جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه118)
استكشاف حالِ مسأله مشكوك است و شما شكّى نداريد.
بيان ديگر در رابطه با اشكال: شما مى خواهيد وضع اين ده مسأله مشكوك را از راه جامع بين محمولات مسائل كشف كنيد، پس در حقيقت، اوّل بايد جامع بين محمولات روشن شود و معيار تمايز در اختيار ما قرار گيرد تا بتوانيم وضع اين ده مسأله مشكوك را روشن كنيم. يعنى روشن شدن وضع اين ده مسأله مشكوك، متوقف بر بدست آوردن جامع بين محمولات تمام مسائل علم نحو است. واز طرفى، بدست آوردن جامع بين تمام مسائل علم نحو متوقف بر روشن شدن وضع اين ده مسأله مشكوك است، زيرا اگر اين ده مسأله، جزء مسائل نحو باشد، بايد جامع بين هزار و ده مسأله را درنظر بگيريم و اگر جزء مسائل نحو نباشد، بايد جامع بين هزار مسأله را ملاحظه كنيم. و اين چيزى شبيه دور است كه در كلام ايشان پيدا مى شود.
وارد شدن اشكال فوق بر مشهور:همين اشكال بر مشهور نيز وارد است، زيرا مشهور، از طرفى مى گويند: تمايز علوم به تمايز موضوعات است و مقصود آنان از موضوعات ـ بر اساس معناى معروفى كه در رابطه با كلام مشهور بيان كرديم ـ عبارت از «موضوعات علوم» بود، و از طرفى مى گويند: موضوع علم، جامع بين موضوعاتِ مسائل علم است و نسبت بين آنها نسبت كلّى و مصاديق و طبيعى و افراد است. همان گونه كه مرحوم آخوند بيان كرد.
در اين جا از مشهور سؤال مى كنيم: اين جامع بين موضوعات مسائل كه شما درست كرديد و اسم آن را «موضوع علم» گذاشتيد، آيا چه مقدار از موضوعات مسائل علم را درنظر گرفتيد؟ ناچارند بگويند: همه موضوعات مسائل را ملاحظه كرديم.
مى گوييم: شما تمايز را براى چه مى خواهيد؟ مگر نه اين است كه تمايز را براى استكشاف حال مسائل مشكوك لازم داريد؟ آيا براى تشكيل جامعِ بين موضوعاتِ مسائل، اين ده مسأله مشكوك را نيز ملاحظه كرديد يا نه؟ آيا موضوعات اين ده مسأله، در تشكيل جامعى كه اسمش را موضوع علم گذاشتيد دخالتى دارند يانه؟
(صفحه119)
اگر بگويند: دخالت دارد، مى گوييم: پس قبلا براى شما معلوم شده كه اين ده مسأله، جزء مسائل علم نحو است. موضوعاتش هم در تشكيل جامعِ موضوعى دخالت داشته و موضوع علم، يك كلّىِ طبيعى است كه موضوعات اين ده مسأله را نيز شامل مى شود. و اگر چنين است شما چه نيازى به بحث تمايز علوم داريد؟ چه اثرى بر اين بحث مترتّب مى شود؟
و اگر بگويند: اين ده مسأله، نقشى در تشكيل جامعِ موضوعى نداشته، مى گوييم: از كجا مى دانستيد كه اين ها جزء مسائل علم نحو نيست كه در تشكيل جامع آن حسابى باز نكرديد؟
و اگر بگويند: ترديد داريم كه آيا اين ده مسأله جزء مسائل نحو هست يا نيست؟ مى گوييم: پس شما نمى توانيد جامع روشنى را ارائه دهيد و آن را به عنوان معيار و ضابطه تمايز مورد استفاده قرار دهيد.
به نظر مى رسد كه اشكال مذكور به مرحوم بروجردى و مشهور قابل دفع نيست.

آيا اشكال فوق به مرحوم آخوند هم وارد است؟

اشكال فوق به مرحوم آخوند وارد نيست، زيرا مرحوم آخوند تمايز علوم را به تمايز اغراض مى داند و در غرض، فرقى نمى كند كه مسائل علم، ده مسأله باشد يا صد مسأله يا هزار مسأله. مثلا غرض علم منطق اين است كه انسان را از خطاى در فكر باز مى دارد، خواه منطق، هزار مسأله داشته باشد يا پنجاه مسأله. و خواه مسائل مشكوك، جزء منطق باشد يا نباشد. ولى در تشكيل جامع بين محمولات مسائل ـ كه مرحوم بروجردى معتقد بود ـ و جامع بين موضوعات مسائل ـ كه مشهور عقيده داشتند ـ وجود و عدم وجود، حتى نسبت به يك مسأله هم دخالت دارد. دخول و خروج يك مسأله هم موجب تغيير عنوان جامع مى شود.
اشكال پنجم: آيا مراد مرحوم بروجردى و مشهور از جامع، كدام قسم از اقسام جامع است؟
(صفحه120)
توضيح: جامع بر سه قسم است: صنفى، نوعى، جنسى.
جامع صنفى: گروهى از افراد يك نوع كه زير پوشش يك جامع مضيّقى ـ غير از جامع نوعى ـ قرار گرفته باشند، آن جهتى كه اين گروه را زير پوشش خود جمع مى كند «جامع صنفى» ناميده مى شود. مثلا عنوان «سفيدپوست» يك جامع صنفى است كه گروهى از افراد انسان را زير پوشش خود قرار مى دهد و اين عنوان، غير از افراد اين گروه را شامل نمى شود.
جامع نوعى: گروهى از افراد يك جنس كه زير پوشش يك نوع قرار گرفته باشند، آن نوع كه آنها را زير پوشش خود گرفته، «جامع نوعى» ناميده مى شود. مثلا انسان هاى سفيدپوست علاوه بر جامع صنفى، داراى يك جامع نوعى نيز مى باشند، آن جامع نوعى عبارت از «انسان» است كه هم شامل صنف سفيد پوست مى شود و هم ساير اصناف را در بر مى گيرد.
جامع جنسى: گروهى از افراد كه زير پوشش يك جنس قرار گرفته باشند، آن جنس كه آنها را زير پوشش خود گرفته، «جامع جنسى» ناميده مى شود. مثلا عنوان «حيوان» يك جامع جنسى است كه علاوه بر اين كه افراد و اصناف انسان را شامل مى شود، ساير انواع حيوان را نيز شامل مى شود.
در اين جا از مرحوم بروجردى و مشهور سؤال مى كنيم كه مراد شما از جامع كدام يك از اقسام جامع است؟
ما شواهدى داريم كه مراد مرحوم بروجردى و مشهور، جامع نوعى است:
شاهد اوّل: مشهور كه مى گويند: «نسبت موضوع علم با موضوعات مسائل، نسبت طبيعى و افراد و كلّى و مصاديق است»، معلوم مى شود جامع نوعى را اراده كرده اند و موضوعات مسائل را به عنوان افراد اين جامع و مصاديق آن فرض كرده اند و اگر جامع جنسى را اراده مى كردند بايد مى گفتند: «موضوعات مسائل به عنوان انواعِ موضوع علم مى باشند، يعنى هركدام از آنها يك نوع است و جامع عبارت از جنس است». در حالى كه چنين تعبيرى نياورده اند. و همين طور، جامع صنفى هم اراده نشده است، براى
(صفحه121)
اين كه در صنف، كلمه طبيعى و افراد به كار برده نمى شود. طبيعى و افراد در مورد نوع و جنس و فصل به كار برده مى شود.
شاهد دوّم: اگر جامع صنفى يا جنسى اراده شده باشد در مورد علم صرف و نحو با مشكل مواجه خواهيم شد. براى اين كه در علم نحو، هريك از عناوين «معربات» و «مبنيّات» به عنوان يك صنف مطرح مى باشند. و اگر جامع صنفى اراده شده باشد بايد هريك از معربات و مبنيّات به عنوان علم مستقلى مطرح باشند درحالى كه هردو صنف را در علم نحو ـ به عنوان علم واحد ـ مطرح كرده اند.
و نيز ملاحظه مى كنيم كه موضوع علم نحو را «الكلمة و الكلام من حيث الإعراب و البناء» و موضوع علم صرف را «الكلمة و الكلام من حيث الصحة و الاعتلال» قرار داده اند. در حالى كه اگر جامع جنسى اراده شده بود بايد موضوع علم صرف و موضوع علم نحو «كلمه و كلام» باشد، چون جامع جنسى، كلمه و كلام است. ولى ما مى بينيم «كلمه و كلام» را دو نوع كرده اند، يك نوع را به عنوان «اعراب و بناء» موضوع علم نحو قرار داده اند و يك نوع را به عنوان «صحت و اعتلال» موضوع علم صرف قرار داده اند.
در نتيجه ترديدى نيست كه مراد مشهور و مرحوم آية الله بروجردى از جامع، همان جامع نوعى است كه حدّ متوسط بين جامع صنفى و جامع جنسى مى باشد.
حال به مشهور و مرحوم آية الله بروجردى مى گوييم:
فرض مى كنيم علم نحو داراى صد مسأله مسلّم و ده مسأله مشكوك است كه نمى دانيم آيا جزء علم نحو است يا نه؟ و مى خواهيم با مراجعه به معيار و ضابطه تمايز علوم، وضعيت اين مسائل مشكوك را مشخص كنيم. حال مى گوييم: معناى جامع نوعى اين است كه تمام افراد خودش را شامل مى شود و غير افراد خود را شامل نمى شود. شما كه نمى دانيد اين ده مسأله مشكوك، جزء مسائل علم نحو است يا نه؟ چگونه جامع نوعى را بدست آورديد؟ جامع نوعى بين موضوعات مسائل، يعنى جامع بين همه موضوعات مسائل. آيا موضوع اين ده مسأله، جزء موضوعات مسائل نحو است يا نه؟ ممكن است جامعى كه بين موضوعات آن صد مسأله پيدا كرديد جامع
(صفحه122)
صنفى باشد و اين ده مسأله هم به عنوان يك صنف ديگر از مسائل نحو داراى جامع صنفى ديگرى باشد. يعنى ممكن است ما در علم نحو دو صنف داشته باشيم، مثلا «معربات» به عنوان يك صنف و «مبنيات» به عنوان صنف ديگر مطرح باشند.
بنابراين جامعى كه شما پيدا كرده ايد نمى تواند براى استكشاف حال مسائل مشكوك مورد استفاده قرار گيرد.
بيان اشكال به عبارت ديگر: معناى جامع نوعى اين است كه تمام مصاديق را شامل مى شود، مثل كلمه انسان كه تمام مصاديق خود را شامل مى شود و فرقى بين مسلمان و كافر و صحيح و بيمار و غيره وجود ندارد. همه افراد، در اين عنوان كه جامع نوعى است واردند. حال از شما ـ كه مى خواهيد جامع نوعى درست كنيد ـ سؤال مى كنيم: آيا مسائل مشكوك را داخل در اين علم مى دانيد يا نه؟
اگر داخل باشند، معنايش اين است كه اين مسائل مشكوك به عنوان صنف ديگرى است و جامعى كه بين آن صد مسأله پيدا كرده ايد به عنوان جامع صنفى است، پس الآن كه مى خواهيد از جامع بين اين صد مسأله استفاده كنيد، تا وقتى كه وضعيت اين ده مسأله معلوم نگردد نمى توانيد بدست آوريد كه آيا اين جامع، صنفى است يا نوعى؟ اگر مشخص شود كه اين ها جزء مسائل علم نحو است، ممكن است اين جا دو صنف وجود داشته باشد، يك صنف همان صد مسأله كه جامع بين آنها را پيدا كرده ايد و يك صنف هم اين ده مسأله باشد.
و اگر اين ده مسأله خارج باشند، جامع بين صد مسأله به عنوان جامع نوعى خواهد  بود.
خلاصه اين كه تا وضعيت مسائل مشكوك مشخص نشود نمى توان جامعى كه بين مسائل مشخص وجود دارد به عنوان جامع نوعى دانست.
نكته قابل توجّه: در جامع نوعىِ مشخص، كم و زياد بودن افراد تفاوتى ندارد. مثلاً نوع انسان، مركب از حيوان و ناطق است و انسان به عنوان يك «جامع نوعى» مطرح است خواه ده ميليون فرد داشته باشد يا هزار ميليون.