جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه574)
است. آيا مى توان باور كرد كه اين الفاظ در زمان خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام) ـ كه فاصله طولانى بيست و پنج سال با رحلت حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) داشت ـ در معانى جديد ظهور نداشته است؟ يا اين كه بايد اطمينان ـ بلكه يقين ـ داشته باشيم كه در لسان اميرالمؤمنين (عليه السلام)هم ظهور در معانى جديد داشته است و براى دلالتش بر معانى جديد، نيازى به قرينه نداشته است. امّا در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، يك وقت كثرت استعمال را در لسان خود رسول خدا (صلى الله عليه وآله)ملاحظه مى كنيم. آيا در لسان آن حضرت، كثرت استعمال به حدّى رسيد كه براى اين الفاظ، وضعى تعيّنى بهوجود آورد؟ و يك وقت در لسان مجموعه مسلمانان ـ اعم از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و مردم ـ ملاحظه مى كنيم. آيا در اين مجموعه، كثرت استعمال به حدّى رسيد كه دلالت اين الفاظ بر اين معانى بدون نياز به قرينه باشد؟
اين فرض را هم ـ ظاهراً ـ نمى توان انكار كرد كه اگر ما استعمالات را ملاحظه كنيم درمى يابيم كه اين مسأله تحقّق پيدا كرده است. خصوصاً با توجه به اين نكته كه اگر لفظ صلاة از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) صادر مى شد، مسلمانان روى اعتقاد به نبوّت كه به ايشان داشتند خود را موظّف مى دانستند دستورات حضرت را عملى كنند، لذا شايد به دنبال اين لفظ صلاة، هزاران استعمال ديگر پيش مى آمد و هركس مثلا به ديگرى مى گفت: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «صلّ عند رؤية الهلال». درنتيجه، اين واقعيت را نمى توان انكار كرد كه در مجموعه مسلمانان حتى در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) كثرت استعمال به حدّى رسيد كه دلالت اين الفاظ بر معانى جديد، نيازى به قرينه نداشت.
ولى اگر استعمالات شخص رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را درنظر بگيريم و بخواهيم بگوييم: كثرت استعمال شخص ايشان به حدّى رسيد كه ديگر در افاده اين معانى، نيازى به قرينه نبود، ادعاى چنين چيزى مشكل است.
نكته جالب اين است كه آنچه گفتيم، در كلام مرحوم آخوند نيز مورد اشاره قرار گرفته است. ايشان مى فرمايد: كثرت استعمال، در مجموعه مسلمانان به حدّى رسيده است كه بدون نياز به قرينه بر معنا دلالت كند ولى در خصوص لسان شارع نمى توان
(صفحه575)
اين كثرت استعمال را پذيرفت.(1)
اين حرف، صحيح است ولى نكته اى كه در اين جا لازم است ملاحظه شود اين است كه آيا ثمره عملى بر چه چيز مترتّب است؟ آنچه موجب مى شود «صلّ عند رؤية الهلال» را بر معناى مستحدث حمل كنيم، آيا كثرت استعمال در لسان رسول خدا (صلى الله عليه وآله)به تنهايى چنين نقشى دارد يا اين كه اگر كثرت استعمال در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به اين حدّ نرسيده بود ولى در مجموعه جامعه اسلامى ـ اعم از رهبر و مردم ـ اين كثرت، به حدّ وضع تعيّنى رسيده بود همين كفايت مى كند كه ما «صلّ عند رؤية الهلال» در لسان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را بر معناى جديد حمل كنيم؟ ظاهر اين است كه همين مقدار كفايت مى كند و لازم نيست كثرت استعمال در لسان خصوص رهبر، به حدّ وضع تعيّنى برسد.
مثال: كلمه بسيجى در فرهنگ انقلاب ما داراى معناى خاصّى است كه در لغت به اين معنا نيست. آيا اين كلمه در لسان حضرت امام خمينى«دام ظلّه» چند بار استعمال شده است كه به حدّ وضع تعيّنى رسيده است؟ شايد ايشان بيش از 50 بار استعمال نكرده باشد. ولى استعمال ايشان، ملاك نيست. الان نزد مردم انقلابى ايران، اين كلمه بسيجى ـ روى كثرت استعمال ـ به حدّى رسيده است كه وقتى اطلاق شود، معناى جديد از آن فهميده مى شود. و كسى احتمال نمى دهد كه از آن، معناى لغوى اراده شود اين مسأله، نه تنها در لسان مردم است بلكه خود امام بزرگوار«دام ظلّه» ـ كه توجه به موقعيت استعمالى اين لفظ در بين توده مردم و جامعه دارد ـ نيز وقتى اين كلمه را مى فرمايد، بر همين معنا حمل مى شود.
اين جاكسى نمى تواند بگويد: مگر حضرت امام«دام ظلّه» چندبار كلمه بسيجى را در اين معنا استعمال كرده است كه به حدّى رسيده باشد كه ما را از قرينه بى نياز كند؟ لازم نيست در كلام ايشان كثرت استعمال باشد بلكه كثرت استعمال در جامعه اسلامى هم
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص33 و 34
(صفحه576)
كفايت مى كند. همان طور كه ممكن است كسى كه براى اولين بار كلمه بسيجى را به كار مى برد، با توجه به آنچه در جامعه مى بيند، اين لفظ را در معناى جديد استعمال كند.
بنابراين آنچه مرحوم آخوند فرمود كه «ما وضع تعيّنى در خصوص لسان شارع را قبول نداريم»، حرف صحيحى است ولى ما مى گوييم: چنين چيزى لازم نيست بلكه حصول وضع تعيّنى در لسان جامعه اسلامى، براى ثبوت حقيقت شرعيه كفايت مى كند، و همان ثمره اى كه در بحث حقيقت شرعيه گفتيم بر آن مترتب مى شود.
اللّهم وفّقنا لما تحبّ وترضى
الحمد لله ربّ العالمين
بهار 1374