جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه482)
(صفحه483)

امر هفتم


راه هاى تشخيص معناى حقيقى


(صفحه484)
(صفحه485)

راه هاى تشخيص معناى حقيقى از مجازى


براى تشخيص معناى حقيقى، راه هايى ذكر كرده اند كه در ذيل به بحث پيرامون آنها مى پردازيم:

راه اوّل (تبادر)


متأخرين از اصوليين، تبادر را به عنوان اوّلين علامت براى حقيقت مطرح كرده اند.(1)
در تبادر بايد جهاتى مورد بحث قرار گيرد:
  • 1 ـ در كتب قدماى از اصوليين «تصريح أهل لغت» به عنوان اولين علامت براى حقيقت مطرح شده است. يعنى اگر اهل لغت، تصريح كنند كه معنايى معناى حقيقى لفظ است، اين تصريح، حجّيت دارد. ولى اكثر متأخّرين از اصوليين، بر اساس بحث هائى كه در رابطه با حجّيت قول لغوى مطرح كرده اند، معتقدند قول لغوى حجّيت ندارد و تصريح أهل لغت نمى تواند علامت حقيقت باشد گذشته از اين كه لغويين، كمتر به ذكر حقيقى و مجازى بودن معنا پرداخته اند و بيشتر، موارد استعمال را مطرح كرده اند. به همين جهت، متأخرين در اين جا تصريح اهل لغت را مطرح نكرده اند.
(صفحه486)

جهت اوّل: معناى تبادر چيست؟

همان طور كه از مادّه اين لفظ استفاده مى شود، تبادر به معناى سبقت گرفتن يك معنا به ذهن است. يعنى با شنيدن يك لفظ، اگر معنايى قبل از معانى ديگر به ذهن آيد و در ذهن جايگزين شود اين سبقت و قبليّت را تبادر مى گويند. ولى معناى تبادر اين نيست كه اوّل، يك معنا به ذهن بيايد و بعد هم معانى ديگر به ذهن انسان بيايد. اين كه ما مى گوييم: يك معنا سبقت مى گيرد، يعنى همان يك معنا ـ از بين معانى مورد احتمال ـ در ذهن انسان جا مى گيرد. نه اين كه معانى ديگر، پشت سر آن معنا به ذهن آيند.

جهت دوّم: مورد تبادر كجاست؟

آيا تبادر، فقط در جايى است كه شخص يك لفظ را استعمال كرده و ما ندانيم آيا اين لفظ در معناى حقيقى استعمال شده يا در معناى مجازى؟ يا اين كه شامل موردى هم مى شود كه لفظى در معنايى استعمال شده و ما ندانيم آيا اين استعمال، صحيح است يا باطل؟
به نظر ما مورد تبادر، منحصربه جايى نيست كه استعمال در كار باشد بلكه اگر استعمال هم دركار نباشد مى توان از طريق تبادر، معناى حقيقى لفظ را به دست آورد. مثلا اگر انسان نداند معناى «ماء» در لغت عرب چيست؟ به يك شخص عرب مى گويد: «جئنى بماء»، و با خود مى گويد: هرچه آورد، معلوم مى شود همان چيز، معناى ماء است. اين شخص، لفظ را در چيزى استعمال نكرده كه امرش داير مدار بين حقيقت و مجاز يا صحّت و بطلان باشد بلكه تعبير «جئنى بماء» را فقط براى اين آورده كه بداند متبادر از «ماء» در ذهن عرب ها چيست؟ و اگر كسى از او سؤال كند: كلمه «ماء» را در چه چيزى استعمال كرده اى؟ او نمى داند كلمه ماء چه معنايى دارد تا لفظ را در آن معنا استعمال كند ولو به صورت غلط، چه رسد به استعمال مجازى. پس مورد استفاده از تبادر، يك دايره وسيعى دارد وحتى جايى كه استعمال مطرح نيست را هم شامل مى شود.