جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه550)
ائمّه (عليهم السلام)به ما رسيده است».
اين كلام ايشان داراى اشكال است، زيرا مسأله كتاب، چيزى نيست كه ارتباطى به نقل ائمّه (عليهم السلام) داشته باشد. كتاب، داراى دو حيثيت است: يكى الفاظ آن و ديگرى معانى الفاظ. در رابطه با معانى الفاظ قرآن، اگر بيانى از ائمّه (عليهم السلام)نرسيده باشد، ظواهر الفاظ قرآن ـ مانند ساير ظواهر ـ حجّت است و اگر بيانى از ائمّه (عليهم السلام)وجود داشته باشد، بدون ترديد، آن بيان به عنوان مرجع براى ما خواهد بود هرچند بر خلاف ظاهر كتاب باشد. بيان ائمّه (عليهم السلام) به منزله قرينه است. ائمّه (عليهم السلام) به عنوان مفسّر و مبيّن قرآن مى باشند و كسى نمى تواند در تفسير قرآن خودش را بى نياز از مراجعه به ائمّه (عليهم السلام) بداند. تفسيرى كه بدون مراجعه به ائمّه (عليهم السلام) باشد، تفسير قرآن نخواهد بود.
امّا در ارتباط با الفاظ قرآن، كه آيا فلان لفظ، جزء قرآن است يا نه؟ اين ديگر بستگى به تأييد امام معصوم (عليه السلام) ندارد. بلكه راه منحصربه فرد آن عبارت از تواتر است. در مباحث علوم قرآن ثابت شده است كه قرآن، به عنوان اساس اسلام و به عنوان معجزه جاودان آن مطرح است و چنين چيزى با خبر واحد ثابت نمى شود اگرچه خبر واحد در عالى ترين درجه صحّت باشد. بلكه راه منحصربه فرد آن، تواتر است. بنابراين، الفاظ كتاب ارتباطى به ائمّه (عليهم السلام) ندارد و ائمّه (عليهم السلام) ـ در ارتباط با الفاظ كتاب ـ مثل ساير مسلمانان مى باشند.
اين مطلب، علاوه بر اين كه مورد اتفاق شيعه و سنّى است، به عنوان اصل مسلّمى بين مسلمانان مطرح است و در موارد اختلاف، به اين اصل مراجعه مى كنند. مثلا مالكيّه و جماعتى ديگر، معتقدند: (بسم الله الرّحمن الرّحيم) در آغاز سوره ها، جزء قرآن نيست و قرآنيت آنها به تواتر ثابت نشده است و ديگران در مقام جواب گفته اند: وجود (بسم الله الرّحمن الرّحيم) در اوّل سوره ها، به تواتر ثابت شده است، زيرا مسلمانان مقيّد بودند كه در قرآن هاى خود، چيزى غير از قرآن داخل نكنند تا جايى كه اسم سوره ها را هم نمى نوشتند، زيرا اسم سوره ها جزء قرآن نيست. ولى با وجود اين، مشاهده مى كنيم كه در جميع قرآن هايى كه از صدر اسلام تا كنون نوشته شده است،
(صفحه551)
(بسم الله الرّحمن الرّحيم) در اوّل سوره ها ثبت شده است و اين دليل بر تواتر بسم الله در رابطه با قرآن است.(1)
ملاحظه مى شود كه اين استدلال و جواب، هردو مبتنى بر يك اصل مسلّم مى باشند و آن اصل اين است كه راه ثبوت قرآنيت قرآن مسأله تواتر است.
نمونه ديگر اين است كه سيوطى در كتاب اتقان، از فخر رازى نقل مى كند كه در بعضى از كتب قديمى نقل شده كه ابن مسعود معتقد بوده «فاتحة الكتاب» و «معوّذتين» جزء قرآن نيست. ايشان (فخر رازى) اين مطلب را استبعاد كرده، مى گويد: چگونه مى توان چنين حرفى زد؟ آيا ابن مسعود مى خواهد بگويد: اين چيز با اين كه متواتر است، مورد قبول نيست؟ روشن است كه نمى خواهد چنين حرفى بزند، زيرا اين حرف، موجب كفر است. آيا مى خواهد بگويد: در قرآنيت قرآن، تواتر لازم نيست؟ چه كسى مى تواند نياز قرآن به تواتر را انكار كند؟ انكار تواتر، مستلزم تزلزل اصل قرآن است. لذا (فخر رازى) مى گويد: بهتر اين است كه يا كلام ابن مسعود را توجيه كنيم و يا بگوييم: نسبتى كه به ايشان داده شده، صحيح نيست.(2)

چرا اثبات قرآنيت قرآن، نياز به تواتر دارد؟

آيا به جهت استناد كلام به خداوند است؟ يعنى گفته شود: «اسناد كلام به پيامبر (صلى الله عليه وآله)و امام (عليه السلام) نياز به تواتر ندارد بلكه همين مقدار كه سندْ صحيح باشد كافى است. ولى اسناد آن به خداوند نياز به تواتر دارد». خير، دليل نياز به تواتر، اين نيست، زيرا احاديث قدسى هم به خداوند نسبت داده مى شود ولى تواتر در آنها دخالت ندارد. بلكه دليل نياز به تواتر، عبارت از خصوصيتى است كه در نفس قرآن وجود دارد.
قرآن، از زمانى كه نازل شد در مقام تحدّى و اعجاز برآمد، آن هم در جوّى كه
  • 1 ـ رجوع شود به: البيان في تفسيرالقرآن، ص 432 ـ 448
  • 2 ـ الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص104 و 105
(صفحه552)
فصاحت و بلاغت به عالى ترين درجه خود رسيده بود و از طرفى قرآن، تنها معجزه اى است كه اساس اسلام ـ تا روز قيامت ـ بر آن تكيه دارد. قرآن كتابى است كه ادّعا دارد مى خواهد جميع جوامع بشرى را ـ تا قيامت ـ از تاريكى ها و انحرافات و ضلالت ها نجات دهد. كتابى كه داراى چنين خصوصيتى است، مثل حديث امام صادق (عليه السلام) ـ بر حلّيت يا حرمت چيزى ـ نخواهد بود. چنين كتابى، انگيزه زيادى براى نقل دارد. قرآن به عنوان كتاب احكام نيست. احكام، بخشى از قرآن است. قرآن براى بيان مجموعه چيزهايى كه در كمال سعادت انسان ها ـ تا روز قيامت ـ نقش دارد، نازل شده است. يك چنين كتابى با قول يك نفر ـ بدون اين كه ديگران خبر داشته باشند ـ كه بگويد: رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مثلا فرمود: «فلان آيه اين گونه است» ثابت نمى شود. مسأله قرآن، به صورت شگفت انگيزى مطرح بوده و مسلمانان ـ با توجه به هدايت هاى پيامبر (صلى الله عليه وآله) و درنظر گرفتن آينده اسلام ـ از همان اوّل، اهتمام زيادى به امر قرآن داشتند. حال اگر دينى به عنوان خاتم اديان مطرح بوده و تنها پشتوانه آن قرآن باشد آيا مى توان باور كرد كه اين پشتوانه نيازى به تواتر ندارد؟ در مورد ساير معجزات حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) خبر واحد صحيح را نيز مى پذيريم زيرا آنها به عنوان پشتوانه دين مطرح نيستند و دليلى بر لزوم تواتر در آنها نداريم.
اهمّيت قرآن به حدّى است كه خداوند متعال، خود متصدّى حفظ قرآن شده و مى فرمايد: {إنـا نحنُ نَزَّلْنا الذّكرَ و إنّا له لَحافِظونَ}(1) و اين نيست مگر به جهت اين كه قرآن به عنوان اساس و پشتوانه اسلام ـ تا روز قيامت ـ مطرح است.
از اين گذشته، مسأله قرآن مورد اهتمام غيرمسلمانان نيز بوده است، زيرا ـ همان گونه كه گفتيم ـ قرآن از روز اوّل، تمام بشريّت بلكه جنّ و انس را به «تحدّى» و «مقابله به مثل» دعوت كرد. پيامبرى كه استاد و مكتب نديده و نزد كسى درس نخوانده و امّى است، در مقابل كسانى قرار گرفته كه در زمان خود در عالى ترين
  • 1 ـ الحجر: 9
(صفحه553)
درجه فصاحت و بلاغت قرار داشتند و مى فرمايد: {وَ إن كُنتُم في ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فأتُوا بسورة من مثله وادعوا شهداءكم من دون الله إنْ كنتم صادقين}(1) حتى كوچكترين سوره قرآن ـ يعنى سوره كوثر ـ نيز به معرض تحدّى قرار داده شد و رگ غيرت بزرگان فصاحت و بلاغت را به جوش آورد، به همين جهت، همه آنان در مقام مقابله برآمدند، ولى چيزى جز شكست و رسوايى عايد آنان نشد. روشن است كه اينان زمانى مى توانند در مقام مقابله برآيند كه با آيات قرآن و سوره هاى آن آشنا باشند، سپس فكر كنند كه چگونه مى توانند همانند آن را بياورند؟ لذا هر آيه و سوره اى كه نازل مى شد، موافق و مخالف به سوى آن مى شتافتند تا از يكديگر سبقت بگيرند. بلكه سبقت مخالفين بيشتر بوده است زيرا آنان مى خواستند ببينند آيا مى شود با قرآن معارضه كرد؟ بديهى است كتابى با اين خصوصيات و شرايط چيزى نيست كه با خبر واحد ـ هرچند مثل خبر زراره ـ قرآنيت آن ثابت شود. به همين جهت، قرآن در اواخر عمر حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) به عنوان يك چيز روشن و مضبوط و مشخص بوده است.
مسأله جمع قرآن بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله)اين كه بعضى از مفسّرين عقيده دارند: جمع قرآن، در زمان پيامبر (صلى الله عليه وآله) نبوده است از اشتباهات بزرگ آنان است. قرآن، به عنوان كتاب مطرح است. اگر كسى مشغول نوشتن كتابى باشد و از او سؤال كنيم: آيا كتابت را نوشته اى؟ و او جواب داد: خير، فعلا تعدادى يادداشت نوشته ام كه بايد تنظيم شود و به صورت كتاب درآيد. در اين جا گفته نمى شود: اين شخص، كتاب را نوشته است. ولى قرآن ـ در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) ـ به عنوان يك كتاب مطرح بوده نه به عنوان تعدادى آيه، كه بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله) بحث شود اين آيات مربوط به كدام سوره است و چند سوره وجود دارد و... همه اين ها در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بوده است. حتّى گاهى جبرئيل آيه اى مى آورد و مى گفت: اين آيه را در
  • 1 ـ البقرة: 23
(صفحه554)
فلان محلّ از فلان سوره قرار بده. اين نشان مى دهد كه پرونده سوره هاى قرآن در زمان حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) كاملا مشخص و معيّن بوده است. اگر آيه اى مدنى در سوره اى مكّى ثبت مى شد، طبق دستور الهى بود و تمام اين مسائل در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله)انجام گرفته است. يعنى جمع قرآن ـ به معناى تأليف قرآن و ترتيب كتاب و تنظيم آن ـ در عهد رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و در رابطه با وحى بوده است.
بلى، بعد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) سه جمع ديگر در رابطه با قرآن مطرح است: جمع اميرالمؤمنين (عليه السلام)، جمع ابوبكر، جمع عثمان. ولى اين جمع ها هم با جمع زمان حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) تفاوت دارند و هم خودشان با يكديگر تفاوت دارند.
جمع زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به اين صورت بود كه در زمان آن حضرت، آيات و سوره هاى قرآن تنظيم شده و مشخّص گرديده كه مثلا فلان سوره چند آيه دارد و فلان آيه جزء كدام سوره است. و قرآن به صورت كتاب، تأليف گرديد.
امّا جمعى كه به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نسبت داده شده ـ و روايات زيادى هم در اين ارتباط وجود دارد(1) ـ عبارت از اين بود كه على (عليه السلام) علاوه بر اين كه آيات و سور را به طور منظّم نوشته است، تفسير آيات، شأن نزول آنها و مطالب ديگرى در رابطه با آيات نوشته است. اين كار را عدّه ديگرى نيز انجام دادند، مثلا ابن مسعود در رابطه با رُبع قرآن و بعضى از مفسّران ديگر تا حدود ثلث قرآن را به اين صورت نوشته اند و تنها كسى كه همه قرآن را با همه خصوصيات مربوط به آن ثبت كرده، اميرالمؤمنين (عليه السلام)مى باشد. بنابراين وقتى گفته مى شود: «اميرالمؤمنين (عليه السلام) جامع قرآن است» به اين معنا نيست كه حضرت فرموده باشد: «فلان آيه از اين سوره و فلان آيه از آن سوره است» يا اين كه «فلان سوره چند آيه دارد» خير، اين جمع مربوط به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) است.
امّا جمعى كه به ابوبكر نسبت داده شده ـ و گاهى نيز به عمر نسبت داده مى شود ـ عبارت از اين است كه چون در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) ـ به علّت كمبود كاغذ و
  • 1 ـ رجوع شود به: بحارالأنوار، ج92، ص40 ـ 77 (باب ما جاء فى كيفية جمع القرآن).