماهيت و مفهوم اراده: يعنى همان چيزى كه كلمه «اراده» براى آن وضع شده است، مثلا «انسان» يكى از اسماء اجناس است و براى مفهوم كلّى «حيوان ناطق» وضع شده است. «اراده» نيز براى مفهوم كلّى «الشوق المؤكَّد المحرِّك للعضلات نحو المراد» وضع شده است.
(صفحه456)
بعضى ـ چون مرحوم آخوند ـ كه «اراده» و «طلب» را يك چيز مى دانند ـ كلمه «طلب» را نيز به همين معنا مى دانند.
2 ـ وجود ذهنى اراده: از مرحله ماهيت كه بگذريم به مرحله وجود ذهنى مى رسيم. ماهيت، داراى يك وجود ذهنى است كه عبارت از تصوّر مفهوم «اراده» مى باشد. همان طورى كه وجود ذهنى «انسان» عبارت از تصوّر مفهوم «انسان» است.
3 ـ وجود حقيقى اراده: همان طور كه ماهيت «انسان» داراى يك وجود حقيقى است كه عبارت از افراد خارجى مى باشد، ماهيت «اراده» نيز داراى وجود حقيقى است. وجود حقيقى «اراده» عبارت از شوق واقعى است كه قائم به نفس مريد بوده و محرّك عضلات به طرف مراد است، مثل اراده اى كه باعث شده شما از منزل خارج شويد. اراده هركدام از شما، يك وجود خارجى و حقيقى براى اراده است. ولى اراده  ـ درحقيقت  ـ از سنخ معانى حرفيه است. معانى حرفيه، آن دسته از واقعيات خارجى بودند كه استقلال نداشته و قائم به دو شيء مى باشند. در «زيدٌ في الدار»، علاوه بر «زيد» و «دار»، يك واقعيت سوّم نيز وجود دارد كه آن عبارت از ظرفيت «دار» براى «زيد» و نسبت ظرفى بين «دار» و «زيد» است. ولى اين واقعيت، چون استقلال در وجود ندارد و نيازمند به طرفين است، از آن به معناى حرفى تعبير مى كرديم. «اراده» نيز از سنخ معانى حرفى است، زيرا اراده، واقعيتى است كه متقوّم به دو شيء است هم اراده كننده و هم مراد لازم دارد و نمى شود بدون اين دو محقّق شود. آن شوقى كه قائم به نفس است از يك طرف قيام به نفس دارد و از طرفى محرّك عضلات به طرف مراد است و اضافه اى هم به مراد دارد.
پس وجود خارجى اراده عبارت از اراده قائم به نفس است ولى معناى خارجيت، اين نيست كه در خارج ديده شود و با چشم مشاهده شود بلكه خارجيت هرچيزى به تناسب خودش مى باشد و واقعيت اراده به قيام فى النفس است. در شما قبل از اين كه به درس بياييد، اراده اى كه محرّك به طرف جلسه درس باشد وجود نداشت. اين اراده، قبل از آمدن، در شما تحقّق پيدا كرد و با آن اراده، حركت كرديد. اين خارجيت