(صفحه23)
مى كردند، نمى توانستند آزادانه با آنان ارتباط برقرار كنند و مشكلات خود را با آنان در ميان بگذارند.
ترديدى نيست كه در چنين شرايطى، شيعه براى پاسخ سؤالات خود به نوعى اجتهاد پناه مى برده است.
رابعاً: أئمّه (عليهم السلام) از طرفى به بزرگان اصحاب خود دستور مى دادند كه در مقام فتوا دادن قرار گرفته و به پاسخ گويى سوالات مردم بپردازند و از طرفى مردم را به آنان ارجاع مى دادند.
امام صادق (عليه السلام) به ابان بن تغلب فرمود:
اجلس في مسجد المدينة و أفت للناس فإنّي اُحبّ أن يُرى في شيعتي مثلك.(1)
عبدالعزيز بن مهتدى مى گويد
: به امام رضا (عليه السلام) عرض كردم: إنّي لا ألقاك كلّ وقت، فعمّن آخذ معالم دينى؟ قال: خذ عن يونس بن عبد الرحمان.(2)
اولين تصنيف در علم اصول:
مرحوم سيد حسن صدر در كتاب
تأسيس الشيعة مى گويد:
اولين كسى كه در علم اصول تصنيف كرده، هشام بن حكم (م 179) است. ايشان كتاب
الألفاظ و مباحثها را تصنيف كرد، كه از مهم ترين مباحث علم اصول است.
سپس يونس بن عبد الرحمان كتاب
اختلاف الحديث و مسائله را تصنيف كرد كه در ارتباط با تعارض خبرين و مسائل تعادل و ترجيح در خبرين متعارضين است. ايشان اين كتاب را از امام كاظم (عليه السلام) روايت كرده است.(3)
- 1 ـ مستدرك الوسائل ، ج17، ص315
- 2 ـ بحار الأنوار ، ج2، ص251
- 3 ـ تأسيس الشيعة ، ص310 و 311
(صفحه24)
بنابراين آنچه از كتاب
الأوائل سيوطى نقل شده و اوّلين مصنّف علم اصول را شافعى ـ از علماى اهل سنت ـ مى داند، غير قابل قبول است، زيرا شافعى، متأخر از هشام بن حكم و يونس بن عبدالرحمن است.
اولين كسى كه علم اصول را در مقام استنباط بكار گرفت:
ظاهراً اوّلين كسى كه در مقام استنباط، به علم اصول توجّه كرده و بر آن استناد كرده، شيخ بزرگوار حسن بن على بن أبي عقيل (رحمه الله) ـ معاصر مرحوم كلينى و على بن بابويه و از مشايخ جعفر بن محمد بن قولويه و شيخ مفيد ـ مى باشد. ابن ابي عقيل اوّلين كسى است كه فقه را تهذيب كرد و نظر و استنباط را به كار گرفت و در ابتداى غيبت كبرى، بحث ازاصول و فروع را تنقيح كرد و به آن قوام بخشيد و كتاب
المتمسك بحبل آل الرسول را در فقه تأليف كرد.
سپس اين روش توسط ابن جنيد اسكافى (رحمه الله) ادامه يافت. ابن جنيد، از چهره هاى سرشناس طايفه امامّيه و از بزرگان شيعه و افاضل قدماى اماميه است. تصنيفات ابن جنيد به حدود پنجاه كتاب مى رسد. از جمله آنها كتاب
كشف التمويه و الإلباس على اغمار الشيعة في أمر القياس و كتاب
إظهار ماستره أهل العباد من الرواية عن أئمّة العترة في أمر الاجتهاد است .و نيز ايشان كتاب
تهذيب الشيعة لأحكام الشريعة را تصنيف كرد كه دربردارنده جميع مباحث فقه است و حدود بيست جلد مى باشد.
پس از اين دو بزرگوار، نوبت به شيخ جليل القدر محمد بن محمد بن نعمان معروف به شيخ مفيد (رحمه الله) (م413) رسيد. ايشان كتابى در اصول فقه تأليف كرد كه با وجود اختصار، دربردارنده مباحث مهمّ علم اصول مى باشد.
سپس نوبت به سيّد مرتضى (رحمه الله) (م436) معروف به علم الهدى و شيخ طايفه ابو جعفر محمد بن حسن طوسى (رحمه الله) (م460) رسيد. اين دو بزرگوار، از شاگردان شيخ مفيد و
(صفحه25)
از اركان طايفه اماميّه و افراد زبردست در فنون مختلف اسلامى و داراى تأليفات با ارزش و تصنيفات گران سنگ در اكثر علوم اسلامى مى باشند. سيّد مرتضى كتاب
الذريعة إلى اُصول الشريعة و شيخ طوسى كتاب
عدّة الاُصول را تأليف كردند. سيّد بحر العلوم (رحمه الله)مى گويد: « كتاب
عدّة الاُصول، بهترين كتابى است كه در علم اصول تصنيف شده است».
جلالت شأن، عظمت مقام، كثرت تأليفات و استنباطات و فتاواى شيخ طوسى (رحمه الله)به حدّى بود كه احدى از شاگردان ايشان جرأت نقد نظريّات او را پيدا نكردند و پس از ايشان، استنباط و اجتهاد به ركود و خاموشى گراييد.
اين حالت به همين شكل ادامه پيدا كرد تا نوبت به محمد بن ادريس حلّى (رحمه الله) (م598) صاحب كتاب
السرائر رسيد.ابن ادريس بحث و انتقاد را زنده كرد و باب استنباط و اجتهاد را ـ پس از ركود و انسداد ـ گشود.
پس از ابن ادريس، نوبت به محقّق حلّى (رحمه الله) (م676) صاحب كتاب
شرايع الإسلام و سپس نوبت به علاّمه حلّى (رحمه الله) (م726) رسيد. اين دو بزرگوار ـ كه به «فاضلان» معروفند ـ اساس بحث و استدلال را استحكام بخشيدند و در فقه و اصول كتاب هاى زيادى تأليف كردند. محقّق حلّى كتاب هاى
نهج الوصول إلى معرفة الاُصول و
معارج الاُصول را در زمينه علم اصول تأليف كرد. علاّمه حلّى نيز كتاب هاى بسيارى تأليف كرد كه مهمّ ترين آنها كتاب
نهج الوصول إلى علم الاُصول است.
سپس جمعى از بزرگان اصحاب ـ مانند فخرالمحقّقين (رحمه الله) (م771)، فرزند علاّمه حلّى ـ به شرح كتاب
نهج الوصول إلى علم الاُصول پرداختند و اين كتاب تا زمان شهيد ثانى (رحمه الله) محور درس و بحث علما بود.
سپس شهيد ثانى (رحمه الله) (م965) كتاب
تمهيد القواعد و شيخ جمال الدين حسن (رحمه الله)(م1011) ـ فرزند شهيد ثانى ـ كتاب
معالم الدّين را تأليف كردند. اين كتاب به جهت تعبير سليس و جمع زيبا و سهولت استفاده از آن، تا زمان ما محور درس و بحث در
(صفحه26)
ابتداى شروع در علم اصول قرار گرفته است. به همين جهت مورد اقبال علما قرار گرفت و شروح و حواشى متعدّدى بر آن نوشته شد، كه بهترين آنها كتاب
هداية المسترشدين تأليف شيخ محمدتقى اصفهانى (رحمه الله) (م1248) ـ برادر صاحب فصول ـ است. و نيز در همين دوره، مرحوم محقّق قمى (م1231) كتاب
قوانين الاُصول و مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى(م1250) كتاب
الفصول الغرويّة في الاُصول الفقهيّة را تأليف كردند.
با توجّه به مقدّميّت علم اصول براى علم فقه و عدم موضوعيّت آن، به نظر مى رسد در اين دوره بيش از حدّ نياز به علم اصول توجّه شده است.
تا اين كه نوبت به شيخ انصارى (رحمه الله) (م1281) و پس از او نوبت به مرحوم محقّق خراسانى(م1329) رسيد.(1)
شيخ انصارى كتاب
فرائد الاُصول معروف به
«الرسائل» و محقّق خراسانى كتاب
كفاية الاُصول را تأليف كردند. اين دو بزرگوار، تنقيح و تهذيب و ترتيب مطالب را به نحو زيبا و اعجاب آور انجام دادند. به گونه اى كه اين دو كتاب به عنوان كتاب درسى حوزه هاى علميّه قرار گرفته و شروح و حواشى متعدّدى بر آنها نگاشته شد.
پس از آن جمعى از بزرگان شاگردان شيخ انصارى و محقّق خراسانى به تدقيق و تحقيق در نظريّات ايشان پرداخته و تأليفات و نظريّات با ارزشى را ارائه كردند كه بلندى مرتبه آنها را نمى توان انكار كرد. از جمله اين افراد مى توان شيخ على قوچانى (م1333)، ميرزا ابو الحسن مشكينى (م1358)، شيخ محمد حسين غروى اصفهانى معروف به «كمپـانى» (م1361)، شيخ عبد الكريم حائرى (م1355)، شيخ ضياء الدّين عراقى(م1361)، حاج آقا حسين بروجردى (م1380)، ميرزا حسين نائينى (م1356)، ـ كه درود و رحمت خداوند بر همه آنان باد ـ را نام برد.
- 1 ـ محقّق خراسانى، از شاگردان شيخ انصارى است.
(صفحه27)
سپس نوبت به طبقه بعدى رسيد كه از جمله آنان حضرت امام خمينى (رحمه الله)(م1367هـ . ش.) و مرحوم آيت الله خويى (م1413)مى باشند. اين دو بزرگوار با دقّت و موشكافى هاى عالمانه علم اصول را رونقى تازه بخشيدند و در زمينه مسائل اصولى، نظريّات با ارزشى ارائه نمودند.
پس از آن نوبت به بزرگان ديگرى رسيد كه از جمله آنان فقيه اهل بيت (عليهم السلام) و اصولى متبحّر، حضرت آيت الله العظمى فاضل لنكرانى «دام ظلّه» است.
آيت الله العظمى فاضل لنكرانى «دام ظلّه»، از شاگردان مبرّز مرحوم آيت الله بروجردى و حضرت امام خمينى (رحمه الله) مى باشند و در روش بحث اصولى، تحت تأثير اين دو استاد بزرگوار خويش قرار گرفته اند.
ايشان همانند استادان بزرگوار خود، مطالب را از اصل مورد ملاحظه قرار داده و به ريشه يابى اساس آن مى پردازند. به همين جهت، گاهى با مناقشه در اساس مسأله، نوبت به فروع مترتب بر آن نمى رسد.
اما مبانى مهمى كه ايشان مبتكر آن بوده يا به تبعيّت از بزرگان ديگر اختيار كرده اند، بسيار است كه در ذيل به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:
1ـ موضوع علم اصول:
مشهور ـ كه از جمله آنان
محقّق قمى (رحمه الله) صاحب قوانين است ـ موضوع علم اصول را
ادلّه اربعه با وصف دليليت اين ادلّه مى دانند.
صاحب فصول (رحمه الله) كلام مشهور و محقّق قمى (رحمه الله) را مورد اشكال قرار داده مى گويد: راه حلّ اين است كه «وصف دليليّت» را از موضوع علم اصول برداشته و موضوع را
«ذات ادلّه اربعه» قرار دهيم.
مرحوم آخوند با توجّه به اين كه موضوع علم را «جامع بين موضوعات مسائل آن علم» مى داند و ارتباط بين موضوع علم و موضوعات مسائل، ارتباط بين كلّى و افراد و