جستجو در تأليفات معظم له
 

قرآن، حديث، دعا
زندگينامه
کتابخانه
احکام و فتاوا
دروس
اخبار
ديدارها و ملاقات ها
پيامها
فعاليتهاى فرهنگى
کتابخانه تخصصى فقهى
نگارخانه
پايگاه هاى مرتبط
مناسبتها
معرفى و اخبار دفاتر
صفحه اصلي  

كتابخانه فقه اصول فقه شیعه
صفحات بعد
صفحات قبل
(صفحه94)
علمى داراى غرضِ واحدى است، و به مقتضاى قاعده «الواحد لا يصدر إلاّ من الواحد» اين غرضِ واحد بايد علّتِ واحدى داشته باشد و چون مسائل مختلف نمى تواند در غرض واحد نقش داشته باشد، بنابراين بايد مسائل مختلف، داراى قدرجامعى باشند كه در اين معلول، تأثير كند. آن قدرِجامع عبارت از «قدرجامع بين موضوعات مسائل» است.
ما در بحثهاى گذشته جوابهاى متعددى در رابطه با اين كلام مشهور مطرح كرديم. ولى در اين جا بر اساس مبناى خود مشهور مى گوييم: آنچه شما را به سوى «وحدت موضوع» هدايت كرد، عبارت از «وحدت غرض» بود، بنابراين شما بايد «وحدت غرض» را اساس قرار داده و آن را منشأ تمايز علوم بدانيد نه اين كه تمايز را به تمايز موضوعات بدانيد.
ممكن است كسى بگويد: غرض، به عنوان معلول براى موضوع بوده و با توجّه به تقدّم علت بر معلول، بهتر است تمايز علوم را به تمايز موضوعات نسبت دهيم نه به تمايز اغراض. و شايد مشهور كه در اين جا تمايز علوم را به تمايز موضوعات نسبت داده اند، روى اين جهت بوده كه موضوع، جنبه علت; و غرض، جنبه معلول دارد.(1)
و به عبارت اصطلاحى: برهانى كه مشهور در اين جا اقامه كرده اند برهان «إنّي» است نه برهان «لمّي». يعنى آنان از معلول پى به علت برده اند نه اين كه از علت پى به معلول برده باشند و به همين جهت تمايز را به حساب علت گذاشته اند.
جواب اين است كه: اگرچه در هر دو برهان «إنّي» و «لمّي» ما به نتيجه مى رسيم ولى آنچه در اين جا به نظر مشهور روشن بوده، معلول ـ يعنى وحدت غرض ـ بوده است، به عبارت ديگر: اگرچه علت، مقدّم بر معلول است ولى در جائى كه از معلول به علّت رسيده ايم، آنچه براى ما روشن است و مى خواهيم خصم را با آن قانع كنيم،
  • 1 ـ البته ما، عليت موضوع را نپذيرفتيم و در اين جا بر طبق مبناى مشهور بحث مى كنيم.
(صفحه95)
معلول مى باشد. پس چرا مشهور در باب تمايز علوم سراغ علّت (يعنى موضوع) رفته و معلول (يعنى غرض) را مطرح نمى كنند؟ در حالى كه لازمه بيان خودشان اين بود كه تمايز علوم را به تمايز اغراض نسبت دهند نه تمايز موضوعات.
احتمال دوّم در كلام مشهور: از كلام مرحوم آخوند استفاده مى شود كه ايشان مراد از «تمايز موضوعات» دركلام مشهور را «تمايز موضوعات مسائل» دانسته است نه تمايز موضوعات علوم.
مرحوم آخوند فرموده است: «و قد انقدح بما ذكرنا أنّ تمايز العلوم إنّما هو باختلاف الأغراض الداعية إلى التدوين لا الموضوعات و لا المحمولات».(1)
عبارت «لا الموضوعات» در كلام ايشان براى نفى كلام مشهور است. اگر مرحوم آخوند در كلام خود عبارت «لاالموضوعات» را به تنهايى ذكر مى كرد مى توانستيم بگوييم: منظور مشهور از موضوعات، موضوعات علوم است ولى با توجّه به اين كه در كلام مرحوم آخوند، عبارت «و لا المحمولات» نيز اضافه شده است و روشن است كه مراد از محمولات، چيزى غير از محمولات مسائل نمى تواند باشد ـ چون در باب محمولات كسى نيامده قدرجامع درست كند و اسم آن را موضوع علم بگذارد ـ و وحدت سياق اقتضا مى كند كه مراد از موضوعات در كلام مرحوم آخوند نيز «موضوعات مسائل» باشد، بنابراين از عبارت مرحوم آخوند استفاده مى شود كه ايشان مراد از «موضوعات» در كلام مشهور را «موضوعات مسائل» دانسته است نه «موضوعات علوم». زيرا ايشان با بيان خود، تمايز بين «موضوعات مسائل» را مردود دانسته است.
در كلام مرحوم آخوند، قرينه ديگرى نيز بر اين معنا وجود دارد، زيرا ايشان در رابطه با تمايز موضوعات، اشكالى به مشهور وارد كرده كه فقط با احتمال دوّم در كلام مشهور سازگار است.(2) مرحوم آخوند فرموده است: اگر تمايز علوم به تمايز موضوعات
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص5
  • 2 ـ البته اشكال در مورد محمولات نيز مطرح است كه در بحث هاى بعدى بيان خواهد شد.
(صفحه96)
باشد، لازم مى آيد هر بابى بلكه هر مسأله اى، علم مستقلى باشد. «الفاعل مرفوع» يك علم و «المفعول منصوب» علم ديگر و... .
بديهى است اشكال فوق در صورتى بر مشهور وارد است كه مقصود از موضوع، موضوعات مسائل باشد نه موضوع علم، زيرا موضوعات مسائل، عناوين متعدد و متغايرند و اگر مقصود از موضوع، موضوع علم باشد هيچ ارتباطى با مسائل نداشته و قبل از رسيدن به مسائل، بر اساس وحدت موضوع، مسأله تمايز علوم حلّ خواهد شد.
اين اشكال مرحوم آخوند دليل بر اين است كه ايشان، كلام مشهور را بر اساس احتمال دوم معنا كرده است. مرحوم آخوند، تصوّر كرده كه مشهور، وقتى تمايز علوم را به تمايز موضوعات مى دانند، مرادشان «تمايز موضوعات مسائل» است و كارى به «موضوع علم» و «وحدت غرض» ندارند.
ممكن است مشهور در پاسخ مرحوم آخوند بگويند:
ما كه مى گوييم: «تمايز علوم به تمايز موضوعات است»، منظورمان از موضوع، همان «موضوع واحدِ علم» است، و لازمه تمايز به موضوع اين نيست كه هر بابى يا هر مسأله اى علم مستقلى باشد.
بلى، اشكال مرحوم آخوند به كسى كه تمايز علوم را به تمايز محمولات بداند وارد است، زيرا كسى نيامده «قدرجامع بين محمولات مسائل» را مطرح كرده و آن را «موضوع علم» بنامد. محمولاتِ مسائل، متعدد و متغايرند. اگر كسى محور تمايز را فقط محمولات بداند و كارى به موضوع و غرض نداشته باشد، جاى اين حرف هست كه مرحوم آخوند بفرمايد: «بين مرفوعيت و منصوبيت و مجروريت، ارتباطى وجود ندارد به همين جهت نمى توان بين آنها قدرجامعى در نظر گرفت». البته ما معتقديم بين مرفوعيت و منصوبيت و مجروريت ـ با قطع نظر از موضوع و غرض ـ سنخيت وجود دارد. ولى آنچه به حسب ظاهر در كلام مرحوم آخوند مورد نفى قرار گرفته است، نفس محمولات مسائل است نه قدرجامع بين محمولات، زيرا اگر تمايز علوم به تمايز جامع
(صفحه97)
بين محمولات باشد، لازم نمى آيد كه هر بابى يا هر مسأله اى علم مستقلى باشد.
البته ظاهراً كسى قائل به اين قول نشده است كه تمايز علوم به تمايز نفس محمولات مسائل است و مرحوم آخوند چون تمايز به موضوعات را در كلام خود نفى كرده، تمايز به محمولات را نيز ـ به عنوان يك احتمال ـ مطرح كرده و آن را نفى كرده است.
در نتيجه، كلام مشهور دررابطه باتمايزعلوم، قابل قبول نيست. البته مرحوم آيت الله بروجردى كلام مشهور را به گونه ديگرى معنا كرده كه خيلى بعيدتر از معنايى است كه مرحوم آخوند ذكر كرده است، كه در بحث هاى آينده موردبررسى قرار خواهد گرفت.

2 ـ نظريه مرحوم آخوند

مرحوم آخوند اگرچه در اصلِ مسأله موضوع علم، با مشهور موافقت كرده و همان راهى را طى كرده كه مشهور براى نياز هر علم به موضوع و وحدت موضوع پيمودند، ولى در مسأله تمايز علوم، با مشهور مخالفت كرده و تمايز علوم را به تمايز اغراض مى داند. البته گفته شده است: اولين كسى كه تمايز علوم را به تمايز اغراض دانسته مرحوم مير سيد شريف جرجانى بوده و جماعتى ـ از جمله مرحوم آخوند ـ از ايشان تبعيت كرده اند.
راهى كه مرحوم آخوند براى اثبات مدّعاى خود ذكر كرده است از صدر و ذيل كلامشان به خوبى استفاده مى شود. ايشان در ذيل كلام خود، كلام مشهور را نفى كرده و فرمود: «و قد انقدح بما ذكرنا أنّ تمايز العلوم إنّما هو باختلاف الاغراض الداعية إلى التدوين لا الموضوعات و لا المحمولات و إلاّ كان كلّ باب بل كلّ مسألة من كلّ علم علماً على حدة».(1)
و در صدر كلام خود فرمود: «و المسائل عبارة عن جملة من قضايا متشتّتة جمعها
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص5
(صفحه98)
اشتراكها في الدخل في الغرض الذي لأجله دوّن هذا العلم».(1)
مرحوم آخوند در اين عبارت خود مى خواهد بفرمايد كه نفس علم ـ نه تعريف علم يا موضوع آن ـ عبارت از يك سلسله مسائل متعدّد و پراكنده است. ولى اين مسائل در جامع واحدى با يكديگر مشتركند، و آن جامع واحد عبارت از اين است كه همه اين مسائل در غرضى كه علم به جهت آن تدوين شده، دخالت دارند. مسائل علم نحو، فراوان و متعدّد است ولى در عين حال يك قدر جامع در بين آنها وجود دارد و آن اين است كه همه اين مسائل در غرض تدوين علم نحو ـ يعنى صون اللسان عن الخطأ في المقال ـ دخالت دارند.
اگرچه مرحوم آخوند، عبارت فوق را براى بيان معناى علم مطرح كرده، ولى از اين بيان استفاده مى شود كه تمايز علوم به تمايز اغراض است، زيرا وقتى جامع مشترك بين مسائل علم، دخالت داشتن مسائل در غرض تدوين علم باشد، آنچه كه مى تواند تمام مسائل علم را زير پوشش خود قرار بدهد و به عنوان قدرجامع مطرح باشد، فقط مسأله غرض خواهد بود. از خارج هم نزد اينان تقريباً مسلّم است كه هر علمى غرض واحدى دارد و تنها چيزى كه مى تواند مسائل علم را جمع كند، دخالت داشتن اين مسائل، در غرض واحد است. در نتيجه تمايز علوم به تمايز اغراض خواهد بود.
به عبارت ديگر: مرحوم آخوند در كلام خود فرمود: «قد انقدح بما ذكرنا أنّ تمايز العلوم بتمايز الأغراض الداعية إلى التدوين...» در حالى كه در كلام ايشان دليل اين امر به خوبى تبيين نشده كه چرا تمايز علوم به تمايز اغراض است؟ پس از كجاى كلام ايشان اين مطلب استفاده مى شود؟
روشن است كه مرحوم آخوند نمى خواهد بفرمايد: چون كلام مشهور، به نظر ما نادرست است، پس ما تمايز علوم را به تمايز اغراض مى دانيم. بلكه ايشان علاوه بر نفى حرف مشهور در صدد اثبات ادّعاى خود نيز برآمده و فرموده است: علم، عبارت از
  • 1 ـ كفاية الاُصول، ج1، ص5