جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه534)
(صفحه535)

امر نهم


حقيقت شرعيّه


(صفحه536)
(صفحه537)

مسأله اوّل


اركان ثبوت حقيقت شرعيه

در باب ثبوت حقيقت شرعيّه، در كتب اصولى قديم، بحث هاى مفصّل و دامنه دارى ذكر شده و اقوال مختلفى مطرح گرديده است. اين بحث، مبتنى بر اثبات دو ركن است كه اگر اين دو ركن ثابت نشود، حقيقت شرعيّه، به خودى خود منتفى خواهد شد:
ركن اوّل: معانى شرعيّه اى كه براى الفاظ عبادات(1) ثابت است، مستحدثه مى باشندو در شرع ما بهوجود آمده اند و قبل از شرع ما، هيچ سابقه و ريشه اى براى اين ها وجود نداشته است.
ركن دوّم: ملتزم شويم به اين كه حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) اين الفاظ را براى اين معانى وضع كرده است و در حقيقت، در اسلام يك نَقلى صورت گرفته است. لفظ صلاة كه در
  • 1 ـ اگرچه در باب معاملات نيز بعضى قائل به ثبوت حقيقت شرعيه اند و معتقدند در مورد الفاظ بيع و نكاح و... حقيقت شرعيّه ثابت است ولى اين قول خيلى ضعيف است، به همين جهت آنچه ما مورد بحث قرار مى دهيم، الفاظ عبادات است.
(صفحه538)
لغت براى معناى دعا وضع شده، در اسلام از آن معنا باز داشته شده و در معناى جديد استعمال شده است.

آيا دو ركن ثبوت حقيقت شرعيّه، تحقّق دارند؟

براى پى بردن به اين كه آيا اين دو ركن تحقّق دارند يا نه؟ بايد نكاتى را مورد بررسى قرار دهيم:
نكته اوّل: ما وقتى تاريخ زندگى حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) را بررسى مى كنيم مى بينيم همه خصوصيات مربوط به آن حضرت، در تاريخ ثبت و ضبط شده است حتّى به جهت اهميت پيامبر (صلى الله عليه وآله) گاهى بعضى از خصوصيات زندگى آن حضرت كه هيچ ارتباطى به تشريع احكام نداشته و به عنوان فضيلت هم مطرح نيست، در تاريخ ذكر شده است چه رسد به حوادث و وقايعى كه در رابطه با تشريع احكام بوده است. اين گونه حوادث، به طور كلّى در تاريخ ثبت و ضبط شده است ولى در تمام اين ها حتّى به يك مورد برخورد نمى كنيم كه روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مردم را جمع كرده باشد و مثلا لفظ صلاة يا صوم و... را از معناى لغوى آن به معناى جديد نقل داده باشد. در حالى كه اگر چنين مسأله اى وجود داشت، به طور قطع بايد در تاريخ ثبت مى شد. زيرا اوّلا: اين نقل، به عنوان تصرّفى در لغت عرب بود و ثانياً: اين نقل، ارتباط مستقيمى با تعيين وظايف مسلمانان داشت، چيزى كه تا روز قيامت، مورد ابتلاى آنان است. آيا امكان دارد چنين مسأله مهمّى در زمان حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) اتّفاق افتاده ولى تاريخ آن را ثبت نكرده باشد؟
از اين گذشته، در رواياتى كه از ائمّه معصومين (عليهم السلام) وارد شده است، روايات متعدّدى را ملاحظه مى كنيم كه ائمّه (عليهم السلام) در آن روايات، مسائلى را از پيامبر (صلى الله عليه وآله) ـ با واسطه يا بدون واسطه ـ نقل كرده اند ولى در هيچ يك از اين روايات سخنى در رابطه با وضع الفاظ براى معانى جديد ـ توسط پيامبر (صلى الله عليه وآله) ـ مطرح نشده است. آيا اين مسأله، آنقدر اهمّيت نداشت كه لااقل يكى از ائمّه (عليهم السلام) به آن اشاره اى داشته باشند؟
ممكن است كسى بگويد: در روايات ائمّه (عليهم السلام) تحريف صورت گرفته است، و شايد